Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۴ از زمان نقل مکان از ادینبورگ به لندن، تا حد زیادی عادت رفت و آمد با دوچرخه را در امتداد آبراه یونیون، از دست دادهام. مسیرهای مشابهی در لندن وجود دارد ولی متأسفانه در مسیر محل کارم نیستند. همیشه در جستجوی چنین مسیرهایی بودهام و حتی گاهی مقصد مرا تحت تأثیر قرار دادهاند. یک بار در پاسخ به این سئوال که “چرا شما به این موقعیت علاقمند هستید؟”، که دریک مصاحبه کاری از من پرسیده شد، تأکید کردم که رسیدن به محل کار از طریق آبراه لاچین در مونترال یک انگیزه بزرگ است. دلتنگی (خاطره انگیزی) آبراه اتحاد ادینبورگ. عکس از جانیس آستبوری در حالی که برای مدت مدیدی از تأثیرات مثبت فرصتهای روزانه رهایی از ترافیک و به نوعی نزدیکتر شدن به طبیعت آگاه بودهام، ولی اخیرآ دریافتهام که به اهمیت گسترده تر مسیرهای سبز رفت و آمد در شهرها توجه دارم. قبلآ راجع به این موضوع نوشتهام که چگونه مناظر شهری حامل پیامهای قوی درباره طبیعت شهرها و نقش شهروندان هستند. در آن مقاله توضیح دادم که چگونه مناظر خاصی میتوانند شهروندان را به هماهنگی با طبیعت و مسیرهایی دعوت کنند که شهرها را از نظر اجتماعی و زیست محیطی، قابل انعطاف نماید. “مناظر دعوت کننده”، در اکثر موارد فضایی هستند که مورد غفلت یا بی توجهی قرار گرفته است و معمولا تبدیل به یک باغ یا پارک شده اند ولی مناظر و چشم اندازهایی که برای رفتن به مقصدهای روزانه، از میان آنها عبور میکنیم چطور؟ تجربه کردن شهر از طریق زیر ساخت حمل و نقلی آن در تحقیق برای یافتن مناظر جذاب (دعوت کننده) (به عنوان بخشی از رساله دکترا)، تقریبآ به هر گوشه ای از منچستر سفر کردم. اگر تا به حال به این شهر رفته و متوجه راههای رفت و آمدی روزافزون وسایل نقلیه شده باشید که در مرکز شهر قرار دارند، تعجب میکنید که چرا برنامه ریزان شهر منچستر وقتی در حال طراحی زیرساخت های حمل و نقلی بودند، به نیازهای عابران و دوچرخه سواران توجه نکردهاند؛ زیرا مسیرهای خطرناک دوچرخه سواری زیادی در این شهر وجود دارد. خوشبختانه منچستر همچنین دارای مسیرهای دوچرخه سواری و پیاده روی میباشد (و مسیرهای مشترک پیاده و دوچرخه در حال افزایش است) و من عازم تحقیق در این مورد شدم. هنگامی که از زیر ساخت حمل و نقل منچستر که کمتر به چشم میآید عبور کردم، به تدریج متوجه اهمیت مسیرهای حمل و نقل در تعریف درک و مشاهده شهر شدم. زمانی در تعطیلات کودکیام بر روی یک قایق در آبراه بودم و خودروها مجبور بودند از روی پلهای بالای مسیر ما رد شوند، برای سالهای زیادی فکر میکردم در محلی بودهام که مسیرهای آبی در آن حکم خیابانها را داشته اند. گاهی اوقات، وقتی به مکانهای جدیدی از طریق کریدورهای سبز وارد میشوم، نزدیک است که آن تجربه را دوباره حس کنم. این جریان به من یک احساس متفاوت درباره مقصد و به طور کلی شهر میدهد. بالا: مسیر مشترک در منچستر. پایین: بر روی جاده در منچستر. عکسها از جانیس آستبوری زیرساختهای حمل ونقل، فضای زیادی را از شهر اشغال میکنند. شبکههای جاده ای و پارکینگهای خودروها، حجم وسیعی از بیشتر شهرها را دربر میگیرند و بنابراین، جنبههای کلیدی در چشم انداز شهری محسوب میشوند که اکثر ما آن ها را در ذهن داریم. این منظره خاکستری، یکنواخت و خسته کننده که نشان کمی از طبیعت یا انسان در آن به چشم میخورد (به جز آنها که در خودروهایشان زندانی هستند)، تشکیل دهنده بخش وسیعی از زندگی مردمی هستند که به طور روزانه، بیرون از خانه بودن را تجربه میکنند. زیر ساختهای بزرگ مقیاس و با ابهت، با لجاجت تعیین شدهاند (منظور اینکه در آنها احساس و لطافت انسانی دیده نمیشود) (هوملز 2005)- اینگونه احساس میشود که این وضعیت برای همیشه به همین شکل است و ما انسانهای ضعیف، توانایی تغییر این وضع را نداریم. مسیرهای رفت و آمد بسیار متفاوت. عکس از: جانیس آستبوری ولی حرکت در داخل یک شهر به صورت پیاده یا سوار بر دوچرخه و در مسیری که بتوان گلهای وحشی را دید و آواز پرندگان را شنید، خودش را کاملاً آشکار میسازد (به چشم میآید). همانند وقتی که انسان ممکن است به هنگام گرسنگی، به توتها خیره شود و از تغییرات آب و هوایی یک مسیر به زیبایی درختکاری شده در یک روز گرم لذت ببرد. چنین مسیرهایی مزایای سلامتی و رفاه را برای کسانی که از آنها استفاده میکنند، فراهم میآورد (تزولاس و همکاران، 2007)، همچنین جنبههای چند کارکردی زیر ساختهای سبز متصل، به همراه ارزش اجتماعی آنها از طریق ایجاد و جنبش شبکهها (گروه های مردمی)، در ادبیات عملی به رسمیت شناخته شده است (مؤسسه برنامه ریزی شهر و کشور، 2007). برای افرادی که به طور مداوم از مسیرهای سبز استفاده میکنند، تماس مداوم با طبیعت، کمک به تصور نمودن شهر به عنوان بخشی در دل طبیعت میکند که به عنوان بخشی از زیست بوم، یا یک سامانه اجتماعی و زیست محیطی که در آن اینگونه زیرساختهای سبز، هنجار تلقی میشود، میباشد. مسیرهای سبز حمل و نقلی، تماس روزانه با طبیعت و حتی بیشتر را مهیا میکنند یک جنبه کلیدی از این جنبش در میان مقصدهای روزمره، این است که یک اقدام تفریحی در خارج از تجربه زندگی روزانه شهری نیست و دسترسی به آن نیازمند فراهم کردن زمان و منابع دیگر نمیباشد. من علاقمند به شنیدن این مطلب در یک همایش اخیر در مورد پارکهای خطی بالقوه بودم که موجب افزایش دسترسی یکسان و منصفانه به طبیعت میشود. تأکید میکنم که ملحق شدن به این جنبش، موجب افزایش بیشتر این نیروی بالقوه شده و ممکن است به جنبههای دیگر نیز خدمت نماید. در لندن، یک مدیر اجتماعی در تاتنهام، اعلام کرده است که زیر ساختهای مناسب دوچرخه سواری در امتداد رودخانه لی موجب افزایش دسترسی به مشاغل و همچنین به طبیعت برای مردمی میشود که از نظر آنها شکلهای دیگر حمل و نقل عمومی و خصوصی، بیش از حد گران هستند. مسیر ایجاد شده توسط ساکنین. عکس از جانیس آستبوری مسیرهای سبز حمل ونقلی، بخشی از زندگی روزانه استفاده کنندگان هستند و همچنین به عنوان مکانهای طبیعی نزدیک به خانه برای بسیاری از شهروندان میباشند که در مجاورت آنها زندگی میکنند، و تسهیلاتی را برای مشارکت افرادی فراهم میآورد که علاقمند به مراقبت و نگهداری از آنها هستند. با این حال تلاشهای بیشتری لازم است تا به گسترش دعوت به مشارکت استفاده کنندگان و مسئولین منجر شود. انگلستان وضع نسبتآ مناسبی از نظر شبکههای حمل و نقلی دارد که دلیل آن، عادت به پیاده روی و مراقبت از حقوق راهها میباشد. ولی در سالهای اخیر، همان فقدان مراقبتی که بر دیگر مناظر شهری اثر گذاشته، باعث شده است که مسیرهای سبز برای بسیاری از مردم جالب نباشند. اگر مردم برای استفاده از این مسیرها، احساس ترس یا ناراحتی کنند، منافع فوق الذکر بی نتیجه خواهند بود. بالا: وقتی عجله دارید، این مسیر سخت و ناخوشایند است- همچنین نتوانسته از تردد موتور سیکلت ها در آن جلوگیری نماید. پایین: مجزا نمودن مسیر سبز. عکسها از جانیس آستبوری ایجاد زیرساختها برای جذابیت (دعوت کنندگی) بیشتر استفاده کنندگان از مسیر سبز در منچستر، با من راجع به همان مشکلات عبور و مروری صحبت کردند که مانع استفاده آنها از مسیرهای سبز میشد. آنها توضیح دادند که چگونه بخشهایی از مسیرهای کناری در آبراه و مسیرهای پیاده روی و دوچرخه سواری، به وسیله “مسیرهای فرار” (منظور راههای متقاطع با مسیرهای فرعی و خروجیهاست)، محدود شدهاند و عدم اطمینان درباره موانع احتمالی در پیچ بعدی وجود دارد (این مشکلات اغلب به دلیل نگهداری نامناسب هستند). وقتی پیاده یا با دوچرخه از این مسیرها عبور کردم، متوجه شدم که دیوارها، حصارها و سیمهای خاردار، این مسیرها را از محلات مجاور جدا میکنند و به نظر میرسید که طراحی نامناسبی داشتهاند. آنها این پیام را به همراه دارند که مسیرهای طبیعی منچستر، اماکن خطرناکی هستند که همسایگان باید خود را از خطرات آنها حفظ نمایند. لحظه کلیدی زمانی رخ میدهد که میخواهید تصمیم بگیرید وارد این مسیرها بشوید یا خیر، جایی که ورودیهای جذاب (دعوت کننده) یا نا خوشایند (بدون دعوت کنندگی)، یک عامل مهم هستند. دو نمونه از ورودیهای مسیر سبز: “خوش آمدید گویی” در برابر “ورود با قبول ریسک”. عکسها از جانیس آستبوری چطور میتوان به ادامه مسیر سبز وارد شد؟ عکس از جانیس آستبوری همچنین مثالهای زیادی از مکانهایی در امتداد مسیر وجود دارند که مشخص نیست بعدآ باید به کجا رفت زیرا شخص وارد یک بن بست میشود و یا هیچگونه تابلو یا راهنمایی وجود ندارد و به نظر نمیرسد که مسیرهای سبز بر روی سامانههای روزآمد و استاندارد جی.پی.اس. وجود داشته باشند تا مردم بتوانند از آنها استفاده و مسیرهایشان را انتخاب نمایند. در مواردی هم مسیرهای سبز به طور ناگهانی به وسیله تأسیسات نامناسب برای عابران و دوچرخه سواران قطع میشود. بدیهی است که مسیرهای حمل و نقل سبز و فعال، یک چاره اندیشی ثانویه و الحاقی هستند، و بخش اصلی راهبردهای حمل و نقل شهر به حساب نمیآیند. دولتهای محلی باید در گسترش و حفظ و نگهداری این بافتهای طبیعی و اتصال دهنده شهرها، سرمایه گذاری کنند، به همان ترتیبی که سرمایه گذاریهای مهمی در مورد جادههای اصلی و بزرگراهها انجام میشود، چون این اعتقاد وجود دارد که در خدمت همه هستند و مناطق حیاتی را به هم متصل میکنند، بنابراین زیرساختهای سبز و اتصال دهنده و جذاب نیز باید مورد حمایت قرار گیرند. آبراهها، پیاده روها و مسیرهای دوچرخه سواری که مسیرهایی را برای رفت و آمد فعال ارائه میدهند، باید بر روی نقشهها و علائم (تابلوهای راهنما) مشخص باشند. در صورت امکان، تمام سامانهها باید راهنمایی کننده باشند، حتی وقتی بخشهایی از آنها در حال حاضر قابل دسترسی نیستند و این اقدامات نقش مهمی را در افزایش درک سیستمی و تشویق به فکر کردن درباره اتصال مسیرهای مجزا از هم دارند. حرکت بیشتر مردم در امتداد مسیرهای اجتماعی و زیست محیطی همچنین مهم است به این مورد فکر کنیم که مردم چگونه میتوانند بیشتر در مسیرهای سبز حرکت نموده و فعالیت بدنی زیادتری داشته باشند. همایش اکتبر 2014 برخی سئوالات درباره ظرفیت مسیرهای سبز شهری به منظور ارتباط با شهروندان را مطرح نمود. آیا مردم در این مسیرها میتوانند این ارتباط را افزایش دهند؟ تأسیسات حرکتی شهروندان. عکس از جانیس آستبوری همانطور که آندرسون (2006، صفحه 3) در ارتباط با حفظ و نگهداری انعطاف پذیری فضایی میگوید: “دو جنبه از اتصال وجود دارد: تداوم یک زیستگاه خاص (ارتباط ساختاری) و امکانی برای موجودات به منظور حرکت در داخل یا بین قطعات زمینها (اتصال کارکردی)”. نکته مهم این است که آنها راهی را برای حرکت پیدا کنند و گاهی اوقات مردم میتوانند این جریان را تسهیل نمایند. مدیر حفاظت از حیات وحش، به بحث درباره این نکته میپردازد که چگونه افزایش نفوذپذیری شهری به انواع مهاجرتها و جان سالم به در بردن از تغییرات آب و هوایی منجر میشود، او این حرف را در احترام به گیاهان و با شوخ طبعی به من گفت که “اینکه آنها را از ریشه در آوریم و جابجا کنیم، راحت تر و سریع تر است!”. این دیدگاه در سالهای اخیر به یاد من بود تا اینکه اخیرآ شهروندانی را مشاهده میکنیم که به تغییر مناظر شهرها مشغول هستند و در اطراف آنها گیاهان را جابجا میکنند. گیاهانی واقع در مسیر. عکس از جانیس آستبوری در حالی که اکثر گیاهان هنوز خریداری و در باغهای خصوصی کاشته میشوند و این گونه به نظر میرسد که مشکلاتی را به وجود میآورند، ولی شهروندان بسیاری هستند که در حال کاشت گیاهان و در تلاش برای افزایش سیستمهای اجتماعی و زیست محیطی میباشند. آنها به معرفی مجدد انواع گیاهان طبیعی یا ایجاد گیاهان زینتی یا خوراکی و یا گلهای وحشی میپردازند که مناظر را زیباتر و خوشایندتر مینماید. این گیاهان اغلب از شهروندان دیگر یا سازمانهای اجتماعی درگیر تلاشهای مشابه در مناطق دیگر، بدست میآیند و اغلب همراه با ایدهها و مهارتهای شهروندان همراه است (اغلب به وسیله دوچرخه جابجاشده و در صورت امکان در امتداد مسیرهای طبیعی قرار می گیرند). اینگونه پیشنهاد شده است که بوم شناسی منظر، کارکردگرایی را در شهرها محدود کرده است زیرا فرآیندهای اکوسیستم به گونه ای مختل شده اند که دیگر عملکرد از فرم پیروی نمیکند (آندرسون، همان). با این حال، شاید عملکرد هنوزهم از فرم تبعیت کند، اما فرم، یک “سیستم آلوده اجتماعی- زیست محیطی” است (آلسا، کلیسکی و آتاول، 2009). این جریان شامل گونههای مختلفی از مردم، طبیعت و اماکن جمع شده در کنار یکدیگر در یک مجموعه شبکه مانند از روابط میشود و مردم با دیدگاههای مختلف درباره اینکه شهر چیست و چه باید باشد، اغلب افرادی هستند که به تسهیل ارتباطات سیستمی میپردازند. زیرساختهای رایج که مدتهای طولانی، مشخص کننده جریانهای ماده و انرژی در شهرها بودهاند، هنوز هم حاکم هستند ولی مردم با ایدههای گوناگون به طور همزمان به حمل مواد و مهارتها میپردازند و اقدامات آنها در محلات و در امتداد مسیرهای سبز، نشان دهنده یک رابطه هماهنگ تر با طبیعت است. بهار به مسیر بالایی آبراه رو جدول آمده است. عکس از جانیس آستبوری هرچه شهروندان احساس راحتی بیشتری بکنند و اوقات خود را در مسیرهای سبز (یا قابل سبز شدن) بگذرانند، احتمال استفاده آنها از این اماکن نیز بیشتر میشود، آنها را بیشتر به خود اختصاص داده و آمادگی بیشتری نیز برای مراقبت از آنها دارند. کسانی که در مسیرهای سبز حرکت میکنند، میخواهند مناظر و چشم اندازهای شهر را از یک دیدگاه متفاوت ببینند. این جریان به ما اجازه میدهد که به بازسازی سیستمها بپردازیم و از تمرکز بر سیستمهای بزرگ مقیاس- جایی که مردم و طبیعت به طور وسیع نادیده گرفته میشوند- اجتناب نماییم و به سمت مقیاس انسانی، یعنی سیستمهایی که اهمیت آنچه طبیعت انجام میدهد و آنچه ساکنان تجربه میکنند و انجام میدهند، دیده و حمایت میشود. تلاشها برای گسترش زیرساختهای سبز چند منظوره، باید به وسیله چشم انداز برای مناظر فرهنگی تجربه پذیری که شهر را دوباره تعریف میکنند، همراه باشد. منبع: سایت آقای شهردار لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده