رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های '۲۳ نکته‌'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. آیا واقعاً گمان می‌کنید چیزی به نام بازار آزاد وجود دارد؟ آیا حقیقتاً فکر می‌کنید که اقتصاد قدرتمند، نیازمند اقتصاددانان خوب است؟ آیا بر این باورید که ما در عصر پساصنعتی زندگی می‌کنیم؟ آیا اعتقاد دارید که آمریکا دارای بالاترین استاندارد زندگی در جهان است و آفریقا هم برای همیشه محکوم به عقب‌ماندگی است؟ آیا فکر می‌کنید که با ثروتمندتر شدن ثروتمندان، وضع همه بهتر می‌شود؟ آیا اعتقاد دارید که کمپانی‌ها باید در خدمت مناقع مالکان‌شان اداره شوند؟ اگر واقعاً به اینها اعتقاد دارید و اینگونه فکر می‌کنید، باید گفت که گوش شما از حرف آنها پر شده است! آنها چه کسانی هستند؟ آنها به شما چه می‌گویند و چه نمی‌گویند؟ آنها اقتصاددانان نئولیبرال و ایدئولوگ‌های بازار آزاد هستند که تا آغاز بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ بوق و کرنا را به تنهایی به دست گرفته بودند و برای جهان نسخه می‌نوشتند. تا پیش از بحران، سخن‌ها و نسخه‌های این گروه از اقتصاددانان، نوش‌داروی تمام اقتصادهای جهان معرفی می‌شد و اقتصاد بازار آزاد هم، تنها بازی شهر. این گروه از اقتصاددانان که سرمست اصول انتزاعی و مدل‌های ریاضی خود بودند کاری به جهان واقع نداشتند و سرانجام هم واقعیت سخت، مدل‌های ریاضی آنها را در هم شکست. اما اصول انتزاعی و ادعاهای کلان این دسته از اقتصاددانان، خصوصاً پس از فروپاشی بلوک شرق، توانست به مرور زمان و از رهگذر بمباران رسانه‌ها به بخشی از بدیهیات عقل سلیم همگانی بدل شود. اصول و ادعاهایی که چنان تکرار و به کرات گفته شدند که سخن بر خلاف آنها، خلاف عقل سلیم شد. اما بحران اقتصادی به تردیدها مجال بروز داد و نغمه‌های مخالف از این سو و آن سو شنیده شد. گروهی مشکل را از خود سرمایه‌داری دیدند و بحران را بخشی لاینفک از این نوع سیستم اقتصادی دانستند که هر از چندی سر بر می‌آورد و سرانجام هم سرمایه‌داری را با سر به زمین می‌زند. اما گروهی دیگر مشکل را سرمایه‌داری نمی‌دانستند، بلکه به باور ایشان، مشکل، در واقع، مدلی از سرمایه‌داری است که از سوی نئولیبرال‌ها و طرفداران بازار آزاد ترویج و به اجرا گذاشته می‌شود. ها-جون چانگ (Ha-Joon Chang)، اقتصاددان کره‌ای و استاد دانشگاه کمبریج، از دست‌ی دوم است و بر این باور است که «سرمایه‌داری، با همه‌ی محدودیت‌ها و مشکلاتش، همچنان بهترین سیستم اقتصادی است که بشر ابداع کرده است». چانگ، در کتاب «۲۳ نکته‌ای که در باره‌ی سرمایه‌داری به شما نمی‌گویند» به انتقاد «مدلی خاص از سرمایه‌داری» پرداخته «که در طی سه دهه‌ی گذشته بر جهان مسلط بوده است، یعنی سرمایه‌داری بازار آزاد». به باور وی، «این تنها مدلی نیست که با آن بتوان سرمایه‌داری را به پیش برد و به طور قطع، بهترین مدل هم نیست». کتابی پربازتاب در نقد مدلی از سرمایه‌داری کتاب «۲۳ نکته‌ای که در باره‌ی سرمایه‌داری به شما نمی‌گویند» در سال ۲۰۱۰ از سوی انتشارات پنگوئن و به قلم ها-جون چانگ منتشر شد و توانست در اندک زمانی یکی از کتاب‌های پرفروش شود. عنوان گیرای اثر در فروش آن بی‌تأثیر نبوده، اما روانی نثر، آسان‌فهمی و سبک نوشتاری و جدلی هم به اقبال آن افزوده است. با آنکه کتاب از اقبال عموم بهره برده و از نثری روان برخوردار است، اما این بدان معنا نیست که با کتابی «بازاری و عامه‌پسند» روبرو هستید. مخاطب عام و خاص، هر دو، از کتاب بهره می‌برند و این همه بدین سبب است که به باور چانگ، بدون نیاز به دانش تخصصی اقتصاد هم می‌توان از آنچه در جهان می‌گذرد سردرآورد و به مثابه‌ی «شهروندان اقتصادی فعال»، تصمیم‌گیران و سیاستگذاران را به چالش کشید. اتفاقاً این بخشی از ایدئولوژی نئولیبرال است که اقتصاد را عرصه‌ای چنان تخصصی معرفی می‌کند تا هیچ کس جرأت به پرسش گرفتن مفروضات مسلم اقتصاد بازار آزاد را نداشته باشد. به نظر چانگ، شما با آگاهی از اصول کلی و واقعیات ابتدایی اقتصاد می‌توانید در باب اقتصاد داوری و اظهار نظر کنید، اما شرط اول قدم آن است که «عینک رنگی‌ای را که ایدئولوژی‌های نئولیبرال هر روز بر چشمان شما می‌نشانند از دیده بردارید». هدف این کتاب، برداشتن این عینک از چشمان شما است و برای این منظور تلاش می‌کند تا به شما نشان دهد که «سرمایه‌داری چگونه کار می‌کند و چه می‌توان کرد تا بهتر عمل کند». ساختار و هندسه‌ی اثر هم در نوع خود جذاب و گیرا است. پس از مقدمه‌ای کوتاه در معرفی ساختار و هدف اثر، نویسنده ۲۳ ادعای نئولیبرال را، که نامأنوس و خلاف عقل سلیم هستند، عنوان ۲۳ فصل کتاب کرده و در پایان هم فصلی را با عنوان نتیجه‌گیری آورده است. در ابتدای هر فصل هم، ذیل عنوان «آنچه به شما می‌گویند» ادعای ایدئولوگ‌های نئولیبرال، کوتاه و گویا، آمده و سپس تحت عنوان «آنچه به شما نمی‌گویند» از آن سوی مسکوت ماجرا سخن رفته و دلایل و فاکت‌ها ارائه شده است. در میانه‌ی سطرهای هر فصل، ارجاعات فراوانی را می‌توان به دیگر فصل‌های کتاب یافت و می‌توان فهمید که چگونه این نکات و واقعیات به هم وابسته و پیوسته‌اند. اما این همه مانع از آن نیست که نتوانید هر فصل را مستقیم و بدون ارجاع به دیگر فصل‌ها بخوانید. هر فصل مستقل است و پرده از یک نکته‌ی ناگفته بر می‌دارد. گویا دکتر ناصر زرافشان در حال ترجمه‌ی این اثر است و فصلی از ترجمه‌ی ایشان از این کتاب هم در اینجا انتشار یافته است. نوشتار زیر، در واقع، نخستین بخش از مرور بر نکاتی است که در این کتاب مطرح شده و شاید لازم به ذکر نباشد که نگارنده، بسیار در اینجا و آنجا، از عبارات و جملات متن کتاب، گاه مطابق با اصل، استفاده کرده و به جهت تسهیل در نوشتن این مقاله و خواندن آن از مشخص کردن و ارجاع چشم پوشیده است. نکته‌ی ۱: چیزی به نام بازار آزاد وجود ندارد به شما می‌گویند که بازار می‌باید آزاد باشد. وقتی دولت در بازار دخالت می‌کند و اراده‌ی خود را بر بازیگران بازار تحمیل می‌کند، آنگاه از کارآیی و بهره‌وری منابع کاسته می‌شود. برای مثال اگر دولت در میزان نرخ اجاره دخالت کند و برای آن سقفی در نظر بگیرد، مالکان انگیزه‌ی خود را از دست می‌دهند و از سرمایه‌گذاری بیشتر در نوسازی و ساخت‌وساز سرباز می‌زنند. خلاصه آنکه آدمیان می‌باید آزاد گذاشته شوند تا آنچه می‌خواهند را برگزینند. اما به شما نمی‌گویند که بازار آزاد وجود ندارد. هر بازاری قواعد و مرزهایی دارد که آزادی انتخاب را محدود می‌کند. اینکه یک بازار از چه میزان آزادی برخوردار است، چیزی نیست که بتوان به نحوی ابژکتیو تعریف و معین کرد. تعریف و تعیین آن، یک امر کاملاً سیاسی است. اینکه اقتصاددانان طرفدار بازار آزاد ادعا می‌کنند قصد آن دارند که از بازار در برابر دخالت‌هایی با انگیزه‌ی سیاسی دفاع کنند، خود ادعایی کاملاً سیاسی و با انگیزه‌هایی سیاسی است که در صدد تعیین حد و مرزهای بازار است. چیزی به نام «بازار آزاد» که بتوان از آن تعریفی ابژکتیو به دست داد وجود ندارد و «نخستین گام در فهم سرمایه‌داری» فهم این نکته است. شاهد این ادعا که بازار آزاد وجود ندارد قانونی است که در سال ۱۸۱۹ در پارلمان بریتانیا به تصویب رسید که هدفش تنظیم میزان کار کودکان بود. به موجب این قانون، کودکان زیر نه سال از کار در کارخانه‌های پنبه منع شدند و کودکان بین ده تا شانزده سال هم فقط مجاز به دوازده ساعت کار در شبانه‌روز بودند! تازه، این قانون فقط مختص به کارخانه‌های پنبه بود که کار در آنها برای سلامتی کارگران مضر بود. اما جالب است بدانید که در همان زمان، این قانون مخالفانی داشت که آن را مخالف «حرمت آزادی قرارداد» و «بنیان بازار آزاد» می‌دانستند و برخی از اعضای پارلمان بر مبنای آنکه «نیروی کار می‌باید آزاد باشد» با آن به مخالفت برخاستند. «بچه‌ها می‌خواهند (و نیاز دارند) که کار کنند و صاحبان کارخانه‌ها می‌خواهند آنها را به استخدام درآورند؛ این وسط مشکل چیست؟ » امروزه دیگر هواداران پرشور بازار آزاد هم نمی‌خواهند که کار کودکان را قانونی کنند، اما زمانی بود که «افرادی محترم» بر اساس «اصول بازار آزاد» با منع کار کودکان مخالف بودند. مثال‌هایی از این دست را در جاهای دیگر هم می‌توان سراغ گرفت که یکی از آنها قوانین مربوط به محیط زیست است که وقتی برای نخستین بار مطرح شدند با مخالفت همین گروه از ایدئولوگ‌ها روبرو شدند: «کمپانی‌ها دوست دارند ماشین‌های آلاینده تولید کنند و مردم هم دوست دارند این ماشین‌ها را بخرند و سوار شوند. شما چه کاره اید؟ » خلاصه آنکه، بازار آزاد یک توهم است و هیچ راهی وجود ندارد که بتوانیم به شیوه‌ای عینی بازار آزاد را تعریف کنیم. اگر هم برخی از بازارها آزاد به نظر می‌آیند، این صرفاً بدین سبب است که ما مقررات و تنظیمات آن را چنان پذیرفته و طبیعی انگاشته‌ ایم که وجود و حضورشان را فراموش کرده ایم. کافی است اندکی در باره‌ی مقررات و قواعدی که امروزه در باره‌ی فروش انسان‌ها (برده‌داری) و اعضاء و جوارح آدمی وجود دارد بیاندیشیم تا بدانیم که زمانی همین امور مسلم بود و مخالفت با آنها، مصداق نقض بازار آزاد. در نهایت، تاریخ سرمایه‌داری را می‌توان بر حسب نزاع همیشگی بر سر مرزهای بازار نوشت. چیزهایی که امروزه از بازار بیرون گذاشته شده اند، زمانی در بازار معامله می‌شدند: انسان‌ها، شغل‌های دولتی، داروهای بی‌جواز، تصمیمات سیاسی، مناصب دانشگاهی و.... آنچه باعث بیرون افتادن این امور از دایره‌ی بازار شد، مبارزات سیاسی بود و نه عوامل اقتصادی. امروزه در باره‌ی آنکه چه کسی، چه چیزی را، تحت چه شرایطی می‌تواند تولید کند و چگونه می‌تواند بفروشد قواعد و قوانین بسیاری داریم که در گذشته خبری از آنها نبود. دفاع از گسترش مرزهای بازار و دفاع از تحدید مرزهای آن، هر دو، کنش‌هایی سیاسی هستند و نمی‌توان از سیاست در برابر اقتصاد سخن گفت. پس، «بازار اساساً سیاسی است».۲۳ نکته‌ای که در باره‌ی سرمایه‌داری به شما نمی‌گویند
×
×
  • اضافه کردن...