Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۵ چندی پیش موسسهی خدماتی Raising the Roof در کانادا که در مورد ارائهی راهحلهای طولانیمدتِ مسالهی بیخانمانی فعالیت میکند آزمایشی در خصوص سنجش میزان تمایل و نگرش اهالی یک محله نسبت به احداث یک سرپناه یا شلتر بیخانمانی ترتیب داد. نتایج این آزمایش که به صورت فیلمی کوتاه منتشر شد نشان میدهد با وجود 230 هزار بیخانمان در کانادا و نیز علیرغم اذعان اهالی به ضرورت چنین سرپناههایی برای افراد بیخانمان، با این حال اهالی آن محله، مخالف ساخت یک سرپناه برای افراد بیخانمان و کارتنخواب در محلهی خود بودند. این پدیده تحت عنوان NIMBY[1] یا «نه پشتِ دیوار ما» از آن یاد میشود. نیمبیسم[2] به باوری نزد عموم اشاره دارد که طی آن مردم با اجرای هر پروژهی شهری، عمرانی، زیرساختی یا خدماتی موافق هستند به شرطی که نزدیک محل زندگی آنها نباشد. نیمبیها اغلب با اجرای طرحهایی مانند چاههای نفت، پالایشگاهها، پایگاههای نظامی، محلهای دفن زباله، برخی مراکز سرگرمی و تفریح و بزرگراهها مخالف هستند و مخالفت خود را با برگزاری تجمعات اعتراضآمیز نشان میدهند. بحثهای دامنهداری دربارهی نیمبیسم در محافل علمی و تصمیمگیری به صورت جدی در حال پیگیری است تا آنجا که کمپینها و استراتژیهایی به منظور مقابله با این پدیدهی به ظاهر مزاحم تدارک دیده میشود که با توجه به نوعِ پروژهی عمرانی یا شهری راهکارهای مختلفی تدوین و طراحی شده است. در این نوشتار سعی میشود به بحث نیمبیسم در پدیدهی بیخانمانی پرداخته شود. بیخانمانی در دو حالت با نیمبیسم برخورد میکند؛ یکی زمانی که فرد بیخانمان به صورت کارتنخواب در کنار پیادهرو و در فضاهای عمومی اتراق میکند و دیگری زمانی است که برای این افراد، سرپناه یا شلتری به منظور ارائهی خدمات ساخته میشود. برای مثال شهرداری لندن با درخواست صاحبان غرفههای مراکز تجاری و مغازهها با راهانداختن کمپینی تحت عنوان «اینجا جای خواب نیست» و کار گذاشتن گلمیخهای فلزی[3] در مکانهای دنج و گرمِ روبروی مغازهها، زیرِ پلها و سکوهای سطح شهر، جایی که اغلب بیخانمانها در آنجا میخوابند، سعی کرد مانع از حضور آنها در این فضاها شده و چهرهی شهر به اصطلاح زیبا بماند. گفتمان این بود: «بخواب اما نه در محل کسب و کار من». و مثالی برای حالت دوم میتوان به اعتراض اهالی اسلامشهر، همدان یا محلهی دروازهغار تهران و به طور کلی مردمی که شاهد تاسیس مراکز کاهش آسیب (DIC) یا کمپهای ترک اعتیاد و یا مراکز درمانی دیگر در مجاورت خانههای مسکونی خود هستند اشاره کرد. در اینجا نیز گفتمان عمومی این است: این مراکز باعث کاهش ارزش املاک و بدنام شدن محلهی ما خواهد شد بنابراین با وجود ضروری بودن چنین مراکزی برای این افرادِ نیازمند، مخالف احداث ساختمانهایی در محلهی خود هستم. اهالی این انتقاد را دارند که چرا این مراکز در محلهی آنها ساخته میشود چرا در نقاط مرفهتر شهری ساخته نمیشود؟ چرا اینها را به مکانی خارج از شهر منتقل نمیکنند؟ ما چه گناهی کردهایم که هر روز وقتی قدم در کوچههای محله میگذاریم شاهد رفت و آمد معتادین، کارتنخوابها و افراد بزهکار باشیم؟ گناهمان چیست که در مناطق فرودست شهری زندگی میکنیم؟ از طرفی الگوهای درمان و مداخله در آسیبهای اجتماعی دایم به سیاستهای ادغام در جامعه و اجتماع محلی تاکید میکنند که نبایستی این حذفشدگان اجتماعی بیش از این دور از اجتماع نگهداری شوند و بایستی شرایط و فضایی انسانی مهیا شود تا فرایند کنترل و درمانشان به خوبی پیش رود. جین جیکوبز[4]، شهرشناس مشهور امریکایی، وقتی مخالفت اهالی را در ساخت بزرگراهی توسط رابرت موزز[5] (شهردار وقت نیویورک) که قرار بود از میان پارک میدان واشنگتن در منهتن و روستای غربی بگذرد مشاهده کرد، تلاشهای فراوانی به عمل آورد تا با بسیج اهالی و ارائهی آلترناتیوهایی برای طرح موزز، مانع از این اقدام نابخردانه شود. بزرگراهی که میتوانست با تغییر مسیرِ خود احداث شود چرا بایستی محله را دوپاره کند و باعث مشکلات فراوانی برای اهالی شود؟ این یک نمونه از نیمبیسم متعالی است که کنشگران با تشکیل سازمان یا کمیتهای محلی، مخالفت فعالانهای در مواجهه با اقدامات توسعهای به عمل میآورند. در مقابل، نیمبیسم منفی قرار دارد که خود به دو صورت اتفاق میافتد؛ زمانی که قرار است یک عملیات آبرسانی شهری انجام شود که تنها مزاحمت آن به چند ماه عملیات کارگاهی در محل مربوط میشود و متاثران به دلیل چنین مزاحمتهایی مخالف احداث آن هستند ما با یک نیمبیسم کورکورانه طرف هستیم که منافع عمومی را در نظر نمیگیرد. همچنین وقتی متاثرانِ مستقیمِ اقدام توسعهای (برای مثال در مورد همان بزرگراه) صرفا نه بگویند و نتوانند فعالیتی در خصوص اجرای سودبخش اقدام توسعهای به عمل بیاورند جنبش نیمبیسم در واقع نتوانسته است به اهداف و بازگویی نیازهای اجتماع محلی برسد. اگر در مورد بیخانمانی و افراد خیابانی، «نه پشت دیوار ما» میگوییم بایستی به منظور رسیدن آن تا نیمبیسم متعالیِ بیخانمانها مواردی را در نظر داشت: نیمبیسم همواره مستعد بدفهمیده شدن است و به راحتی توان آن را دارد که توسط سودجویان مصادره شود. هیچ کسی دوست ندارد معتادین و کارتنخوابها در محلهی آنها رفت و آمد کنند. اما برساخت این واکنش نزد افکار عمومی و متعاقب آن مدیریت شهری اینگونه فهمیده میشود که این افراد خیابانی مانند زبالههایی هستند که بایستی جمعآوری شده و به بیرون از شهر منتقل شوند[6]. اگر نیمبیسم نتواند متعالی شود خسارات جبرانناپذیری به بار خواهد آورد. در بحث علل بوجود آورندهی کارتنخوابی به مثلثِ فقرمادی-فقرمعنوی-فقرارتباطی اشاره میشود. به عبارتی ممکن است فردی پول نداشته باشد و روحیهی زندگیاش را هم از دست بدهد ولی چون دوستانی دارد که به وقت تنگدستی حمایتش میکنند، این فرد، بیخانمان و خیابانی نخواهد شد. هیچ فردی به یکباره بیخانمان نمیشود بلکه در طول زمان به تدریج به فقر کامل میرسد. تاکید بر این نکته که همهی بیخانمانها زمانی درست شبیه انسانهای عادی و خوشپوش بودند جنبش نیمبیسم را دگرگون خواهد کرد. خوشبختانه در فرهنگ ما به درجات بالایی این همدلی با افراد تنگدست وجود دارد. ولی بایستی این همدلی، آگاهانهتر و سازماندهیشدهتر پیش رود. ما باید بدانیم کارتنخوابها شبها نمیتوانند بخوابند و خواب را به روز و زمانی که امنیت به شهر بازمیگردد موکول میکنند[7]. ما باید بدانیم بیخانمانها به هر دلیلی جزو بیآزارترین گروههای خیابانی هستند و تنها درصد کمی از آنها که شیشه مصرف میکنند کنترل خودشان را از دست میدهند. و دستآخر اینکه ما توامان هم باید بدانیم اعتیاد تحت هر شرایطی نکوهیده، مخرب و بد است و هم این موضوع را درک کنیم که کارتنخوابهای تهران برای حل مسالهی سرمای شب و فرار از روحیهی پوچگرایانهای که گلوی آنها را فشار میدهد به مواد روی میآورند. در این خصوص فعالیتهای خودجوشی از سوی مردم در بسیاری از کشورهای سرمایهداری به منظور آشتی با کارتنخوابها و حل مشکلاتشان به راه افتاده است. اگر نیمبیسم بیخانمانی نتواند متعالی شود یعنی اگر نتواند تمامیت پدیدهای به نام بیخانمانی و ساز و برگهای آن را درک کند گسترش بیخانمانی و تلفاتِ ناشی از مداخلاتِ بد حتمی خواهد بود. اگر لحظهی کشمکشهای اجتماع محلی در مخالفت با شلترسازی یا مسکن ارزانقیمت و ارائهی خدمات اجتماعی برای بیخانمانها با اقدامات بولدزری جمعآوری و حذف آنها از سطح شهر توسط دولت یا شهرداری را، لحظهی نخست بنامیم هر نیمبیسمی اگر درست فهمیده شود واجد یک لحظهی دوم نیز خواهد بود که بعد از فهم مواضع و مشکلاتِ احداث یک سرپناه یا ارائهی خدمات انسانی ادغامی از یکسو و مسائل بیخانمانها از سوی دیگر، اقداماتی با کمترین هزینه و بیشترین فایده برای طرفین درگیر را صورتبندی خواهد کرد. درکِ این لحظهی دوم و سرنوشتساز، شخصیتِ یک جامعهی شهری انسانی را مشخص خواهد کرد. [1]. Not In My Backyard [2]. Nimbyism [3]. spike [4]. Jane Jacobs [5]. Robert Moses [6]. در مواردی این برساخت از نیمبیسم منجر به تلفات انسانی در کمپهای ترک اعتیاد و بیخانمانی شده است. نمونهی کمپ ملارد و کمپ شفق در سالیان گذشته شاهدی است بر این مدعا. [7] . کارتنخوابها از ترس جانشان مبادا آنها را بدزدند و اعضای بدنشان را بفروشند مبادا همان پتویشان را هم از دست بدهند مبادا پلیس آنها را دستگیر کند یا از سرما یخ بزنند و بمیرند و در یک کلام از ترس جانشان شبها نمیخوابند بلکه روزها با بازگشت رفت و آمد شهروندان و طلوع خورشید در پارکها و روی صندلی چرت میزنند. منبع: معماری نیوز لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده