رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

شعور کاربردیبعضی از انسانهادارای شعور کاربردی هستند. اگر این افراد را در هر پست و مسئولیتی قرار دهیمبلافاصله در آن محیط شور و حال زائد الوصفی ایجاد میکنند . چنانچه مشاورین قوی ودانشمند آن رشته از فعالیت را هم در کنار این افراد قرار دهیم , کار نور علی نورمیشود. هنر ناب و غنیهمیشه پیشروتر از جامعه است.ازاین روشاید در زمان خلق٬با استقبال توده ی مردممواجه نگردد.اگرچه تمامی صورت های گوناگون ارایه ی آثار هنریجایگاه خاص خویش را درجامعه دارند و وجود آنها غیر قابل انکار است٬ولی آثار ناب هنری معمولاجای خود را در جامعهباز نمی کنند. گستره نقاشی در سه سطح قابل بررسی است. نخست نقاشی به عنوان صنعت و تجارت کهنمونه های بارز آن کپی از کار بزرگان است.کارهایی با تکنیکهای خوب و عالی اما خالیاز احساس و روح. حاکمیت در این محدوده با صنعت و توانایی های اجرایی است. اینانتکنسینهای خوبی هستند. جای این آثاراتاقهای پذیرایی است.دوم، نقاشی به عنوان هنر.آنچه در این محدوده می گنجد آثاری است که در یک کلام خوبند. ترکیب بندی، شناخت رنگ، تکنیک ، نو بودن و خلاصه آنچه مبانی هنرهای تجسمی می نامیم در آنها به خوبیرعایت شده است. در کنار همه اینها احساس نیز کم و بیش وجود دارد. در این مجموعهآثار شعور حاکم است ، همراه مباحث علمی و دلایل و توجیهات منطقی جای این آثارگالری های نقاشی است.سوم، نقاشی به عنواننقاشی. در این محدوده هیچ چیز جز نقاشی عیان نیست. با قرار گرفتن در مقابل اینآثار نه از قدرت طراحی و شناخت آناتومی متحیر می شویم ، نه از حرکات قدرتمند قلممو و نه از نو بودن آن ، آن چه مارا مشعوف می سازد نقاشی است و بس. در این سطح،نقاشی بر اساس یک نیاز خلق میشودچنان که زنده بودن نقاش با نقاشی کردن تضمین میشود.نام این سطح را هنر ناب می نامیم. این نوشتار که برگرفته از گفتگویساعد مشکی و نادر طبسیان با محمد فاسونکی است آن چه میان علامت « » قرار گرفته از گفتههای محمد فاسونکی است.به نقاشیهای انسانهاینخستین نگاه کنیم.آنها نه مبانی می دانستند ٬نه در آکادمی های هنریدرس خوانده بودند٬و نه ارتباط کلامی درستی داشتند.اما پس از قرنها این آثار را به عنوان نمونه هاییناب می شناسیم.چه چیزی به نام مبانی میشناسیم که در کارهای آنها رعایت نشده باشد؟آیا تشویشی در پای بندی به آنچه مبانیهنرهای تجسمی می نامیم در آثارشان دیده می شود؟بار تفسیر اثر نه بر دوش خالق و بههنگام خلق٬بلکه بر گردن منتقد و بعد از آفرینش است.وگرنه هیجان و گشادگی روح پر احساس هنرمنددر انقباض خط و نقطه می ماند.آنگاه شور به شعور کاربردی تبدیل می شود.«احساس میکنم چیزی کهمبانی گفته می شود برای من چهارچوب درست می کند ٬ و با این چهارچوب احساسمن ٬ هیجان من و بیانی که دارم دچار مشکل می شود.با تقویت دید هنری باید ببینیم احساسدر چه حدی است٬روح و احساس چه قدر همراهی کرده اند و از ترکیب این دو ٬ شخصیت نقاش چه طور بروزکرده است.این شخصیت در مقابل بیانش چگونه بوده.ملاک هنری برای من این است که یکاثر مرا راحت کند.وقتی ببینم یک اثر روی من تاثیر می گذارد٬درون مرا به غلیان وامی دارد٬یک اثر هنری است.تکیه ی من این است که اثر هنری را نمی توان باجا دادن مهره ها به دست آورد.مبانی وجود دارد اما نمی توانیم به خاطر مبانی احساسمانرا کنار بگذاریم.ملاک من احساس من است.من نمی توانم موقع کار به مبانی فکر کنم٬مانع احساس من می شود. مبانی در طول تارخ در ذهن منجا افتاده است.اولین چیزی که برای هنرمند شدن مهم است تقویت احساس است٬تقویت روح است.وقتی این دو به وجود آمد ببینیم یه کدام نقطه ی زیبایی شناسیاحتیاج دارد»چهره های فاسونکی چه خشنباشند چه آرام٬چه زن باشند چه مرد٬متعلق یه سرزمین آذربایجانند.چهره هایی که در گشت و گذار درکوچه ها و خیابان های آن سرزمین بسیار دیده می شوند.رنگ هایی که بر تپه ها و کوههایتبریز نشسته است و حسی که باد صبحگاهان تبریز روی پوست به جا می گذارد.از نگاهفاسونکی ٬احساس٬ابتکار٬شخصیت٬بیان و دید هنری عواملی هستند که باید در هر کار هنری وجود داشته باشد«من با هیچسبکی مخالف نیستم.هر نقاشی با دید خودش می تواند کار کند.اما می گویم در هر کاری باهر سبک و تکنیکی باید احساس وجود داشته باشد.ابتکار٬شخصیت و بیان هنرمندباید باشد.مهم این است که یک اثر هنری بوجود آید.مسئله قدرت نمایی نیست٬دید هنری است.دید هنری تجربه می خواهد٬سال ها طول می کشد.من فکر میکنم دید هنری موقعی تقویت می شود که در محیط هنری سالم٬تغذیه ی هنری سالم مهیاباشد.در اکسپرسیونیسم احساس در حد نهایت است.من به عنوان یک نقاش اکسپرسیونیستتاکیدم روی احساس است٬ولی یک امپرسیونیست تاکیدش روی رنگ است.اغلب رئالیستها به موضوعاهمیت می دهند ولی موضوع برای من مرحله ی آخر است.وقتی در درون من کار تمام می شودو ارضا می شوم٬اضافه کردن یا کم کردن از تابلو برایم مهم نیست.مهم نیست که دستی بکشم و یکیبگوید خیلی جالب است.این ملاک ها سطحشان پایین است.این ها از هنر شکل ظاهری میخواهند.»احساسی که فاسونکی تا بهاین حد بدان پایبند است و با آن ما را جذب آثارش می کند٬احساسی افسار گسیختهو سرکش نیست٬که خارج از کنترل او باشد.از نظر او «هنرمند باید درون خود را پالایش دهد.هنرمندانهزندگی کردن معنویت است.معنویت درون٬صادقانه و پیغمبرانه.»

  • Like 4
لینک به دیدگاه

شعور

طب ايورودا

طبآيورودا مجموعه‏اى از آگاهى است كه دانشمندان و سالكان هندى در طول هزاران سال به تدريج و بيش‏تر از طريق مراقبه فكرى ودرون‏نگرى كسب يا به عبارتى ديگر كشف كرده‏اند.

 

طبآيورودا نوعى طب كل‏نگر و كليّت‏گرا است. پيروان اين روش پزشكى در يك اصلمتفق‏القول‏اند: اساس موجوديت انسان نوعى انرژى كيهانى است كه هوشمند است و بنابراين به آن آگاهى كيهانى نيزمى‏توان گفت. اين انرژى به اشكال نر و ماده (چيزى شبيه ينگ وين چينى) يافت مى‏شود.

 

هدفطب آيورودا تطبيق انرژى‏هاى درونى بدنانسان با تغييرات انرژى‏هاى محيطى و حفظ تعادل انرژيايى طبيعى كلّيت وجود انسان است.

 

طبآيورودا باور دارد كه بدن انرژيايى يا كوانتومى انسان به واقع كالبدآگاهى و شعور كامل است و اين شعور چنان كامل و ظريف‏ساز و ظريف‏پرداز است كه همهچيز را مى‏فهمد و به همه چيز محيط حتى اندك‏ترين افكار و عواطف ديگران واكنش نشانمى‏دهد. بدن انرژيايى/كوانتومى انسان چون نرم‏افزارى عمل مى‏كند كه بدن جسمانى مارا شكل مى‏دهد و كنترل مى‏كند.

 

حفظتعادل طبيعى اين كالبد انرژيايى كليدو اساس تندرستى است. بررسى پيشينه بيمار در طب آيورودا افزون بر كاوش تاريخچهزندگى او و معاينه كامل بدنش و كاوش ذهن و احساسش، شامل موارد زير نيز مى‏شود:توجه به وضعيت اقتصادى-اجتماعى او، بررسى اختربينى او براى تعيين نوع انسانى وامكانات آسيب‏پذيرى او، آزمايش‏هاى خون، ادرار، عرق، آب دهان، خلط سينه و صداى بيمار.

 

طبيبآيورودايى معمولاً پيش از اجراى درمان اصلى يك يا چندى از كارهاى زير راروى بيمار اجرا مى‏كند يا از او مى‏خواهد كه خود اجرا كند: استفاده از مسهل قوىيا خون‏گيرى، روزه‏گيرى )پرهيز كامل از خوراك براى مدتى معين يا پرهيز از برخىگونه‏هاى خوراكى براى مدتى دراز يا هميشه(، حمام گرم و سرد، رژيم غذايى گياهى پاككننده يا ضدعفونى كننده امعاء و احشاء خون، روغن‏هاى احيا كننده پوست و غيره. سپسداروهاى گياهى به بيمار داده مى‏شوند كه همه انواع بافت‏ها، نظام‏ها و انرژى‏هاى بدنىاو را دگر بار متعادل و هماهنگ با يكديگر كنند

 

اینروش درمانی استفاده از روش‏هاى درمانى غيردارويى يا به عبارت ديگر داروهاى غير عينى را نيز به خوبى دريافته و بر ايناساس از ذكر، تنفس يوگايى، اعمال تشريفاتى خاص(135) و ديگرروش‏هاى معتبر كهن در درمان استفاده مى‏كند، و در برخى از موارد بيمارى‏هاىعصبى-روانى از روش‏هاى مراقبه فكر بهره مى‏گيرد.

 

اينروش چه کاربردی دارد؟

 

طبآيورودا نه تنها در بيمارى‏هاى داخلى و پوستى و عصبى-روانى بلكه در همهديگر رشته‏هاى پزشكى فعال است و به عنوان مثال شاخه‏هاى مامايى و زايمان،بيمارى‏ها و مشكلات زنان، طب كودكان، روان‏شناسى و جراحى نيز دارد. يكى ديگر ازشاخه‏هاى درمانى طب آيورودا كه به تازگى اهميت آن را در پزشكى نوين غربى شناخته‏اند رشته اختلالات جنسى است.

 

بسيارىاز ديگر روش‏هاى پزشكى مكمل چون هوميوپتى،رنگ درمانى، گياه‏درمانى، آوادرمانى، نوردرمانى، سنگ‏گهر درمانى، رادى استزيا،اكسيژن درمانى، انديشه درمانى، آب درمانى، طبيعت درمانى و غيره به نوعى از طبآيورودا بهره گرفته‏اند، به آن پيوسته بوده‏اند و يا از بستر اساسى آن برخاسته‏اند. ونبايد فراموش كرد كه عطر درمانى و غذا درمانى نيز چنان بوده‏اند. طب آيورودا بهواقع نوعى نظام زندگى است كه به علت توجه و تأكيدى كه بر انرژى‏هاى بالقوه وناپيداى بدن انسان دارد.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...