جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'گفتوگوی ادبی'.
1 نتیجه پیدا شد
-
گفتوگوی با «پل آستر»؛ نویسندهی آمریکایی
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گفتگو و نقد پیرامون آثار ادبی
هفتهنامهی شهروند امروز، ۱ مهر ۱۳۸۶ شاید کمی تکراری باشد، اما «رویدادهای تصادفی۱» آن قدر در داستانهایتان مهماند که نمیشود برای چندمین بار دربارهاش سئوال نکرد، چون هربار پاسخ متفاوتی به آن میدهید، چرا این قدر رویدادهایتان تصادفیاند؟ خب، فکر نمیکنم که تصادف مهمترین چیز دنیا باشد، اما به هر حال بخشی از هستی است. منظورم این است که میدانیم رویدادها شانسی اتفاق میافتند و بخشی از آن چیزی هستند که من اسمش را گذاشتهام ساز و کار هستی. ما برای تصمیم گرفتن اراده، آرزو و توانایی انتخاب داریم، اما هر از چندگاهی و البته به اعتقاد من اغلب اوقات، همینها هستند که برنامههایمان را میریزند به هم، این همانی است که من شانس مینامم. کف دستمان را که بو نکردهایم، خیلی از مواقع هم شانس برایمان سودمند است و البته گاهی هم منفی عمل میکند و صدمه میزند. بین شانس و تصادف تفاوت قائلید؟ بله، شانس یک رویداد است در حالیکه تصادف دو رویدادی است که یک دفعه با هم اتفاق میافتد. فکر کنم این همان معنایی است که «تصادف» دقیقا در زبان انگلیسی میدهد، دو چیزی که اصلا انتظار ندارید در یک جا با هم ببینید، همزمان با هم ظاهر میشوند. «رویدادهای تصادفی» در داستانهایتان به وفور دیده میشوند، از این نمیترسید که خواننده از این تکرار دلزده شود یا داستان برایش باورنکردنی جلوه کند؟ نه، این طور فکر نمیکنم، چون به نظرم خود زندگی هم باورنکردنی است. من هم در تلاشم تا دنیایم را تا جایی که میتوانم واقعی نشان بدهم. در زندگی شخصیتان چطور، خیلی با «رویدادهای تصادفی» روبرویید؟ بله، یک کتاب کامل هم دربارهاش نوشتهام به نام «دفترچه قرمز» که البته نمیدانم آن را خواندهاید یا نه، اما کتابچهای است حاوی کلی داستانهای واقعی و کاملا باورنکردنی که برایم پیش آمده. «شهر» در اغلب داستانهایتان عنصر پررنگی است، به خصوص نیویورک و البته بروکلین. چرا برای پرداخت «شهری» رمانتان، اهمیت قائلید؟ خب، اغلب کتابهایم همانطوری است که شما میگویید اما بعضیهایشان هم هست که در نیویورک اتفاق نمیافتند. مثلا، بیشتر رویدادهای «آقای سرگیجه» در مرکز غربی کانزاس اتفاق میافتد یا برای مثال نیویورک تنها بک بار در کل کتاب «موسیقی شانس» دیده میشود و نه بیشتر، نیویورک در اغلبشان حضور دارد اما نه در همهاشان. درباره نیویورک و بروکلین مینویسم چون جایی است که دارم در آن زندگی میکنم و بهتر از هرجای دیگر دنیا میشناسماش. در کشورم حضور دارم و از زندگی در آن لذت میبرم. شهر برایم اهمیت دارد، به همین خاطر هم هست که در داستانهایم حضور دارد، از زندگی در این شهر لذت میبرم. از این شور و هیجان و این گسترهی وسیع آدمهای که اینجا هستند، خوشم میآید. باید بیایید و از نزدیک خودتان ببینید. وقتی نگاه میکنید، باورتان نمیشود که چقدر تنوع این جا وجود دارد، کل دنیا را میبینید که در خیابانهای نیویورک قدم میزند، واقعا که وسوسه برانگیز است.- 10 پاسخ
-
- گفتوگوی ادبی
- گفتوگوی با «پل آستر»؛ نویسندهی آمریکایی
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :