رفتن به مطلب

آشنایی با مفاهیم و ادبیات اقتصادی


Lean

ارسال های توصیه شده

بوژوازی

 

واژه‌ی بورگ که از زبان آلمانی به اکثر زبان‌های اروپایی راه یافته و شاید بتوان آن را در فارسی به بازار-شهر برگرداند، به شهر‌هایی در اروپا

 

اطلاق می‌شود که معمولاً محصور به دیوار و در پناه یک قلعه بودند، و به مرکزیت یک بازار شکل گرفته بودند. شکاف چندصدساله بین

 

کلیسا و امپراتوری روم، فضایی را برای رقابت در عرصه حکومت‌داری در اروپای قرون وسطا فراهم کرده بود، و در همان شکاف بود که نطفه‌ی

 

بورگ‌های اروپایی بسته شد. حکمرانانِ خُرد اروپایی می‌توانستند در ازای امنیت و آزادی، رعیت‌هایِ گریخته از اربابان را به قلمرو کوچک خود جلب

 

کنند، و ساکنان جدید بازار-شهرهای آزاد را ساختند و گستراندند.

 

واژه‌ی فرانسوی بورژوا که از بورگ مشتق شده است نامی است برای همان ساکنان بورگ‌های پراکنده در اروپا—همان

 

فرزندانِ رعیت‌هایِ گریخته از ارباب.

 

گرچه نه آزادی و نه سلطه، نه دادوستد و نه غارت، هیچ‌گاه برای انسان‌ها مفاهیمی بیگانه نبوده اند؛ اما تجربه‌ی آزادی و دادوستد برای

 

بورگ‌‌نشین‌های اروپایی شاید از یک جهت یگانه شد: مردمان عادی کوچه و بازار که یکدیگر را شایسته‌ی دادوستد می‌یافتند، کم‌کم یکدیگر را

 

شایسته‌ی احترام نیز یافتند، و به مرور آن «احترام» در نحوه‌ی سخن گفتن‌شان با یکدیگر نیز انعکاس یافت. این‌‌گونه شد که در تحولی شاید

 

بی‌سابقه در تاریخ، به‌تدریج، انحصار منزلت اجتماعی از دست طبقات ممتاز—اربابان و فیلسوفان و منشیان و شاعران و قاضیان و کشیشیان و

 

شهسواران—به در آمد، و مردم عادی کوچه و بازار نیز، که فعالیت عمده‌ی‌شان در زندگی به‌سادگی همان کسب معاش‌شان در بازار بود، به اعتبار

 

همان کسب‌وکار خود، صاحب منزلت شدند. به کوته سخن، عوام‌الناس اهل کسب‌ و صنعت و تجارت هم محترم شد.

 

آنگاه که بورگ‌نشینان زبان تحقیرآمیز و تخفیف‌گرانه‌ی اشراف را نسبت به خود و کسب‌وکارشان پس راندند، و زبان خود‌حرمت‌گزارشان رواج و

 

سروری یافت، آن ذهنیت اجتماعیِ نوآوری‌هراس که چون مانعی سطح و سبک زندگی مادی انسان‌ها را برای قرون و اعصار کمابیش یکسان نگاه

 

داشته بود، به دست همین طبقه‌ی تازه‌منزلت‌یافته و تازه‌اعتمادبه‌نفس‌یافته شکسته شد، و نوآوری‌ در فن و تجارت به یک دگرگونی بزرگ و

 

بی‌سابقه در زندگی مادی انسان‌ها راه بُرد. همراه با آن دگرگونی بزرگ مادی در شیوه‌ی تولید که «انقلاب صنعتی» می‌نامیم‌اش، اندیشه‌ها،

 

ارزش‌ها، هنجارها و فضیلت‌های اجتماعی نویی فراگیر شد که اینک آن‌ها و حاملان آن‌ها را به صفت بورژوا می‌شناسیم.

بورژوا امروز فراتر از آن اروپاییان نیک‌کردار یا بدکرداری که در تاریخ بدان منتسب بوده‌اند، صفتی است عام‌ برای مردم عادی کوچه ‌

 

و بازار در هر کجا در غرب یا شرق جهان که سلطه‌ی اشراف‌سالاران بر مردم عادی را حقِ طبیعیِ اربابان و فیلسوفان نمی‌دانند،

 

هرآدمی را به حاکمیت بر سرنوشت خویش محق می‌دانند، برای بهره‌مندی از موهبت بزرگ زندگی در جامعه پای‌بندی به یک

 

قرارداداجتماعی را ترویج می‌کنند، خود را از چپاول دسترنج دیگران باز می‌دارند، به میراث اجتماعی انباشته‌شده طی قرون

 

ارزشمی‌گذارند، در عینِ حال، در سنت‌های برابری‌ستیز و فردیت‌‌سوز و پدرسالار نیاکان خویش تشکیک می‌کنند، در علم و

 

فلسفه و هنرو تجارت ایده‌های نوآورانه خلق می‌کنند، به ایده‌پردازی نوآورانه به دیده‌ی تحسین می‌نگرند، ایده‌های خود را با هم

 

دادوستدمی‌کنند، از آمیزش ایده‌های یکدیگر ایده‌های بهتر خلق می‌کنند، ایده‌های خوب را فرای مرزهای قومی و ملی و

 

فرهنگی و زبانیمی‌جویند، بی‌تبعیض هر انسانی را از هر رنگ و نژاد و دین و زبان در هر گوشه‌ای از دنیا شایسته‌ی دادوستد

 

می‌یابند، هر بار بهقصد مجاب کردن یکدیگر وارد بازار می‌شوند، برای مجاب کردن یکدیگر به خرد و کلام و استدلال متوسل

 

می‌شوند، در کسب‌وکارخود از دست یازیدن به زور و نیرنگ می‌پرهیزند، کاسب و صنعت‌گر غیرروشنفکر را نیز به اکتسابِ منزلت

 

اجتماعی قادر و شایسته می‌یابند، به مسئولیت‌پذیری فردی در تأمین معاش خویش و به مسئولیت‌پذیری فردی در یاری رساندن

 

به هم‌نوعان خویش قدرمی‌گذارند، پذیرشِ طبیعتِ خویشتن‌‌پایِ آدم‌ها و گردن نهادن به واقعیتِ رنگارنگیِ دلبستگی‌های شخصی

 

ایشان را آسان می‌یابند، به حق برابر افراد به تعقیبِ صلح‌جویانه‌ی دلبستگی‌های‌ شخصی‌ گونه‌گونه‌شان احترام می‌گذارند، با

 

اندیشه‌ها و ارزش‌های بی‌آزاری که نمی‌پسندند مدارا می‌کنند، تنوع و تکثر باورها و ارزش‌ها را با آغوش باز می‌پذیرند، فروتنانه به

 

محدودیت دانش خود اعتراف می‌کنند، از تحمیل درک شخصی خود از زندگی خوب به دیگران می‌پرهیزند، به فردیت خود و به

 

فردیت دیگران قدرمی‌گذارند، و امیدوارانه به تغییر و بهبود جهان می‌کوشند.

محمد ماشین چیان

 

  • Like 3
لینک به دیدگاه

لیبرالیسم

 

لیبرال برگرفته از واژه‌ی لیبر است که در لاتین به معنای آزادی است، در قالب صفت مدت‌ها در معنای گشاده‌دست، روشن‌فکر، و دگراندیش‌پذیر به‌کار می‌رود. لذا این

 

عنوان متضمنِ چیزی بیش از آموزه‌ای سیاسی است؛ تلقین‌کننده‌ی چشم‌انداز و نگرشی انسانی، ایدئولوژی‌ای اخلاقی و اجتماعی است که در آن خرسندی فرد مسأله‌ی

 

اصلی است.

لیبرال‌ها در حوزه‌های مختلف به دفاع از آزادی فردی برخاسته بودند، از جمله تجارت، مذهب، بیان، و رسانه‌ها. بسیاری‌شان به مخالفت و مبارزه با برده‌داری، قوای

 

قهریه‌ی نظامی، ، امپریالیسم، و جنگ‌هایی که به سببی جز دفاع از خویش در می‌گیرند، شهره‌اند. ایشان از نخستین کسانی بودند که خواهان حقوق برابر برای زنان و

 

حق رهایی کودکان از آزارجسمی شدند.

 

آزادی، در نظر لیبرال‌ها، نبود اجبار فیزیکی و تهدید به اعمال زور است؛ مفهومی که عموما آزادی منفی خوانده می‌شود، زیرا که صرفا الزامی منفی بر عهده‌ی دیگران می‌گذارد

 

که از نقض آزادی برابر دیگران خودداری کنند. یک انسان زمانی حقیقتاً آزاد است که بتواند بر مبنای داوری خویش در جهت دست‌یابی به اهداف خویش گام بردارد،

 

پای در روابط خودخواسته با دیگران گذارد، و جان و مالش را آن‌طور که مناسب می‌بیند مصرف کند، تا آن زمان که به آزادی برابر دیگران در انجام کارهای مشابه احترام می‌گذارد.

 

این تعهداخلاقی و عملی به آزادی طبیعتا لیبرال‌ها را بر آن داشت که دولت را با نگاهی شکاک و محتاط بنگرند. اگر دولت‌ها نقشی حیاتی و مهم در دفاع و محافظت از جان‌ها و

 

اموال شهروندان خود دارند، از سوی دیگر هم بزرگ‌ترین تهدید آزادی آن شهروندانی هستند که باید مراقب‌شان باشند. این باور لیبرال‌ها که اعمال زور باید نقشی حداقلی در

 

روابط اجتماعی ایفا کند آن­ها را به اصل دولت محدود رهنمون ساخت، به‌معنای دولتی که قدرت و اختیاراتش به محافظت از اعمال حقوق فردی محدود است.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...