fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۴ عفوو بخشايش فرايندي مداوم است. هر گاه مانعي بر سر راه موهبتهاتون ديدين، از خودتون بپرسيد : " خدايا چه كسي را بايد ببخشم؟ كدام تجربه يا اوضاع و شرايط را بايدعفو كنم؟ " با این شرح و تفسیر کسی هست که بخواهید واقعا ببخشیدش ؟ 4 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۴ اول خودم رو .... تا دیگرون رو به راحتی ببخشم 5 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۴ درسته!امروز مي خوام درباره ي دوست داشتن خودمون صحبت كنم! شايد به نظر عجيب بياد اما نودو نه درصد آدمها بدون اين كه حتي كاملا" آگاه باشن، خودشون رو درست ، دوست ندارند! _اگر هنوزآرزوهايي دارين كه برآورده نمي شه يعني ضمير ناخودآگاهتون شما رو لايق دريافت اون آرزو نمي دونه چون شما به حد كافي خودتون رو دوست نداريد! _اگر هرجور بيماري جسمي يا روحي يا فكري به سراغتون اومده يعني به حد كافي خودتون رو دوست ندارين! كتاب " تعليم معجزات " ميگه: "همه ي امراض، از عدم بخشايش ناشي مي شوند.هرگاه بيماريم، بايد به پيرامون خويش بنگريم و ببينيم كه چه كسي رابايد عفو كنيم." حالا من مي خوام يادآوري كنم كه شايد همه رو عفوكرده باشين اما خودتون رو چه طور؟ _اگر فكرمي كنيد اونقدر كه بايد خوشحال باشيد، نيستيد يا اينكه هيچ چيز خوشحالتون نمي كنه،باز به همين دليله! _اگر دچاراضطراب، افسردگي، بي هدفي و بي انگيزگي هستين، اگه مدام آدم هايي سر راهتون مي يانكه مانع شما و آرزوهاتون هستن، براي اينه كه نيمه ي تاريكتون ، شما رو بي ارزش ميدونه پس آدمها و اتفاقاتي رو سر راهتون قرار مي ده كه يادتون بندازه شما دوستداشتني و با ارزش نيستين! اينها رو گفتم كه بدونين بر خلاف تصور، دوست داشتن خود سخت ترين كار در تمرينات ذهنيه. معمولا" توي ريشه يابي همه ي مسايل ، آرزوها، شكست ها و ... " به عدم احترام به خود " مي رسيم. ما يك عالم تمرين ذهني انجام مي ديم و موفق ميشيم ديگران رو ببخشيم، و دوست بداريم اما وقتي نوبت دوست داشتن خود مي شه ، توياولين تمريناتش كم مي آريم! علم روانشناسي هم ميگه كه دروني ترين احساس هر كس،دوست نداشتن خود اونه و احساس گناه، براي اين كه اونقدر كه بايد ، خوب نيست! بهظاهر قضيه نگاه نكنين،اگه تمرينات خرد كردن ترس ها و نيمه ي تاريك رو درست انجام داده باشين، حتما" به اين نتيجه رسيدين كه اونقدر كه بايد خوب نيستم! فقط كافيه يه چراغ روشن كنين و اون رو به پنهاني ترين و تاريك ترين نقاط درونتون ببرين اون وقت حتما"يه ديو بي شاخ و دم مي بينين كه مي گه : " تو اينقدر كه بايد خوب باشي،نيستي! " اگه هنوز هم به وجود اين ديو در درونتون شك دارين ، صادقانه به خودتون بگين، چند بارتا حالا به خودتون گفتين :" خيلي دوستت دارم؟ چون بي نظيري! " و درمقابل اون چند بار به خودتون گفتين :"همه اش تقصير خودمه! باز خراب كاري كردم! و..." پس اين رو به عنوان يك قانون به خاطر بسپرين : قانون: هرگونه عذاب ( جسمي، روحي و فكري ) به دليل انزجار از خويشتن و احساس گناهست. دست كشيدن از اين نفرت و انزجار، حتي مرض سرطان را نابود مي كند." پذيرش خود" كليد دگرگونيهاي مثبت است.احساس گناه، همواره جوياي مجازات است و مجازات درد مي آفريند. (پس هر دردي كه در بدن، روح، فكر و احساستون دارين، يا دردي كه از برآورده نشدن آرزوتون حس مي كنين، به همين دليله.) 4 لینک به دیدگاه
مرضیه33 128 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۴ تصمیم تو لحظه مهمه. اینکه بعدا ببخشیفایده نداره. چندسال با یکی از همکلاسی های مدرسه ام قهر بودم. هیچ وقت هیچکدوم واسه اشتی اقدام نکردیم. پارسال فوت کرد. منم دلم خیلی سوخت. ولی یک چیزیو فهمیدم. آدم در لحظه نگاه میکنه که فرد مقابلش کفه خوبی ها و به بدی هاش چطوریه. اگر نتیجه گرفت بدی هاش سنگینی میکنه، ادامه اون رابطه فایده نداره و بخشش هم الکیه چون دلش هنوز چرکیه. 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده