Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۴ فضای زیست انسان مانند هر پدیدهای در جهان هستی دارای فرم و محتوا میباشد. تلقی رایج آن است که فرم همان شکل، و محتوا همان عملکرد است. البته هیچ فرمی را بدون محتوا نمیتوان تصور کرد و محتوا را نمیتوان بدون فرم تصور کرد. محتوا، موضوع، معنی و مفهومی است که در یک پدیده نهفته است. محتوا دارای خصلتی دو گانه است: عینی و ذهنی. فرم یا صورت فرم، ظاهر، ساختار، چگونگی و نحوه رشد محتوا و تجسم و بیان آن است. تعریف زیباشناختی فرم عبارتست از تظاهر حسی و واضح یک پدیده که خود را در معرض قضاوت قرار میدهد. منظور از تظاهر حسی، ظاهر بالقوه یک پدیده است که در فرایند ادراک خود را بالفعل نموده، توسط انسان احساس شود.پس فرم جنبه احساس یک پدیده است. فرم همیشه حالتی کالبدی ندارد. فرم یا صورت، کلیتی است وحدت یافته از شاخصهای کالبدی و غیرکالبدی. جنبه کالبدی فرم شامل رنگ، شکل، گشالت، بافت، پیکره، جایگاه، جهت (وضع قرار گیری)، تعادل بصری (درجه سختی و نرمی)، ساختار و … میباشد.پیدایش تمام فرمهای تجسمی از حرکت نقطه آغاز میشود، نقطه حرکت میکند و خط ایجاد میشود. اگر خط تغییر مکان یابد و سطح را حاصل کند عنصر دو بعدی خواهیم داشت. در حرکت از صفحه به فضا، از برخورد صفحات، جسم ایجاد میشود. خلاصه اینکه انرژی جنبشی، حرکت نقطه را به خط، خط را به صفحه و صفحه را به بعد فضایی تبدیل میکند. عناصر اصلی فرم عبارتاند از: نقطه، خط، سطح و حجم. نقطه نقطه مکانی را در فضا مشخص میکند. از نظر فلسفی، فاقد طول، عرض یا عمق میباشد و بنابراین حالت ایستا، بدون جهت و مرکزی دارد. با اینکه نقطه از نظر فلسفی فاقد شکل و فرم میباشد، هنگامی که در یک محدوده بصری قرار میگیرد تأثیر حضورش محسوس است. نقطه در مرکز محیط خود دارای تعادل و سکون است، عناصر اطراف را حول خود سازماندهی میکند و محیط را تحت تسلط خود قرار میدهد.وقتی نقطه از مرکز دور میشود از سلطه نقطه در محیط، کاسته شده، نقطه و محیط برای بدست آوردن تفوق بصری به رقابت میپردازند. یک کشش بصری بین نقطه و محیطش بوجود میآید. نقطه فاقد بعد است. برای تجلی عینی مکانی در فضا یا روی زمین نقطه را بایستی در غالب یک عنصر خطی و عمودی، مانند یک ستون یا تک ستونی هرمی یا یک برج تصور نمود. سایر فرمهای ایجاد شده از نقطه که خواص بصری نقطه در آنها مشترک است شامل دایره، استوانه و کره است. خط از امتداد نقطه خط بوجود میآید. از نظر فلسفی، خط دارای طول است. ولی فاقد عرض و عمق میباشد. در حالی که نقطه ماهیتاً ایستا است. خط که معرف مسیر حرکت نقطه میباشد از نظر بصری قادر است جهت، حرکت و رشد را القا کند. خط عنصر مهمی در شکلگیری هر ترکیب بصری میباشد و میتواند به اشکال زیر بکار رود. اتصال دهنده رابط، نگهدارنده، محیط کننده یا قطع کننده سایر عناصر بصری، تعریف کننده لبهها و شکل دهنده سطوح، تجزیه کننده وجوه سطوح. در معماری، خط بیشتر میتواند عنصری فرضی باشد تا عینی. یک نمونه آن خط محور است که خطی میباشد نظام دهنده که بوسیله دو نقطه در فضا بوجود میآید و حول آن عناصر میتوانند به طور متقارن آرایش یابند. سطح دو خط موازی از نظر بصری میتواند معرف یک سطح باشد. تکرار یک لایه فضای خالی بین آنها میتواند معرف ارتباط بصری آنها باشد. هرچه این خطوط به یکدیگر نزدیکتر باشد احساس سطح قویتر میشود. تکرار خطوط موازی به درک ما از سطح تعریف شده کمک میکند. هرچه تداوم این خطوط در سطحی که معرفی میکند بیشتر باشد، سطح مزبور واقعیتر میگردد و فضاهای خالی اولیه بین خطوط تنها بصورت برشهایی از سطح محسوب میشوند.شکل، از صفات مشخصه اصلی سطح است و توسط خط دورهای که لپههای سطح را تشکیل میدهد معین میشود. از آنجا که برداشت ما از شکل سطح در پرسپکتیو به خطا میرود تنها شکل واقعی یک سطح وقتی معلوم میگردد که از جلو به آن نگاه شود. رنگ و بافت که از خواص وجه سطح هستند بر بار بصری و استحکام آن اثر میگذارند.انواع کلی سطوحی که در طراحی معماری بکار میروند عبارتاند از: سطح سقف، سطح دیوار و سطح کف. سطح زمین نیز خود میتواند به نحوی ترتیب یابد که پذیرای فرم باشد. میتواند بالا بیایدتا نمایانگر حرمت یک محل مقدس یا مهم باشد، میتواند گود شود تا فضاهای خارجی را تعریف کند یا سپری برای عوامل نامطلوب بوجود آورد، میتوان آن را تراشید یا تسطیح کرد تا سکوی مناسبی برای احداث بنا فراهم آید. سطح زمین میتواند بصورت پله پله تشکیل شود تا به تغییرات توپوگرافی زمین براحتی جوابگو باشد. حجم از امتداد سطح در غیر از جهت اصلی خود، حجم بوجود میآید. از نظر فلسفی حجم دارای سه بعد یعنی طول، عرض و عمق میباشد. تمام احجام قابل درک و تجزیه و شامل قسمتهای زیر میباشند: نقاط (رئوس): مکان تلاقی چند سطح خطوط (یالها): مکان تلاقی دو سطح سطوح (وجوه): که حدود یا محدوده حجم را تشکیل میدهند. فرم اولین صفت مشخصه حجم است و به وسیله اشکال و نحوه ارتباط سطوحی که حدود حجم را تعریف میکنند معین میشود. عملکرد انسان دارای نیازهایی است که براساس آن با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار میکند. وی برای رفع نیازهای خود نه فقط مجبور به فعالیتهای متعددی است، بلکه محیط را نیز سیستم دینامیکی مییابد که قادر است بسیاری از نیازهای وی را پاسخ دهد. عملکرد در واقع توانایی یک سیستم دینامیک در ایجاد حالتهای رفتاری معین است.ارتباط نزدیک و مستمر و متقابل بین نیاز، فعالیت و عملکرد باعث میشود که عملکرد به عنوان یکی از وجوه پدیده مطرح شده و به عنوان یکی از این مؤلفهها مطرح گردد. با تعدد مشکلات و مسائل و سیطره کمیت بر ذهن بسیاری از نظریه پردازان معماری و شهرسازی، ساده کردن مسئله تنها راه حل انتظام بود. دسته بندی و تحدید فعالیتهای بیشمار انسانها به چهار فعالیت عمده سکونت، کار، فراغت و کار و تلقی انسان به عنوان یک ماشین زنده، قدرت و مقام عملکرد را به مرحلهای رساند و توقعاتی را از آن ایجاد کرد که پیامدهای آن تا امروز دوام آورده است. منابع پاکزاد، جهانشاه: راهنمای طراحی فضاهای شهری در ایران: دبیرخانه شورای عالی شهرسازی و معماری: شرکت طرح و نشر پیام سیما: وزارت مسکن و شهرسازی: ۱۳۸۴٫ پاکزاد، جهانشاه: مبانی نظری و فرایند طراحی شهری: دبیرخانه شورای عالی شهرسازی و معماری: انتشارات شهیدی: ۱۳۸۵٫ پاکزاد، جهانشاه: هویت و این همانی: مجله صفه شماره ۳۱: ۱۳۷۹٫ منبع: پژوهشکده شهرسازی و معماری سپیدار لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده