soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۸۹ سلام .....این مقاله 20 دقیقه وقتتونو میگیره ........اگه وقت دارید حتما بخونید:w00: 1ـ سير توسعه ژاپن 1ـ1 ژاپن در ابتداي راه در آگوست 1945، پس از يك سري بمباران سراسري، بالاخره بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي، ژاپن را به تسليم واداشت. پس از اين شكست، ژاپن با بيش از 13 ميليون نفر بيكار مواجه بود:jawdrop:. كمبود مواد غذايي به شدت وجود داشت. تورم به حدي بود كه حقوق افراد، مكفي مخارج جاري هم نبود، افراد براي سير كردن شكم خود، اقدام به فروش داراييهاي خود كرده بودند. براي كالاهاي ضروري بازار سياه درست شده بود. قيمتها 30 تا 60 برابر قيمت رسمي دولت بود. در مورد برنج اين رقم به 150 برابر نيز ميرسيد.:jawdrop: ژاپن اشغال شده بود و مردم ژاپن مسئول بازسازي اقتصاد خود و علاوه بر آن مسئول پرداخت خسارت به متفقين بودند. جنگ براي ژاپن، به جز 8 ميليون كشته و زخمي به بهاي ويراني 25% از داراييهاي غير نظامي و نابودي 5/41 درصد از ثروت ملي تمام شد. 1ـ2 ژاپن بازسازي شده مجمع الجزاير ژاپن، با داشتن 3/ درصد از سطح كره زمين (كه تنها 17% آن مناسب كشاورزي است) و 3/2 درصد از جمعيت جهاني ، توانسته است با بهرهگيري از بهرهوري مطلوب نيروي انساني مولد خود، بيش از 24 درصد از توليد جهاني را به خود اختصاص دهد . در شاخصهايي چون توليد سرانه، نسبت جمعيت مولد، پزشك و تخت بيمارستان، تحقيق و توسعه و نفوذ در بازارهاي جهاني، رتبه اول يا دوم جهان را در كنار آلمان يا آمريكا، در دست دارد . به رغم شهرنشيني بسيار متراكم، از جرم و جنايت نسبتاً به دور مانده است. نسبت سرقت ژاپن در مقايسه با آمريكا، چيزي كمتر از 7/ درصد است! پيشرفت اقتصادي ژاپن چنان چشمگير بوده است كه در مقطعي آمريكا را به انتقاد از سخت كوشي، كم مصرفي و حجم كلان پسانداز ژاپنيها واداشت! 2ـ عوامل رشد آنچه تصوير ويران ژاپن سال 1945 را به ژاپن ابرقدرت اقتصادي امروز مبدل كرده است، فرآيندي است كه عدهاي آن را معجزه اقتصادي ناميدهاند. ليكن اين معجزه، واقعيتي آموزنده براي كشورهايي است كه هنوز خود را در كاغذ بازيهاي نسخههاي پرزرق و برق توسعهي غرب، غرق كردهاند. ريشههاي اين معجزه را از ديدگاههاي گوناگون مورد بررسي قرار دادهايم و در سه بخش آتي بيان كردهايم؛ حقيقت اين است كه شكلگيري تدريجي فرهنگ كار و توسعه، به مديران و سياستگذاران ژاپني كمك كرد تا ضمن مديريت صحيح منابع انساني، منابع مادي و منابع مالي، بتوانند تصميمگيري درستي در مواجهه با بحرانها و استفاده از فرصتها داشته باشند همزمان ساختار و چارچوب نهادي لازم براي توسعه را، اندك اندك به وجود آورند. 2ـ 1 فرهنگ كار و توسعه "فرهنگ هم ميتواند عامل توسعه باشد و هم مانع توسعه " . به همين دليل است كه "تا محيط فرهنگي و انديشه عميق لازم جهت توسعه اقتصادي، به هر شيوه و هر سيستم، هم در ميان نيروهاي مولد و هم رهبران اقتصادي ـ سياسي يك جامعه حاكم نباشد، برنامههاي كاغذي مدرنيزاسيون و .... نتيجهاي به بار نخواهد داد. نمونه كاملاً عيني اين مدعا را در غالب كشورهاي صادر كنندة مواد خام، نظير نفت، ميتوان مشاهده كرد. "غالب اين كشورها تمام انديشه اقتصادي خويش را مصروف چگونگي صدور (تخليه) سرمايههاي ميهني و مردمي خود به بازارهاي جهاني كرده و حتي به رقابت با يكديگر بر سر عرضه منابع خدادادي خود برخواستهاند، دست از تلاش براي انقلاب فرهنگ و انديشه اقتصادي متكي به توليد كشيده و هيچ نيازي به آن نميبينند، بدون آينده نگري و كاملاً ناآگاهانه با عنوان كردن سياستهاي به اصطلاح رفاه نمايشي و كاذب، چشم و گوش بسته با اتكاء به تئوريهاي اقتصاد استعماري، الگوي مصرف داخلي را به عوض تطبيق با امكانات توليدي داخلي، براساس توليدات شرق و غرب تنظيم كردهاند و گمان كردهاند كه اين غربيها هستند كه به منابع آنها وابستهاند ". غافل از آنكه "حرص مصرف نميتواند انگيزه توسعه باشد ". 2ـ 1ـ الف: شكلگيري مكاتب فكري اين بيتوجهي به نقش تعيين كننده ارزشها و نهادها بر رفتار اقتصادي و بر توسعه اقتصادي يكي از عوامل اصلي توسعهنيافتگي كشورهاست. از زمان داروين، اعتقاد به اين مطلب كه "محيط بر فرد مقدم است و لزوماً فرد خود را با محيط انطباق ميدهد " منجر به اين شد كه بدون توجه به ارزشها و انگيزهها، لازمة تغيير و بهبود را تنها در آرايش محيط بدانند. ليكن امروزه تقريباً همة علماي توسعه بر اين باورند كه عقايد و ارزشهاي فرهنگي و مذهبي از عوامل مؤثر بر رفتار اقتصادي جوامع و توسعهاند. همان گونه كه "ترويج خرافات " مانع تفكر علمي اقتصادي است، در مقابل "ميزان بالاي انگيزه موفقيت " و همچنين "شدت احساس نياز به قدرت و اكتساب " زمينه فعاليتهاي شديد اقتصادي را مهيا خواهند كرد. امروزه تقويت و جايگزيني نگرشها و باورهاي مطلوب و سازندة توحيدي و انساني، از ضروريات فرهنگي و از لوازم توسعه اقتصادي است. لازم است بين توسعه فرهنگي و توسعه اقتصادي تعادل ايجاد شود، در غير اين صورت، با بيتوجهي به توسعه فرهنگي، تن دادن سريعتر به حاكميت نظام مادي جهاني، گريز ناپذير است. ژاپنيها با آگاهي كامل از اين واقعيت كه اعتقادات، ارزشها و نوع فرهنگ، تمام ابعاد زندگي جامعه را متأثر ميكند، در طول تاريخ، عليرغم تهاجم فرهنگي كنفسيوس و بودا و غرب، همواره به حفظ ارزشها و اصول فرهنگ اصيل خود (آئين شينتو) توجه كامل داشته و از ميان آموزههاي مكاتب ديگر، دست به انتخاب زدند و بهترين آموزههاي هر يك را گلچين كردهاند. مجموعه فرهنگي شكل گرفته در اين بين، انگيزههاي رفتاري و حركتهاي جمعي مردم را جهت داده است. اين ارزشها و اصول، خصوصيات ويژهاي براي ژاپنيها ايجاد كردهاند. خصوصياتي چون: الگوي مصرفي ساده، ميل به پس انداز بالا، وجدان كاري، جامعه متشكل گروه گرا، تسليم ناپذيري در مقابل اجنبي و ... كه به شدت رفتار اقتصادي افراد را تحت تأثير قرار داده است. آئين شينتو به عنوان مذهب اين ملت، نقشي تعيين كننده، در مسير توسعه داشته است. آئين شنيتو مذهب در هر كشوري كه سابقه تاريخي طولاني دارد، ارزشها و معيارهاي اصلي حاكم بر آن جامعه را شكل ميبخشد. آئين شينتو، به معني راه و رسم برتر و مافوق بودن، تقدس سرزمين و امپراطور را براي ژاپن به ارمغان آورد. به شكلي كه امروزه نيز، امپراطور به عنوان سمبل وحدت و عاملي جهت تشكل و اتحاد در برابر آشوبهاي داخلي و تجاوزات خارجي عمل ميكند. تقدس سرزمين به شكل افراطياش تا برتري نژادي ژاپنيها هم كشيده شده بود. دولت ژاپن هم، اين آئين را به نقطه قوت مردم سرزمين ژاپن مبدل كرد و در سال 1913، به منظور تجمع تمام افراد و گروهها، طي تبليغاتي وسيع اعلام كرد كه شينتو يك نهاد ملي با هويت تاريخي و معنوي است و هركس بدون توجه به ايدئولوژي و مرامش، به عنوان يك وظيفة ميهني و نشانهاي از وفاداري و صداقتش به ميهن، بايد در معابد شينتو حضور يابد. آئين بودا ژاپنيها، از بودا آموختند كه هركس ميتواند با تمرين و خودسازي و انضباط فردي، به تدريج به مرتبه بودا، نائل آيد. اصول اخلاقي علمي، وجدان كار خير و رفاه انسانها و مباني اخلاقي خانواده، كوشش فردي و خودسازي در آئين بودا تأكيد شده است. در مقابل، خودخواهي، انديشه به خواستهها و گرايشات فردي، مانعي براي درك حقيقت قلمداد ميشود. آئين كنفوسيوس نكته قابل توجه اين است كه هم آئين بودا و هم آئين كنفوسيوس به وسيلة فرهنگ و اعتقادات سنتي ژاپن (شينتو) بر محور تقدس سرزمين و امپراطور تعديل و اصلاح شدند. ژاپنيها از كنفوسيوس، حاكميت اصالت عقل را گرفتند و با رهايي از خرافات و جمود فكري، خلاقيت و سازندگي لازم براي توسعه اقتصادي را در جامعه بنيان نهادند. طبق آئين كنفوسيوس، وظيفه انسان در برابر رحمات و نعمتهاي خداوند، سعي و كوشش در شكرگزاري و جبران نعمتهاي خداست. خود پسندي بزرگترين گناه است و ايثار و فداكاري و از خودگذشتگي حتي تا سر حد فدا كردن جان، در راه معبود لازم است. كليه كارهاي روزانه، خدمتي به خداوند و رهبران سياسي كشور است. اجراي كامل تعهدات به خانواده، خيرخواهي، عدالت، دانش، آگاهي و وفاداري از اصول اساسي تعاليم كنفوسيوس است. در مقابل وفاداري فرزندان خانواده بزرگ ژاپن به امپراطور، حاكم نيز بايد از طريق تعاليم اخلاقي حاكميت كرده و خصوصيات او، الگويي براي مردمش باشد. اصل احترام به خانواده، تكريم امپراطور و اصل مشهور "تفاهم و توافق " موجب ترويج فرهنگ تصميمگيري بر مبناي مشاوره شده و از كشمكشها و ناآراميها در جامعة به شدت طبقاتي ژاپن كاسته بود. بسياري از مشاجرات، هنوز هم از طريق افراد ميانجي حل و فصل ميشوند. توجه به "تفاهم و توافق " مديريت ژاپني را در جهان منحصر به فرد ساخته است، به شكلي كه به صورت مكتبي در برابر مديريت غربي، قد علم كرده است. 2 ـ 1 ـ ب: ويژگيهاي فرهنگي ژاپني (ناشي از مكاتب فكري) ژاپنيها با حس ناسيوناليستي شديد خود همواره فرهنگ اصيل خود را در بر خورد با فرهنگ غربي حفظ كردهاند. براي پيشرفت و سربلندي كشور خود، آگاهانه و هدفدار از علم و تكنيك سود جستهاند. ضمن داشتن تصويري روشن از خود (اصيل، يكتا و بيهتما) و با داشتن حس قوي همبستگي ملي، پذيرش سلطه اجنبي را حرام ميدانند؛ و با انعطاف فكري و نو پذيري علمي، از ميان همه جريانهاي غربي به راحتي دست به انتخاب زدهاند. همبستگي اجتماعي، ديدن سود فردي در تأمين منافع گروه، احترام به قوانين و مشاركت صميمانه در كار، شركتهاي موفق ژاپني را ايجاد كرده است كه در دنياي رقابت حرف اول را ميزنند. الگوي مصرفي ژاپنيها براساس تعاليم بودا، بر قناعت و اعتدال در مصرف استوار است، به اين ترتيب درآمد مازاد دوباره به چرخه توليد باز ميگردد. الگوي كاري ژاپن براي تأمين سود نيست. ژاپنيها از حرص مصرف نيست كه به دنبال كار رفتهاند. در نظر آنها كار امري مقدس است و فعاليت توليدي، عبادت خدا محسوب ميشود. به همين خاطر، حتي سود ناچيز نيز، سرمايهدار ژاپني را از توليد باز نميدارد. الگوي صادرات ژاپن مبتني بر صادرات كالاهاي ساخته شده و با ارزش افزوده بالاست و نه بر صادرات مواد اوليه. درآمد بالاي ناشي از اين الگو، دوباره براي رشد و توسعه كشور، هزينه ميشود. الگوي واردات مبتني بر واردات مواد خام و مواد اوليه مورد نياز صنايع اين كشور است. اولويت در ذهن مديران "توليد " است و نه سود كوتاه مدت، لذا الگوي اقتصادي حاصل، مبتني است بر 4 گزاره است: "واردات مواد خام از خارج " براي "توليد در وطن " به منظور "مصرف كالاي ساخت وطن " و "صادرات كالاي ساخت ژاپن " براي اعتلاي نام ژاپن در دنيا. تجربه ژاپنيها خاطر نشان ميكند كه "عامل توسعه، سيستم يا نوع خاصي از روابط توليد نيست، بلكه چگونگي انديشه و فرهنگ اقتصادي نهفته در جامعه است. 2ـ 2 شكلگيري ساختارها و نهادهاي لازم براي توسعه ژاپن امروز كه با درآمد سرانه بالاتر از آمريكا و ثبات سياسي و اجتماعي، دومين اقتصاد بزرگ جهان است، در سال 1945، كشوري ويرانه از بمباران اتمي و سطح توليدي بسيار اندك، به واقع تلي خاكستر بود. آنچه چنين تغييري ايجاد كرده است، تنها فرهنگ مردم ژاپن و يا تصميمات دولتمردان پس از جنگ نبود، بسياري از ساختارها و نهادهاي لازم براي توسعه، پيش از آن در ژاپن وجود داشته است. 2ـ 2ـ الف: ميراث ارزشمند دوران توكوگاوا پيروزي شوگانها (توكوگاوا) در سال 1600 به برقراري دورهاي از صلح و رونق اقتصاد انجاميد. محيط صلح آميزي كه توكوگاوا ايجاد كرد، محرك رشد اقتصادي بود. اين رشد عمدتاً ناشي از رشد بخش كشاورزي ژاپن بود كه بر اثر تمهيدات حكومتي به يكي از پيشرفتهترين و مولدترين بخشهاي كشاورزي در جهان در دوره خود تبديل شده بود. اهميت علم و دانش براي طبقه ساموراييها، آنها را به طبقهاي با سطح سواد بالا مبدل كرده بود، كه در دورههاي بعدي علاوه بر آموزش، كار مديريت حرفهاي را نيز بر عهده گرفتند. ساختارهاي شكل گرفته در اين دوره را ميتوان در "ساخت طبقاتي "، "نظام ارزشي متمركز "، "شخصيت فردي " و "انزوا طلبي " خلاصه كرد: ساخت طبقاتي: دولت توكوگاوا براي ابقاء حكومت خود، يك نظام ماهرانه "نظارت و توازن " ايجاد كرد. حكومت، با احضار متناوب سران فئودال به پايتخت و طلب ارائه گزارش از آنها، كنترل شديد خود را اعمال ميكرد. براي تسري دادن اين سيستم نظارتي به سراسر كشور و در ميان اقشار جامعه، يك ساخت طبقاتي موروثي (سامورايي، كشاورز، صنعتگر و تاجر) ايجاد كرد. اين ساخت طبقاتي، اندك اندك زيرساختهاي اساسي توسعه را شكل دادند. ساموراييها با تشكيلاتي سازمان يافته، توانسته بودند، يك سيستم امنيتي و دفاعي قدرتمند بسازند. حتي كم اهميتترين طبقه، كه به عنوان طبقهاي پست اما لازم شناخته شده بودند (تجار) نيز در شكل دهي پيش زمينههاي توسعه سهيم بودند و كم كم جاي خود را در جامعه به عنوان يك طبقه مفيد باز كردند؛ زيرا زماني كه براي فروش مازاد برنج و ديگر محصولات كشاورزي نياز به مبادلة تجاري پيدا شد، تجار توانستند ضمن سازماندهي خانههاي تجاري متشكل، جادههاي زيادي نيز احداث كنند. نظام ارزشي متمركز: به منظور تسلط سياسي كافي حكومت، لازم بود كه يك نظام اداري سازمان يافته، با نيروهاي متخصص ايجاد شود و علاوه بر آن عاملي وجود داشته باشد كه بين دولت، سپاهيان، حاكمين و توده مردم وحدت ايجاد كند. اين عامل با تركيب ارزشهايي چون "احترام و پرستش والدين " و "وفاداري " به وجود آمد و تقويت شد. به اين ترتيب نظام ارزشي مردم و كاركنان دولت، در چارچوب توجه به اهداف جمعي شكل گرفت و تمام كوششهاي فردي در جهت منافع گروهي، ارزيابي و ارزشگذاري ميشد. لذا شخصيت فردي خاصي را نتيجه ميداد. شخصيت فردي: نظام ارزشي هدايت شده ژاپنيها، كودكان ژاپني را براساس اولويت داشتن گروه بر فرد پرورش ميداد. در اين چارچوب، اگر كسي قادر نبود كه رفتار خود را در چارچوب قواعد اجتماع شكلدهي و تنظيم كند، به سختترين مجازات (طرد شدن از "گروه اجتماع ") محكوم ميشد. كودكان ميآموختند كه بايد به حفظ ارزشها و نيازهاي علمي توجه داشته باشند. كارفرما با نوجواناني كه ميخواستند فعاليت اقتصادي داشته باشند، همچون عضوي از خانواده خود رفتار ميكرد؛ اما در صورتي كه فرد استخدام شده، رفتار جداً ناپسندي مرتكب ميشد، نه تنها اخراج ميشد بلكه نام او در "ليست سياه " اتحاديههاي صنفي سازماندهي شده، قرار ميگرفت و فرد براي هميشه از ورود به آن حرفه محروم ميشد. اما، نه مجازاتها و محكومتها، بلكه محيط آرام و صميمانه كار باعث مي شد هر فرد به نحو احسن به تعهداتش عمل كند. سخت كوشي و پركاري از مشخصههاي ژاپنيهاست. آنها به منظور بهبود نتيجه كار خود در فراگيري شيوهها و تكنيكهاي نوين توليد بسيار كنجكاوند. سخت كوشي، نشانهاي از ايثار و فداكاري در راه خداست و در مقابل قطع مصارف لوكس و غير ضروري، وظيفة ديني است. گوشه نشيني و بيتحركي بسيار مذموم است، لذا نفس كار كردن بسيار مهمتر از اين است كه چه نوع كاري انجام ميشود. كنترل شديد و تشويق حكومت توكوگاوا بر حفظ ارزشها، به نهادينه شدن اين رفتار اقتصادي و حفظ وجدان كار منجر شد و بستر توسعه سريع ژاپن قرار گرفت. سياست انزواطلبي: زماني كه كشورهاي شرقي، قرباني تجاوزگريها و استعمار غرب بودند، ژاپن با سياست انزواطلبي مثالزدني خود، ضمن ايجاد فرصتي براي ابقاء فرهنگ خود، به شكل دهي آرام زيرساختهاي توسعه پرداخت. اين سياست فقط به بستن درها به روي خارجيان و يا اخراج همه اتباع خارجي محدود نبود، از منظر اقتصادي، سياست انزوا، علاوه بر حمايت غير مستقيم از صنايع دستي ژاپن، عاملي بود كه ژاپن را مجبور ميكرد، كالاهايي را كه تا پيش از اين وارد ميكرده است، خود توليد كند. لذا مجبور بودند كه تكنيكها و روشهاي نويني بياموزند و به فناوريهاي جديدي دست يابند. به اين ترتيب، در كنار تعاليم گزينش شده كنفوسيوس، همچون الگوي مصرفي صرفه جويانه و پسانداز بالا، رفتار توليدي سازنده و حفظ وجدان كاري، به مديريت ژاپني آموخت كه چگونه ميتواند به فناوريهاي نوين دست يابد. خلاصه: دوران توكوگاوا علاوه بر نهادينه كردن رفتار اقتصادي و اخلاق كار، با ايجاد زير ساختهايي چون سيستم امنيتي و دفاعي قدرتمند، جادههاي ارتباطي، نظام نظارتي و نظام اداري متخصص و با پايهگذاري صنايع اساسي، كشور را براي ورود به مرحله جديدي از تحولات اقتصادي، آماده كرد. 2ـ 2ـ ب: زير ساختهاي دوره ميجي و رفع موانع توسعه ضعف نظامي حكومت توكوگاوا در ايستادگي در مقابل خواستههاي غرب، به انقلاب ميجي منجر شد كه اصلاحاتي تمام عيار را به همراه داشت: ساختارهاي تجويزي و خشك قديمي مردود شد، ساختارهاي دولتي مناسب، نظام حقوقي جديد و نيروهاي مسلح قدرتمند ايجاد شد و از همه مهمتر اين كه نظام اجباري آموزش همگاني براي همة (بيش از 90%) كودكان ژاپني سطح اوليه آموزش را به ارمغان آورد. به جرأت ميتوان گفت توسعه ژاپن بدون ايجاد زيرساختهاي اساسي و بدون رفع موانع موجود در دوران ميجي ممكن نبود. هر چند توسعه اقتصادي دوران ميجي خود ناشي از صلح و آرامش دوران توكوگاوا بود، كه شبكه تعهدات براي همه بخشهاي جامعه و توسعه صنايع روستايي را به ارمغان آورده بود. در دوره ميجي رهبران ژاپن تنها راه "تحقق قدرت ملي و تأمين امنيت ژاپن " را در تقويت بينه اقتصادي يافتند و 4 اقدام اساسي انجام دادند: 1- ايجاد زيربناي ارتباطات؛ 2- تحول و گسترش آموزش؛ 3- وضع قوانين مناسب؛ 4- رفع محدوديتهاي موجود در بخشهاي مختلف ايجاد زيربناي ارتباطات و تحولات اساسي دولت هميشه در ايجاد صنايع اساسي و زير بنايي پيشگام بوده و با ايجاد جو مناسب، زمينهسازيهاي لازم را براي ورود بخش خصوصي اعمال مينمود. هرگونه مشاركت و اقدام بخش خصوصي در توسعه صنايع كليدي منتخب اعلام شده و استراتژيك، با همكاري مالي و فني دولت روبرو ميشد. دولت يك شبكه اطلاعاتي وسيع ايجاد كرده بود كه در اين موارد در اختيار بخش خصوصي قرار ميگرفت. در مراحل اوليه دولت براي تسهيل صادرات، اقدام به احداث راه آهن كرد. پيرو اين تصميم بخش خصوصي در سال 1881 اولين راه آهن خصوصي را احداث كرد. با ورود اولين كشتي تجار انگليسي به سواحل ژاپن، توانايي حاكمان توكوگاوا در دفاع از امنيت كشور زير سئوال رفته بود، لذا گسترش صنعت كشتي سازي و توسعه راههاي دريايي در اولويت قرار گرفت. براي جلوگيري از تسلط خارجيان بر امور مالي و بانكي به سرعت نظام مالي و بانكي پيشرفتهاي ايجاد شد. سيستم پستي و تلفن، احداث شد. ارتش از روي الگوي آلمان سازماندهي دوباره شد. نيروي دريايي به شكل نيروي دريايي انگليس تغيير يافت و پارلمان و نظام مديريت صنعتي و نظام پولي به اقتباس از اروپا دچار تحول شد. رفع محدوديتها و موانع توسعه: ميجي تمام نهادها و سازمانهاي مانع بر سر راه يك حركت سريع توسعه صنعتي را از بين برد. نظام طبقاتي موروثي گذشته از بين رفت. تحول طبقه سامورايي به طبقه مديران، روحيه اشتياق به خدمات عام المنفعه، معقوليت و اعتقاد به تعليم را به سطوح بالاي مديريتي وارد كرد. محدوديتهاي رسمي و زائد اجتماعي (كه حتي در نحوة لباس پوشيدن هم دخالت داشت) از بين رفت، نخبگان به سطوح تصميم گيري سياست ـ اقتصاد ـ اجتماع راه يافتند. بيسوادي ريشه كن شده بود و يك عزم ملي براي استقرار "نظام نوين اقتصادي ـ اجتماعي " دولت و مردم را هماهنگ و با قدرت، براي رفع موانع بسيج كرده بود. از آنجا كه حكومت معتقد بود، مدرنيزه شدن و توسعه فقط از طريق تحصيلات و دانش فني بالا امكان پذير است، تمام توان خود را براي ريشه كن كردن بيسوادي و استقرار آموزشي مدرن به كار گرفته بود. تحول و گسترش آموزش: تا پيش از 1867، آموزش فقط براي طبقه ساموراييها و فرماندهان، آن هم براي حفظ برتري طبقاتي، ثبات و امنيت بود. ليكن پس از مدتي، ساموراييها آموزش را به عنوان وظيفه اخلاقي خود دانسته و در كنار مدارس دولتي، به آموزش علوم كاربردي علمي در مدارس خصوصي اقدام كردند. خيرخواهي و آگاهي مردم نيز آنها را وا داشته بود تا هركس به نوبه خود براي ارتقاء آموزش تلاش كند. حكومت ميجي در سال 1871، وزارت آموزش و پرورش را تأسيس كرد و در 1897 نهادهاي تربيت معلم بنيانگذاري شد. نظام آموزشي كه ابتدا از فرانسه و بعد از روي آمريكا تقليد شده بود به علت ترويج فرهنگ غربگرايي، به نظامي تغيير يافت كه مبني بر حفظ ارزشهاي سنتي و اخلاقي بود. در اين دوره، دانشآموزان در درجه اول براي آن تربيت ميشدند كه شهروندان وفاداري نسبت به امپراطور و مفيد براي جامعه باشند. در مدارج عاليتر نيز هدف از آموزش، تخصص يافتن براي خدمت گذاري در مقامات اداري، فني، دولتي و صنعتي بود. اين نظام جديد آموزشي اقتباس گرفته از الگوي آلمان بود. اين نظام آموزشي براي احراز مقام مقدس معلمي، آموزشها و آزمايشهاي، دقيق و ويژهاي دارد و به پرورش و تربيت كار آفرينان مبتكر اهميت خاصي داده است. توسعه آموزش حرفهاي: ساختار آموزش حرفهاي در ژاپن، در واقع شكل نوين ساختار استاد شاگردي است. همان طور كه شاگرد و استاد نسبت به هم متعهد بودهاند، شركتها عهدهدار آموزش حرفهاي كاركنان وكاركنان هم اعضاي وفادار به منافع شركت هستند. امروزه گسترش آموزش نيروي متخصص به صورت متمركز و در چارچوب مجتمعهاي صنعتي صورت ميگيرد. دولت ميجي پس از صرف هزينههاي سنگين براي اعزام دانشجو به خارج، دعوت از متخصيصن خارجي و تأسيس مؤسسات آموزش حرفهاي در داخل كشور، فهميد كه مزيت مطلق در آموزش حرفهاي، در بخش خصوصي است، لذا ساختار مدارس كارخانهاي را نهادينه ساخت. ساختار مديريتي زماني كه همه كشورها با شور و اشتياق فراوان اقدام به برگزاري دورهاي MBA مديريت ميكردند، ژاپن تنها كشوري بود كه (همچون زمان برخورد با تهاجم فرهنگي غرب) هوشيارانه، زير بار برگزاري اين دورهها نرفت و همچنان ساختار مديريتي ارزشمدار خود را حفظ كرد و اندك اندك نواقص آن را برطرف كرده و مكتبي به عنوان مكتب مديريت ژاپني ايجاد كرد. اين ساختار را از چند جنبه مورد بررسي قرار ميدهيم؛ مديران ژاپني: مؤسسات ژاپني را اساساً مديراني اداره ميكنند كه از حقوق بگيران سابق هستند، به اين ترتيب افراد براي كسب صلاحيت به منظور حصول به مقام مديريت باهم رقابت سازنده دارند و مديران خود را الگو قرار ميدهند. اين مديران اغلب از احترام بالاي اجتماعي برخوردارند. بيشتر اين مديران تحصيلكرده، فارغالتحصيل از دانشگاه توكيو (معتبرترين دانشگاه ژاپن) هستند، ليكن از همه مهمتر، شخصيت والا و كارايي اين مديران است. مديران ژاپني با نگرش برتر شمردن انسانها بر كار، همواره آموزش را در اولويت قرار ميدهند. فلسفه مديريت را در آموزش حرفهاي افراد، رونق مؤسسه و مشاركت در توسعه تمدن جهاني ميدانند. به تجربه ميدانند كه ارتباط مستقيم با كاركنان و تعيين و اعلام هدف كاري جزء ضروري مديريت است. احساس مسئوليت مدير نسبت به كاركنان، بسيار بيشتر از توجه او به سهامداران و مشتريان است. به همين خاطر است كه گفته شده است: "اين شركتها هستند كه براي نيروي كار فعاليت ميكنند! ". سلسله مراتب كادرها: كاركنان طبق وظايفي كه دارند، در يك طبقه شغلي قرار ميگيرند. اين طبقهها، هر كدام يك مشخصه اجتماعي و مورد قبول جامعه است. ارتقاء به طبقات بالاتر براساس شخصيت فردي و كارايي است و افزايش دستمزد نيز فقط در صورت دستيابي به مقام بالاتر در سلسله مراتب ممكن است. كاركنان: از آنجا كه سهامداران فقط به دنبال سود كوتاه مدت هستند، مجمع عمومي سهامداران در بحث مديريت، غالب اوقات جنبة تشريفاتي دارد. برخلاف سهامداران، كاركنان به شكل گستردهاي حق مداخله در امور شركت را دارند و ضمن اختيار و آزادي عمل، در همه تصميمات همفكري ميكنند. پس از پايان تحصيلات فارغالتحصيلان، براساس پويايي و انگيزه، وابستگي به روح خانوادگي، قدرت تشخيص و سرعت انتقال، خلاقيت و نوآوري به استخدام شركتها در ميآيند. اين افراد با گذراندن آموزش حرفهاي، صفات فردي (تفاهم و ميل به تكامل) را پرورش ميدهند. انگيزه بالاي كاري كاركنان باعث شده است، ميزان غيبت حقوق بگيران تنها 9/1% باشد (اين رقم براي سوئد 8/13% است). شرايط كار (عوامل مشوق): اغلب مؤسسات ژاپني از نظام دستمزد مشابهي استفاده ميكنند. به جز در مواقع ركود اقتصادي، ساليانه 6 ماه پاداش پرداخت ميكنند (سالانه 18 ماه حقوق). فرد 55 سالهاي كه تمام زندگيش را در مؤسسه بوده است 29 ماه حقوق بازنشستگي ميگيرد، تمامي اين عوامل باعث شده است تا مدت كار ساليانه كاركنان ژاپني 2146 ساعت (در آلمان 1728 ساعت) باشد. نظام اشتغال: در مؤسسات ژاپني، اشتغال مادامالعمر است، اين امر نه تنها باعث كاهش بهرهوري نشده است، بلكه به علت امنيت خاطر شغلي ايجاد شده از يك طرف و محيط صميمانه كار، بهرهوري را افزايش داده است. مدير و كارمند نسبت به شركت تعهد اخلاقي دارند و كساني كه تغيير شغل ميدهند در جامعه، وفاداري پشتكار و روابط انساني آنها مورد ظن و ترديد قرار ميگيرد. نظام مزد: مزد بر مبناي سابقه كار پرداخت ميشود و اختلاف دستمزدها ناشي از مقياس مؤسسه، موقعيت در سلسله مراتب كادر و طبقه بندي مشاغل (كارمند، كارگر) است. ساختار دوگانه اقتصاد در دوره ميجي، سياستهاي اقتصادي اتخاذ شده ساختار دوگانهاي براي اقتصاد ايجاد كرد (شركتهاي غول پيكر در كنار شركتهاي كوچك). دولت ميجي اولويت را به صنايع راهبردي داد، شركتهاي بزرگ خوشهاي (زاي باتسوها) توسط بخش خصوصي و با حمايتهاي دولت شكل گرفت و در همة بخشهاي اقتصاد، با اقتدار شروع به فعاليت كردند. اين سياست، شركتهاي بسيار غول پيكري را در بدنه اقتصاد به وجود آورد.از طرفي، گراني برنج در سال 1919، دولت را به اتخاذ سياست غذاي ارزان واداشت، عدم حمايت مناسب از كشاورزي، مهاجرت به شهرها را افزايش داد. اين نيروي كار تخصص خاصي نداشتند. لذا به جهت سطح مهارتي پايين، در شركتهاي كوچك و متوسط مشغول به كار شدند و به شدت گسترش يافتند. افزايش رقابت در اين بخش، باعث شد كه بهرهوري، هماهنگ با صنايع كارخانهاي رشد يابد و صنايع كوچك و متوسط هم به عنوان صنايعي با قدرت رقابت بالا در كنار شركتهاي بزرگ، در توسعه سهيم باشند. ساختار و نظام مالي سطح بالاي پسانداز ناشي از الگوي مصرفي ساده، باعث شده است، تا نظام مالي ژاپن، كاملاً موافق با وام بانكي باشد. لذا هر چند مؤسسات از نقدينگي مطلوبي برخوردار نيستند، اما اين امر مانعي بر سر راه فعاليتهاي شركتها نيست. رشد زياد نظام مالي و امنيت مالي ايجاد شده در كنار حجم بالاي اعتبارات تجاري، يكي از عوامل بسيار مهم توسعه ژاپن بوده است، كه همواره سرمايهگذاريهاي مؤسسات كوچك و متوسط در حال رشد را تأمين مالي كرده و سيستم گردش خون سالم را براي پيكره اقتصاد تضمين نموده است. 2ـ 3 مديريت صحيح (منابع، بحرانها و فرصتها) فرهنگ، زيرساختها و ساختارهاي مناسب توسعه، هرگز بدون تصميمگيري صحيح در مديريت منابع و مواجهه با بحران با استفاده از فرصتها، موفقيتي در پي نخواهد داشت. البته صحيح هم نيست كه بخواهيم يكي را جايگزين ديگري كنيم، همانگونه كه بدن انسان هم به آب، هم به غذا و هم به اكسيژن نياز دارد، توسعه اقتصادي هم نيازمند فرهنگ توسعه و هم نيازمند بسترهاي لازم و مديريت صحيح است و وجود هر سه در كنار هم لازم است. همان طور كه بيان شد، دورة ميجي، در واقع دوران ساختن و ايجاد زمينههاي لازم براي توسعة خود اتكا بود، وضع قوانين و مقررات مناسب، تدوين و عمل به يك برنامه هدايت شده، انجام سرمايهگذاريهاي زيربنايي، رفع امتيازات ناعادلانه طبقه ساموراييها و .... جو مناسب توسعه را ايجاد كرد. كار گروهي براي اقتدار كشور به عنوان موتور محرك توسعه، ماشين توسعه را در راهي كه دولت ميجي همواره كرده بود به سرعت به راه انداخت. البته فرصتها و تهديدها در تركيب با نقاط ضعف و قوت ژاپنيها، آنها را وادار كرد كه سياستهاي خاصي را اتخاذ كنند و به اقدامات ويژهاي دست بزنند. 2ـ3ـ الف: سياستگذاريها تا قبل از جنگ جهاني دوم دولت ميجي، ايجاد و توسعه اقتصادي صنعتي را كه تا آغاز قرن بيستم، به سرعت رشد مييافت، آغاز و تقويت نمود. در كانون اين اقتصاد صنعتي، شركتهاي خوشهاي بزرگ و يك پارچه صنعتي و مالي، قرار داشت، كه به عنوان شكلي از تشكيلات اقتصادي، حتي پس از جنگ نيز بر اقتصاد ژاپن مسلط بود. جنگ جهاني اول، با توسعه تقاضا براي صنايع نظامي و صنايع سنگين، موجب جهشي عظيم در اقتصاد صنعتي ژاپن شد به شكلي كه تا سال 1920، بخش صنايع كارخانهاي بيش از 50% نسبت به سال 1914 رشد داشت. ژاپنيها با بهرهگيري از فرصت پيش آمده، از طريق انتقال تكنولوژيهاي پيشرفتهتر به سمت صنايع جديدي چون كالاهاي برقي و هواپيما سازي و ... روي آوردند و به ارتقاء كيفيت محصولات پرداختند. فقر منابع : مليگرايي افراطي تجار بزرگ و افكار عمومي در كنار اقدامات خود سرانه نيروي زميني، باعث شد، ژاپن سياست اشغال كشورهاي خارجي را در پيش بگيرد. هر چند اهداف توسعه طلبي، با گذشت زمان تغيير كرد، اما جست و جو براي منابع اقتصادي مطمئن، عاملي بود كه در اغلب تجاوزات ژاپن به ديگر كشورها نقش عمده را ايفا ميكرد. فقر نسبت به مواد اوليه، ضربه پذيري ژاپن را در مواقع بحران زياد ميكرد. براي رفع اين نقطه ضعف، ابتدا با اتخاذ سياست خوداتكايي به خود كفايي بالا در محصولات كشاورزي رسيد. وابستگي شديد به منابع معدني، ژاپن را وادار به استفاده از استراتژي نياز متقابل كرد، از آنجا كه ژاپن هم براي خريد مواد خام و هم فروش محصولات توليدي خود به بازار بينالمللي وابسته است، با سرمايهگذاري مستقيم و غير مستقيم در كشورهاي صادر كننده مواد اوليه، ضمن احداث صنايع تبديلي و فراوري مواد اوليه (پتروشيمي در ايران، آلومينيوم در اندونزي) در عين در دست گرفتن كليد صنايع زيربنايي، اين كشورها را هم براي خريد كالاهاي ژاپني و هم فروش مواد اوليه خود، در يك وابستگي متقابل قرار داده است. براي جبران ضعف در توليد انرژي هم، ضمن تغيير ساختار صنعتي به سمت صنايع تكنولوژيبر، به سياست صرفه جويي در انرژي و تنوع دادن به منابع انرژي (توسعه انرژي هستهاي) روي آورده است. به اين ترتيب، تفكر لزوم كنترل بر مواد خام حياتي اقتصاد، انگيزه توسعه طلبي ژاپن و رفع ناامني اقتصادي طي سالهاي 40 ـ 1920 بود. اما اين سياست توسعه طلبانه به برخوردهاي مكرر با قدرتهاي غربي منجر شد و بالاخره وقتي ژاپن از اشغال دائم خود دست برنداشت بالاخره، آمريكا، تأمين نفت ژاپن را متوقف كرد. تداوم اين برخوردها جنگ اقيانوس آرام 1941را در پي داشت. 2ـ 3ـ ب: سياستهاي زيركانه در دوران اشغال سياست تسليم: گفتيم كه تصميمگيري مديران در مواجهه با بحرانها، نقش تعيين كنندهاي در توسعه دارد. وقتي در سال 1945، پيام تسليم امپراطوري ژاپن قرائت شد، هيچ كس انتظار آن را نداشت كه ژاپن به اين سرعت تسليم شود. غرور ملي ژاپنيها اجازه نميداد تسليم دشمني شوند كه حتي از طريق زميني به خاك آنها وارد نشده است. هنوز انگيزه ادامه جنگ وجود داشت (5000 افسر ارشد ژاپني پس از قرائت بيانيه تسليم، خودكشي كردند.) اما تسليم ژاپن در واقع به نفع ژاپن تمام شد. زيرا از وارد شدن خسارات عمده به "زير ساخت صنعتي كشور " جلوگيري كرده بود. لذا هزينههاي "بازسازي " صرف "نوسازي " و تجهيز صنايع شد. منحرف كردن اصلاحات اشغالگران: ژاپن به منظور "ايجاد نظم نويني از صلح، عدالت و امنيت " و همچنين براي "استقرار دولتي مسئول و متمايل به صلح بر طبق اراده مردم " اشغال شد، هدف از اشغال تغيير دادن "ارزشها و رفتار " ژاپنيها در طرفداري از آمريكا بود، اما انزوا طلبي ژاپنيها، وضعيتي خاص براي ژاپن ايجاد كرده بود، مشكل زبان پيچيده ژاپني هم براي ارتباط مزيد علت شده بود. به خاطر وضعيت خاص ژاپن، آمريكا مجبور شد سياست اداره غير مستقيم را اتخاذ كند و مديريت اجرايي را به رهبران ژاپني بسپارد، به اين ترتيب، ژاپنيها زيركانه، اصلاحات اشغالگران را به سمت ديگري سوق ميدادند كه با قصد اشتغالگران، تفاوت اندكي داشته باشد. حفظ وحدت ملي ژاپن: هر چند پيامد شكست ژاپن، اشغال به وسيله خارجيان بود، اما به دلايل مختلفي، بخت با ژاپن يار بود. اشغال ژاپن در انحصار آمريكا بود و برخلاف آلمان وحدت ملي كشور، مورد تهديد قرار نگرفت و به مناطق مختلف تحت اشغال تجزيه نشد. به اين ترتيب "شركت سهامي ژاپن " همچنان، اعضاي وفادار خود را با خود داشت. عدم مقاومت مردمي جدي: از آنجا كه ژاپنيها اساساً متعهد به ارزشها و روابط انسانياند، هنگامي كه كمكهاي وسيع آمريكا را ميديدند (هر چند به منظور اجراي سياستهاي آمريكايي)، مقاومت مردمي در برابر حضور اشغالگران كاهش مييافت و حتي با آنها خوش رفتاري هم ميشد. اين روحيه عمومي يكي از عوامل تغيير نگرش اشغالگران نسبت به ژاپنيها بود و باعث شد كه عليرغم كمبود شديد مواد غذايي و سرما، بخش وسيعي از جمعيت بيخانمان، با كمكهاي غذايي نيروهاي اشغالگر، همچنان زنده بمانند. عقبگرد در سياستهاي آمريكا : چند عامل در تغيير سياستهاي امريكا در دوران اشغال تأثير داشتند: سفير ايالات متحده، ژاپن را بيشتر هم پيمان طبيعي امريكا ميدانست تا يك تهديد نيازمند تغييرات بنيادين؛ جنگ سرد آمريكا و شوروي اوضاع را وخيم كرده بود؛ لذا هر سياستي كه موجب تضعيف ساختار جامعه و اقتصاد ژاپن بود، از بيم نفوذ كمونيست ترك شد. در مجموع تحليل هزينه ـ فايدة ژاپن براي آمريكا، اصلاحات را در جهت بهبود شرايط اقتصادي هدايت ميكرد. مديران ژاپني نيز از اين فرصت استفاده كرده و در تغيير اصلاحات به نفع ژاپن به شدت تلاش كردند. با تلاش دولتمردان، اصلاحات اشغالگران در اين كانالها اجرا شد: (كه از يك طرف محيط مناسب رشد و از طرف ديگر انگيزه حركت دوباره را براي مردم ايجاد كرد.) اصلاحات ارضي : تصميم بر آن شد كه تمامي مالكين زمينهاي زراعي، زمينهاي خود را به دولت بفروشد، تا دولت زمينها را بين زارعين تقسيم كند. اين اصلاحات اساسي، باعث شد كه بسياري از زارعين (1/92 درصد) خود مالك زمين زراعتي شوند و طبقهاي از زمين داران كوچك ايجاد شد. اين امر نه تنها انگيزه و اراده زارعان را براي توليد بالا برد، با افزايش درآمد و سطح زندگي زارعان، تقاضاي كل را افزايش داد. انحلال زاي باتسوها: شركتهاي بزرگ خوشهاي كه كارتلهاي قدرتمند اقتصاد ژاپن بودند، به بهانه حمايت آنها از جنگ و در اصل به منظور فروپاشي تمركز قدرت مالكان آنها، به زير مجموعههاي كوچكتر تقسيم شدند. اما عدم تغيير ساختار زير مجموعهها كارايي توليد را كاهش نداده و حتي باعث افزايش رقابت و بهبود كيفيت ميان زير مجموعهها شد. اتحاديههاي كارگري: تلاش براي تشكيل جامعهاي دموكراتيك، از طريق ايجاد جنبشهاي كاگري پيگيري شد، اما اتحاديهها روز به روز اختلافات را دامن زده و اعتصابات زيادي شكل دادند. بالاخره سازمان دهندگان اعتصاب تصميم گرفتند، از افراط گريهاي سياسي جمعي دست بردارند و در عوض به كارفرماي خود، در شركتي كه به واقع به آنها هويت داده است، وفادار باقي بمانند. در مقابل كار فرمايان ضمن تأمين امنيت خاطر كاركنان و استخدام مادام العمر، در بهبود شرايط كار تلاش كنند. نظام آموزشي : از آنجا كه نظام آموزشي قبلي به شدت بر ارزشهاي سنتي ژاپني تأكيد داشت، لازم بود تا يك نظام آموزشي براي شكل دهي نظام ارزشي غربي ايجاد شود. البته آمريكاييها در كنار اصلاح نظام ارزشي، آموزش علوم، فنون و تكنيكهاي نوين را نيز در اين نظام آموزشي گنجاندند كه يكي از عوامل اصلي پرورش نيروي كار ماهر براي توسعه به شمار ميآيد. 2ـ3ـ ج: جهش اقتصادي (پس از استقلال) فرصتها و تهديدها پس از پايان دورة اشغال و اعلام استقلال ژاپن، ژاپنيها براي نوسازي كشورشان به سرعت دست به كار شدند. در سياستهاي دوران اشغال تجدد نظر شد. محدوديتها برداشته شد. نظام آموزشي، بار ديگر ارزشها و سنتهاي ژاپني را در برگرفت. در بسياري از موارد حتي منتظر نشدند تا قوانين با روال عادي اداري، رسماً تغيير كند، مقررات ضد انحصار را ناديده گرفتند و به سرعت اقدام به ايجاد كارتلهاي قدرتمند كردند. تا پيش از پايان جنگ كره، ژاپن دقيقاً سياست اقتصادي خود را انتخاب كرده بود. از يك طرف مقابله با بحرانهايي از قبيل زلزله مهيب، 1923، ركود سال 1920 و انقباض پولي دهه 30 و جنگهاي گوناگون، به ژاپنيها طريقه "تصميم گيري صحيح " در مقابله با بحران را آموخته بود و از طرف ديگر، ژاپنيها براي دستيابي دوباره به اقتدار خود، لازم ميديدند كه از كوچكترين "فرصت " پيش آمده به بهترين نحو استفاده كنند. چالشها و فرصتهاي پيش روي ژاپن پس از استقلال از اين قرار است: جنگ كره : وقوع جنگ كره، آغازي براي سرمايهگذاريهاي سنگين و رشد معجزه آساي ژاپن بود كه تا دهه 1970 (با متوسط نرخ رشدي معادل 10% در سال) ادامه داشت. ژاپن به سرعت مسئوليت تأمين تداركات نيروهاي امريكايي را در جنگ بر عهده گرفت، اين سياست از يك طرف باعث ورود ارز به كشور و از طرف ديگر باعث صنعت خودروي ژاپن (ناشي از تجربه تعمير خودروهاي نظامي آمريكا) شد. در نتيجه ژاپن توانست، به اين بهانه، جديدترين فناوري صنعتي را وارد چرخه اقتصاد كند. جو باز اقتصاد بين الملل : اقتصاد ژاپن به شدت به بازار بينالمللي وابسته است؛ سال 1949 سال ركود اقتصادي جهان بود، اما پس از رشد 34 درصدي تجارت جهاني، همزمان با جنگ كره، صادرات، اشتغال، توليد و سود ژاپن به شدت افزايش يافت. قسمتي از رشد 70 درصدي توليد، ناشي از استفاده ژاپن از جو اقتصادي بينالمللي بود. اين محيط اقتصادي آزاد، ژاپن را كه تا حدودي يك دير آمده بود، قادر ساخت كه جديدترين فناوريها را بدون تحمل كامل هزينههاي "تحقيق و توسعه " خريداري كند. به علاوه ميتوانست با بهرهگيري از رژيم تجاري گات، توليدات فزاينده صنايع كارخانهاي خود را با حداقل محدوديت به فروش برساند. از طرف ديگر رشد جهاني باعث افزايش تقاضا براي نفت شده بود، تقاضا براي نفتكشهاي عظيم ژاپني افزايش يافت و صنعت كشتي سازي، رونق دوباره گرفت كه منجر به توسعه صنايع آهن و فولاد نيز شد. شدت يافتن رقابت در عرصه بينالمللي : در سالهاي اوليه پس از استقلال، كالاهاي ژاپني به كيفيت پائين اما قيمت ارزان مشهور بودند. اما ژاپنيها نميتوانستند اين نگاه را به محصولات خود تحمل كنند. از طرف ديگر افزايش رشد توليدات، رقابت را در صحنه جهاني شدت بخشيده بود. لذا تمام هم و غم ژاپنيها بر كاهش ضايعات توليد در حد صفر قرار گرفت، نظام درست سر وقت و نظام كنترل كلي كيفيت برپا شد. فقط كالاهايي كه مطابق با استانداردها بودند اجازه صدور مييافتند و از اين زمان، ارزشگذاري توانايي شركتها، براساس "تحقق بهترين كيفيت " انجام ميشد. هزينه دفاعي اندك: با اعلام استقلال ژاپن، عليرغم اختلاف نظرها، هزينههاي دفاعي حذف شد و امنيت و دفاع به عهده ارتش امريكا گذاشته شد. كم بودن سهم امور دفاعي از كل هزينههاي دولت و روند كاهشي آن به سطح 7 درصد در سال 1970، به دولت امكان داد تا فعاليتهاي خود را جهت احداث تأسيسات زيربنايي متمركز نمايد كه نقش بسيار مهمي در رشد و توسعه ژاپن ايفا كرد. بحران نفتي 1973: رشد پرشتاب ژاپن در سال 1973، متوقف شد. تجربه شوك نفتي، جهتگيريها را به سمت توليد محصولات صنعتي نيازمند تكنولوژي پيشرفته، سوق داد و از توجه نسبت به صنايعي كه به مواد اوليه زياد نياز دارند كاست. استفاده از اين تجربه ژاپن را به باكفايت ترين كشور در مصرف انرژي تبديل كرده بود به شكلي كه در دومين شوك نفتي (سال 1979) ژاپن نسبت به ديگر كشورها وضعيت بهتري داشت .حتي صنعت خودروي ژاپن اين بحران را به فرصت رشد تبديل كرده بود. زماني كه شوك نفتي، قيمتهاي بنزين را به شدت افزايش داده بود، ژاپن توانست با عرضه اتومبيلهاي فوق العاده كم مصرف (در مقايسه با اتومبيل هاي امريكايي) به سرعت بازار اتومبيل داخل آمريكا و اروپا را تصاحب كند و صنعت خودروي خود را توسعه دهد . بحران كاهش ارزش دلار: كاهش ارزش دلار براي ژاپن به معني كاهش صادرات و افزايش واردات بود، اما ژاپن با استفاده از نقطه قوت صنايع خود در انعطاف پذيري و توانايي كاهش هزينههاي توليد از طريق صرفه جويي و افزايش كارايي، توانست همچنان در صحنه رقابت باقي بماند. فشارهاي امريكا براي محدوديت صادرات : ژاپن توانسته بود، به سرعت خود را به يك ابر قدرت اقتصادي تبديل كند، در سال 1980 بيش از 80% از رشد ژاپن ناشي از رشد صادرات بود كه قسمت اعظمي از آن به آمريكا صورت ميگرفت. در داخل خاك امريكا، شركتهاي ژاپني به سرعت از رقباي آمريكايي خود پيشي گرفته بودند. رشد ژاپن انتقاد آمريكاييها را در پي داشت! يك انتقاد عجيب ولي محوري آمريكا اين بود كه ژاپنيها بسيار سخت كوشند و اين امر ضمن افزايش بهرهوري، اوقات فراغت آنها را، كه در خلال آن ميتوانند مصرف كننده كالاي آمريكايي باشند، محدود ميسازد! بالاخره گسترش مازاد تجاري ژاپن در مقابل آمريكا، به ايجاد منازعات و فشارهايي از طرف آمريكا براي محدوديت صادرات منجر شد. فشارهاي امريكا دولت ژاپن را واداشت تا مردم را به طرف كالاي آمريكايي تشويق كند و ارزش دلار را در برابر ين كاهش دهد، تا كالاهاي آمريكايي ارزانتر تمام شوند. اما ژاپنيها با زيركي تمام از ارزان شدن كالاهاي آمريكايي استفاده كرده و برخي مستغلات استراتژيك آمريكا را خريداري كردند! (شركت فيلم كلمبيا را شركت سوني خريداري كرد). "سواري رايگان " ژاپن از آمريكا در مقابل دفاع آمريكا از ژاپن (بي مزد و منت)، سوء ظن آمريكاييها را برانگيخته بود، ولي تنها توانستند ژاپن را به پرداخت قسمتي از هزينه جنگ خليج فارس مجبور كنند. وابستگي به واردات تكنولوژي خارجي : ژاپنيها، از تسلط شركتهاي چند مليتي بر اقتصاد كشور، هراس داشتند لذا با وضع قوانين كنترلي بر ورود سرمايههاي خارجي، از نفوذ شركتهاي چند مليتي به ژاپن جلوگيري ميشد. از طرف ديگر دسترسي به تكنولوژي خارجي براي صنايع ژاپن حياتي بود. سياست ژاپن در اين مورد با اولويت دادن به مبادلات تجاري كه به انتقال تكنولوژي تعيين شده كمك ميكرد و همچنين با برقراري تعرفههاي وارداتي تا حدي از اين مشكل كاست. نرخ پسانداز بالا، امكان اعطاي تسهيلات هنگفت و سرمايه گذاري گسترده براي دسترسي به آخرين فناوري را فراهم ميكرد. به اين منظور، كم كم سرمايه گذاري بر روي "تحقيق و توسعه " خود را جايگزين واردات گسترده فناوري كرده و موجبات پيشبرد فناوري را براي ژاپن فراهم كرده است. 2ـ3ـ د: جهش اقتصادي، ديگر سياستها و اقدامات دولت درست است كه ژاپنيها در مواجهه با بحرانها و استفاده از فرصتها، همواره هوشيارانه عمل كردهاند، اما تمام تصميمگيريهاي دولتمردان در اين زمينه، در جهت تحقق برنامهها و سياستهاي از پيش تعيين شده دولت بوده است: برنامه تجديد حيات اقتصادي (53 ـ 1949)، برنامه 2 برابر كردن درآمد ملي (70 ـ 1961)، برنامه 5 ساله جهت خودكفايي (1960 ـ 1956)، برنامة توسعه اقتصادي اجتماعي (71 ـ 1967)، برنامه پايه اقتصادي ـ اجتماعي (1977 ـ 1973)، برنامه مديريت اقتصادي با ديد بينالمللي و ... طي سالهاي اوليه پس از جنگ اقدامات دولت در جهت سازندگي ژاپن جديد، بيشتر به رفع موانع محدود ميشد. (حذف اقتصاد بازار سياه و رفع مشكل تورم)، اولويت دادن به سرمايه گذاري در صنايع پايهاي مانند برق، فولاد، حمل و نقل دريايي و ذغال سنگ و حمايت دولت از آنها صنايع زيربنايي را رونق بخشيده بود. در جهت تحقق برنامه تجديد حيات اقتصادي، سياست تشويق ذخيره سازي سرمايه جاي خود را باز كرد و خون تازه در رگ اقتصاد دميد. تأسيس بانك توسعه بسيار كارآمد، سيستم مالياتي پيشرفته و مشوق توليد، قانون تشديد اقتصادي شدن واحدهاي اقتصادي، تخصيص ارز حمايتي، واردات سريع تكنولوژي و حمايت از صنايع داخلي، توليد را تا سال 52 به شدت افزايش يافت و از اهداف برنامه هم فراتر رفت. سياستها و اقدامات دوره رشد سريع ژاپن از عوامل مهم تسهيل كننده توسعه به شمار ميآيند: سياست حمايت از صنايع داخلي : همانطور كه در بخشهاي گذشته اشاره شد، الگوي اقتصاد ژاپن براساس "فروش " محصولات داخلي (هم در بازار داخلي و هم در بازار خارجي) است. به منظور افزايش و تسهيل فروش اقدامات بسياري انجام شد: احداث خطوط ارتباطي با دادن اختيار عمل به بخش خصوصي، تشكيل شركتهاي بازرگاني عمومي ژاپني براي رهايي از تسلط خارجيان بر امور بانكي و تجاري، محدوديت واردات كشاورزي و افزايش بازدهي توليد، تثبيت قيمتها در زمان رقابت بيش از حد و اعطاي اعتبارات با ضمانت بانك مركزي از اين جمله اقدامات است. سياست آزادسازي تجاري: (مگر در صنايعي كه به توان رقابتي لازم نرسيدهاند) به منظور دسترسي آسان تر به تكنولوژي توليدي و بازارهاي "فروش " دولتمردان ژاپني تلاشهاي زيادي براي عضويت در سازمانهاي بينالمللي به خرج دادهاند: عضويت در سازمان تجارت جهاني، صندوق بينالمللي پول، بانك جهاني و OECD همه جهت افزايش فرصتهاي صادراتي به كشورهاي صنعتي صورت گرفت. سياست انگيزش مالياتي : تحقيقات مالياتي ژاپنيها به شركتها اجازه ميداد كه عوايد توزيع نشده آنها مرتباً افزايش يافته و ضمن گسترش كار خود، توان مقابله با شوك هاي اتفاقي را داشته باشند. سياست صنعتي: سياست صنعتي ژاپن، در واقع يك بسته سياسي كامل و بينقص نبوده است. بلكه سياستهاي به كار رفته در جريان اجرا، اندك اندك تكميل شدهاند. مؤسسات ژاپني دائماً و به طور فعال در برنامهريزي سياستهاي صنعتي هم فكري و همكاري داشتهاند و به طور مستمر از نظرات و پيشنهادات و انتقادات آنها استفاده شده است. برنامهريزي دولت : برنامههاي ژاپن ابتدا به تعيين مسير دلخواه توسعه اقتصادي ـ اجتماعي ميپردازد و با تبيين سياستهاي دولت، دولت را از مداخله در فعاليتهاي اقتصاد منع كرده و وظيفه دولت را در رهبري مردم و بخش خصوصي در رفتار و خطي مشيها قرار داده است. نكته جالب توجه اين است كه در همة برنامههاي دولت اهميت خاصي به تربيت نيروي انساني متخصص داده شده است. نقش اساسي برنامههاي دولت در پيش بيني شرايط قابل دسترس است. در برنامهها ضمن پيشبيني دقيق و تشخيص مشكلات احتمالي "آينده "، سياستهاي ميان مدت و بلندمدت تعريف شده و اولويت اهداف آنها مشخص ميشود. اين پيشبينيها، براي بخش خصوصي و خانوارها نقش "راهنما " را دارند. نتيجه در اين نوشتار از بيان ريز سياستهاي توسعه ژاپن خودداري كرديم، چرا كه معتقديم، تقليد چشم و گوش بسته از بستههاي سياستي اجرا شده در يك كشور نميتواند نتيجه مشابهي، حتي براي كشورهاي مشابه داشته باشد. آنچه ميتواند در تجربه توسعه ژاپن براي ديگر كشورها آموزنده باشد در روشي است كه ژاپن براي "حركت مداوم و تكاملي " به كار برده است. ژاپنيها با آگاهي كامل از نقاط ضعف و قوت خود، عزم خود را براي دستيابي به هدف آرماني كشور كه همان "برتري و اقتدار ژاپن " بود، جزم كرده و پيامد تصميمگيريهاي خود را در مواجهه با چالشها پيشبيني كردهاند. لذا با انگيزه قوي (غرور ملي)، بستر مناسب توسعه را ايجاد كردند و توانستند با هماهنگي و مديريت صحيح منابع مادي، مالي و انساني و با تصميمگيري صحيح در مقابله با بحران و استفاده از فرصتها به آرمان خود دست يابند. در اين بررسي, علت توسعه ژاپن را در "انگيزه صحيح "، "رفع موانع "، "وجود بستر مناسب " و "تصميمگيري صحيح " يافتيم. 8 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۸۹ وقت نداریم چی کار کنیم ؟! بشین بخون از اول دی: 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۸۹ بشین بخون از اولدی: حالا چون تویی باشه 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۸۹ مرسی...حتما میخونیم... یه بار یه برنامه در مورد پیشرفت ژاپن میذاشت..اعتقاد مردم و کارشناسای ژاپنی این بود که علت پیشرفتشون استفاده ار تکنولوژی روز دنیا و تجربه گرفتن از سیاست های غرب در کنار حفظ سنتهای کهن بوده... 2 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۸۹ جالبش اینه که ژاپنیها با وجود اینکه یکی از بهترین شیوه های مدیریتی رو دارن تا حالا جایزه نوبل اقتصاد نداشتن:jawdrop: 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۸۹ یه بار یه برنامه میذاشت تی وی خودمون و توش 2-3 تا کارشناس که نمیدونم کدوم دهی درس خونده بودن حرف میزدن و میگفتن جایزه نوبل اقتصاد نباید باشه!!!چون خود نوبل نگفته و دولت سوئد این موردو اضافه کرده!!!:icon_pf (34): میدونین که همه نوبلای اقتصاد مال آمریکاییاست... 3 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۸۹ البته نوبل دیگه کاملا سیا...سی شده .......ولی بازم معیار خوبیه برای ارزش گذاری روی سیستم آموزشی کشورها..........همین دانشگاه کلمبیا چرا اینهمه نوبل میبره.....توی یه سایتی خوندم بودجش 11 میلیارد دلاره...:jawdrop:..... 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۸۹ درسته..یادمه تو کتاب ادبیات نوشته بود تاگور هندی که نوبل ادبیات گرفته باعث افتخار اسیایاست اما شیرین عبادی که مایه سرافکندگیه!!!:banel_smiley_4: (ستاره بحث سیاسی مطلقا ممنوع:ubhuekdv133q83a7yy7) 1 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ دقیقا 32 دقیقه وقت برد خیلی ریشه ای دلیل پیشرفته شدن کشور ژاپن را توضیح داده تشکر 2 لینک به دیدگاه
haniye.a 5626 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ تا یه جایی خوندم...اینطوری شدم:putertired: ممنون از استاتر...چکیده بود خوشحال میشدم واقعا وقتی پیشرفتشونو میبینم نمیدونم چی بگم...موندم اینهمه میگن ایرانیا باهوشن..اسیاشرقی ها پشتکار دارن واقعا درسته؟ ما با این هوشمون کجاییمو اونا کجا... 2 لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ تا یه جایی خوندم...اینطوری شدم:putertired:ممنون از استاتر...چکیده بود خوشحال میشدم واقعا وقتی پیشرفتشونو میبینم نمیدونم چی بگم...موندم اینهمه میگن ایرانیا باهوشن..اسیاشرقی ها پشتکار دارن واقعا درسته؟ ما با این هوشمون کجاییمو اونا کجا... دوست عزیز ضریب هوشی ایرانی ها زیر 85 هست و ضریب هوشی اسیا شرقی بالای 90 و حتی 95 مثلا ضریب هوشی هنگ کنگی ها حدود 100 هست 2 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ دوست عزیز ضریب هوشی ایرانی ها زیر 85 هست و ضریب هوشی اسیا شرقی بالای 90 و حتی 95مثلا ضریب هوشی هنگ کنگی ها حدود 100 هست 105 بالاترین ضریب هوشی رو دارن هنک کنگی ها لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ 105 بالاترین ضریب هوشی رو دارن هنک کنگی ها 107. 105 برا ژاپنه 1 لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ 105 بالاترین ضریب هوشی رو دارن هنک کنگی هادوست عزیز من هم این امار ها را میدونم.ولی با توجه به ضریب خطا امارها این طوری نوشتم لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ اخراشو دیگه نتونستم بخونم..اما بعدا میخونم...خیلی خوب بود. ی بار که در مورد میجی سرچ میکردم ب چیز جال برخوردم...مشابه همین انقلاب میجی ، حدود 60 سال قبل از میجی ژاپنیا تو ایران و توسط امیرکبیر درحال شکل گیری بوده...ینی اگه فقط این امیرکبیرو نمیکشتن... میجی ژاپنیارو 600 سال جلوبرد. 3 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ وتقعا حوصلتون میکشه بخونید؟ من که همون پارا اولو خوندم:دی دل خجسته ای داریدا 4 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ وتقعا حوصلتون میکشه بخونید؟من که همون پارا اولو خوندم:دی دل خجسته ای داریدا یکی نوشته نیم ساعت طول کشیده تا خوونده. میگم خوش به حالش، من پس فردا امتحان دارم حسش نیست درسمو بخوونم 1 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 خرداد، ۱۳۹۲ وتقعا حوصلتون میکشه بخونید؟من که همون پارا اولو خوندم:دی دل خجسته ای داریدا آره خب رای میدیم ریس جمهور انتخاب میکنیم خودش یه تنه مملکت درست میکنه به ما چه ژآپن چطور پیشرفت کرد یا امریکا چرا شد امریکا 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده