رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'گفتگو ادبی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. ( به نقل از نشریه ی هنگام) شما شروعی متفاوت داشتید . فكر می كنید این تفاوتی كه در شعرهایِ شما وجود دارد ( به خصوص در كتابِ اول و دوم ) ریشه در چه واقعیتی می تواند داشته باشد؟ آن شعرها زمانی نوشته شد كه می طلبید رویكردی متحولانه داشته باشد ، بعد از یك دوره ی ركود در دهه ی شصت و ابتدای دهه ی هفتاد كه نوع شعری را به دنبال داشت كه ویژگی های منفعلی داشت ، لحن بیانی كه چند دهه خصوصیاتِ خود را از شعرِ شاملو به ارث می برد و طیفِ وسیعی از شعرِ دهه ی شصت را در بر می گرفت . آن شعرها به نوعی پیش زمینه ی نوعی تحول شد ، آن دو كتاب پیشنهادهای بسیاری را در خود نهفته داشت . پیشنهادها بیشتر در شیوه و صناعتِ شعر بود كه در مقابله با ركودِ استفاده از صناعت شعر در آن زمان نوشته شده بود . ما كماكان حالا می بینیم كه دیگر آن شیوه و لحن مرسوم در ابتدای دهه ی هفتاد به فراموشی سپرده شده است و شعری كه این روزها نوشته می شود در جستجوی تازگی ست. ناچار بودیم كه به شاملو و تاثیرِ مسلمِ او بر زبان و بیان كه بر چند دهه شعرِ فارسی تاثیرِ تخدیر كننده ای گذاشته بود ، نگرشی انتقادی داشته باشیم ؛ جنبه ی خطابی و ابلاغیِ شعرِ او ، وفاداریِ او به روایتِ صرف و استعاره های معین و مشخصِ اجتماعی كه باید به ملتی نشان می داد خورشیدشان كجاست ، آن راویِ مستبد و مرد سالار كه آنچنان به شعری تك صدایی پهلو می زد كه حتا صدای معشوق در آن شنیده نمی شد ، معشوقی كه صرفا به عنوانِ موجودی منفعل ( صبور و مهربان و پرستار .... ) توصیف می شد. در كتابِ اول و دوم من سعی كردم با تمهیداتی از شعرِ معمول و متداولی كه داشت همزمان نوشته می شد فراتر بروم ؛ گاهی سعی كردم كلماتی را استفاده كنم كه در شعر استفاده نمی شد ، یعنی از دایره ی كلماتِ شاعرانه ای كه در دهه ی شصت استفاده می شد فراتر بروم ، یا از تركیب هایی استفاده كنم كه نا آشنا بود ، از تتابعِ اضافات به عنوانِ تمهیدی استفاده كنم كه كلماتِ مهجور را كنارِ هم قرار بدهد به جایِ اینكه كلماتی آشنا را. این ها فضاسازیِ شعر را تغییر می داد و به آن هویتی امروزی می بخشید ، سعی می كردم به جایِ اینكه روایت كنم و توصیف كنم و به این روایتِ سالم وفادار بمانم به دموكراسیِ استحاله ی ذهنیت و عینیت در هم بها دهم ، در این شعرها صداهایِ دیگری غیر از آن راویِ دانایِ كلِ مطلق هم شنیده می شد ، به هر حال شعرِ دهه ی شصت آن چنان به كلیشه ها و معیارها وفادار بود كه ما ناچار درصددِ غلط خوانیِ آن بر آمدیم. بعد از چندین دهه جریان های شعری نظیرِ شعرِ گفتار ، موجِ ناب و شعری كه هیچ اهمیتی به زبان نمی داد و به هرج و مرج عناصرِ غیر ارگانیك در شعر دامن می زد و حاصل از عدمِ حضورِ نقشمندِ زبان بود ؛ نگاهی به بوطیقای شعرِ فارسی و نیم نگاهیِ به نظراتِ ادبیِ معاصر باعث شد كه الفبایِ این بوطیقا باز خوانی شود. در شعرِ كلاسیكِ ایران ، مصرع كوچك ترین واحدِ ارگانیكِ شعر محسوب می شود . این قالب یكی از خوش ساخت ترین قالب های كلاسیك بود كه به جا افتادنِ زبانِ شعر صحه می زد . این همان دلیلی ست كه باعث می شود كه شاه بیت هایِ كلاسیك در ذهن بماند و شعر معاصر نه . در مقایسه ی شاعرِ شعرِ كلاسیك كه همچنان قالبِ خوش ساختی برایِ او از پیش آماده بود و شاعر شعر معاصر كه خلاقیتی مضاعف می طلبد كه در مسیرِ تخریب و باز آفرینیِ مجدد ، شعر را در فرم هایی متعدد جا بیندازد. برای من زبان در شعر چیزی مجرد نیست ، زبان زیر مجموعه ای از موسیقی و لحن و چگونگیِ ساخت و ... را در بر می گیرد . شاملو با تقطیعِ پلكانی و حضورِ مكثی كه بینِ سطرهاست سعی می كند عامل های فقدانِ ساخت و موسیقی را در شعرش جبران كند اما من یكی از بهترین نمونه ها در شعرِ معاصر را این سطرِ زیبایِ فروغِ فرخزاد می دانم كه : همه ی هستی من آیه ی تاریكیست . این سطر از لحاظِ تكاملِ فرمی همان خوش ساختیِ مصرع را دارد . فروغ گاه این بالندگی ها را در لا به لایِ شعرهایش دارد.
×
×
  • اضافه کردن...