رفتن به مطلب

آشنایی با مفاهیم پایه ادراک کیفیات فضایی


ارسال های توصیه شده

به طور معمول ادراک یک پدیده یا بهتر بگوییم کیفیّت های یک پدیده تأثیر روانی عاطفی بر ما می‌گذارد، که به زبان عامیانه می گوییم احساسی را در ما بر می‌انگیزد و یا می گوییم این حس یا آن حس را به ما می‌دهد. به عنوان مثال با ادراک یک پدیده به ما احساس هویّت یا تعلّق خاطر دست می‌دهد. جالب توجّه آنکه در ادراک یک پدیده، نه فقط احساسی از وضع موجود آن وجود دارد، بلکه انتظاراتی نیز از آن پدیده داریم که در رابطه با فضا، آن را توقّعات فضا می‌نامند. بدین معنی که انسان انتظار دارد در مواجه با فضایی خاص یا یک مکان احساس‌های خاص در او ایجاد شود. در این مقاله، بررسی احساسات مرتبط با ادراک کیفیات فضایی پیرامون به صورت موردی بررسی شده است.

 

زیبایی:

« انبساط خاطری است که از ادراک یک چیز فرایند یا رویداد به انسان دست می‌دهد ». از آنجا که ایده آل‌ها و ارزشهای فرد و جمع با دیگر افراد و جماعات متفاوت است، زیبایی یک مقوله مطلق و ثابت نمی‌باشد. مفهوم ایده آل‌های زندگی درجوامع و گروه‌ها متفاوت است و در طول زمان دستخوش تغییرمی شود. همچنین معیارهای زیبایی شدیداً وابسته به فرهنگ یک جامعه است به طور مثال معیارهای زیبایی یک ایرانی با یک آفریقایی بسیار متفاوت است. با توجّه به آنکه تجربیات و تربیت‌ها درهمه افراد به طور یکسان اتفّاق نیفتاده است، لذا افراد نیز دارای سلیقه‌های کم و بیش متفاوتی می‌باشند. ولی اشتراکات زیاد در شرایط اجتماعی و فرهنگی باعث می‌شوند که افراد یک جامعه دارای سلایق مشترک نیز باشند. که این اشتراکات بیش از تفاوتهای فردی است. این واقعیّتی است که سلیقه، برای جمع، مجوز خلق اثر زیبا را صادر می‌نماید. ولی این مساله نباید موجب شود که طرّاح سلیقه فردی خود را به نام سلیقه جمعی جامعه تحمیل کند.

 

وحدت:

« ادراک و تجربه مجموعه ای از عناصر متعدّد و متنوّع ‌ ‌ به صورت یک کل واحد است». وحدت به معنای رابطه ای خاص (نظم)، هماهنگی و مشروط بودن متقابل اجزاء به یکدیگر می‌باشد. مسلم است که وحدت را نمی‌توان بدون کثرت ملحوظ داشت و کثرت را نیز نمی‌توان بدون هدف غایی برای رسیدن به وحدت تصوّر کرد. این دو مقوله چنان در هم عجین شده‌اند که وجود یکی وابسته به حضور دیگری است. تعداد، تنوّع و رابطهٔ حاکم بر اجزاء و عناصر تأثیر مهمّی بر ایجاد وحدت در یک کلیّت دارند. هرچند شمار اجزاء جنبه ای کمّی دارد ولی تغییرات کمّی نیز، تغییرات کیفی را به همراه خواهد آورد. گوناگونی نوع اجزاء جنبه ای کمّی دارد. ولی تغییرات کمّی نیز، تغییرات کیفی را به همراه خواهد آورد که در این صورت نظم حاکم بر اجزاء از اهمیّت خاصی برخوردار می‌شود. نظم می‌تواند با ایجاد روابط مشخّص، عناصر را به یک کل تبدیل نماید. لذا حسّ وحدت در یک پدیده، مترادف با نفی شخصیّت هر جزء نبوده و یا در جهت تنزل کمّیت اجزاء نیز نمی‌باشد.

 

هویت:

مردم به واحدهای فضایی هویّت دار نیاز دارند تا به آن‌ها احساس تعلّق کنند. منظور از هویّت: « خاصیّتی است که توسط قیاس یک پدیده با تصویری که از گونه‌های مشابه آن در ذهن نقش بسته است پدید می‌آید». روانشناسان به این فعالیّت ذهنی، این همانی یا تشخیص هویّت می گویند. یعنی آیا این پدیده همانی است که در ذهن خود دارم یا نه.

هر فرد یا حتّی هر جسم تصوّر و انتظاراتی از هر چیز دارد. به عنوان مثال زمانی که لغت میدان را می‌خواند یا می‌شنود، فوراً توقع امکان تجمّع، مکث، دلبازی و سرزندگی از آن می‌رود. در صورتی که با خواندن یا شنیدن کلمه خیابان، تداوم، تنوّع و حرکت به ذهن خطور می‌کند. حافظهٔ جمعی و خاطرات جامعه نقش مهمی در این تطابق ذهنی که تشخیص هویّت نامیده می‌شود ایفا می‌کنند.

انسان حتّی با یک شیء، رویداد و فضا احساس این همانی کرده، آن را بخشی از من خود یا در حالی جمعی که بدان تعلّق دارد می‌پندارد. امکان بازشناسی خاطرات و پاسخگویی به انتظارات شهروندان از یک فضا، خاصیّتی را می‌طلبد که به آن هویّت می گوییم. به همین خاطر مرمت و بازسازی یک فضا فقط یک کار هنری و احساسی نیست که برای تفنّن انجام می‌پذیرد. بلکه امر حیاتی در تداوم تاریخی، پیوستگی فرهنگی و روحی فردی و ملی است.

ذهن انسان همواره به دنبال انطباق است و می‌خواهد فضاهای ادراک شده او با رفتارهای عادی و روزمره‌اش همخوانی داشته باشد. البتّه ‌ این بدان معنی نیست که انسان مخالف تنش و تضاد است و باید توجّه داشت که فرآیند انطباق با همخوانی مطلق متفاوت است.

با توجّه به اینکه مجموعه‌های فامیلی شهر یزد درون خود دارای بسیاری از عناصر هویّتی ایرانی می‌باشند. بنابراین توجّه و برّرسی جزئیات موجود در این عناصر می‌تواند ما را به شناخت و استفاده از برخی این عناصر کمک آورد.

 

هماهنگی:

مناسب‌ترین تعریفی که می‌توان برای هماهنگی پیدا کرد جمله زیر است: « همکاری و همراهی هدفمند گروهی از عناصر جهت نیل به ایجاد یک کلیّت ‌». این اصطلاح از موسیقی به عاریت گرفته شده است و حاوی نکات مهمی است. ارکستری را درنظر آورید که سازهای گوناگون با توانمندی‌ها و محدودیتهای متفاوتی تشکیل شده است. این سازها برای اجرای آهنگی خاص در زمانی و مکانی مشخّص به همکاری می‌پردازند و هر سازی بر اساس سناریویی تنظیم شده (نت‌ها) می‌بایست، زمانی خاص ساز خود را به صدا درآورد و لحظه ای مشخّص دیگر خاموش شوند. لحظاتی با برخی سازها هم صدا شده، در زمانی دیگر تکنوازی می‌کند. حاصل کار کلیّتی خوشایند است به نام آهنگ یا سنفونی. حال اگر سازی زودتر یا دیرتر در صحنه وارد شود یا نتی اشتباه زده شود، نه فقط این ناهماهنگی محسوس خواهد بود بلکه به کلیّت ساز لطمه می زند. در بحث هماهنگی توجّه به سه نکته مهم می‌نماید. اوّل اینکه در این مبحث اجزاء دارای تنوّع ‌ ‌ بوده و هرکدام دارای شخصیّت خاصّ خود می‌باشند. دوم اینکه، هرجزء دارای نقش خاص خودش است و سوم آنکه اجزاء به طور خاص و هدفمند در ارتباط متقابل با یکدیگر قراردارند.

 

نظم:

فضا از عناصر مختلفی تشکیل شده است. این اجزاء زیرمجموعه نظام یا سیستم هستند. این نظام ممکن است ساده، روشن و یا پیچیده باشد. نظم تابعی است از انواع و تعداد اجزاء و رابطهٔ بین آنان. رابطهٔ بین اجزاء که سریعاً قابل تشخیص می‌باشد، حاکی از وجود نظمی بالا در پدیده است، هرچه این رابطه کمتر قابل تشخیص باشد، از نظم پایین و یا بی نظمی بیشتر حکایت دارد.

تعداد، نوع و رابطه بین اجزاء نیز می‌تواند بر سادگی یا پیچیدگی نظم تأثیر بگذارد. و هرچه قانونمندی حاکم به این سه مورد راحت تر ادراک گردد، کلیّات را ساده تر و هرچه سخت تر ادراک گردد آن را پیچیده تر می‌پنداریم. انسان‌ها بر اساس تجربهٔ خود از هر مکان میزان پیچیدگی یا سادگی خاصّ آن را انتظار دارند. جوابگویی به این انتظارات شرط مهم میزان موفقیّت طرح یک فضا می‌باشد. به عنوان مثال فضای مشهور کننده نظمی ساده و خشک را می‌طلبد، در صورتی که فضای دنج و خودمانی می‌بایستی از پیچیدگی لازم برخوردار باشد. فضایی که قرار است عقل و شعور را بیشتر مورد خطاب قراردهد، ساده تر و منظّم تر و فضایی که احساسات و عواطف مخاطب را به بازی می‌گیرد، پیچیده تر و غیرمنظّم تر است.

 

ماندگاری:

ماندگار یعنی ماندنی. یعنی آنچه قدرت حیات و زندگی در آن وجود دارد و زنده خواهد ماند. در تعریف ماندگاری اوّلین چیزی که به ذهن متبادر می‌شود مفهوم ماندن در طیّ زمان است. به قول لینچ: « ماندگاری عبارت است از مقاومت عناصر یک شهر در مقابل فرسودگی و زوال و دارا بودن توانایی فعالیّت طیّ دوره طولانی ».

وجود ماندگارها در فضای شهری سبب می‌شود حسّ تعلّق به فضا بیشتر شود. در این حالت فضا دارای زمان دیگری غیر از زمان حال می‌شود. تجربهٔ فضا برای استفاده کننده دلپذیرتر گردیده و قدرت تأثیر گذاری فضا نیز تقویّت می‌شود. پدیده ماندگار، یک پدیده تکامل یافته است، تمامیّت دارد و چون توانسته است در طول زمان علی‌رغم همه تحوّ‌لات پیرامون، بماند. در تحلیل‌ها و برّرسی ها حکم مرجع پیدا می‌کند، سندیّت می‌یابد و در هر دوره از دیدگاههای مختلف قابل برّرسی و استناد می‌گردد.

در مواجهه با پدیده‌های ماندگار نوعی حسّ پیوند با تاریخ وجود دارد. از همین رو احساساتی را از عناصر دیر آشنا برای ما زنده می‌کنند و گذشته و حال را به هم پیوند داده، منجر به تشخیص هویّت می‌شوند، که به واقع ارتباط کامل با اندوخته‌های ذهنی، از تجربیات مستقیم گرفته تا فرهنگ و سنّت است.

با توجّه به موارد بالا باید گفت: شناخت کیفیّت های فضایی در مجموعه فامیلی به علّت ماندگاری این مجموعه‌ها در طول تاریخ می‌تواند کمک شایانی به شناخت انواع کیفیّت های مرتبط با فرهنگ ایرانی در طول زمان بکند و برای ارائهٔ طرح‌هایی بهتر استفاده گردد.

 

پایداری:

پایدار یعنی با ثبات، با دوام، یعنی چیزی که ثابت و برقرار می‌ماند. پایداری پدیده‌های پایدار ناشی از دوام الگو، روش یا سیستم این پدیده‌ها در طیّ زمان طولانی است. یعنی در این حالت خود اصل پدیده با تمام ویژگی‌های مادّی و غیره مادّی‌اش نمی‌ماند. بلکه در هر دوره بر اساس الگویی واحد و با ثبات تکرار می‌یابد و از این طریق تداوم پیدا می‌کند، در این تکرار و بازتکرار خود را اصلاح می‌کند و در هر دوره سعی در هماهنگی هرچه بیشتر با شرایط پیرامونی دارد.

در این میان پایداری از آن شهرها یا فضاهای شهری است که تداوم فرهنگی را ارتقاء بخشیده، به بقاء و پایداری شهروندان نیز کمک کند، زمینه رشد فردی آن‌ها را فراهم آورده یا تقویّت کند و بر حسّ ارتباط در زمان و مکان بیفزاید.

 

تغییر پذیری:

فضاها و مکان ها که قابلیّت ‌ جای دادن به کاربری‌های متفاوت و متعدّدی را دارا هستند، در مقایسه با مکان‌هایی که دارای یک عملکرد ثابت هستند، به مراتب امکانات بیشتری را در اختیار استفاده کنندگان قرار می‌دهند. چنین محیط‌هایی دارای ویژگی‌هایی هستند که آنرا قابلیّت ‌ تغییر پذیری می‌نامیم.

 

در بیشتر مواقع در طرّاحی شهری (در مقیاس کلان) و فضاهای ساختمانی (فضای خرد)، هدف اصلی پاسخگویی به کاربری خاص می‌باشد. در بسیاری از موارد با فضاهای متروک در محلّه یا سطح شهر مواجه هستیم که متأسفانه ‌ بدون استفاده مانده‌اند. در بسیاری مواقع به فضاهایی ناامن و خطرناک تبدیل گشته‌اند و به مرور زمان با خدشه وارد کردن به محیط اطراف خود به شکل فزاینده ای وارد عمل می‌شوند. در بسیاری موارد نمی‌توان کاربری جدیدی برای آن یافت و از طرفی دیگر به کاربری‌ها و فعالیّت های جدید در سطح شهر نیاز شدیدی داریم و برای آن نمی‌توان فضاهای مناسب درنظر گرفت. اصل اوّلیه حمایت از قابلیّت تغییر پذیری در طرّاحی مجموعه‌های شهری این است که حدّاقل ما را قادر به ایجاد طیف متنوّعی از فعالیّت ها بنماید که در قلمرو عمومی در کنار همدیگر همزیستی داشته باشند. مانند تبدیل خانه‌های سنّتی به مجموعه‌های فرهنگی تفریحی.

 

منابع:

 

 

  1. پاکزاد، جهانشاه: راهنمای طراحی فضاهای شهری در ایران، دبیرخانه شورای عالی شهرسازی و معماری، شرکت طرح و نشر پیام سیما، وزارت مسکن و شهرسازی، ۱۳۸۴٫
  2. پاکزاد، جهانشاه: مبانی نظری و فرایند طراحی شهری، دبیرخانه شورای عالی شهرسازی و معماری، انتشارات شهیدی، ۱۳۸۵٫
  3. پاکزاد، جهانشاه: هویت و این همانی، مجله صفه شماره ۳۱، ۱۳۷۹٫
  4. پیرنیا، محمد کریم: معماری اسلامی ایران، انتشارات سرونیا دانش، ۱۳۸۴٫
  5. تورت گروتر، یورک: زیبایی شناسی در معماری، جهانشاه پاکزاد، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۸۳٫
  6. زراعتکار مقدم، علی: در جستجوی راهکارهای طراحی فضاهای شهری، دانشگاه یزد، ۱۳۸۷٫

 

منبع: پژوهشکده شهرسازی و معماری سپیدار

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...