شرمنده ام  
گفته بودم  
دست بر دیوار دور آن ور دریا می زنم  
و تا هزاره ی شمردن چشم می گذارم  
گفته بودم  
غبار قدیمی تقویم را  
ازش یشه های شعر وخاطره پاک نمی کنم  
گفته بودم  
صدای سرد سکوت این سالها را  
با سرود و سماع ستاره بر هم نمی زنم  
اما دوباره دل دل این دل درمانده  
تو را میهمان سایه گاه ساکت کتاب و کاغذ کرد  
هی  
همیشه همسفر حدود تنهایی 
بگذار که دفتر دریا هم  
گزینه یی از گریه های گاه به گاه من باشد