fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۴ حاکمیت فرهنگ عوام بر جامعه نتیجه اش چی میشه. اصولا چطور میشه که این فرهنگ به فرهنگ غالب تبدیل میشه؟ 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۴ فکور جان..تعریف! تعریف عام و عام بودن و عوام بودن و عوام زدگی و عوامیت و عموم و هزار مستخرج شده از حروف عین و میم... مدخل ورودی به بحثه.... داستان اگر سر وجود و عدم وجود دانش..و آگاهی باشه... یا داستان براساس نوع تفاوت سلیقه باشه.... یا داستان بر سر به حاشیه بردن یک عده زیر سایه ی این نام باشه...که از تحقیر می آد... اینکه ما بگیم تو جامعه یک سری گروه الیت..یا پیش رو..یا روشن فکر..یا مطلع و آگاه داریم که اونا می دونن..و سایر مردم چشمشون به اوناست چون چیزهایی که فکر می کنن خودشون ندارن تو اونا می بینن...در نتیجه این گروه میشن عوام!!..چون تعداد کسانی که می دونن کمن! و یا فکر می کنن کمن! یا عوام فکر می کنن که اونا خیلی می دونن!! یا معنای سلیقه....یک عده یک فیلمی رو دوست دارن...یک عده یک فیلم دیگه رو دوست دارن!...گارگردان فیلمی که کم فروخته می گه: فیلم من با قشر روشن فکر جامعه در ارتباط بوده و عوام نمی فهمنش!!!...یعنی سلیقه ی مساوی می شه با نوع فهم! یعنی استفاده ی ابزاری از اصلاح عوام!... این یک جاهایی اصلا بغرنج می شه!..یعنی یک هو دعوای سر دو فیلم می شه موضوع اینکه که چه کسی عوام هست چه کسی عوام نیست! مثلا هرکسی رفت فیلم اصغر رو دید می شه غیر عوام..هر کی فیلم اکبر رو دید می شه روشن فکر... یعنی سلیقه ی یک نفر می تونه اون رو ببره تو زیر واژه عوام! از یک ور دیگه تحقیر!...جمله های زیر رو توجه کنین: تو عوامی! تو نمی فهمی!...تو باید ببینی یکی که می فهمه چی کار می کنه بری دنبال اون!... این جمله هایی هست که به صورت ناخواسته در قالب گفتن واژه ی عوام به گروهی ار مردم جامعه گفته می شه.... پس تعریف رو مشخص کنین...می تونه بحث خوبی باشه..البته اگر به حاشیه نره.... و داستان ریشه ای بحث شه و نره به ترکستان یا ناکجاآباد.... تو بستر جامعه شناسی بحث کنین و یکمی هم اخلاق..می تونه بحث جالبی باشه...امیدوارم تاپیک خوبی باشه... آرامش پیشکش لحظه هاتون... 4 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۴ در مقابل طیف عوام چه کسانی قرار دارند؟ 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۴ فکور جان..تعریف! تعریف عام و عام بودن و عوام بودن و عوام زدگی و عوامیت و عموم و هزار مستخرج شده از حروف عین و میم... مدخل ورودی به بحثه.... داستان اگر سر وجود و عدم وجود دانش..و آگاهی باشه... یا داستان براساس نوع تفاوت سلیقه باشه.... یا داستان بر سر به حاشیه بردن یک عده زیر سایه ی این نام باشه...که از تحقیر می آد... اینکه ما بگیم تو جامعه یک سری گروه الیت..یا پیش رو..یا روشن فکر..یا مطلع و آگاه داریم که اونا می دونن..و سایر مردم چشمشون به اوناست چون چیزهایی که فکر می کنن خودشون ندارن تو اونا می بینن...در نتیجه این گروه میشن عوام!!..چون تعداد کسانی که می دونن کمن! و یا فکر می کنن کمن! یا عوام فکر می کنن که اونا خیلی می دونن!! یا معنای سلیقه....یک عده یک فیلمی رو دوست دارن...یک عده یک فیلم دیگه رو دوست دارن!...گارگردان فیلمی که کم فروخته می گه: فیلم من با قشر روشن فکر جامعه در ارتباط بوده و عوام نمی فهمنش!!!...یعنی سلیقه ی مساوی می شه با نوع فهم! یعنی استفاده ی ابزاری از اصلاح عوام!... این یک جاهایی اصلا بغرنج می شه!..یعنی یک هو دعوای سر دو فیلم می شه موضوع اینکه که چه کسی عوام هست چه کسی عوام نیست! مثلا هرکسی رفت فیلم اصغر رو دید می شه غیر عوام..هر کی فیلم اکبر رو دید می شه روشن فکر... یعنی سلیقه ی یک نفر می تونه اون رو ببره تو زیر واژه عوام! از یک ور دیگه تحقیر!...جمله های زیر رو توجه کنین: تو عوامی! تو نمی فهمی!...تو باید ببینی یکی که می فهمه چی کار می کنه بری دنبال اون!... این جمله هایی هست که به صورت ناخواسته در قالب گفتن واژه ی عوام به گروهی ار مردم جامعه گفته می شه.... پس تعریف رو مشخص کنین...می تونه بحث خوبی باشه..البته اگر به حاشیه نره.... و داستان ریشه ای بحث شه و نره به ترکستان یا ناکجاآباد.... تو بستر جامعه شناسی بحث کنین و یکمی هم اخلاق..می تونه بحث جالبی باشه...امیدوارم تاپیک خوبی باشه... آرامش پیشکش لحظه هاتون... با سلام من هم امیدوارم ( داستان ) ریشه این بحث بشه که از این طریق بتوان براحتی بحث رو ادامه داد. (موافقم ) آنچه که از فحوای سخنان شما دریافتم اینه که ابتدا بایدبیان کنم که فکور تو این قضیه کجا وایستاده است. جواب اینه که : من سعی خواهم کردکه نظرات خودم را در بستری از هیجان زدگی و احساسات بیان نکنم ولی تنها موردی که دوست دارم رعایت کنم ساده گوئی و استفاده از امثال و تمثیل هست که بنظرم بودنش ضرری نداشته باشه. ( در حوزه اخلاق و رفتار و ریشه یابی آن) خوشحال خواهم شد که شما بگید ما در ادامه کجا بایستیم وازچه منظر و با کدام ادبیات و مفاهیم بنویسیم و یا اندیشه هایمان را چگونه بزبان بیاوریم. مرسی 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۴ در مقابل طیف عوام چه کسانی قرار دارند؟ تا ماهیت طیف عوام روشن نشود مشخص کردن جبهه مقابل این جریان کمکی به ادامه داستان نمیکند . ( ماهیت شناسی ) 1 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۴ ماهیت برخی مفاهیم رو باید با ضد اون ماهیت شناخت بذار سوالمو بهتر مطرح کنم چه کسی عوام نیست 3 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۴ ماهیت برخی مفاهیم رو باید با ضد اون ماهیت شناخت بذار سوالمو بهتر مطرح کنم چه کسی عوام نیست بهتر است بگوئیم : چه کسانی و تا چه حد عوام هستند.مثلا برخی از اهالی دانشگاههای ما , تا چه میزان دردام عوام گرایی گرفتار هستند و بجای اثبات گفته خود با تحلیل علمی، به ارائه مطلبی نیم بند و بدون قوام بسنده می کنند. ارائه مطالب سطحی توسط این افراد نشان از تعهدایشان به راضی کردن ذهن عوام است، با صرف کمترین انرژی ممکن. در این مورد شما چه نظری دارید؟ 1 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۴ بهتر است بگوئیم : چه کسانی و تا چه حد عوام هستند.مثلا برخی از اهالی دانشگاههای ما , تا چه میزان دردام عوام گرایی گرفتار هستند و بجای اثبات گفته خود با تحلیل علمی، به ارائه مطلبی نیم بند و بدون قوام بسنده می کنند. ارائه مطالب سطحی توسط این افراد نشان از تعهدایشان به راضی کردن ذهن عوام است، با صرف کمترین انرژی ممکن. در این مورد شما چه نظری دارید؟ از نظر من عوام گرایی یعنی نداشتن برخی از ویژگی ها و توانایی ها نه داشتن یک سری از ویژگی ها ،نداشتن قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل، عدم توانایی در حاکم بودن بر سرنوشت، نداشتن جرات روبرو شدن با واقعیات و... مجموعه عواملی هست که خط تمایز عوام رو با سایرین مشخص میکنه ، طیف مقابل عوام نخبگان هستند ، این نخبگان هستند که قادرند یک جامعه موفق رو تشکیل بدند و هدایت کنند ، نخبگان در برابر هر پدیده یک چرا مطرح میکنند ، نخبگان تقدیر رو می سازند اما عوام تقدیر رو میپذیرند ، معمولا اینطور بوده که افراد محدودی این قدرت و توانایی رو دارند به همین دلیل عوام همواره در اکثریت بودند ، عوام برای غلبه بر این ناتوانایی ها بخاطر ضعف مفرط همه چیز رو ربط میده به ماوراء عوام برای تامین امنیت به ماوراء پناه میبره برای رسیدن به آرزوها به ماوراء پناه میبره، در برابر مشکلاتی که ناشی از ضعفش بوده به ماوراء پناه میبره ، از یک عامه کمتر کلمه چرا می شنویم ، یک عامه سهل اندیش هست ، در وجود یک عامه بیشتر باورها و احساسات حکومت میکنند تا تفکر و عقل. در طیف مقابل یعنی نخبگان ، برخی سعی میکنند در خلاف این مسیر شنا کنند و به عامه قدرت تفکر رو تزریق کنند و جامعه ای بهتر بسازند اما در این مسیر به دلیل قلت شکست میخورند و تحلیل میرند دسته دوم نخبگان از ضعف عوام سوء استفاده میکنند اینجاست که استثمار و استحمار شکل میگیره ، این دسته از نخبگان دسته ای از عوام رو به خدمت میگیرند تا در مقابل طیف اول نخبگان مبارزه کنند که منافعشون با تحمیق عوام حفظ بشه ، این مسیر یعنی جهل اکثریت و منفعت طلبی طیف دوم از نخبگان منجر میشه به غلبه فرهنگ عوام گرایی. 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۴ از نظر من عوام گرایی یعنی نداشتن برخی از ویژگی ها و توانایی ها نه داشتن یک سری از ویژگی ها ،نداشتن قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل، عدم توانایی در حاکم بودن بر سرنوشت، نداشتن جرات روبرو شدن با واقعیات و... مجموعه عواملی هست که خط تمایز عوام رو با سایرین مشخص میکنه ، طیف مقابل عوام نخبگان هستند ، این نخبگان هستند که قادرند یک جامعه موفق رو تشکیل بدند و هدایت کنند ، نخبگان در برابر هر پدیده یک چرا مطرح میکنند ، نخبگان تقدیر رو می سازند اما عوام تقدیر رو میپذیرند ، معمولا اینطور بوده که افراد محدودی این قدرت و توانایی رو دارند به همین دلیل عوام همواره در اکثریت بودند ، عوام برای غلبه بر این ناتوانایی ها بخاطر ضعف مفرط همه چیز رو ربط میده به ماوراء عوام برای تامین امنیت به ماوراء پناه میبره برای رسیدن به آرزوها به ماوراء پناه میبره، در برابر مشکلاتی که ناشی از ضعفش بوده به ماوراء پناه میبره ، از یک عامه کمتر کلمه چرا می شنویم ، یک عامه سهل اندیش هست ، در وجود یک عامه بیشتر باورها و احساسات حکومت میکنند تا تفکر و عقل. در طیف مقابل یعنی نخبگان ، برخی سعی میکنند در خلاف این مسیر شنا کنند و به عامه قدرت تفکر رو تزریق کنند و جامعه ای بهتر بسازند اما در این مسیر به دلیل قلت شکست میخورند و تحلیل میرند دسته دوم نخبگان از ضعف عوام سوء استفاده میکنند اینجاست که استثمار و استحمار شکل میگیره ، این دسته از نخبگان دسته ای از عوام رو به خدمت میگیرند تا در مقابل طیف اول نخبگان مبارزه کنند که منافعشون با تحمیق عوام حفظ بشه ، این مسیر یعنی جهل اکثریت و منفعت طلبی طیف دوم از نخبگان منجر میشه به غلبه فرهنگ عوام گرایی. مرسی جان کلام رو گفتید. ممنونم 1 لینک به دیدگاه
hfml 1545 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۴ البته گاهی نظر "عرف" به نسبت "فرد" مناسب تره. اما مد نظر صابخونه "عرف" نیست. بلکه کلمه "عوام" با بار معنایی منفیه. با این امید که خودم از این دسته نباشم: از کلیت مردم شروع می کنم: وقتی اتوبوس خط واحد منظم نمیره و نمیاد ولی کسی اعتراض نمیکنه به جز یه نفر، صدای اون یه نفر به جایی نمیرسه. اینجا من به بقیه ای که از این مشکل اذیت میشن ولی دم نمیزنن میگم "عوام". این عوام اگه توشون دو تا به قول دوستان نخبه نباشه، جامعه از بی نظمی میگنده! میرم سراغ قشر تحصیل کرده. وقتی بوفه یه دانشگاه یه مشکلی داره ولی کسی به جز یه نفر نمیره اعتراض و پیگیری، یعنی بقیه قانع اند به چیزی که دارند. اینم میشه عوام. عوام تحصیل کرده! .... میرم سراغ قشر بیشتر تحصیل کرده! وقتی از روی یقین راجع به چیزی حرف میزنه که پشتش علم جامع نیست، یعنی گوش نمیده! فقط میخواد مثل "نی انبون" خودشو خالی کنه. فرق این آدم با یه آدم بی سواد مثل تفاوت اون شخصیه که تو اتاقش هیچ کتابی نداره با شخصی که یه قفسه پر از کتاب بلااستفاده داره. (اصرار دارم که این شخص رو ببرم زیر مجموعه عوام. چون در برخورد با عوام به این تجربه رسیدم که ویژگی بارزشون مخصوصا در موارد حاد اینه که اصلا نمیفهمن درباره چی داری صحبت میکنی؟! بهترین کار در این مواقع سکوته. چون سخن گفتن باعث میشه آدم احساس ناتوانی کنه. ناتوانی در برابر احقاق یه مسئله ظاهرا بدیهی. همین مسئله باعث میشه حاکمیت عوام تشدید بشه) وقتی که برای اثبات یه مطلب وابسته به مغالطه بشیم، با دسته بندی من میریم تو قشر عوام. چون "حق" برامون از درجه اهمیت کمتری نسبت به "راحتی خودمون" برخورداره. اگر ناتوانیم در اثبات مسئله، تلاش کنیم تا راهی براش پیدا کنیم. اگه ولی مغالطه کردیم یعنی یا تلاش نکردیم یا اینکه کردیم ولی پیدا نکردیم و خودمون رو زدیم به اون راه. میشیم مثل همون عوامی که بهش میگیم الان آنفلوانزا تو شهر شایع شده، دستتو بشور قبل از غذا! میخنده بهمون! اصلا متوجه اهمیت مسئله نیست. تو باغ نیست! (چهره این شخص رو به صورت یه مرد با سبیل معمولی و قیافه ای خونسرد و درحال لبخند زدن به ما به شکل عاقل اندر سفیه در نظر بگیرید!) اون شخصی هم که در اثبات مسئله وابسطه به قاطی پاتی کردن مسائل میشه، تو ذهنش میگه عجب زرنگ بازی درآوردم، هیچکی نفهمید، من خیلی کارم درسته و ... در صورتی که اصلا متوجه نیست که مسئله این نیست که حرفتو بزنی. مسئله اینه که یه مسئله حل بشه. یا اثبات بشه یا رد بشه. آگاهی خودمون و اطرافیانمون بالا بره. نه این که کم نیاریم! اصلا تو باغ نیست اینم! فرقی با اون قبلی نداره. (میتونید چهره همون فرد رو دوباره درنظر بیارید) خدا بیامرزه جد و آباد اونی که گفت: "محققین دستپاچه" کم نداریم از این محققها. این گروه هم میتونن عوام باشن. خیلی شبیه گروه قبلی اند. فقط فرقشون اینه که نمیدونن دارن اشتباه میکنن. حتی ذره ای احتمال نمیدندکه ورودی های ذهنشون ممکنه uncertainty قابل توجهی داشته باشه! یاشاید هم اولش احتمال میدادند ولی خودشون رو به اون راه زدند و الان هم یادشون نیست که خشت اول سست بود... 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۴ البته گاهی نظر "عرف" به نسبت "فرد" مناسب تره. اما مد نظر صابخونه "عرف" نیست. بلکه کلمه "عوام" با بار معنایی منفیه. با این امید که خودم از این دسته نباشم: از کلیت مردم شروع می کنم: وقتی اتوبوس خط واحد منظم نمیره و نمیاد ولی کسی اعتراض نمیکنه به جز یه نفر، صدای اون یه نفر به جایی نمیرسه. اینجا من به بقیه ای که از این مشکل اذیت میشن ولی دم نمیزنن میگم "عوام". این عوام اگه توشون دو تا به قول دوستان نخبه نباشه، جامعه از بی نظمی میگنده! میرم سراغ قشر تحصیل کرده. وقتی بوفه یه دانشگاه یه مشکلی داره ولی کسی به جز یه نفر نمیره اعتراض و پیگیری، یعنی بقیه قانع اند به چیزی که دارند. اینم میشه عوام. عوام تحصیل کرده! .... میرم سراغ قشر بیشتر تحصیل کرده! وقتی از روی یقین راجع به چیزی حرف میزنه که پشتش علم جامع نیست، یعنی گوش نمیده! فقط میخواد مثل "نی انبون" خودشو خالی کنه. فرق این آدم با یه آدم بی سواد مثل تفاوت اون شخصیه که تو اتاقش هیچ کتابی نداره با شخصی که یه قفسه پر از کتاب بلااستفاده داره. (اصرار دارم که این شخص رو ببرم زیر مجموعه عوام. چون در برخورد با عوام به این تجربه رسیدم که ویژگی بارزشون مخصوصا در موارد حاد اینه که اصلا نمیفهمن درباره چی داری صحبت میکنی؟! بهترین کار در این مواقع سکوته. چون سخن گفتن باعث میشه آدم احساس ناتوانی کنه. ناتوانی در برابر احقاق یه مسئله ظاهرا بدیهی. همین مسئله باعث میشه حاکمیت عوام تشدید بشه) وقتی که برای اثبات یه مطلب وابسته به مغالطه بشیم، با دسته بندی من میریم تو قشر عوام. چون "حق" برامون از درجه اهمیت کمتری نسبت به "راحتی خودمون" برخورداره. اگر ناتوانیم در اثبات مسئله، تلاش کنیم تا راهی براش پیدا کنیم. اگه ولی مغالطه کردیم یعنی یا تلاش نکردیم یا اینکه کردیم ولی پیدا نکردیم و خودمون رو زدیم به اون راه. میشیم مثل همون عوامی که بهش میگیم الان آنفلوانزا تو شهر شایع شده، دستتو بشور قبل از غذا! میخنده بهمون! اصلا متوجه اهمیت مسئله نیست. تو باغ نیست! (چهره این شخص رو به صورت یه مرد با سبیل معمولی و قیافه ای خونسرد و درحال لبخند زدن به ما به شکل عاقل اندر سفیه در نظر بگیرید!) اون شخصی هم که در اثبات مسئله وابسطه به قاطی پاتی کردن مسائل میشه، تو ذهنش میگه عجب زرنگ بازی درآوردم، هیچکی نفهمید، من خیلی کارم درسته و ... در صورتی که اصلا متوجه نیست که مسئله این نیست که حرفتو بزنی. مسئله اینه که یه مسئله حل بشه. یا اثبات بشه یا رد بشه. آگاهی خودمون و اطرافیانمون بالا بره. نه این که کم نیاریم! اصلا تو باغ نیست اینم! فرقی با اون قبلی نداره. (میتونید چهره همون فرد رو دوباره درنظر بیارید) خدا بیامرزه جد و آباد اونی که گفت: "محققین دستپاچه" کم نداریم از این محققها. این گروه هم میتونن عوام باشن. خیلی شبیه گروه قبلی اند. فقط فرقشون اینه که نمیدونن دارن اشتباه میکنن. حتی ذره ای احتمال نمیدندکه ورودی های ذهنشون ممکنه uncertainty قابل توجهی داشته باشه! یاشاید هم اولش احتمال میدادند ولی خودشون رو به اون راه زدند و الان هم یادشون نیست که خشت اول سست بود... http://www.noandishaan.com/forums/thread151863.html#post1581380 1 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۴ به گزارش فارس روز گذشته سید حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت به همراه سید امیرمحسن ضیایی رئیس جمعیت هلال احمر و ناصر چرخساز رئیس سازمان امداد و نجات هلال احمر به مرز شلمچه سفر کردند. وزیر بهداشت در این سفر میهمان هلال احمر بود و با بالگرد این جمعیت به شلمچه سفر کرد. جمعیت هلال احمر ضمن استقرار 3 دستگاه اتوبوس آمبولانس به مرزهای مهران، چزابه و شلمچه، 5 فروند بالگرد را در این مرزها مستقر کرده تا هرچه بهتر به زائران اربعین خدمت رسانی کند. وزیر بهداشت در جریان این بازدید ضمن حضور در جلسه ستاد اربعین به همراه رئیس جمعیت هلال احمر، با برخی از زائران عکس سلفی گرفت. لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۴ حبیبالله مسعودی فرید در گفتوگو با ایسنا، ادامه داد: اختلالات روانی شدید که منجر به طرد فرد از خانواده شده باشد نیز یکی از علل اصلی بیخانمانی در کشور است. وی همچنین در پاسخ به سوال خبرنگار ایسنا در ارتباط با اظهارات یکی از اعضای شورای شهر تهران مبنی برآنکه قانون کودکان رسوبی در بهزیستی را ناقص دانسته و مدعی شده بود که برخی کودکان مانده در بهزیستی که پس از سن 18 سالگی نتوانستهاند در این سازمان بمانند به کارتنخوابی روی و سر از خیابان در میآورند، گفت: من بارها بارها به مراکز و گرمخانههای شهرداری و سایر محلهای تجمع کارتن خوابها سرکشی کردهام اما تا به حال با چنین موردی برخورد نداشتم؛ این در حالی است که نمیتوان به طور صددرصد این مساله را انکار کرد زیرا اکنون دامنه کارتن خوابی به اقشار تحصیل کرده و متخصص جامعه نیز کشیده شده است. فرید ادامه داد: لازم است چنانچه دوستان چنین مطالبی را در رسانهها مطرح میکنند این آمارها را در اختیار ما نیز به عنوان متولیان امر قرار داده تا بتوانیم از آنها در برنامهریزیهای خود استفاده کنیم. لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۴ معاون اموراجتماعی سازمان بهزیستی کشور در ادامه ضمن تاکید بر آنکه بسیاری از خشونتهای خانگی در ایران به اعتیاد مربوط میشود، گفت: در حال حاضر 60 درصد همسر آزاریها و 30 درصد کودک آزاریها ناشی از اعتیاد است؛ این در حالیست که در بیش از 90 درصد موارد شدید همسر آزاری و کودک آزاری، «اعتیاد شدید» علت اصلی است. لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۴ به گزارش ایسنا، "بودجه" نیز همواره یکی از مشکلات دیرینه سازمانهای عریض و طویلی چون بهزیستی است؛ به طوریکه شاهد آن هستیم که این سازمان با وجود حجم بالای مشارکتهای مردمی که به گفته معاونت مشارکتهای مردمیاش، رقم این مشارکتها تا حدود 2.5 برابر بودجه رسمی این سازمان است و همچنین با وجود آنکه در حال حاضر نیز بخشی از وظایف سازمان بهزیستی کشور که شامل حمایتگری و تولیت جامعه هدف خود است، توسط مشارکتهای مردمی و به صورت معنوی مانند راهاندازی مراکز نگهداری و ... انجام میشود؛ اما هم چنان "کمبود بودجه" یکی از عناوین اصلی چالشها از سوی مسئولان بهزیستی عنوان میشود. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده