Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۴ با بخش هایی که مشخص کردم موافق نیستم رشد جمعیت، جفایی به دختران فردا در همسایگی ما پیرزنی بود که گمان می کرد اگر داروهایش را بیشتر بخورد زودتر درمان می شود. روزی که درد امانش را بریده بود، داروهایش را یکجا خورد و به اغما فرو رفت. او را به بیمارستان رساندند و معده اش را شستشو دادند و نجات یافت. اما ازآن پس دیگر روی پای خودش بلند نشد. گاهی برخی افراد در مورد جامعه و اقتصاد همین نگاه را دارند. یعنی گمان می کنند یک شبه می توان ساختارها را متحول کرد و پریشانی های تاریخی را به سامان کرد. آستین بالا میزنند و همان نظم نیم بند موجود را هم، به هم می ریزند. بعد گاهی نسل هایی باید بگذرد تا آن پریشانی اصلاح شود. مثلاً برخی فکر می کنند با پاشیدن بذر پول در اقتصاد می توان اشتغال درو کرد و گمان می کنند هر چه بیشتر پول پاشیده شود اشتغال بیشتری درو می شود. تجربه پرداخت حجم عظیم وام به بنگاههای زود بازده و ناکامی این سیاست در رسیدن به مقصود، این تصور را باطل کرد. در حوزه اشتغال جهشی اتقاق نیفتاد ولی با حجم پول عظیمی که وارد اقتصاد شد، بنزین کافی در موتور تورم ریخته شد که البته آن بنزین هنوز مصرف نشده است و منتظر است تا خود روی اقتصاد در یک سرازیری بیفتد آنگاه کار خودش را می کند. زمان می برد تا سیاستمداران ما در یابند اشتغال، نتیجه پخش پول نیست. پول فقط روابط اقتصادی را تسهیل می کند. اما برای آن که اشتغالی پدید آید، باید تمام سیستم هماهنگ کار کند، باید محیط کسب و کار مساعد باشد، باید فضای سیاسی با ثبات باشد و باید امیدی به آینده اقتصادی باشد. در واقع اشتغال محصول عملکرد کل نظام سیاسی اقتصادی است نه محصول وام دادن و پول پاشیدن. به همین ترتیب کم کم باید یاد بگیریم که هر چیزی بیشترش بهتر نیست. و یاد بگیریم که در عرصه نظامهای اقتصادی و اجتماعی جای معجزه نیست. به همین ترتیب بود که برخی گمان می کردند که با داشتن حجم عظیمی از در آمد های نفتی می توان همه راههای نرفته گذشته را یک شبه رفت،اما300میلیارد دلار در آمد نفت به اقتصاد ایران تزریق شد ولی اقتصاد ما همچنان در رکود دست و پا می زند. این ناشی از نگاه مکانیکی به پول است. پول بپاش اشتغال درو کن. وام بده تولید درو کن. نه، این پولها و این وامها مثل غذایی است که در یک بدن و معده سالم تزریق نشود تازه موجب مشکلات گوارشی میشود.حالا همان نگاه می خواهد جمعیت را "جا کن" کند و از تعادل نسبی کنونی خارجش سازد. بدون توجه به این که جمعیت یک بار در اول انقلاب بی رویه رشد کرد و جامعه دو دهه تاوان داد تا آن را به تثبیت رساند و هم اکنون نیز بخش بزرگی از دشواریهای جاری ما ناشی از همان موج جمعیت است. گرچه آشکار است که این رویکرد نا پخته و نا شسته است و با سیاست های کلی نظام نیز ناساز گار است و معلوم نیست به چه انگیزه ای و به چه سائقه هایی دوباره مطرح شده است، اما با این حال دنیای قاعده مندی نداریم، پول هست و قدرت هست و گاهی همین ایده های ناپخته به سیاست تبدیل میشود و به برکت پول نفت اجرا هم می شود. پس باید روشنگری کرد و از هما ن آغاز اجازه نداد که برخی ایده ای آسیبناک و ویرانگر باور شود.افزایش نرخ رشد جمعیت در یک دوره کوتاه چند ساله و به طور طبیعی، بیماریهایی می آفریند که چند نسل باید تاوان آن را پس بدهند و گاهی مسیر کلی یک ملت را تغییر می دهد. امروز، بحران اشتغال، بحران ازدواج،بحران مسکن و بحرانهای اجتماعی و اخلاقی دیگری نظیر اعتیاد،طلاق و جرائم،همگی مشکلات بر آمده از رشد سریع جمعیت در دو دهه قبل بوده است که البته به علت نا کار آمدی نظام اداری به بحران تبدیل شده اند. نمی خواهم وارد هیچ یک از مسائل شوم. در این مجال کوتاه تنها می خواهم به یکی از تبلیغات اجتماعی آن که موجب شده است بخش بزرگی از جمعیت ما زندگی تنها و نا شادی را تجربه کنند و از موهبت داشتن یک زندگی خانوادگی دلپذیر بی بهره بمانندرا باز کنم. اکنون جامعه ما با چند میلیون زن در سنین ازدواج اما بدون همسر (زنان ازدواج نکرده،جدا شده،و همسر از دست داده ) رو به روست. با گذشت هر سال بخش بزرگی از اینان برای همیشه امکان و فرصت را از دست می دهند و برای همیشه از داشتن کانون خانوادای گرم و لذت بردن از وجود یک همسر محروم میشوند. به علت ساختارهای فر هنگی و سنتی ما، اینان حتی از داشتن امکان بهره مندی جنسی در چار چوب قانون نیز محرومند. متاسفانه ترکیب نا همگونی از عناصر فرهنگی و سنتی بومی و ارزشهای نظام سیاسی باعث شده است که ایرانیان نه به فرهنگ بسیار سهل و ساده اسلامی را در زمینه ازدواج و ارتباطات جنسی زن و مرد گردن نهند ،نه الگوی جنسی غربی را بپذیرند و نه الگوی کامل بومی ای تولید کنند. شاید ازدواج- از هر نوعش- در هیچ دینی به اندازه اسلام ساده نباشد. اما ما فقط یک بخش از قواعد اسلامی ازدواج را گرفته ایم و برای همه تجویز می کنیم. خیلی ساده ما یک الگوی جنسی فراگیر اما ضابطه مند که بتواند همه بخشهای جمعیت را پوشش دهد و به همه امکان دهد که در چارچوب قانون، نیاز های جنسی خود را بر آورده کنند،ایجاد نکرده ایم. در این صورت همواره بخشی از جمعیت – بویژجمعیت زنان- یا باید برای همیشه چشم از داشتن تجربه جنسی قانونی و معقول فرو بندد و همیشه احساس کند در جامعه ای زیست می کند که بخش بزرگی از حقوق او را نا دیده گرفته شده و او را کاملا رها کرده است، یا این که برای داشتن تجربه جنسی و بر آوردن این نیاز، به راههای غیر قانونی یا غیر اخلاقی تن در دهد. این بی ضا بطگی و هرج و مرج اخلاقی و جنسی که در جامعه ما به سرعت در حال گسترش است از همین فقدان الگوی جنسی فرا گیر در جامعه ماست. در جامعه ما فقط کسانی می توانند یک زندگی جنسی مطلوب داشته باشند که در سن مناسب و زمان مناسب، امکانات مناسب داشته اند و همسر مناسب یافته اند. در غیر اینصورت باید برای همیشه قید یکی از مهمترین خوشبختی های زندگی را بزنند یا تن به راههای غیر اخلاقی بدهند. این مساله جدی ای است که به نظر میرسد نظام برای حل آن باید کاری اساسی بکند.(دقت شود بحث فقدان یک الگوی فراگیر جنسی است که در آن انواع راههای قانونی رفع نیاز جنسی طبیعی برای همه بخش های جمعیت دیده شده باشد. بنابراین مسا له من تعدد زوجات نیست. شخصاً معتقدم که حکم شارع فقط امضای موجود در جامعه عرب بوده است نه این بخواهد توصیه ای برای آیندگان کند. چون شارع مقدس در آن ایه ای که اجازه تعدد زوجات را داده است،هم تاکید کرده است که فقط وقتی به این کار مجازید که بتوانید عدالت را بر قرار کنیدو هم بلا فاصله گفته است که"هرگز نمی توانید عدالت را اجرا کنید". بنا براین با توجه به این که هم تصریح قران است و هم تجربه اجتماعی نشان میدهد که در تعدد زوجات بر قراری عدالت نا ممکن است، معتقدم گویا قران به گونهای غیر مستقیم آن را منع کرده است. اما به نظر میرسد چون این یک عرف – البته ضروری- در جامعه آن روز عرب بوده است، اسلام آن را امضا کرده است. در هر صورت،آنچه می خواهم بگویم این است که در جامعه ای نظیر ایران که به طور عرفی در اکثریت نزدیک به تمام ازدواجها،سن زن چند سال کمتر از سن مرد است، رشد غیر طبیعی جمعیت در نسل کنونی به افزایش تعداد زنان بدون همسردرنسل بعدی می انجامد. و بنا براین نسل بعدی را دچار دشواریهای عا طفی و اخلاقی میکند. و این ظلمی است به بخشی از جمعیت که به علت تابوهایی که در این زمینه وجود دارد قدرت دفاع از خود را ندارد. چرا که جامعه راهی برای ارضای طبیعی و قانونی نیاز های عاطفی و جنسی بخشی از جمعیت که به هر علتی نمی تواند در قالب ازدواج دائمی آنها را بر آورده کند نداشته باشد،به آنها ظلم کرده است و اگر به هعمین علت به مسیر های غیر اخلاقی گرفتار شوند، به آنها ظلم مضاعف شده است. در واقع دولت ما بجای دستگیری و مجازات زنان ویژه باید از آنان پوزش بخواهد که نتوانسته است شرایط یک ازدواج مناسب و راههای قانونی داشتن یک زندگی عاطفی و جنسی را برای آنان فراهم کند: بگذریم اما مساله چیست؟ فرض کنید جمعیت کشور ما اکنون 70 میلیون است و سالیانه با نرخ دو در صد رشد می کند. اگر دولت رشد جمعیت را تشویق کند و بتواند این نرخ را (با سرعت یا با وقفه )به چهار در صد برساند و از آن پس این نرخ رشد چهار در صدی 5 سال ادامه یابد(دقت کنیم که نرخ رشد جمعیت ساده تر بالا می رود اما به راحتی پایین نمی آید )در این صورت در سال بعد دو میلیون و هشتصد هزار نفر به جمعیت کشورمان افزوده می شود (چهار در صد ضربدر 70 میلیون نفر). که نصف این جمعیت دختران خواهند بود (یک میلیون و چهار صد هزار نفر ). با همین نرخ رشد چهار در صدی سالیانه، پس از پنج سال، جمعیت کشوربه حدود 85 میلیون و دویست هزار نفر میرسد. بنا بر این در طول این پنج سال به جمعیت کشور 15 میلیون و دویست هزار نفر افزوده می شود که نصف آنها زنان هستند (هفت میلیون و ششصد هزار نفر ) خوب، اکنون سال بعد را در نظر بگیریم . جمعیتی که در این پنج سال به دنیا آمده است، بیست سال بعد سنش در فاصله بین 21 تا 25 سال خواهد بود (آنانی که سال اول به دنیا آمده اند 25 ساله اند و آنانی که سال آخر به دنیا آمده اند، 21 ساله ). و بنا بر این اکنون زمان تقریبی ازدواج این جمعیت 21 تا 25 ساله است. اما توجه کنیم، در جامعه ایران به طور عرفی و تا ریخی مردان با زنانی کم سن و سال تر از خود ازدواج می کنند، مشکلی پیش می آید . فرض کنیم متوسط اختلاف سنی زن و مرد در ازدواجهای ایرانیان، 5 سال می باشد. در این صورت آن هفت میلیون و ششصد هزار پسری که در آن پنج سال به دنیا آمده اند ، با دخترانی که در همان دوره و همزمان با خودشان به دنیا آمده اند،ازدواج نمی کنند. بلکه صبر خواهند کرد تا دخترانی که اکنون در فاصله سنی 15 تا 20 سال هستند، بزرگتر شوند و با انها ازدواج کنند . بنا براین دخترانی که در آن 5 ساله افزایش رشد جمعیت به دنیا آمده اند،مجبور ند با پسرانی که اکنون در فاصله سنی 26 تا 30 ساله هستند ازدواج کنند . اما مشگل این جاست که آن پسران تعدادشان بسیار کمتر است . چرا ؟ چون آنان زودتر از آن دوره پنج ساله بدنیا آمده اند. یعنی آنان وقتی به دنیا آمده اند که هم نرخ رشد جمعیت کمتر بوده است (دو در صد) و هم اندازه مطلق جمعیت کمتر از 70 میلیون بوده است . اگر دقیق محاسبه کنیم در می یابیم که در دوره پنج ساله ما قبل دوره رشد شدید، جمعاًسه میلیون و سیصد هزار نفر پسر به دنیا آمده اند. بنا بر این در حالی که اکنون هفت میلیون و ششصد هزار دختر آماده برای ازدواج داریم (دختران 21 تا 25 ساله)، پسرانی که در مقابل آنها وجود دارند ( پسران 265تا 30 ساله ) سه میلیون و سیصد هزار نفر هستند. در این صورت چهار میلیون و سیصد هزار نفر از دختران در سن 21 تا 254 ساله ما نمی توانند ازدواج کنند. یعنی در برابر آنها پسری وجود ندارد. دقت کنید افزایش نرخ رشد جمعیت فقط به میزان دو در صد (از دو درصد به چهار در صد ) و فقط برای 5 سال موجب می شود که چهار میلیون و سیصد هزار دختر در نسل آینده فرصت و امکان ازدواج نداشته باشد. اینان یا باید برای همیشه با احساس زیستن در یک جامعه نا عادلانه سر کنند و برای همیشه فرصت و تجربه زندکی مشترک و داشتن امکان رفع نیازهای عاطفی و جنسی را از دست بدهند و یا این که به مسیر های غیر قانونی و غیر اخلاقی کشیده شوند. اگر این دوره رشد جمعیت ده ساله شود، بی گمان نسل بعدی با تعداد بیشتری از دخترانی که برای همیشه فرصت ازدواج نخواهند داشت روبروخواهد بود. ای کاش کسانی که چنین طر حهایی در سر می پرورانند در نسل های بعدی زنده بودند تا آثار ویرانگر سیاستهای خود را می دیدند. ای کاش کسانی که چنین طرحهایی دارند می توانستند کاری برای همین نسل جاری می کردند و با سر نوشت میلیونها دختر در نسل آینده بازی نمی کردند. ای کاش همت می کردند تا الگوی جنسی همین نسل فرو خفته کنونی را حل می کردند و ویا برای چندین زن بی همسری که در جامعه ما در سکوت و در شرایط عاطفی فرو کوفته و گاهی در فقر و گاهی در تعدی روزگار می گذرانند، چارهای اساسی می اندیشیدند. آری اگر همتی هست مشکل نسل جاری را حل کنیم و برای نسل های آینده مشکل نتراشیم. و نخواهیم که مشکلات امروز خود را به هزینه نسل های آینده کتمان کنیم. شاید لازم باشد فرزندانی که آنان از همسران پیشین خویش داشته اند را حمایت کنیم. شاید لازم باشد در قوانین ازدواج اصلاحات جدی صورت دهیم. شاید لازم باشد با مردممان جدی تر صحبت کنیم. شاید لازم باشد حرفها، اطلاعات و مشکلاتی را که سی سال است نهفته می کنیم صمیمانه با مردممان بازگو کنیم. شاید همه این شایدها لازم باشد . اما گمان نمی کنم لازم باشد رشد جمعیت را تشویق کنیم. لطفاً از تبلیغ اروپایی ها دست برداریم. آنان پس از شصد سال رشد مداوم (سالهای پس از جنگ جهانی دوم ) و پس از آن که رشد جمعیتشان صفر یا منفی شده است برای آن که به مشکلاتی معکوس آنچه در بالا اشاره کردم گرفتار نشوند مجبورند رشد جمعیت را تشویق کنند. مراقب باشیم که تقلید سر انجام نیکویی ندارد. محسن رنانی 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده