Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۴ جین آدامز (1860-1935) در ششم سپتامبر 1860 در سیدارویل، در ایالت ایلینویز، زاده شد. والدین جین، سارا و جان آدامز، پیش از به دنیا آمدن وی سه نوزاد خود را از دست داده بودند (1859,1850,1855 and) و برای حفظ و سلامتی پنج فرزند دیگرشان دعا میکردند. اصل و نسب هر دوی ایشان به مهاجرانی میرسید که دراوایل قرن هجدهم به امریکا مهاجرت کرده بودند (Diliberto,1999) . جین در سال 1877، با بی میلی به مدرسهی علوم دینی دخترانهی راکفورد وارد شد. «او اذعان داشت که از ورود به محیط ملال آور راکفورد آزرده خاطر بود. راکفورد با سطح آموزشی ضعیف، بر دین تأکید داشت و با مقررات رفتاری سختی که در آن وجود داشت، به نظر میرسید همچنان فضای پیش از جنگ داخلی امریکا بر آن حاکم است» (Diliberto, 1990:60) . در این دوران، زنان به تازگی امکان یافته بودند که در کالج تحصیل کنند و راکفورد یکی از چند مدرسهی علوم دینی بود که به کالج تبدیل شده بود. در زمان ورود جین به راکفورد، این کالج حتی مدرک دانشگاهی صادر نمیکرد. از آن جا که پدر جین از جمله مردان روشنفکر آن زمان بود و دختران خود را به ارتقای سطح تحصیلیشان ترغیب میکرد، جین امیدوار بود بتواند وی را برای تغییر مدرسهاش از راکفورد به مدرسهی اسمیت متقاعد کند، اما پدرش چنین اجازهای به وی نداد. چند ماهی مانده بود تا جین «گواهی نامهی» خود را، که به جای مدرک دانشگاهی صادر میشد، دریافت دارد. خوشبختانه در همین زمان، بنا به رأی هیئت امنای راکفورد قرار شد به محصلانی که چهار سال در آن کالج تحصیل کردهاند، مدرک دانشگاهی اعطا شود. جین موفق شد با نمرات عالی فارغ التحصیل شود و از این مؤسسه که اعتبار علمی کمی داشت در سال 1881 مدرکی معتبر دریافت دارد. جین نیز، همچون بسیاری از دانشجویان در سطح کالج، امید داشت که تواناییهای خود را در کالج بیابد و تجربیات جدیدی را از سر بگذارند. «اشتیاق جین برای تجربهای جدید، وی را همچون بسیاری از دانشجویان کالج در سایر اعصار، به سمت تجربهی مواد مخدر کشاند. یک روز صبح او به همراه چهار نفر از دوستانش چند حب تریاک پودر شده را بلعیدند. آنان از این طریق میخواستند اعترافات، نوشتهی دکوئینسی که مقاله نویسی معتاد به مواد مخدر بود، را پس از آن که تریاک اثر خود را بر آنان گذاشت بخوانند و آن را بهتر درک کنند. » (Diliberto,1999:72) آدامز که از شرکت در بحثهای عمومی لذت میبرد، در امتحان عمومی راکفورد شرکت کرد. در این امتحان، سالانه گروهی از روحانیان و سیاستمداران اطلاعات زنان جوان را در زمینههای گوناگون میسنجیدند. در پاییز سال 1880، گروهی از مردان کالج ناکس، در گیلزبرگ در ایالت الینویز، سعی کردند طی مناظرهای با جین و چند زن دیگر ایشان را از شرکت در مسابقهی بحث ایالتی بازدارند. آنان، بر مبنای کتابهایی که در اواخر قرن نوزدهم در خصوص آداب معاشرت نوشته شده بود، بحث عمومی زنان با مردان امری ناپسند میداستند (Diliberto,1999) . گذشته از هر چیز در این دوران، زنان به تازگی امکان یافته بودند در دانشگاهها تحصیل کنند، اما انتظاری که همچنان از آنان میرفت، در پیش گرفتن زندگی خانوادگی بود. بسیاری از دوستان جین تحصیل را رها و ازدواج کرده بودند. اما جین قصد ازدواج نداشت. او فمینیستی پرشور بود و فمینیستها در این دوران، از عشق ورزی به مردان گریزان بودند. به علاوه، «بسیاری از فمینیستهای قرن نوزدهم رابطهی جنسی زنان را با مردان مایهی خفت زنان میدانستند» (Diliberto,1999:75) . پدر جین در هفدهم آگوست 1881 درگذشت. او املاک و داراییهای بسیاری داشت که نیمی از آنها را برای همسرش، اَنهالدِمن، به ارث گذاشته بود که پس از مرگ سارا در دو سالگی جین، با او ازدواج کرده بود. نیم دیگر داراییهایش را نیز بین جین و دو خواهر برادرش تقسیم کرده بود. سهم جین 247 جریب زمین کشاورزی، 60 جریب زمین جنگی در روستای استفنسن، 80 جریب در داکوتا در ایالت ایلینویز، مقداری سهام و اوراق قرضه و پنجاه هزار دلار پول نقد، تقریباً معادل با یک میلیون دلار در سال 1998، بود (Diliberto,1999) . اَنهالدمن، نامادری جین، کوشید رضایت وی را برای ازدواج با پسرش، جورج، جلب کند. به نظر میرسد، اَن گمان میکرد پسرش تمایلات همجنس گرایانه دارد و این ازدواج را به نفع هر دو میدانست. اما این پیشنهاد موجب تشویش خاطر جین شد. در سال 1883، جین آدامز از ایرلند و انگلستان دیدار کرد . در ضمن، برای نختسین بار دچار اختلال عصبی شد. وی در خلال دههی 1880، ظاهراً اعتماد به نفساش را از دست داده بود و نمیدانست چگونه باید باقی عمر خود را سپری کند. مجدداً به اروپا سفر کرد و لندن به او انگیزه داد. آن چه در وهلهی نخست توجه آدامز را جلب کرد، فساد و تباهی در شهر لندن بود که نمونههای آن عبارت بودند از: روسپیان، معتادان به الکل، کودکان افلیجی که در خیابانها گدایی میکردند، خیابانهای مملو از زباله و خون حیواناتی که از سلاخ خانهها بیرون میریخت و اخباری در خصوص مهاجمی ناشناس که خبرنگاران او را «جکِ سلاخ» مینامیدند (Diliberto,1999) . آدامز در لندن همچنین اقامتگاهی برای مستمندان یافت، با نام توین بیهال، که با اهدای پول، خوراک، پوشاک و اقلام دیگر به آنان کمک میکرد. ایدهی ایجاد چنین اقامتگاههایی، در امریکا در ذهن جین آدامز شکل گرفت و از این راه بود که مهمترین کمک خود را به پیشرفت جامعه و در نهایت به پیشرفت جامعهشناسی کرد. در سال 1889، جین آدامز و اِلن گِیتز استار طبقهی دوم یک خانه را که قبلاً مجلل بود و از طبقهی اول مجزا شده بود، در خیابان هالستد که منطقهی سکونت کارگران مهاجر بود، اجاره کردند. آنان اقامتگاهی همچون توین بیهال در آن جا تدارک دیدند، و به یاد صاحب اولیهی آن، چارلزهال که از میلیونرهای شیکاگو بود، آن را «هال هوس» نامیدند (Lengermann and Niebrugge - Brantley, 1998) . آدامز و استار ایدههای مشخصی داشتند در مورد آن چه امیدوار بودند در هال هاوس انجام دهند. اما دریافتند که هم زمان با بروز مشکلات جدیدتر، به طرحهای جدیدتری نیاز داشتند. «طرحهایی که آدامز در بیست سال در هال هاوس (1919/1990) آنها را برشمرده، عبارتاند از تلاش برای فراگیری و کمک به فقرا از طریق همسایگی با آنها... آنها اقدام به مجموعهای از تجربیات اجتماعی کردند چون تشکیل انجمنهای اجتماعی، جمع آوری و بازیافت زبالهها، ایجاد محلهای سکونت برای زنان کارگر، تعاونیهای مصرف کنندگان، مدارس شبانه، اتحادیههای صنفی، اصلاح قوانین صنعتی، تحقیق دربارهی شرایط کار، تشکیل انجمنهای بحث و گفت و گو، پادرمیانی در اعتصابها، بررسی بی کاری و مقابله با رفتار جنون آمیز در برابر هرج و مرج طلبان (که بسیاری از آنان در بحثهای هال هاوس شرکت میکردند)» (Lengermann and Niebrugge - Brantley,2000:303) . هال هاوس از بدو شکل گیری، به پناهگاهی برای بسیاری از کودکانی بدل شد که در آن حوالی زندگی میکردند؛ «کسانی که به علت حوادث کاری در کارخانههای صنعتی و بیماریهای همه گیر که در خانههای کثیفشان بیداد میکرد، زندگی ناگوارشان کوتاه میشد» (Diliberto,1999:158) . هال هاوس برای کودکان بزرگتر برنامههای آموزشی تدارک دیده بود. هال هاوس، در همهی موارد، تجربهای موفق بود؛ تشکیل انجمنهای ادبی، انجمنهای علمی، دورههای آموزشی خیاطی، مهد کودک و نگهداری از کودکانی که مادرانشان کارگر بودند و بسیاری موارد دیگر. هال هاوس به قدری موفق بود که «از یک طبقهی ساختمان به تدریج به یک مجتمع بزرگ بدل شد که متشکل بود از گالری هنری، کافی شاپ، سالن ورزشی، کتابخانه، سالن نمایش، موزهی کار، سالن غذاخوری، سالن موسیقی، و خوابگاه» (Lengermann and Niebrugge - Brantley, 1998: 68) . هال هاوس یک مؤسسهی جمعی بود و به هزاران نفر، از جمله مهاجران ایتالیایی، روس، ایرلندی ، آلمانی، یونانی، یهودیان لهستانی و حتی کولیها که تازه از راه رسیده بودند، کمک میکرد. بسیاری از زنان تحصیل کردهای که با رویکردهای عمل گرایانه و اصلاح گرایانهی جین آدامز همنوا بودند، در هال هاوس به وی پیوستند؛ از جمله: فلورِنس کِلی، دکتر آلیس همیلتن، جولیا لتراپ، سوفونیسبا برِکینریج و گریس و ادیت ابِت. تأثیرگذاری در عرصهی جامعهشناسی جین آدامز با راه اندازی محل سکونت هال هاوس تغییر بزرگی در شیکاگو به وجود آورد. مهمترین کمک وی به پیشرفت جامعهشناسی، مستقیماً به تجربیاتش در هال هاوس مربوط میشود. فضای اشتراکی حاکم بر هال هاوس منجر به آن شد که آدامز نظریهی جامعهشناسی خود را بر مبنای این ایده بنا کند که مردم باید به کار جمعی و مشترک بپردازند. موضوعات جامعهشناختی عنوان شده در مورد تعاون و رشد بالنده، شالودهی آثار مهم وی را تشکیل میدهند: دموکراسی و اخلاق اجتماعی (1902) ، آرمانهای جدیدتر صلح (1907) ، بیست سال در هال هاوس (1910) ، خاطرات دور و دراز زنان (1916) ، صلح و نان در ایام جنگ (1922) ، و بیست سال دوم در هال هاوس (1930) . بینش جامع شناختی وی دربارهی جامع متضمن آن است که مردم یاد بگیرند تفاوتهای یکدیگر را تحمل کنند و بپذیرند. آدامز در نظریه عام اجتماعی خود گونههای اصلاح شدهای را از پیشرفت گرایی، داروینیسم اجتماعی اصلاح گرایانه، پراگماتیسم فلسفی، و مسیحیت انجیلی اجتماعی به کار گرفت (Lengermann and Niebrugge - Brantley,1998: 68). او داروینیسم اجتماعی اصلاح گرایانه را در تلاش برای اثبات این نکته پیشنهاد کرد که داروینیسم اجتماعی و فلسفهی اقتصاد آزاد در حکومت، به طور همزمان با اصلاح اجتماعی وجود دارد. از نظر او، بشر به حدی از پیشرفت دست یافته است که بتواند فرایند تکامل را کنترل کند و از همین رو، موظف است به مستمندان کمک کند. داروینیسم اجتماعی اصلاح گرایانه بر این اصل مبتنی است که «قانون تکامل ایجاب میکند که مردم راههایی بیابند تا بتوانند برای ایجاد محیطی اجتماعی که در آن تمام افراد به پیشرفت کامل دست مییابند، متحدانه کار کنند» (Lengermann and Niebrugge - Brantley, 1998: 73) . رویکرد داروینیستی پیشرفت گرایانهی وی از نوعی «مسیحیت انجیلی اجتماعی» نیز برخوردار است که در چارچوب آن، راهنمای اخلاقی شایستهای برای تصمیم گیریها و کنشهای اجتماعی فراهم میآید. مرام نظری آدامز، به تأثیر از سنت مکتب شیکاگو و آن نوع از جامعهشناسی که در آن منطقهی جغرافیایی رواج داشت، دربرگیرندهی «رویکردی عملی» برای بررسی رفتار انسانی بود. او معتقد بود که جامعهشناسان باید برای مطالعهی مردم هر منطقه «بومی» شوند و با آنان زندگی کنند. جهت گیری خُرد نگرانهی آدامز منجر به آن شد که وی فرد را واحد اساسی مطالعه در جامعهشناسی بداند. غالبترین وجه در نظریهی اجتماعی آدامز، پرداختن به افراد و کنش متقابل آنان با اجتماع است. نظریهها و تحقیقات آدامز چارچوبی فمینیستی را منعکس میکند. وی از نظر نقطه نظری جنسیتی آثار خود را خلق کرد. در تحقیقاتش بیش از هر چیز به زندگی زنان (از جمله زنان خانه دارد، خدمتکاران خانگی، کارگران کارگاههای نمور و روسپیان) پرداخت و نوعی تعهد به تغییر نقش زنان در جامعه را ابراز کرد. هال هاوس، با وجود خدماتی که به افراد گوناگون عرضه میکرد، بیشتر مأمنی برای دوستی زنان با یکدیگر و منبعی برای حمایتهای تخصصی، عملی و مادی به آنان بود. «آثار جامعهشناختی آدامز اگر چه در وهلهی نخست مخاطبی از میان مردان دانشگاهی نداشت، اما هزاران زن بودند که او آنها را طی فعالیتهای اصلاح گرایانهی اجتماعی، سلسله سخنرانیها و روابط شخصیاش میشناخت و همینها بودند که قرار بود خوانندگان مقالات وی در نشریات عمومی باشند. آدامز میدانست کاری که او و دیگر زنان فعال اجتماعی صورت میدادند کاری جامعهشناختی است؛ نوعی از جامعه شناسی که عمدتاً زنان بنابر تجربیات زندگیشان میآفرینند» (Lengermann and Niebrugge - Brantley, 1998:73). آدامز از فعالان اجتماعی و فردی بود که باور داشت اخلاقیات جامعه باید تغییر کنند. ساکنان، همسایگان و حامیان هال هاوس جنبش اصلاح گرایانهی قدرتمندی را پدید آوردند. از میان طرحهایی که آنان به اجرا درآوردند، میتوان به این موارد اشاره کرد: تشکیل اتحادیهی حمایت از مهاجران، انجمن حمایت از جوانان، برپایی نخستین دادگاه نوجوانان و تأسیس درمانگاه روانی برای نوجوانان. با تلاش آنان، مجمع قانون گذاری ایلینویز این قوانین را تصویب کرد: قانون حمایت از زنان و کودکان (1903) ، تشکیل دفتر فدرال رسیدگی به امور کودکان (1912) و قانونی فدرال در زمینهی کار کودکان (1916). تلاشها و موفقیتهای هال هاوس در سطح ملی گسترش یافت. اما آدامز دریافت که صرفاً با تصویب قوانین نمیتوان ریشه کن کردن فقر را تضمین کرد و از همین رو، در پی کشف ریشههای فقر برآمد. به سراغ گروههای کارگری رفت و با کارگران فقیر به بحث دربارهی علتهای فقر پرداخت. او که از جزئیات شرایط فقرا مطلع شد، کوشید قانونگذاران را به وضع قوانینی وادارد برای حمایت از مهاجران در برابر بهره کشی؛ کاهش ساعات کار زنان؛ تحصیل اجباری کودکان؛ به رسمیت شناختن اتحادیههای کارگری و تأمین ایمنی کارگران در کارخانهها. او برای احقاق حق رأی برای زنان بسیار کوشید، به عضویت در ستاد حق رأی زنان در شهر شیکاگو درآمد و در سال 1911، نخستین قائم مقام انجمن ملی احقاق حق زنان برای شرکت در رأیگیریها شد. او همچنین نخستین زنی بود که در کنوانسیون سال 1912 حزب ترقی خواه برای انتخابات ریاست جمهوری، پس از تئودور روزولت، در مقام دومین نامزد قرار گرفت. کارهای آدامز مجادله برانگیز هم بودند. زمانی که شرایط وحشتناک کاری، اعتراض کارگران را برانگیخت و شورشهایمارکت را به دنبال آورد، آدامز به علت پشتیبانیاش از کارگران شخصاً مورد حمله قرار گرفت و بخش عظیمی از اعانههای اهدایی به هال هاوس قطع شد که آدامز آن را از منابع مالی شخصیاش جبران کرد. او به علت تلاشهایش برای عدم شرکت امریکا در جنگ جهانی اول نیز مورد انتقاد واقع شد. در زمان جنگ، احساسات میهن پرستانه شدت گرفته بود و تودهی مردم به تلاشهای دیپلماتیک آدامز برای ممانعت از جنگ علاقهای نشان ندادند. بسیاری مردم وی را سوسیالیست، آنارشیست و کمونیست خواندند. آدامز حتی از گروه موسوم به دختران انقلاب امریکا (1917) اخراج شد. نام وی در خلال دورهی موسوم به «وحشت از سرخها»، در دههی 1920 در امریکا، در فهرست اف. بی . آی در ردیف «خطرناکترین انقلابیون» جا گرفت. با این حال، آدامز به رغم تمام جار و جنجالها، در آن زمان اعتبار بین المللی کسب کرده بود. آن چه مشارکت فعالانهاش را در فعالیتها و انجمنهای نیکوکارانه برجسته کرد، عبارت بود از انتخاب شدن او به سمت نخستین رئیس مجمع بین المللی زنان برای صلح و آزادی (که تا زمان مرگش این جایگاه را حفظ کرد؛) شرکت در شکل گیری اتحادیهی آزادیهای مدنی امریکا و همکاریهایش با جمعیت ملی حمایت از رنگین پوستان. جین آدامز در نظر بسیاری از مردم کسی بود که کارهای زیادی انجام داده بود. به نظر میرسد محل سکونت هال هاوس باورهای وی را، مبنی بر لزوم کار اشتراکی، بیش تر در جامعه به اثبات رساند. بخش عمدهای از «مداخلهی» دولت [در امور جامعه]، که وی در قالب داروینیسم اجتماعی اصلاح گرایانه از آن حمایت میکرد، در دوران ریاست جمهوری فرانکلین روزولت در برنامه ریزیها و سیاست گذاریهای اجتماعی لحاظ شدند. اعطای جایزهی صلح نوبل به وی در سال 1931 را میتوان بزرگترین موفقیت وی به شمار آورد. آدامز به رغم بیماری، کارش را در هال هاوس ادامه داد تا این که عاقبت در بیست و یکم ماه مه 1935 درگذشت. هزاران نفر در مراسم تشییع پیکر وی در هال هاوس حاضر شدند و او را تا محل دفنش در گورستان سدارویل مشایعت کردند. منبع مقاله : دیلینی، تیم؛ (1391)، نظریههای کلاسیک جامعه شناسی، ترجمهی بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران: نشر نی، چاپ ششم. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده