رفتن به مطلب

راز جاودانگی شعر و زبان پارسی


ارسال های توصیه شده

«گـوتـه» شاعر پُرآوازه‌ي اروپا و جهان كه بدون شك تاريخ ادبيات جهان نظيرش را به خود نديده درحالي كه كوله‌باري از تجربه شعر، هُنر، موسيقي و علم و.... باخود به همراه دارد چنان به

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
زبان فارسي و شعر حافظ مي‌پردازد كه آدمي در شگفت مي‌ماند كه شاعري با آن همه شهرت و بلندنامي آن هم با فرسنگ‌ها فاصله چگونه اين چنين بي‌پروا به تحسين از شعر و زبان ملتي ديگر مي‌پردازد.

وي كه گويي تمام كلمات و سخنان را براي توصيف زيبايي زبان و شعرحافظ ناقص و نارسا مي‌بيند سرانجام مي‌گويد: «حافظا! خويشتن را با تو برابر نهادن نشان ديوانگي است!» تأثير و الهام از او را در ديوان غربي- شرقي‌اش به وضوح مي‌توان ديد. او در اين شعر و زبان چه ديد كه بدين‌سان احساس سبك بالي و آسودگي مي‌كند.

نه تنها او كه آلمان‌ها نيز به خاطر عشق به حافظ درشهر وايمار ‌‌(Weimar) آرام‌گاهي نمادين در كنار گوته برايش بنا كردند! نه حافظ كه ديگرشعراي ايراني چون خيام و

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
را چنان مي‌شناسند كه مي‌گويند هيچ كتابخانه معتبري در آلمان نمي‌يابي كه ديوانشان را نبيني، آناماريا شيمل كه از برجسته‌ترين شرق‌شناسان دنياي غرب است مي‌گويد: «تمام افتخارم اين ‌است كه فارسي ‌را خوب مي‌فهمم و به ‌
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
شناسي عمر گذراندم و كم كساني نيستند و نبودند چنين
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
‌گراني، از زبان فارسي كه مجال نام بردن آن‌ها نيست و اما همگان مي‌دانند و ديده‌اند كه سازمان ملل به پاس و نكوداشت افكار بلند
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و تأثيرگذاريش بر جهان بشريت، سال 2007 را به نام او نام‌گذاري كردند.» (شايد سعدي و امثال او اگر در كشور ديگري آرميده بودند يونسكو همين كار را مي‌كرد.) اين مهم باعث شد كه جهانيان
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
را بهتر بشناسند تا جايي كه چاپ اشعارش درآمريكا در زمره‌ي پُرفروش‌ترين كتاب‌هاي سال شود و به‌ گفته‌ي خودشان فروش كتاب رومي چون خودش شگفت‌انگيز است و حيرت‌آور! البته شعراي پارسي‌گوي هر كدام به نوبه‌ي خود مقام و شأني کم‌تر از
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
، حافظ، فردوسي و سعدي ندارند. چرا كه هر كدام از زاويه‌اي به زندگي نگريسته و شايد به خاطر همين هم هست كه شعر فارسي چند وجهي و چند بُعدي است و يكي از توان‌گري‌هاي زبان فارسي همين است كه هر كسي هر چه بخواهد از آن مي‌يابد. اگر حافظ با شعرهايش كاخي به زيبايي تمام وسعت جهان بنا مي‌كند، شعر
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
چون سيل بنيان‌كني است كه همه‌ چيز را با خود مي‌برد و جز ويران‌گري چيزي نمي‌شناسد و خواننده را در اقيانوس بي‌كران خود مي‌بلعد مگر مي‌شود شعرش را خواند و شوريده‌حال نگشت. در همان حال مي‌بيني فردوسي آن مرد فرهيخته و فرزانه‌ي نيك‌انديش افتخار ايرانيان و مشرق‌زمين با انديشه‌هاي بلند خود و حماسه‌سرايي‌هاي بي‌نظيرش اعتبار و اعتماد به نفس را به ايرانيان برگرداند بي‌آن‌كه كوچك‌ترين بي‌حرمتي به قومي يا مليتي روا دارد، سخن به‌ گزاف گويد و يا پا را از دايره‌ي ادب و احترام فراتر نهد، برعكس خرد و خردورزي و عشق به انسان و انسانيت و
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
از پروردگار يزدان در اشعار و افكارش موج مي‌زند و نامش ناخودآگاه افكار ما را به ‌سوي نيك‌انديشی، آزادگي و فرزانگي رهنمون مي‌كند و خرد را به مثابه نوري بي‌پايان در ظلمت جهالت و ناداني مي‌داند .

به نام خداوند جان و خرد كز اين برتر انديشه بر نگذرد

شيخ اجل، مردي كه همواره جلوتر از زمان حركت مي‌كند. يعني سعدي بلندمرتبه را مي‌بينيم كه بوستاني هميشه سرسبز و گلستاني به جاودانگي روزگار به يادگار گذاشت.

چه كسي چون او دروصف جهان هستي مي‌تواند سخن به ‌زبان براند كه ذره‌ذره عالم وجود را تجلي‌گاه پروردگار قادر متعال مي‌داند. هـر نفسي كـه فـرو مـي‌رود ممد حيات است و چون بـرمي‌آيـد مفرح ذات پس در هر نفسي.... و كيست هم‌چون او كه انساني‌ترين شعرهاي عالم را بسرايد و كدام سازمان بشردوست است كه از نوشتن شعر و كلامش بر سردرش افتخار نورزد. بني‌آدم اعضاي يك‌ديگرند كه در فرينش زيك گوهرند چو عضوي........... فارسي، نه تنها شعر و شاعرانش هيچ‌گاه درخدمت حكم‌رانان، ظالمان، ستم‌گران نبودند كه در خدمت مردم ستم‌ديده، آزاده، مظلوم، حق و حق‌پرستي بوده و همواره با حاكمان و ظالمان درستيز بود چه كسي مي‌تواند شعر ناصرخسرو را بخواند و آزادگي و آزادانديشي را پيشه‌ي خويش نگرداند. من آن هم كه در پاي خوكان نريزم --- مـر ايـن قيمتي دُر لـفـط دري را كيست كه از عطار، نظامي‌گنجوي و.... بخواند و ديدگاهش به جهان هستي عوض نگردد.

مهندس كسي ‌جويد از رازشان --- نداند كه چون كردي آغازشان چنان بركشيدي و بستي نگار --- كه از آن به خرد نيارد در شمار خود پيداست كه شاعران پارسي‌گوي هركدام به نوبه‌ي خود وجهي اززندگي را توصيف مي‌كنند كه البته پرداختن به هريك ازآن‌ها و شعر آن‌ها از دايره‌ي قدرت ما خارج است. راستي اگر چيرگي مهارت و ظرافت زبان فارسي نبود چگونه كلام و انديشه‌ي اين بزرگان مي‌توانست در دل و جان اين‌چنين رخنه كند. همگان نيك مي‌دانند كلامي قوي مگر از طريق زباني فصيح و بليغ جاري و ساري گردد كه بر دل و جان بنشيند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
، حافظ، سعدي، رودكي و.... بدون زبان پارسي هيچ جايگاهي نخواهند داشت و چون تني به سر خواهد بود. اين زبان سحرانگيز و توانا باعث گرديد كه شعر و انديشه‌ي آن‌ها هيچ‌گاه در دايره‌ي زمان و مكان محصور نگردد و اين شعر و زبان فارسي است كه نه زمان دارد و نه مكان و همواره پيش‌رو زمان. اما بايد پرسيده‌ايد كه چرا زبان‌ فارسي برخلاف زبان‌هاي ديگر به‌هرجامعه يا كشوري كه رسيد نه تنها زباني بيگانه محسوب نمي‌شد بلكه مردمان آن ديار ياد گرفتن و دانستنش را بر خود فرض مي‌كردند و افتخار. چرا از شبهه‌قاره‌ي هند تا مرزهاي روم شرقي از ماوراالنهر تا بين‌النهرين مردمان، پارسي را نيك مي‌دانستند و پاس مي‌داشتند و در شبهه‌‌قاره‌ي هند پارسي‌گويان خود هميشه از فرهيختگان بودند. حتي بايد پرسيد چرا اقوام وحشي همچون مغول كه از وراي ماوراالنهر به اين سرزمين تاختند بعد از مدتي چنان در زبان و فرهنگ پارسيان ذوب گشتند كه خود
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
‌گر آن شدند، زبان و فرهنگ خود را به دست فراموشي سپردندو ناگزيرند به شناخت اين زبان و فرهنگ و بدون آن، بخش بزرگي از شناسنامه‌ي ايشان مفقود است.

در دنياي پيش‌رفته و متمدن امروزي بزرگ‌ترين افتخار تركيه آن است كه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
آن شاعر پارسي‌‌گوي و شيرين‌سخن ايرانيان دركشورشان آرميده است و به خاطر آن، چه مراسم‌ها كه برپا نمي‌كنند و چه فخرها كه به جهانيان نمي‌فروشند .

اما چرا چنين است، آيا اين‌ها دليلي بر افسون‌گري، دل‌ربايي، ظرفيت‌ها و ظرافت‌ها، انديشه و آرمان‌هاي بلند زبان پارسيان نبوده؟ آيا اين زبان آن‌قدر ارزش دارد كه آرام‌گاهي ولو نمادين براي شاعرانش افتخارديگر ملت‌ها باشد و به خاطرش چنين به ‌خود ببالند ؟ اما سؤال ديگري را بايد مطرح كرد كه تفاوت عمده زبان پارسي كه مرزها را درنورديد، با ديگر زبان‌‌هاي دنيا در چه بوده و هست؟ بدون شك يكي از برجستگي‌ها و عمده تفاوت فاحش زبان فارسي با ديگر زبان‌ها در آن است كه زبان پارسي هيچ‌گاه، در هيچ برهه‌اي اززمان، درهيچ مكاني، زماني به‌عنوان زباني استعمارگر، بيگانه محسوب نگشت و هيچ نقطه‌ي تاريكي در كلام،شعروتاريخش نداردونيزمبراازانديشه هاي استعماري واستثماري است.

در هيچ سخنش به‌ هيچ ملتي، گروهي، انساني به ديده‌ي حقارت نگريست و اهانتي نكرد در زبانش چيزي جز يكتاپرستي و عشق به معبود را نمي‌ستايد. قبل ازآن‌كه ازحقوق بشر، آزادي، رفع تبعيض سخني به‌ميان آيد اين زبان پارسي (و پارسيان) بود كه شعرشان سراسر دم از آزادي، آزادگي، انسانيت، عدالت و رهايي از تمامي قيد و بندهاي ساخته‌ي بشر مي‌زد و شايد به‌ همين خاطر است كه درسرزمين‌ ما درهيچ برهه‌اي از زمان نمي‌يابي كه برده‌داري، دوگانه‌پرستي و.... رواج داشته باشد و برعكس چه شعرها و سخن‌ها در باب حرمت و كرامت انسان‌ها كه نرفت چه قانون‌ها كه در صيانت از آزادي انسان‌ها نگاشته نگشت كه هرآدمي مي‌‌تواند با دست كشيدن به سنگ‌نبشته‌هاي هگمتانه و تخت‌جمشيد آن را دريابد و شواهد هنوز حي و حاضر حتي بردشت‌ها و كوه‌هاي اين سرزمين كهن هويدا است. شايد هيچ زباني چون زبان فارسي به نكوهش از اسارت و بندگي، جهل و ناداني و تعصبات قومي نپرداخت و آن‌چه را قابل

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
مي‌داند انديشه‌ و خرد آدمي است و ديگر تعلقات در نگاهش ناچيز است و حقير. اي برادر تو همه انديشه‌اي ---مابقي استخوان و ريشه‌اي كدام زبان است كه چون زبان فارسي تمام انسان‌ها را به مثابه يك‌ پيكر واحد برمي‌شمارد و هر گونه تبعيض و برتري‌جويي را برنمي‌تابد و همه خلق را اين‌‌چنين محترم مي‌دارد: خلق همه يك سره نهال خدايند --- تو از اين نها نه بشكن و نه بركن و شايد از ديگر عللي كه زبان فارسي هميشه زبان توده‌ي مردم بوده و فراگير گشته و همه آن را با جان و دل مي‌پذيرفتند اين بوده كه فارسي نه تنها عامل تفرقه، فساد، نزاع و اهانت و تحقير نبوده كه خود عامل اتحاد گروه‌ها، توده‌هاي مردم و ملل بوده و هست. زبان و فرهنگي كه نام پارسي به خود گرفته هم‌چون حلقه‌هاي زنجير، مردمان گذشته‌هاي دوراين سرزمين پنهاور را به گذشته‌هاي نزديك، درزمان حال ، پيوند مي‌دهد و توانسته، همه‌ي مردم، اقوام، جوامع را با آن‌ همه تشتت آراء، تفاوت‌هاي اقليمي، فرهنگي، گويشي در كنار هم نگه دارد،آنها پارسي را عامل اتحاد خود و به عنوان زبان ميانجي (lingua Franca ) پذيرفته‌اند. (به دور از هر گونه تعصب و غرض) وقتي زبان فارسي را مي‌نگري مي‌بيني كه ادبيات و شعرش از چه جايگاه رفيعي برخوردار است، كه گويا هرچه خوبان گفته‌اند، همه به‌فارسي نگاشته شد ياتمامي خوبي‌هارا به‌فارسي نگاشتند. زبان فارسي محمل انتقال همه‌ي هستي هويتي، زباني، مذهبي، سنتي و مليتي، ملتي بزرگ به نام ملت ايران است و طبيعي است كه اين زبان سند مشاع مردماني بسيار متفاوت در مالكيت بر يك منطقه‌ي بزرگ و وسيع جغرافيايي بوده است. پارسي و شاعرانش همواره در خدمت به‌ رستگاري خلق وبشریت بوده درحالي كه كژي، پستي، پليدي و پلشتي را به‌ سختي نكوهش و مذمت مي‌كند تنها راه نجات را خرد و خردورزي و فرزانگي را تنها راه سعادت آدمي مي‌شمارد شعر و كلامش و ادبياتش يك كلام بيش نيست كه «ره يكي است و آن ره راستي است». و اين است راز ماندگاري و جاودانگي زبان پارسي. منبع:پارسی گلد

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...