Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مرداد، ۱۳۹۴ شهرسازی جدید در جهان، اگر چه از دو عنصر برنامهریزی و طراحی شهری تشکیل شده است ولی در چند دههٔ اخیر تحت تأثیر شهرسازی کارکردی، نقش طراحی شهری بسیار کمرنگ بوده است. طراحی شهری یک پدیده نسبتاً نو ظهور است و نوشتهها و تحلیلهای آن مربوط به چهل تا پنجاه سال اخیر بوده است. برای مثال، سن فرانسیسکو به عنوان نخستین شهری است که به طور گسترده نسبت به تدوین و اجرای سیاستهای طراحی شهری در حدود سال ۱۹۷۱ اقدام نموده است. در طول دههٔ ۱۹۶۰، موضوعات طراحی شهری به تدریج در متن پاسخگویی به مسائل و پروژههای مشخص مطرح میگردید. کالینگورث معتقد است در طول دههٔ ۱۹۷۰، اهداف طراحی شهری معمولاً در ضمن سیاستهای عمومی برنامهریزی گنجانده میشد و در طول دهه ۱۹۸۰ ملاحظات طراحی شهری به عنوان بخشی از نظام برنامهریزی مورد پذیرش متخصصان قرار گرفته است. در حال حاضر عملاً طراحی و برنامهریزی شهری در یک زمان انجام میشود و صرفاً شامل ملاحظاتی نیست که برنامهریزی را تحت تأثیر قرار می دهند، در واقع امروزه طراحی نقش محوری خود را در شهرسازی پیدا کرده است. یکی از نقایص و کمبودهای اساسی الگوی طرحهای جامع و تفصیلی جدایی و شکاف عمیق میان دو محور اصلی شهرسازی یعنی برنامهریزی شهری و طراحی شهری است. علت این وضعیت در درجه اول به نوع نگرش و شیوه عمل طرحهای جامع مربوط میشود که با تاکید بیش از حد بر وظایف کالبدی و مقررات کاربری زمین از پرداختن به ابعاد اجتماعی، فرهنگی و زیباشناختی محیط شهر غافل مانده است. اما رویکرد انتقادی نسبت به تجارب طرحهای جامع و پیدایش مفاهیم جدید مربوط به «کیفیت زندگی»، «توسعه پایدار»، «سیمای شهری» و غیره باعث تقویت و گسترش دانش طراحی شهری شده است. در الگوی برنامهریزی ساختاری-راهبردی، به دنبال نفی برنامهریزی صرفاً کالبدی و به کنار نهادن دیدگاهها و روشهای طرحهای جامع-تفصیلی، این امکان پدید آمده که در چارچوب نظام سلسله مراتبی طرحهای توسعه و عمران شهری، عنصر طراحی شهری به عنوان یکی از محورهای توسعه و عمران در نظر گرفته شود. در نتیجه اصولاً بخشی از وظایف توسعه و عمران شهری، بویژه در زمینه تأمین نیازهای کیفی (فرهنگی، روانی، رفاهی، ایمنی و غیره) به عهده طراحی شهری واگذار شده است. موضوع طراحی شهری خود دارای فرآیندی پیچیده و پردامنه است که نمیتوان در چارچوب طرحهای جامع-تفصیلی به آن دست یافت. ابعاد و وظایف طراحی شهری، از مقیاسهای بسیار کوچک مثل طراحی اثاثه شهری یا طراحی محوطههای کوچک، تا مقیاسهای بسیار بزرگ مثل منطقه شهری یا کل شهر را در بر میگیرد و با افزایش ابعاد کالبدی، نوع طراحی و معیارهای آن نیز عوض میشود. بنابراین دخالت آگاهانه در طراحی شهری و هدایت آن در جهات اهداف توسعه و عمران شهر، به دخالت و نظارت در سطح مختلف و موضوعات مختلف نیاز دارد. تعیین این سطوح و موضوعات مختلف و هماهنگی میان آنها مستلزم ایجاد پیوستگی و همبستگی میان برنامهریزی شهری و طراحی شهری است. در واقع نظم بخشی به فضای کالبدی و اجتماعی شهری از شکل گیری استخوان بندی شهر، ساختار شبکه ارتباطی، مکانیابی مراکز اصلی فعالیت و ترکیب فضاهای باز عمومی آغاز میشود و به تدریج به فضاها و محوطههای کوچکتر و جزئیات شهری میرسد. به نظر جواد مهدیزاده راه عملی برای دخالت آگاهانه، هدفمند و هماهنگ در طراحی شهری، ایجاد یک نظام معنادار و سنجیده از انواع مختلف طرحهای توسعه شهری است که در تمام آنها میباید عنصر طراحی شهری به عنوان بخشی از مطالعات پایه طرح، مورد بررسی قرار گیرد و بر اساس آن راهبردها و سیاستها و اقدامات خاص طراحی شهری، با توجه به مقیاس و وظایف طرح، معلوم و مشخص گردد. منبع: پژوهشکده شهرسازی و معماری سپیدار لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده