رفتن به مطلب

چرا تا حالا یادشون نبود؟


fakur1

ارسال های توصیه شده

این بحث س ی ا س ی نیست،مربوط به محاسبه سن و سال هست.

دیروز بعد از 37 سال مجلس محترم یادش افتاد که این عواملی رو که با پولهای مردم تو بانکها کارای دیگه انجام میدن و حق مردم رو ضایع میکنن ، بعنوان مجرم برخورد کنه. سئوال اینه که اگه برای اصلاح هر عمل مجرمانه ای 37 سال صبر کنیم ، لازمه چن سال عمر کنیم ؟تو قضیه محیط زیست هم همین بوده.بعد 37 سال تازه دارن بخشی از اون اراضی رو که بصورت غیرقانونی برای ساخت و ساز ازش استفاده شده و یا به هر دلیلی تغییر کاربری داده شده ، مورد شناسایی قرار میدن.

سئوال اساسی تر هم اینه که اگه اینا بعد از 37 سال تازه یادشون بیفته که ما بیکاریم ، اونوقت تا بخوان برای ما کار ایجاد کنند ، ما سن و سالمون چن میشه.؟.

لینک به دیدگاه

این موضوع یک موضوع اجتماعی و سیاسی هست ، از جنبه های مختلف به این قضیه میشه نگاه کرد که چند مورد رو که از نظر خودم درست هست در چند پست مجزا توضیح میدم که اگر نظری بود در هر مورد بحث بشه.

 

1- به لحاظ ژئوپولیتکی و جغرافیایی ایران در محل ارتباط دو منطقه انسانی آسیا و اروپا قرار گرفته و اگر نگاه کنید به نقشه هیچ کجا مثل ایران و اطرافش مملو از فرهنگ ها ، خورده فرهنگ ها و اقوام قبائل متنوع نبوده و با مطالعه تاریخ می بنیم جنگ ها ، تجزیه طلبی ها ، اغتشاشات و... در این محدوده جغرافیایی به کرات اتفاق افتاده به نحوی که در طول تاریخ اولویت اول هر رژیمی برقراری امنیت با استفاده از اهرم های قهریه بوده و سایر امور همیشه در حاشیه قرار گرفتند و هر زمان با برقراری امنیت سایر امور اهمیت پیدا کردند باز یک مشکل امنیتی اون هارو به حاشیه رونده.

لینک به دیدگاه
این موضوع یک موضوع اجتماعی و سیاسی هست ، از جنبه های مختلف به این قضیه میشه نگاه کرد که چند مورد رو که از نظر خودم درست هست در چند پست مجزا توضیح میدم که اگر نظری بود در هر مورد بحث بشه.

 

1- به لحاظ ژئوپولیتکی و جغرافیایی ایران در محل ارتباط دو منطقه انسانی آسیا و اروپا قرار گرفته و اگر نگاه کنید به نقشه هیچ کجا مثل ایران و اطرافش مملو از فرهنگ ها ، خورده فرهنگ ها و اقوام قبائل متنوع نبوده و با مطالعه تاریخ می بنیم جنگ ها ، تجزیه طلبی ها ، اغتشاشات و... در این محدوده جغرافیایی به کرات اتفاق افتاده به نحوی که در طول تاریخ اولویت اول هر رژیمی برقراری امنیت با استفاده از اهرم های قهریه بوده و سایر امور همیشه در حاشیه قرار گرفتند و هر زمان با برقراری امنیت سایر امور اهمیت پیدا کردند باز یک مشکل امنیتی اون هارو به حاشیه رونده.

 

این که میگید درسته ، ولی مشکل اوتجاست که این حضرات دانش این پست هایی رو که اشغال کردن ، ندارن.

تو همین موضوع بانکها همین مورد رو چک میکنم.

1- آیا اینا نمیدونستن که بانکها با این ترفند ها پدر اقتصاد ملی رو درمیارن؟

اگر میدانستند چرا بموقع جلوشو نگرفتن؟

اگرم نه ، اونوقت بحث صلاحیت شغلی مطرح میشه ، که معلوم میکنه که کار ، دست کاردان نیست.

لینک به دیدگاه
این که میگید درسته ، ولی مشکل اوتجاست که این حضرات دانش این پست هایی رو که اشغال کردن ، ندارن.

تو همین موضوع بانکها همین مورد رو چک میکنم.

1- آیا اینا نمیدونستن که بانکها با این ترفند ها پدر اقتصاد ملی رو درمیارن؟

اگر میدانستند چرا بموقع جلوشو نگرفتن؟

اگرم نه ، اونوقت بحث صلاحیت شغلی مطرح میشه ، که معلوم میکنه که کار ، دست کاردان نیست.

 

من دلیل این عوامل رو مورد دومی میخوام طرح کنم که از نظر خودم نتیجه ای از عامل اول هست ، احساس بی قدرتی و ضعف در بین افراد جامعه که منجر به شکل نگرفتن نهاد های اجتماعی ( و نه حکومتی) شده ، اگر از زمان مشروطه که موج نوخواهی و جرقه های روشنفکری در جامعه شکل گرفت بررسی کنیم میبینیم نهاد های اجتماعی مثل فراموشخانه ، انجمن آدمیت و.. تشکیل شده معمولا خروجی این نهاد ها به جهت تاثیر گذاری در جامعه احزاب هستند تا در قدرت نقش ایفا کنند اما رژیم حاکم به عنوان مثال رضا خان این نهاد هارو به بهانه برهم زدن امنیت نابود کرد تا جایی که ما در پهلوی دوم شاهد شکل گیری یک حزب فراگیر به نام رستاخیز هستیم که نه تنها برامده از مردم و منتقد سیاست های اشتباهنیست بلکه بزک کننده سیاست های حکومت و یک حزب حکومتی هست ، این روال در جامعه حفظ شده و همواره احزاب منتقد از نهضت آزادی بگیر تا مشارکت به بهانه های مانند اخلال در امنیت ملی و ... سرکوب شدند ، نتیجه یکپارچگی در قدرت فکر میکنی چیزی جز فساد هست؟ شما در رأس قدرت قرار گرفتی و کسی نیست که منتقد تصمیمات و سیاست های شما باشه آیا خودت میتونی حس کنی تصمیماتت چقدر مخرب هست ؟

لینک به دیدگاه
من دلیل این عوامل رو مورد دومی میخوام طرح کنم که از نظر خودم نتیجه ای از عامل اول هست ، احساس بی قدرتی و ضعف در بین افراد جامعه که منجر به شکل نگرفتن نهاد های اجتماعی ( و نه حکومتی) شده ، اگر از زمان مشروطه که موج نوخواهی و جرقه های روشنفکری در جامعه شکل گرفت بررسی کنیم میبینیم نهاد های اجتماعی مثل فراموشخانه ، انجمن آدمیت و.. تشکیل شده معمولا خروجی این نهاد ها به جهت تاثیر گذاری در جامعه احزاب هستند تا در قدرت نقش ایفا کنند اما رژیم حاکم به عنوان مثال رضا خان این نهاد هارو به بهانه برهم زدن امنیت نابود کرد تا جایی که ما در پهلوی دوم شاهد شکل گیری یک حزب فراگیر به نام رستاخیز هستیم که نه تنها برامده از مردم و منتقد سیاست های اشتباهنیست بلکه بزک کننده سیاست های حکومت و یک حزب حکومتی هست ، این روال در جامعه حفظ شده و همواره احزاب منتقد از نهضت آزادی بگیر تا مشارکت به بهانه های مانند اخلال در امنیت ملی و ... سرکوب شدند ، نتیجه یکپارچگی در قدرت فکر میکنی چیزی جز فساد هست؟ شما در رأس قدرت قرار گرفتی و کسی نیست که منتقد تصمیمات و سیاست های شما باشه آیا خودت میتونی حس کنی تصمیماتت چقدر مخرب هست ؟

 

دقیقا درسته.با این روندی هم که اقشار تحصیل کرده در پیش گرفته اند ، امیدی هم به فردا نیست.

امروز صبح رفتم یه دونه نون سنگک بگیرم ، با اینکه یه ترازو هم اونجا گذاشتن ، اصن وزن نمیکنند و عددی میفروشن و کسی هم اعتراض نمیکنه.نونی که به من رسید ، حدودا وزنش یک سوم کم به نظر میرسید.اعتراض که کردم ، قبل از فروشنده ، همین مردمی که بعنوان مشتری تو صف بودند ، یکصدا گفتند آقاجون کار دسته دیگه ، خود فروشنده هم همینو گفت ... منم دیدم نمیتونم با اینهمه لمپن سر وکله بزنم ، سنگک رو گرفتم و رفتم.

لینک به دیدگاه
دقیقا درسته.با این روندی هم که اقشار تحصیل کرده در پیش گرفته اند ، امیدی هم به فردا نیست.

امروز صبح رفتم یه دونه نون سنگک بگیرم ، با اینکه یه ترازو هم اونجا گذاشتن ، اصن وزن نمیکنند و عددی میفروشن و کسی هم اعتراض نمیکنه.نونی که به من رسید ، حدودا وزنش یک سوم کم به نظر میرسید.اعتراض که کردم ، قبل از فروشنده ، همین مردمی که بعنوان مشتری تو صف بودند ، یکصدا گفتند آقاجون کار دسته دیگه ، خود فروشنده هم همینو گفت ... منم دیدم نمیتونم با اینهمه لمپن سر وکله بزنم ، سنگک رو گرفتم و رفتم.

 

خب در وضعیتی که بالا توصیف کردم و جامعه ای که نهادهای اجتماعیش نابود شده یا به قدری ضعیف هستند که شبه اخته هستند شما نفت رو هم در کاسه حکومت بذار ، حکومت اولا تبدیل میشه به یک بنگاه اقتصادی نه حاکمیتی دوما احساس نیازش به مردم و جامعه از بین خواهد رفت سوما راه برای تصمیمات لحظه ای و ناپخته براش باز خواهد شد چرا که خسارات ناشی از تصمیماتش رو میتونه با نفت جبران کنه.

 

راه حل همیشه هست ، اصلاح تدریجی و گام به گام ، پیشروی موزاییک به موزاییک نخبگان ، ما در صنایع اصلی داریم به نام بهینه دوم ، یعنی اگر نقطه بهینه برای مسئله پیدا نشد نقطه بهینه دوم رو جستجو کن ، این اصل میتونه برای اصلاح راهگشا باشه و همچنین بالا بردن سطح سواد و مطالعه مردم

لینک به دیدگاه
خب در وضعیتی که بالا توصیف کردم و جامعه ای که نهادهای اجتماعیش نابود شده یا به قدری ضعیف هستند که شبه اخته هستند شما نفت رو هم در کاسه حکومت بذار ، حکومت اولا تبدیل میشه به یک بنگاه اقتصادی نه حاکمیتی دوما احساس نیازش به مردم و جامعه از بین خواهد رفت سوما راه برای تصمیمات لحظه ای و ناپخته براش باز خواهد شد چرا که خسارات ناشی از تصمیماتش رو میتونه با نفت جبران کنه.

 

راه حل همیشه هست ، اصلاح تدریجی و گام به گام ، پیشروی موزاییک به موزاییک نخبگان ، ما در صنایع اصلی داریم به نام بهینه دوم ، یعنی اگر نقطه بهینه برای مسئله پیدا نشد نقطه بهینه دوم رو جستجو کن ، این اصل میتونه برای اصلاح راهگشا باشه و همچنین بالا بردن سطح سواد و مطالعه مردم

 

پیشنهاد عملی و کاربردی شما برای پیاده سازی نقطه بهینه دوم چیه؟

لینک به دیدگاه
بالا بردن سطح سواد و مطالعه مردم

 

تو جامعه کم باسواد نداریم.اکثر این بلایا از طریق همین اقشار باسواد تحمل میشه. سواد و مطالعه شاید برای افزایش یه عده کمک کنه ولی اثر ملموس و حتی غیر ملموس هم به چشم نمیخوره.

تو همین نظام مهندسی یه پولهایی از مردم بیچاره میگیرن که نگو.همه هم با کمال میل پرداخت میکنن و یه رشوه ای هم به مهندس ناظر میدن که کلا نگران نباشند.

مصیبت واقعی موقعی مشخص میشه که وقتی نرخ تاکسی 20 درصد گرون میشه همه صداشون درمیاد ، ولی وقتی یه بانکی درطول یکسال به اندازه کل سرمایه ش سود میکنه ، انگار نه انگار.

این موضوع تو گرون شدن نخ سیگار هم همینطوریه ولی کسی با گرون شدن بی حساب کتاب اجاره خونه کاری نداره.

همه اینا از گروه باسواد ها هستند.

لینک به دیدگاه
پیشنهاد عملی و کاربردی شما برای پیاده سازی نقطه بهینه دوم چیه؟

 

ویدئویی که پیوست کردم ببین

این ویدئو نشون میده چطور میشه یک رفتار رو به سایرین تسری داد حتی یک رفتار بی معنی ، این ویدئو علی رغم سادگی نشون میده میشه جامعه رو با شیوه های درست اصلاح کرد حتی اگر برخی قدرت درک یا فهمیدن اون رو نداشته باشند.

 

قبلا هم گفتم اصلاح تدریجی ، مثل انتخابات گذشته ، نقطه بهینه جهانی نبود اما منجر شد به حذف افرادی که در مخل بودن اونها شکی نداشتیم ، در سال های آینده حکومت دیگه متکی به نفت نخواهد بود ، دوران افول نفت شروع شده و این روند ادامه خواهد داشت استحاله تدریجی و قدم به قدم راهکار درستی هست به نظرم

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
تو جامعه کم باسواد نداریم.اکثر این بلایا از طریق همین اقشار باسواد تحمل میشه. سواد و مطالعه شاید برای افزایش یه عده کمک کنه ولی اثر ملموس و حتی غیر ملموس هم به چشم نمیخوره.

تو همین نظام مهندسی یه پولهایی از مردم بیچاره میگیرن که نگو.همه هم با کمال میل پرداخت میکنن و یه رشوه ای هم به مهندس ناظر میدن که کلا نگران نباشند.

مصیبت واقعی موقعی مشخص میشه که وقتی نرخ تاکسی 20 درصد گرون میشه همه صداشون درمیاد ، ولی وقتی یه بانکی درطول یکسال به اندازه کل سرمایه ش سود میکنه ، انگار نه انگار.

این موضوع تو گرون شدن نخ سیگار هم همینطوریه ولی کسی با گرون شدن بی حساب کتاب اجاره خونه کاری نداره.

همه اینا از گروه باسواد ها هستند.

 

البته اینایی که مثال زدی از دیدگاه من باسواد تلقی نمیشن ، صرف مهندس بودن ، صرف مدرک داشتن که باسوادی نیست ، همین هایی که به نظام مهندسی مراجعه میکنند آیا غیر از سازه و استاتیک و مقاومت مصالح مطالعه دیگه ای داشتند؟ چند درصد علاقه مند به مطالعات اجتماعی هستند؟ با سازه که نمیشه اجتماع رو اصلاح کرد ، تا زمانی که نخبگان ما غرق در فرمول های ریاضی باشند و شاگرد آخرهای کلاس قرار باشه جامعه، فرهنگ و هنجارهارو مطالعه و بهبود بدن تغییر عمده ای حاصل نمیشه ، باید بنیان های اجتماعی، فکری و مذهبی اصلاح بشه، تا زمانی ضرب المثل های ما این باشه که " دیگی که برای من نجوشه میخوام سر سگ بجوشه" یا " سلام گرگ بی طمع نیست" یا " مرگ خوبه برای همسایه" و.... جامعه ما هم همینطور خواهد بود فرهنگ و هنجارها زیربنای توسعه هستند نه فرمول های ریاضی

لینک به دیدگاه
ویدئویی که پیوست کردم ببین

این ویدئو نشون میده چطور میشه یک رفتار رو به سایرین تسری داد حتی یک رفتار بی معنی ، این ویدئو علی رغم سادگی نشون میده میشه جامعه رو با شیوه های درست اصلاح کرد حتی اگر برخی قدرت درک یا فهمیدن اون رو نداشته باشند.

 

قبلا هم گفتم اصلاح تدریجی ، مثل انتخابات گذشته ، نقطه بهینه جهانی نبود اما منجر شد به حذف افرادی که در مخل بودن اونها شکی نداشتیم ، در سال های آینده حکومت دیگه متکی به نفت نخواهد بود ، دوران افول نفت شروع شده و این روند ادامه خواهد داشت استحاله تدریجی و قدم به قدم راهکار درستی هست به نظرم

 

مرسی.ویدئو بشدت عالی بود.مفهوم رو گرفتم.

لینک به دیدگاه
البته اینایی که مثال زدی از دیدگاه من باسواد تلقی نمیشن ، صرف مهندس بودن ، صرف مدرک داشتن که باسوادی نیست ، همین هایی که به نظام مهندسی مراجعه میکنند آیا غیر از سازه و استاتیک و مقاومت مصالح مطالعه دیگه ای داشتند؟ چند درصد علاقه مند به مطالعات اجتماعی هستند؟ با سازه که نمیشه اجتماع رو اصلاح کرد ، تا زمانی که نخبگان ما غرق در فرمول های ریاضی باشند و شاگرد آخرهای کلاس قرار باشه جامعه، فرهنگ و هنجارهارو مطالعه و بهبود بدن تغییر عمده ای حاصل نمیشه ، باید بنیان های اجتماعی، فکری و مذهبی اصلاح بشه، تا زمانی ضرب المثل های ما این باشه که " دیگی که برای من نجوشه میخوام سر سگ بجوشه" یا " سلام گرگ بی طمع نیست" یا " مرگ خوبه برای همسایه" و.... جامعه ما هم همینطور خواهد بود فرهنگ و هنجارها زیربنای توسعه هستند نه فرمول های ریاضی

 

منظورم از مراجعین به نظام مهندسی صرفا مردم بودن که قصد دارن خونه بسازن.یه خونه که میخواد بسازه ( حتی تو کوره دهی که تو حاشیه شهره ) چند ده میلیون مفت ازش میگیرن و این آدم اصن فکر نمیکنه که این پولا رو چرا باید بده. ده برابرشم بخوان بدون فکر تقدیم میکنه.

لینک به دیدگاه
ویدئویی که پیوست کردم ببین

این ویدئو نشون میده چطور میشه یک رفتار رو به سایرین تسری داد حتی یک رفتار بی معنی ، این ویدئو علی رغم سادگی نشون میده میشه جامعه رو با شیوه های درست اصلاح کرد حتی اگر برخی قدرت درک یا فهمیدن اون رو نداشته باشند.

 

قبلا هم گفتم اصلاح تدریجی ، مثل انتخابات گذشته ، نقطه بهینه جهانی نبود اما منجر شد به حذف افرادی که در مخل بودن اونها شکی نداشتیم ، در سال های آینده حکومت دیگه متکی به نفت نخواهد بود ، دوران افول نفت شروع شده و این روند ادامه خواهد داشت استحاله تدریجی و قدم به قدم راهکار درستی هست به نظرم

 

این کتاب بسیار عالی است.لطفا اگه مایل بودی اینو تو تالار کتابخونی به همه دوستان معرفیش کن.چون ممکنه اینجا کمتر دیده بشه و طالبین این نوع کتابها نتونن ببیننش.

هر ورق این کتاب حکایتی است واقعی از آنچه بر ما گذشته.در حقیقت این کتاب بهترین هدیه سال نو برای من بود.با تشکر

لینک به دیدگاه
سئوال بعدی هم اینه که اگه دولت برامون کاری نکنه که کار پیدا بکنیم ، خودمون چه کارایی میتونیم بکنیم؟

 

این سئوال در لابلای گفتگو مسکوت موند.راهکار هایی که ممکنه داده بشه برای همه ما میتونه مفید باشه.

لینک به دیدگاه
این کتاب بسیار عالی است.لطفا اگه مایل بودی اینو تو تالار کتابخونی به همه دوستان معرفیش کن.چون ممکنه اینجا کمتر دیده بشه و طالبین این نوع کتابها نتونن ببیننش.

هر ورق این کتاب حکایتی است واقعی از آنچه بر ما گذشته.در حقیقت این کتاب بهترین هدیه سال نو برای من بود.با تشکر

 

منظورت کدوم کتابه؟ حلاج؟

 

این سئوال در لابلای گفتگو مسکوت موند.راهکار هایی که ممکنه داده بشه برای همه ما میتونه مفید باشه.

 

در این زمینه واقعا نمیشه نسخه پیچید ، ببین وظیفه دولت سر کار بردن نیست بلکه دولت موظف به ایجاد شرایط برای این هست که مردم بتونن کاری داشته باشند یعنی متغیرهای کلان اقتصادی رو کنترل کنه (البته مکاتب کلاسیک و نئوکلاسیک این رو هم وظیفه دولت نمیدونن )حالا اگر این متغیرها توسط دولت کنترل شد و شرایط هم مهیا بود باز هم عده ای هستند که هنری برای کار کردن ندارن ممکنه بیکار بمونن یا به کارهای سطح پایین تن بدن ، به نظر من اینکه چه کاری میشه برای خودمون انجام بدیم به توانایی های خود ما بستگی داره کسی مه شرایط بازار رو ندونه لاجرم باید یه همتی برای مطالعه شرایط بازار داشته باشه یا مشاوره ای بگیره من مخالف اینم که کسی بشینه و منتظر باشه تا دولت دستشو بگیره و بگه برو اینجا مشغول شو

لینک به دیدگاه
منظورت کدوم کتابه؟ حلاج؟

 

 

 

در این زمینه واقعا نمیشه نسخه پیچید ، ببین وظیفه دولت سر کار بردن نیست بلکه دولت موظف به ایجاد شرایط برای این هست که مردم بتونن کاری داشته باشند یعنی متغیرهای کلان اقتصادی رو کنترل کنه (البته مکاتب کلاسیک و نئوکلاسیک این رو هم وظیفه دولت نمیدونن )حالا اگر این متغیرها توسط دولت کنترل شد و شرایط هم مهیا بود باز هم عده ای هستند که هنری برای کار کردن ندارن ممکنه بیکار بمونن یا به کارهای سطح پایین تن بدن ، به نظر من اینکه چه کاری میشه برای خودمون انجام بدیم به توانایی های خود ما بستگی داره کسی مه شرایط بازار رو ندونه لاجرم باید یه همتی برای مطالعه شرایط بازار داشته باشه یا مشاوره ای بگیره من مخالف اینم که کسی بشینه و منتظر باشه تا دولت دستشو بگیره و بگه برو اینجا مشغول شو

 

آره ،همون حلاج .

دولت رو که اصن عمرا نمیتونه . نه تو فاز زمینه و نه تو هیچ موردی.

نظر من این بود که اینو مطرح کنیم که اگه شرکت کننده ها خواستند کمک فکری بگیرن ، بهشون کمک کنیم ولی انگاری تا جیب بابا مامان هست ،کسی تو این فاز ها نیست.

لینک به دیدگاه
آره ،همون حلاج .

دولت رو که اصن عمرا نمیتونه . نه تو فاز زمینه و نه تو هیچ موردی.

نظر من این بود که اینو مطرح کنیم که اگه شرکت کننده ها خواستند کمک فکری بگیرن ، بهشون کمک کنیم ولی انگاری تا جیب بابا مامان هست ،کسی تو این فاز ها نیست.

 

کتاب جذابی هس خودم تو یک نصف روز تمومش کردم:ws37:

 

خب کسی تا در شرایط اضطرار قرار نگیره به فکر نمیفته معمولا دور اندیشی در جامعه ما کمرنگه زمانی که مسئله بغرنج و حیاتی میشه تازه به این فکر میکنیم که حالا چه کنم

لینک به دیدگاه
کتاب جذابی هس خودم تو یک نصف روز تمومش کردم:ws37:

 

خب کسی تا در شرایط اضطرار قرار نگیره به فکر نمیفته معمولا دور اندیشی در جامعه ما کمرنگه زمانی که مسئله بغرنج و حیاتی میشه تازه به این فکر میکنیم که حالا چه کنم

 

من نمیتونم با سرعت بخونم.یعنی مدل ذهنی ام طوریه که تک تک کلمات رو و وقایع رو تو ذهنم بازسازی میکنم ، طوری که انگار خودم تو همون دوره زندگی میکنم،تا الان فقط بیست و سه صفحه شو خوندم ولی انگار فیلم زنده شو دیدم. مثه اون آدمایی که صبحونه رو دو ساعته میخورن ، عمل میکنم.برای بیادآوریشم هیچوقت دچار مشکل نمیشم.انگار فیلمی رو که خودمم توش بازی میکردم ، رو بخوام بیاد بیارم.یه چیزی تو این مایه ها

لینک به دیدگاه
کتاب جذابی هس خودم تو یک نصف روز تمومش کردم:ws37:

 

خب کسی تا در شرایط اضطرار قرار نگیره به فکر نمیفته معمولا دور اندیشی در جامعه ما کمرنگه زمانی که مسئله بغرنج و حیاتی میشه تازه به این فکر میکنیم که حالا چه کنم

 

راستی حالا که حرفش پیش اومد و من تو جواب بالا اون مدل ذهنی مو توضیح دادم ، بذار اینم اضافه کنم که همون خصوصیات ذهنی من گاهی وقتا واقعا کار دستم میده،،، نمونش همون سوء تفاهمی است که معمولا با بچه ها پیش میاد.

من هیچوقت نگاه نمیکنم که اون جمله یا نظری رو که میخونم ، کی گفته یا نوشته.کلا با شخصش کار ندارم.با نوشته کلنجار میرم و هر برداشتی بکنن ، بدون نظر خاص و صادقانه میگم یا مینویسم.

مثلا وقتی امضای شما رو میبینم ، به خودم میگم ، مگه قراره ما با عقایدمون جنگ کنیم که بمیریم یا بکشنمون؟ بعد به خودم میگم ، عقیده برای مردن در راه عقیده نیست ، برای معنی بخشی به زندگیمونه.یا اون دومی رو که میخونم ، فکرم میره سراغ کتاب . بعد با خودم مبگم ، همه کتابها که به دردبخور نیستن و .....

اگه اتفاق بیفته همین احساسم رو ممکنه به شما هم بگم.اینجاست که ممکنه شما برداشت های زیادی از این گفته من بکنید که شاید حتی یکیشم با اون نیت یا حس من همخونی نداشته باشه و به این شکل مشکل سوء برداشت یا احیانا بدفهمی از نظرات به فرد دست بده.مواردش رو شاید شما خیلی شاهد بودید.مرسی

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...