رفتن به مطلب

چرا افراد کم سواد میلیاردر می شوند؟


ارسال های توصیه شده

کسب درجات عالی تحصیلات و مطالعه چند صد کتاب در زمینه خاصی یعنی متخصص شدن در همان زمینه میتواند خیلی هیجان انگیز باشد… اما هرگز شما را میلیاردر نخواهد کرد.

البته، اگر هدف شما کسب ثروت و میلیارد شدن نیست؛ مهم هم نیست. میتوانید در هر زمینه ای که علاقه دارید، متخصص شوید و لذت ببرید. اما اگر تصور میکنید برای میلیاردر شدن در کاری، باید در همان زمینه، متخصص باشید متاسفانه سخت در اشتباه هستید.

 

یکی از دلایلی که خیلی از جوانان به سمت ثروت آفرینی حرکت نمیکنند، اتفاقا همین تصور اشتباه است که فکر میکنند باید در آن زمینه متخصص باشند تا بتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند، در صورتی که اصلا چنین نیست.

 

برای مثال؛ قبل از شروع بد نیست به چند میلیارد بزرگ که همه تقریبا آنها را می شناسیم اشاره کنیم :

 

  • استیو جابز – نه متخصص برنامه نویسی بود، نه متخصص طراحی بود و نه متخصص فنآوری های نوین بود
  • بیل گیتس – همانند استیو جابز تخصص خاصی در برنامه نویسی، طراحی و فناوری های نوین ندارد
  • احد عظیم زاده – شاید فرش بافی بلد باشد، اما نه متخصص فرش بافی است، نه متخصص نساجی
  • بابک بختیاری – خالق برند آیس پک، نه متخصص تغذیه است، نه متخصص بستنی سازی !
  • و …

 

خب… حال به نظر شما از لیست میلیاردهای جهان چند نفرشان متخصص هستند؟ کمتر از 2% !

پس به نظر شما دلیل میلیاردر شدن این افراد چیست؟ چرا با وجود اینکه متخصصین بیشتر از میلیاردهای اکنون میدانند اما هرگز حتی درآمدشان به 1/1000 درآمد آنها نیز نمیرسد؟ چه چیزی این افراد را میلیارد میکند؟

 

شما در این مقاله دقیقا دلیل میلیاردر شدن افراد غیر متخصص را میخوانید و یاد میگیرد :

 

چرا برای ثروتمند شدن نباید اصلا متخصص باشید؟

چرا افراد متخصص نمیتوانند میلیاردر شوند؟

چرا به هر میزان ثروت افراد بیشتر است، تحصیلات آکادمیک آنها کمتر است؟

چطور بدون تخصص میلیاردر شوید؟

اگر متخصص هستید چطور میلیاردر شوید؟

و …

این مقاله دید شما را نسبت به ارتباط تخصص و میلیارد شدن در شرایط اقتصادی ایران و جهان را دگرگون خواهد کرد :

 

چرا افراد کم سواد میلیاردر میشوند اما؛ افراد متخصص برای همیشه کارمند؟ :

 

متخصص شدن میتونه خیلی مفیده باشه، اما احتمال اینکه تخصص شده بخواهد بر قابلیت تفکر خلاق تان اثربگذار بسیار زیاد است ! تحقیقات انجام شده ثابت کرده؛ تخصص شما میتواند باعث مرگ قوه خلاقیت شما شود…

 

نوآوری – در معنا یعنی خلق چیزی جدید- همواره در خود فاکتوری نو بودن دارد. به هر میزان درباره چیزی بیشتر بدانید، به همان اندازه کمتر میتوانید در همان زمینه به دستآوردهای بزرگی داشته باشد. از طرف دیگر، تخصصی که شما را در راه ثروتمند شدن میخواهد همراهی کند، میتواند خلاقیت و اشتیاق تان را برای بدست آوردن ایده های جدید منهدم کند.

 

تحقیقاتی که توسط پرفسور کِوین بودرا (Kevin Boudreau) انجام شده، نشان میدهد افراد متخصص نه تنها بدنبال ایده های جدید نمی روند، بلکه به شدت نسبت به ایده های جدید حساس هستند و آنها را به باد انتقاد میگیرند.

 

اما اگر در هر زمینه ای به هر دلیلی عمیق شده اید و تغییر و نوآوری در آن زمینه برایتان سخت است؛ میتوانید از 4 راهکار زیر، برای گریز از این دام استفاده کنید :

  • ایده ها را خرد کنید | ایده هایی که به ذهن تان میرسد را خرد کنید، به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید و به ساده ترین صورت ممکن درآورید. زمانی که اینکار را انجام دهید، بهتر میتوانید ایده های جدید را قبول کنید زیرا کارکرد اجزای مختلف انرا درک میکنید
  • یک دستیار شیطان طراحی کنید | یکنفر را داشته باشید، تا هر ایده را که میخواهید بپذیرید نقد کند و شما دفاع کنید (و برعکس) تا قوه خلاقیت شما فعال شود و بخواهید درباره تمام جنبه های ایده فکر کنید.
  • لیستی از افراد مختلف برای صحبت داشته باشید | افراد مختلف، با طرزفکرهای مختلفی در زندگی داشته باشید، برای مثال، وکیل، پزشک، کودک، دانشجو و … و ایده ای که به ذهن تان می رسد را با تمام آنها در میان بگذارید و قضیه را از انواع مختلف طرزفکرها بشنوید.
  • تازه کارانی پیدا کنید | شاید مضحک به نظر برسد، اما اگر میخواهید واقعا خلاقانه فکر کنید، میتوانید از تازه کاران حوزه تان پرس و جو کنید؛ این افراد هنوز متخصص نشده اند و قوه خلاقیت شان فوق العاده فعال است. بعضی اوقات افکار غیرمتخصصانه آنها میتوانند کلید حل مسئله شما باشند.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

بچه های اکادمیک کلا دوس دارن همه چ رو پیچیده کنن!

نمیدونم چرا.

 

اما این دید ک افراد کم سواد موفق ان اشتباهه.

بهتره بگیم، افرادی ک خارج از محیط اکادمیک دانش دارن، موفق تر ان !!

دانش هم نباید دانستن معنی بشه، ب نظرم.:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من واقعاً ممنونم که یه همچین بحثی رو اینجا باز کردید؛ تا بالاخره شاید ما هم یه راهی برای میلیاردر شدن پیدا کنیم. البته من با عنوان این مطلب موافق نیستم، چون کلی آدم میلیاردر باسواد هم داریم. یا اون استدلالی که مثلاً در مورد بیل گیتس گفته غلطه؛ چون موقعی بیل گیتس کارش رو شروع کرد از بیش از 90 درصد مردم جهان در زمینه برنامه نویسی و فن آوریهای نوین زمان خودش (نه الآن) سر بود.

لطفاً اسم مرجع رو اگه کتابه بنویسید؛ الآن که بیکاریم وقت خوبیه برای مطالعه (البته اگه تو بازار پیدا بشه).

 

من چند وقت پیش یه کتابی از یه میلیاردر تحصیلکرده می خوندم (اسمش یادم نیست؛ همون نویسنده کتاب پدر پولدار، پدر بی پول). اون دلایل معقولی رو در جواب یه همچین سؤالی بیان می کرد؛ اما روشهایی رو که می گفت من چند تاش رو چک کردم دیدم برای من عملی نیست. شرایط اون شخص، که از بازمانده های جنگ ویتنام هست، به شرایط من نمی خورد (اون از این قضیه به عنوان اهرم استفاده می کرد). قوانین ایران هم با قوانین آمریکا متفاوته.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
بچه های اکادمیک کلا دوس دارن همه چ رو پیچیده کنن!

نمیدونم چرا.

 

اما این دید ک افراد کم سواد موفق ان اشتباهه.

بهتره بگیم، افرادی ک خارج از محیط اکادمیک دانش دارن، موفق تر ان !!

دانش هم نباید دانستن معنی بشه، ب نظرم.:icon_gol:

به نظر این آقایی که در بالا ذکر کردم؛ در هر عصر مطابق با شرایط اون عصر می شه پولدار شد: در عصر صنعت با تحصیلات می شد. اما الآن ما تو عصر اطلاعات هستیم؛ در این عصر با استفاده از اطلاعات می شه پولدار شد. در این عصر اگه شما یه کامپیوتر ازرون قیمت با یه اتصال به شبکه اینترنت داشته باشید، اطلاعاتی که بهش دسترسی دارید با اطلاعاتی بیل گیتس بهش دسترسی داره فرقی نمی کنه. واسه همینه که تو این عصر شما می تونید کلی افراد زیر 35 سال پیدا کنید که با استفاده به موقع و درست از اطلاعات میلیاردر شدن (از خودم نیست؛ نقل به مضمون از همون منبع).

  • Like 2
لینک به دیدگاه

محدودیت گاهی عامل نوآوری میشه کشوری مثل تایوان رو در نظر بگیرید که به واقع هیچ چیز نداره اما در آمار IMF جزو کشورهای in transition هست و تا چند سال دیگه به جمع کشورهای Developed اضافه میشه ، یک ادم بیسواد مثل تایوان میمونه که منابع اندک و محدودی داره بنابراین مجبوره برای پیشرفت به نوآوری بپردازه البته در این زمینه جای بحث زیاده من به همین مقدار اکتفا میکنم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

در آن واحد نمیشه ذهن انسان بطور کامل روی دو تا مسیر متفاوت مچ بشه . اگه دنبال سواد و دانش باشی , میری تو همون مسیر و اگه اهل ثروت اندوزی باشی دیگه علاقه ای به دانش و پژوهش نخواهی داشت بلکه تلاش میکنی با اجیر کردن دانش پژوهان به ثروت برسی .

برای همینه که عالمان ثروت علمی و کاسبان ثروت مادی بدست میارن.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
محدودیت گاهی عامل نوآوری میشه کشوری مثل تایوان رو در نظر بگیرید که به واقع هیچ چیز نداره اما در آمار IMF جزو کشورهای in transition هست و تا چند سال دیگه به جمع کشورهای Developed اضافه میشه ، یک ادم بیسواد مثل تایوان میمونه که منابع اندک و محدودی داره بنابراین مجبوره برای پیشرفت به نوآوری بپردازه البته در این زمینه جای بحث زیاده من به همین مقدار اکتفا میکنم

این در مورد کشورها ظاهراً درست از آب در اومده؛ ما نفت داشتیم؛ تنبل بار اومدیم، اما اونهایی که نفت نداشتن بیشتر تلاش کردن و بیشتر از ما در صنعت پیشرفت کردن.

 

در مورد سواد دو تا نکته بگم: 1. اکثر آدمهای خوش فکر و پول درآور (پولدار رو نمی گم، چون با یه ارث خیلیها پولدار میشن) اطراف من، با سواد و تحصیلکرده هستن. 2. خیلی از بی سوادها راهای تخلف رو برای درآمد انتخاب می کنن؛ مثل کلاهبردارها و زورگیرها

  • Like 1
لینک به دیدگاه
این در مورد کشورها ظاهراً درست از آب در اومده؛ ما نفت داشتیم؛ تنبل بار اومدیم، اما اونهایی که نفت نداشتن بیشتر تلاش کردن و بیشتر از ما در صنعت پیشرفت کردن.

 

در مورد سواد دو تا نکته بگم: 1. اکثر آدمهای خوش فکر و پول درآور (پولدار رو نمی گم، چون با یه ارث خیلیها پولدار میشن) اطراف من، با سواد و تحصیلکرده هستن. 2. خیلی از بی سوادها راهای تخلف رو برای درآمد انتخاب می کنن؛ مثل کلاهبردارها و زورگیرها

در خصوص مثالی که زدم در اقتصاد با مفهوم Dutch disease یا بیماری هلندی مواجه هستیم که به نوعی سعی در اثبات رابطه بین بهره برداری از منابع طبیعی و رکود بخش صنعت و کاهش رشد اقتصادی داره که موفق هم شده تا حدودی اثبات کنه، اما از سوی دیگه با کشوری مثل نروژ روبرو هستیم که نفت محرک و موتور توسعه رفاه اجتماعی در این کشور شده و به نوعی ناقض بیماری هلندیه، اینکه اشاره کردم جای بحث زیاد داره در همین نکته نهفته است که آیا ما توان استفاده بهینه از منابع و تبدیل محدودیت ها به فرصت رو داریم یا خیر بنابراین نسخه دقیقی در این مسائل نمیشه پیچید. شاید هم به قول آندره ژید برای هر آفریده ای سهمی از خوشبختی،بسته به اینکه حواسش و دلش تاب تحمل آن را داشته باشد، نهاده اند

  • Like 3
لینک به دیدگاه

حال نداشتم کل متن بخونم...

 

ولی واقعیته...یکیش جلو چشممه...شوهرخالم...از میلیادری گذشته که بانک هاازش تقدیر و تشکر میکنن...

با مرک سوم راهنمایی....فقط عقلش کار کرده...

بابای من با لیسانس برق بازنشسته 4تومن میگیره حدودا پول اجاره یه مغازه شوهر خالم!!!!!!

 

والا....

حالا هی درس بخونیم...درس فقط تو درک و خودشناسی انسانیت و شخصیت به درد میخوره....

طرز صحبت پدر و عموم زمین تا آسمون فرق داره...

همیشه میگم پدرم باید استاد فلسفه و تاریخ و....میشد...

ولی عموم سلام به زور میده...

 

نمیدونم تونستم منظورم برسونم یا نه...

 

با آقا سجاد موافقم....

  • Like 2
لینک به دیدگاه
حال نداشتم کل متن بخونم...

 

ولی واقعیته...یکیش جلو چشممه...شوهرخالم...از میلیادری گذشته که بانک هاازش تقدیر و تشکر میکنن...

با مرک سوم راهنمایی....فقط عقلش کار کرده...

بابای من با لیسانس برق بازنشسته 4تومن میگیره حدودا پول اجاره یه مغازه شوهر خالم!!!!!!

 

والا....

حالا هی درس بخونیم...درس فقط تو درک و خودشناسی انسانیت و شخصیت به درد میخوره....

طرز صحبت پدر و عموم زمین تا آسمون فرق داره...

همیشه میگم پدرم باید استاد فلسفه و تاریخ و....میشد...

ولی عموم سلام به زور میده...

 

نمیدونم تونستم منظورم برسونم یا نه...

 

با آقا سجاد موافقم....

 

از اون جمله اولت معلومه که مثل شوهرخاله ات قراره میلیاردر بشی (البته اگه تا الآن میلیاردر نشده باشی). دست ما رو هم بگیر!

  • Like 1
لینک به دیدگاه
از اون جمله اولت معلومه که مثل شوهرخاله ات قراره میلیاردر بشی (البته اگه تا الآن میلیاردر نشده باشی). دست ما رو هم بگیر!

 

حتما

شک نکنید اولین کار بزرگی که بخوام انجام بدم شرکت مهندسی نواندیشان تاسیس کنم که کارمنداش شماها و بچه های نواندیشان باشن..

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...