رفتن به مطلب

شنل قرمزي2008


samaneh66

ارسال های توصیه شده

يکی بود يکی نبود . غير از خدای مهربون هيچ کس نبود . يه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت : عزيزم چند روزه مادر بزرگت مبايلش و جواب نميده . هرچی SMS هم براش ميزنم باز جواب نمده . online هم نشده چند روزه . نگرانشم . چندتا پيتزا بخر با يه اکانت ماهانه براش ببر . ببين حالش چطوره . شنل قرمزی گفت : مامی امروز نميتونم . قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بريم ديزين اسکی . مادرش گفت : يا با زبون خوش ميری . يا ميدمت دست داداشت گوريل انگوری لهت کنه . شنل قرمزی گفت : حيف که بهشت زير پاتونه . باشه ميرم . فقظ خاستين برين بهشت کفش پاشنه بلند نپوشين . مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بيان. می خوان ازت خاستگاری کنن واسه پسرشون . شنل قرمزی گفت : من که گفتم از اين پسر لوس دکتر خوشم نمياد . يا رابين هود يا هيچ کس . فقط اون و می خوام . شنل قرمزی با پژوی ۲۰۶ آلبالوئی که تازه خريده از خونه خارج ميشه . بين راه حنا دختری در مزرعه رو ميبينه . شنل‌: حنا کجا ميری ؟؟؟حنا : وقت آرايشگاه دارم . امشب يوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن . شنل : ای نا کس حالا تنها میپری ديگه !!حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی . بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران ميشه . بچه ها شاکی شدن دعوتت نکردن . شنل : حتما اون دختره ايکبری سيندرلا هم هست ؟؟؟ حنا : آره با لوک خوشانس ميان . شنل : برو دختره ...........................................( به علت به کار بردن الفاظ رکيک غير قابل پخش بود )شنل قرمزی يه تک آف ميکنه و به راهش ادامه ميده . پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره !!!!!ماشينا جلوش نگه ميداشتن اما به توافق نمی رسيدن و می رفتن . ميره جلو سوارش ميکنه . شنل : تو که دختر خوبی بودی نل !!!!!نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه . با اون مرتيکه ...... راه افتاديم دنبال ننه فلان فلان شدمون . شنل : اون که هاج زنبور عسل بود . نل : حالا گير نده . وسط راه بابا بزرگمون چشمش خورد به مادر پرين رفت گرفتش . اين دختره پرين هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بيرون . زندگی هم که خرج داره . نميشه گشنه موند . شنل قرمزی : نگاه کن اون رابين هود نيست ؟؟؟؟ کيف اون زن رو قاپيد . نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کيف قاپی . جان کوچولو و بقيه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند ميکنن .شنل قرمزی : عجب !!!!!!!!!!!!!!نل : اون دوتا رو هم ببين پت و مت هستن . سر چها راه دارن شيشه ماشين پاک می کنن . دخترک کبريت فروش هم چهار راه پائينی داره آدامس ميفروشه . شنل قرمزی : چرا بچه ها به اين حال و روز افتادن ‌؟؟؟؟نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتيول شد . بچه مايه دار شدی . بقيه همه بد بخت شدن . بچه های اين دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چيه . شخصيتهای محبوبشون شدن ديجيمون ها ديگه با حنا و نل و يوگی و .... خانواده دکتر ارنست حال نمی کنن .ما هم مجبوريم واسه گذران زندگی اين کارا رو بکنيم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...
  • 10 سال بعد...
×
×
  • اضافه کردن...