Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۴ از آن جا که محصوریت فضای شهری اهمیت ویژه ای دارد و یکی از خصوصیات فضای شهری مطلوب محصوریت آن است، در این نگاشته به بررسی عوامل کیفی محصوریت فضای شهری پرداخته می شود. کیفیت محصوریت فضائی توسط هفت عامل پیوسته تعیین می شود که به شرح زیر می باشند: ابعاد و اندازه هرچه فضای بزرگتر باشد، ایجاد تاثیر سه بعدی قوی سخت تر می شود. صاحب نظران حداکثر اندازه میدان شهری را 67*170 متر پیشنهاد می کنند. ابعاد بزرگ تر فضا به خرد کردن و در هم کوبیدن فرد منجر شده و همچنین ایجاد مفهوم فضائی را بسیار مشکل می سازد. این ابعاد حاصل مطالعه و بررسی میادین مهم جهان است که در دوره های قبل شکل گرفته اند. اندازه بهینه فضای شهری همچنین با ارتفاع ساختمان های پیرامون نیز ارتباط دارد: به طور کلی عرض فضا نمی بایستی بیش از سه برابر ارتفاع باشد، هرچند تحت شرایطی خاص این نسبت را تا 4 به 1 می توان افزایش داده و در عین حال می توان فضائی مطلوب به وجود آورد. ارتفاع جداره ساختمان هایی که چهاچوب را به وجود می آورند، معمولاً می باید ارتفاعی منظم و با تغییراتی کمتر از 25 درصد داشته باشند. هرچه چهار چوب منظم تر باشد، وجود سقفی نامرئی که ارتفاع فضا را تعیین نماید، بهتر القا می شود. هرچند هیچ قانون خاصی برای تعیین حداکثر ارتفاع چهار چوب وجود ندارد، اما در نظر گرفتن امکان تابش فراوان آفتاب به سطح فضای شهری برای استفاده و لذت انسان از فضا لازم است. برج های بسیار بلند می تواند تأثیر چهارچوب کوچکی که نه ارتفاع چندانی دارد و نه از نظر بصری قوی است به طور کلی از بین ببرند. در شرایطی خاص برای طراحی فضای شهری می توان نسبت 1 به 2 ارتفاع به عرض را که برای تعریف مؤثر فضای خیابان لازم بود، تا 1 به 4 افزایش داد. این امر زمانی میسر است که ارتفاع چهارچوب به صورت استثنایی منظم بوده و تنها بریدگی های کوچکی داشته باشد. یک عنصر برج مانند در مجاورت فضا لازم است تا مانند نوعی تیرک چادر عمل کرده و تأثیر نسبت هائی را که در غیر این صورت ممکن است کوتاه و عریض به نظر رسد جبران کند. فرم و شکل شکل یک فضای شهری می باید اجازه دهد که کلیت آن از هر نقطه ای در داخل آن قابل تجربه باشد. سادگی فرمی که به راحتی قابل درک باشد، خود یک کیفیت مطلوب است. درک انسان از کل تاحدودی به قدرت ذهن او در تکمیل کردن تصویر مقابل به وسیله برداشت ذهنی از پشت سرش بستگی دارد. فرمی که یک درک کلی را به سادگی میسر می کند، مانند یک شکل ساده و دیر آشنا، مؤثرترین ابزار در این رابطه می باشد. تنظیم دیواره های تعریف کننده فضا می تواند خلاء های مهمی را که در امر محصور نمودن فضا پیش می آید جبران نماید. بدنه های منحنی مقعر که به دور یک حجم مرکزی کشیده شده و آن را کلاف می کند بیشترین تاثیر را در احاطه فضا دارد. استفاده از این بدنه ها کمبود فضای شهری را که ایجاد شکافی مهم در چارچوب آن ها اجتناب ناپذیر است، جبران می کنند. کف سازی هنگامی که ساختمان های منفرد خود نافذ و مؤثر باشند و ارتباط طراحی بهتری با هم داشته باشند، تنها یک کف صاف و ساده که حداقل توجه را جلب کند مطلوب است. از سوی دیگر، اگر ساختمان ها با هم عدم هماهنگی داشته باشند و یا در چارچوب فضای شهری رخنه و شکافی بزرگ وجود داشته باشد از طراحی دقیق کف می توان برای جبران کمبود استفاده کرد. گودتر نمودن کف میدان به اندازه چند پله نسبت به کف طبیعی ساختمان ها مجموعه خطوط قوی را به وجود می آورد که فضای مرکزی فضای شهری را احاطه می کند و مجموعه ای از خطوط اضافی برای تعریف نمودن فضا به وجود می آورد. حجاری کف و تبدیل آن به فرم کاسه مانند، کف را به عنصری در برگیرنده فضا تبدیل می کند که عملکرد بدنه ها را تقویت می نماید در این رابطه نباید بین بخش حجاری و کف سازی شده و فضای پیرامونی جدایی ایجاد شود. فضای شهری باید از همه سو به بدنه ها اتصال یابد. هنگامی که بخشی از فضا بدون ارتباط مطلوب گود شود، نسبت های فضای بخش فرورفته را بدنه های همان بخش تعیین می کند و نه ساختمان های پیرامونی فضای کلی که در بالا قرار دارد. معمولاً فضای شهری فرونشسته از وضوح فضائی فضای اصلی کاسته و تأثیر منفی بر آن دارد. تداوم فیزیکی-بصری هنگامی که تداوم بدنه میدان توسط خیابان ها و یا سایر شکاف ها شکسته شود از وضوح و درجه محصوریت فضا می کاهد. همچنین خیابان هایی که در بدنه رخنه ایجاد کرده، به حریم کف آن نیز تجاوز می کنند و در صورت سنگین بودن ترافیک فضا توسط دیوارهای متحرک اتومبیل تقسیم و در نتیجه مشاهده بدنه فضای شهری مشکل می شود. هر خیابانی که به بدنه ختم می شود جزئی از فضای آن را تشکیل می دهد و تصویر آن به صورت جدا از خیابان ها و معابر منتهی به آن تداعی می شود. تعداد و اندازه شکاف هایی که ایجاد آن ها در بدنه میدان جایز است بستگی به هماهنگی و استواری معماری آن دارد. در بعضی شرایط، محوطه سازی متراکم و وسیع می تواند شکاف های وسیع را پوشانده و آن را به ابعاد قابل کنترل تری تبدیل نماید. مجسمه و المان هنگامی که کیفیات تعریف کننده فضای ساختمان های بدنه فضای شهری ضعیف است و یا خیابان های عریض محصور کردن و بستن فضا را مشکل می کنند، استفاده صحیح از مجسمه های بزرگ می تواند به فضای درهم ریخته نظم بخشد. حسن بزرگ مجسمه، توان آن برای شکل دادن به فضا و ایجاد یک تمرکز بصری انتظام بخش به فضا می باشد. برای این منظور باید اندازه و نسبت های مجسمه با فضا تناسب داشته باشد و در جائی قرار داده شود که حداکثر ارتباط را با زمینه به وجود آورد. ماهیت موضوع طراحی تعیین کننده نوع مجسمه است. یک مجسمه کوتاه و پهن به جز بر فضای مجاور خود تأثیر چندانی ندارد، و فرم های ساده و یکپارچه به اندازه فرم های باز در احاطه و شکل دادن به فضا موفق نیستند. در اکثر موارد ترکیب عمودی پیشنهاد می شود که فضا از میان آن عبور کند و جریان داشته باشد و بخشی از آن توسط مجسمه احاطه گردد. ویژگی های معمارانه ویژگی های لازم برای تعریف فضا در یک فضای شهری، شبیه ویژگی های لازم برای تالیف فضای خیابان است. هرچند می توان گفت هدف، ایجاد نموداری سه بعدی است که به کمک آن شخص بتواند حرکت خود در فضا را نشان دهد و حجم فضا را درک نماید. مهم ترین خطوط این نمودار در بدنه و شامل خطوط و سطوحی است که توسط ساختمان های پیرامون در فضا تداوم یافته اند. جزئیات ارتفاع را می توان توسط خطوطی که در ارتفاع های مختلف فضا را دور زده اند نشان داد. خطوط محوری حاصل از فرورفتگی عمیق درها و پنجره ها در تقسیم فضا به قسمت های کوچکتر کمک می کند. مردم به طور عادی آگاه هستند که ضمن حرکت چه وقت به محور مرکزی ساختمان با نمای رسمی و متقارن و چه زمان به انتهای آن می رسند. صفحات عمودی حاصل از تلاقی ساختمان های مجاور نیز مقیاسی برای تعیین فضا و فاصله به دست می دهد. مردم به وسیله مجموعه چنین ویژگی هایی فضا را می خوانند. خطوط کف فضای شهری می تواند به تقویت خطوط محوری معماری کمک کند. اما خود به تنهائی اهمیت چندانی ندارد چرا که زاویه دید عابر پیاده از الگوی کف چنان تند است که هرگونه الگوئی به سرعت ناخوانا شده و غیرقابل تشخیص می شود. معماری مدرن از طرح های متقارن و رسمی روی گردانید و تکرار مکانیکی فرم ها را رسمیت بخشید. زمانی که توجه به مدول های کوچک فراوانی معطوف می گردد، از توانایی خطوط محوری برای تقسیم فضا به شدت کاسته می شود. گرایش به طراحی دو بعدی نما همچنین از قابلیت تعیین درست محل محور تقارن می کاهد. هنگامی که فضای شهری همراه با ساختمان مجاور آن شکل می گیرد، در طراحی ساختمان می باید به مشکلات تعریف فضائی توجه کرد. هنگام طراحی فضای شهری، قابلیت همه ساختمان های مشرف به آن در تعریف فضا می باید در نظر گرفته شود . گرد آوردن هر هفت عامل مؤثر در تعریف فضائی خوب به طور هماهنگ میسر نیست. اما در طراحی یک فضا می توان ضعف و کمبودهای یک عامل و عنصر را با تقویت عناصر دیگر جبران کرد. یکی از مشکل ترین وظایف یک طراح بازنگری و ارزیابی بی طرفانه ایده های خود است که شرایط بهینه سازی فضای طراحی شده را فراهم می سازد. منابع: هدمن، ریچارد و یازوسکی، آندره: مبانی طراحی شهری، ترجمه راضیه رضا زاده و مصطفی عباس زادگان، انتشارات دانشگاه علم و صنعت، چاپ سوم، سال 1381. منبع: پژوهشکده شهرسازی و معماری سپیدار لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده