رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

درود دوست عزیز ، به گروه خوش اومدین

شماره 64 به نام شما ثبت میشه ، پیروز باشید

 

 

فقط روی یک موضوع خاص مانور نمیدیم ، انتخاب از موضوعات مختلف انجام میشه و اکثرا تو نظرسنجی ها انتخاب میشه

سپاس از همراهیتون :a030:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

شاید خیلی ها کتاب " کوری " رو خونده باشن ولی من به اونایی که نخوندن حتما پیشنهاد میکنم که تو اولویت هاشون بذارن و سر فرصت بخونن :a030:

کتاب خیلی قشنگیه و نکته جالبش اینجاست که قهرمانهايش نه به نام بلکه با يک صفت ياد ميشوند.!

 

به طور مثال دكتر، زن دكتر، دختري كه عينك دودي داشت، پيرمردي كه چشم بند سياه داشت، پسرك لوچ .سبك و ساختار دشوار رمان، پس از چند صفحه، جاذبه‌اي استثنايي پيدا مي‌كند که درخلال پاراگرافهاي طولاني، پيچيدگي‌هاي روح انسان و مشكلات غامض زندگي را تداعي مي‌كند.

 

 

توضیحات :

 

کوری (به پرتغالی: Ensaio sobre a Cegueira) رمانی از ژوزه ساراماگو که نخستین بار در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. ساراماگو در این رمان از کوریِ آدم‌ها سخن گفته‌است. در این رمان، هاله‌ای سفیدرنگ بعد از کور شدن افراد مقابل چشمانشان ظاهر می‌شود.

ساراماگو در این رمان از تلمیح استفاده کرده و با اشاره به نوشته‌های قدیمی، اثرش را زیباتر و تأثیرگذارتر کرده‌است.

 

20170221_153039-e1492165903725-770x480.jpg

 

 

داستان از ترافیکِ یک چهارراه آغاز می‌شود. رانندهٔ اتومبیلی به‌ناگاه دچار کوری می‌گردد. به فاصلهٔ اندکی، افراد دیگری که همگی از بیماران یک چشم‌پزشک‌اند، دچار کوری می‌شوند. پزشک با معاینهٔ چشم آنها درمی‌یابد که چشم این افراد کاملاً سالم است، اما آنها هیچ‌چیز نمی‌بینند. جالب آن است که برخلاف بیماری کوری، که همه‌چیز سیاه است، تمامی این افراد دچار دیدی سفید می‌شوند.

پزشک می‌فهمد که این نوع کوری است که به چشم ارتباطی پیدا نمی‌کند. از طرف دولت، تمامی افراد نابینا جمع‌آوری و در یک آسایشگاه اسکان داده می‌شوند. پزشک نیز خود دچار این بیماری می‌شود. پلیس برای جلوگیری از شیوع بیماری، پزشک را نیز روانهٔ آسایشگاه می‌کند. همسر پزشک نیز به‌دروغ اذعان به کوری می‌نماید تا بتواند درکنار شوهرش باشد. آنها به آسایشگاه یادشده برده می‌شوند. در آن آسایشگاه تمامی افراد نابینایند. نیروهای امنیتی برای افراد غذا تهیه می‌کنند، اما برای عدم سرایت کوری به آنها، تنها غذاها را تا درِ آسایشگاه حمل می‌کنند. نابینایان برای تقسیم غذا با هم درگیر می‌شوند. کم‌کم خوی حیوانیِ افراد در این وضعیت فلاکت‌بار بروز می‌کند. کثافت، فحشا و… آسایشگاه را فرامی‌گیرد. عده‌ای از کورها، تحویل غذا را به‌دست می‌گیرند و غذا را به افراد دیگری می‌فروشند. کورها، برای زنده ماندن، از تمامی چیزهای باارزشِ خود می‌گذرند تا به جایی می‌رسد که افراد زورگیر از کورها زن‌هایشان را طلب می‌کنند. درنهایت، کورها راضی می‌شوند تا زنان خود را برای به‌دست آوردن خوراک به آنها بفروشند. ...

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...
  • 2 ماه بعد...
  • 2 هفته بعد...
  • 3 ماه بعد...
  • 3 هفته بعد...
  • 3 هفته بعد...
  • 2 هفته بعد...

تکان شدید صحنه

لرزش نور

 

 

قاصدک با ریش هایی نتراشیده و بلند از میان گرد و خاکی که با تکان های شدید صحنه به هوا بلند شده است همچون غولی که سال هاست در خواب بوده و حالا کسی با تکان دادن چرغ مزاحمش شده غرولندکنان بیدار می شود!

 

کی منو صدا کرد؟ :mornincoffee:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
  • 2 هفته بعد...
  • 7 ماه بعد...
×
×
  • اضافه کردن...