Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۴ با وجودی که واژه طراحی شهری اغلب در نوشتههای آموزشی و حرفهای به چشم میخورد، هنوز هم واژهایست مبهم، که گروههای متفاوت در شرایط متفاوت، به گونههای متفاوتی به کار میبرند. با این حال، توجه روز افزون به این موضوع و افزایش تعداد استادان و دستاندرکاران طراحی شهری، نیازی جدی را به تعریفی روشنتر از آنچه آنان انجام میدهند، مطرح ساخته است. نقطه مشترک میان معماری، برنامهریزی شهری، و مشاغل مربوط « طراحی سهبعدی برای مکانهای انسانها … و در پس آن، مراقبت و مدیریت آنها» ، «پُلی حیاتی که ساختار و واقعیت را به طرحهای جامعِ دوبُعدی و خلاصه گزارشهای برنامهریزی انتزاعی وارد میسازد، پیش از آن که طراحی جزئیات معماری یا طراحی مهندسی بتواند رُخ دهد». «طراحی منطقهی ساخته شده در مقیاس محلی شامل دستهبندی ساختمانها برای کاربریهای متفاوت، نظامهای حرکت و دسترسی و خدمات مرتبط با آنها و فضاها و چشمانداز شهری میان آنها»؛ و «فعالیت خلاقانهای که با آن فُرم و ویژگی محیط شهری را میتوان در مقیاس محلی آفرید». در این جا نیز مثل دیگر تلاشها در تعریف طراحی شهری، میتوان کانون توجهات متنوعی دید: برخی به زمینههای طراحی شهری میپردازند، به ویژه به واسطه درگیری اش با بافت فیزیکی شهر. سایرین به مقیاس طراحی شهری توجه کردهاند، برخی دیگر به نقاط افتراق یا اشتراک طراحی شهری با برنامهریزی و معماری پرداختهاند، بعضی وجوه سیاسی و مدیریت طراحی شهری و بعضی جایگاه آن ا در فرآیند برنامهریزی مدنظر داشتهاند. یکی از زمینههای اصلی سردرگمی، تعیین مقیاس بافت شهریست که طراحی شهری با آن درگیر میشود. تعاریفِ طراحی شهری هم به طراحی شهرها و سکونتگاهها در کل اشاره دارد و هم به طراحی بخشهایی از مناطق شهر، اما این موضوعات و توجهات که در طراحیهای ریزمقیاس و کلان مقیاس طراحی شهری و سکونتگاهها به موضوعات گستردهی سازماندهی فضا و کارکردها توجه میکند طراحی شهری ریزمقیاس، به چهره عمومی معماری، فضای عمومی در بخشهایی از شهرها و موضعات جزئیترِ طراحی در آن مقیاس میپردازد. چنین ابهامی را میتوان در مقایسهای میان دو مجموعه از تعاریف، دید. تعریفِ ترجیحی فرانسیس تیبالدز (1988) تعریفی است که طراحی شهری را به مثابه «طراحی فیزیکی عرصهی عمومی» توصیف میکند. واژه «عرصه عمومی» اغلب در اشاره به فضای میان ساختمانها مطرح می شود. اگر «شهر» صرفاً به معنای بخشهای عمومی شهر است، چرا باید کلیت فضای شهری را با هر دو بُعد عمومی و خصوصیاش، در نظر بیاوریم؟ ما این طراحی شهری ریزمقیاس را چگونه با تعاریف جامعتر کوین لینچ مقایسه میکنیم؟ او در یک کوشش، موضوع طراحی شهری را پرداختن به «شکل محیطهای شهری ممکن» دانست. در جائی دیگر لینچ تعریفی بسیار جامعتر از این ارایه نمود، طراحی شهری به مثابه «هنر خلق امکانهایی برای استفاده، مدیریت و شکلِ سکونتگاهها یا بخشهای مهم» است. تعریف آخر، تعریفی از طراحی شهری است که بسیار نزدیک به برنامهریزی شهری است، گرچه علاقهای خاص به بافت فیزیکی و فُرم شهر دارد. اگر این تعریف را با تعریفی که مؤسسهی سلطنتی برنامهریزی شهری از برنامهریزی دارد مقایسه کنیم، یعنی با «مدیریت تحول در محیطهای مصنوع و طبیعی» (rtpi)، شباهت میانشان نمایان میشود. از طرفِ دیگر، جایی که طراحی شهری را به مثابه طراحی مکانهای شهری کوچک دانستهاند، طراحی شهری به توجهات زیبایی شناختی و مکانی هنر و معماری، نزدیک میشود. طراحی شهری از آن جا که با تمامی مقایسهای فضای شهری کار میکند، دچار ابهام در نقش و حوزههای کاری مربوط به خود شده است. با این حال، آن چه این مقیاسهای متفاوت را به هم پیوند میدهد، این ویژگی مرکزیست که همگی آنها با هم فضای شهری را میسازند، و طراحی شهری فعالیتی است که به فضای شهری شکل میدهد. بدین لحاظ، میتواند به حوزههای متفاوتی تقسیم شود تا طراحان متفاوت هر کدام در زمینهای خاص دقیق شوند. مقیاس زمانی و موضوعات مطرح در هنگام تهیهی طرح جامع برای زیستگاههای جدید، ناگزیر با آنها که به جزئیات طراحی خیابن میپردازند، متفاوتاند. در زمان اوج مدرنیسم، یک طراحی میتوانست تمام اشیای مادی را که تشکیل دهندهی یک مجموعهاند طراحی کند. اعم از ساختمانها، چشماندازِ اطراف آنها فضاهای داخلی آنها، و اشیای درون آنها، نظیر اثاثیه حتی آثار هنری درون و بیرون ساختمان. این کار تلاشی بود در جهت طراحی کل یک محیط که اگر اجرای میشد بدین معنا بود که تمامی این اشیا را میشد در زمانی نسبتاً کوتاه پدید آورد. این طراحی منسجم کل یک محیط، مشخصه مدرنیستها بود که بهترین نمونهاش تعالیمِ مدرسه معماری باوهاوس است. اکنون این وظایف با تخصصهای متعدد برنامهریزان شهری و منطقهای، طراحان شهری، معماران، معماران چشمانداز، طراحان فضای داخلی، طراحان اثاثیه و کالاها و هنرمندانی نظیر نقاشان و مجسمهسازان صورت میپذیرند. ما به مفهومی منسجم از فضا نیازمندیم، مفهومی که در آن تعبیری محدود نشده و پذیرا از فضا، اخذ شود. در ادامه همین مبحث، باید تأکید کنیم که گرچه شاید میزانی از تخصصگرایی با جداسازی مقیاس حوزههای درگیر، مفید باشد اما ماهیت هر دو فرآیند را باید کاملاً با یکدیگر مرتبط دانست. تنها بدین طریق است که بتوانیم از افتراقی دیگر در حوزهی کسانی که به فضای شهری میپردازند، اجتناب ورزیم، بنابراین، برای مقابله با مبهم بودن مقیاس باید به این نتیجه برسیم که طراحی شهری به فضای شهری در تمامی مقیاسها میپردازد. منابع: مدنیپور، علی: طراحی فضای شهری، نگرشی بر فرآیند اجتماعی و مکانی. ترجمه فرهاد مرتضایی، انتشارات شرکت پردازش و برنامهریزی شهری، 1380 منبع: پژوهشکده شهرسازی و معماری سپیدار لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده