جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'گندي،شاپور،آكادمي،ايران،عشق'.
1 نتیجه پیدا شد
-
نویسنده: کارل هومّل برگرداننده: ا. ح. اکبری شالچی برگردانده شده از: Prof. Dr. Karl Hummel, DIE MEDIZINISCHE AKADEMI VON GUNDISHAPUR, IRAN ZAMIN, Echo der iranischer Kultur, Bonn, März-Mai 1983. اردشیر ساسانی در سال ۲۲۴ میلادی، شاه بزرگ پارت را شکست سختی داد و با این کار فرمانروایی ملی پارسهای ساسانی را بنیاد گذاشت. شاپور یکم، پسر اردشیر، فرمانروایی ساسانی را گسترش بخشید و در سال ۲۶۰ درر نزدیک ادسا بر والرین، قیصر روم پیروز گشت. این رویدادهای تاریخی پیشدرآمد پیدایش دانشگاه پزشکی گندیشاپور بود. شاپور تا دریای میانه پیش رفت و نه تنها قیصر روم، بلکه اسقفهای آنتیوخیا را همراه خداشناسان، کارمندان بسیار و فنکاران و پزشکان به ایران برد. گویا این کار به آن آهنگ انجام یافته بود که ایران از نگاه فرهنگی هم نیازی به روم نداشته باشد. سنگنگارههای بیشاپور در نزدیکی شیراز که پیروزی شاپور را بر والرین به نمایش میگذارد، پل کارون و سدها و آسیابهای نزدیک شوشتر که در شمار شگفتیهای جهان باستاناند، هنوز هم سندهای روشن هنر و معماری آن روزگار هستند. در همان روزگار، در شمال باختری شوشتر، نزدیک دزفول، نیز در خوزستان امروز، گروه بزرگی از دستگیرشدگان دانشآموختۀ روم که خود قیصر و اسقف بزرگ آنتیوخیا با همراهان و پزشکان در شمارشاناند، در نزدیکی شهر کهن و سریانی Bēth Lāpat اسکان داده شدند. شهر به نام شاه پیروزمند، گندیشاپور نامیده شد. هنوز پژوهشگران سرِ بخش نخست این نام با هم هماندیشه نشدهاند، اما این نام کهن سریانی نیز زنده ماند و درادبیات سریانی با ارزشی برابر با گندیشاپور به کار برده شد. پزشکان یونانی در آنجا بیمارستانی ساخته به آموزش جوانان ایرانی در رشتۀ پزشکی پرداختند. بر پایۀ واپسین گزارشها، پزشکان یونانی کموبیش ده سال پس از شکست والرین و همراه شاهدختی رومی که در سال ۲۷۰ به همسری او درآمده بود، به ایران آمدند تا پزشکی یونانی را آموزش دهند. شاید سازمان آموزشی آن در آن هنگام در گندیشاپور پدیدار آمده، شاید هم با آمدن این پزشکان تازه آنچه که بوده گسترش و پیشرفتی تازه یافته بوده است. بر پایۀ گزارهای باورناپذیر که شاپور را سخت دلبستۀ آکادمی میداند، میتوان گمان زد که باید مورد دوم روی داده باشد. شاپور در سال ۲۷۲ درگذشت، نمیتوان انگاشت که وی با کوششهایی که برای پیشرفتهای فرهنگی میورزیده، در بارۀ آموزش پزشکی سستی کرده و تازه اندکی پیش از مرگ به اندیشۀ آن افتاده بوده است. آکادمی پزشکی گندیشاپور چنان بزرگ و برجسته بود که پس از تاخت تازیان به ایران در سدۀ هفتم نیز پایدار ماند. دانشگاه گندیشاپور از روزگار عباسیان، از نیمۀ دوم سدۀ هشتم، حتی ارزش و ارج تازهای هم یافت. در آغاز از این دانشگاه، دانشمندانی بیرون آمدند که در بغداد، پایتخت تازۀ خلیفههای عباسی را شهر جهانی دانش اسلامی ساختند. با سر افراختن بغداد (ساختهشده به سال ۷۶۲) ارزش گندیشاپور اندکاندک سوی کاستی گرایید. واپسین پزشکی که در زمینۀ ادبیاتِ دانشی گندیشاپور میشناسیم، صبور نام دارد، نویسندۀ دارونامهای که در بیمارستان به کار میرفته و داروشناسان از آن بهره میجستهاند. وی به سال ۸۶۹ درگذشته است. ارزش بزرگ و فراموشنشدنی دانشگاه گندیشاپور در این است که آن دانشگاه، سدهها، از روزگار کهن دورۀ باستان تا سدههای میانۀ متأخر، نقطۀ تبلور پذیرش و آموزش دانش یونانی در خاورزمین بوده، و نیز همزمان با آن با هندوستان هم پیوند داشته و این پیوند دوسویه، در روزگاران پس از آن هم کارگر مانده است. گندیشاپور تأثیری بسزا در نگاهداشت میراث نظری کهن و پیوند آن با زندگی معنوی هندوستان داشته است. آن دانشگاه مستقیم و غیرمستقیم در پیشرفت دانش در کشورهای اسلامی کارگر افتاده است. نقطۀ اوج کارایی گندیشاپور را باید در نوشتههای بزرگ پزشکی، طیبعتشناختی و فلسفی سدههای ده و یازده، نزد کسانی چون رازی (زادۀ سال ۸۶۵ در ری، نزدیک تهران) و پورسینا (زادۀ سال ۹۷۸ در افشنه نزدیک بخارا) جست. هنگامی که کارهای رازی و پورسینا و دیگر دانشمندان اسلامی- به ویژه در سدۀ دوازدهم در تولدو- به لاتین برگردانده شد، آنها در اروپا با نامهای Rhazes, Avicenna پرآوازه گشتند. منبع