Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۴ دغدغه برنامه ريزان حمل و نقل طي قرن گذشته و حتي قرن حاضر اين بوده كه حمل و نقل مبتني بر خودرو را گسترش دهند. اين تعصب خودرو محور در مدل هاي پيش بيني تقاضاي سفر، تأمين مالي حمل و نقل، مقررات منطقه بندي/تقسيم مجدد، دستورالعمل هاي طراحي خيابان، نگرش عمومي و افكار عمومي سياستگذاران جاي گرفته است و پيامد آن در بسياري از شهرها، فرآيند مداوم عريض كردن و ساخت خيابان هاي جديد براي تسهيل عبور و مرور و كاهش ترافيك ناشي از افزايش مالكيت خودرو بوده است. آنچه كه در اين سيستم حمل و نقل خودرو محور ناديده گرفته شده، تأثير قطعي اين تفكر بر محله ها بوده است: خطرناك تر كردن آنها براي پياده روي و دوچرخه سواري. ساكنان محلي و مؤسسات تجاري محلي سابقاً براي مدتي با اين مشكل كنار مي آمدند ولي در نهايت اگر كسب و كارشان دچار ركود مي شد، منطقه را ترك مي كردند و انبوهي از ساختمان هاي خالي و مناطق مسكوني و تجاري كه زماني پر رونق بود را براي جاي مي گذاشتند. ضرورت ها و اولويت هاي جوامع به مرور زمان تغيير مي يابند و طراحي خيابان ها نيز از اين قاعده مستثني نيستند. طي دو دهه گذشته، مدافعان ايجاد فضاهاي پياده محور و دوستدار دوچرخه افزايش يافته اند. برنامه ريزان حمل و نقل كه زماني دغدغه اصلي شان عريض كردن خيابان ها، ساخت خيابان هاي جديد و يا ايجاد مسيرهاي حمل و نقل عمومي مشخص بود، براي مقابله با هجوم بي رويه خودروها، ايجادمحله هاي پياده محور را در دستور كار قرار دادند. متناسب سازي خيابان يا باريك سازي معابر، راه حلي بود كه توسط برنامه ريزان براي طراحي خيابان هايي كه متناسب با ديگر شيوه هاي مختلف حمل و نقل هستند مطرح گرديد. دانلود مقاله لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده