رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'کارافرینان'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. spow

    احد عظیم زاده مولتی میلیارد ایرانی

    [h=1]"احد عظیم زاده" مولتی میلیارد ایرانی از زندگی اش می گوید[/h] من احد عظيم‌زاده هستم. در 10 آذر 1336 در ده اسفنجان در شهرستان اسكو متولد شدم. هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم و يتيم شدم. امكانات مالي‌مان اجازه نمي‌داد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به كلاس اول مجبور شدم پشت دار قالي بنشينم و قاليبافي كنم. تا 13 سالگي روزها قالي مي‌بافتم و شب‌ها درس مي‌خواندم. چاره‌اي نبود، وسع مالي ما جز اين اجازه نمي‌داد. خاك خوردم و زحمت بسيار كشيدم. در سال 2بار بيشتر نمي‌توانستيم برنج بخوريم. يك بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبه‌سوري. آرزو داشتم يا خلبان شوم يا پولدار و براي رسيدن به اين آرزوها بسيار زحمت كشيدم. كارم را با به دوش كشيدن پشتي و قالي‌هاي كوچك و بردن آن از اسفنجان يا اسكو براي فروش آغاز كردم. در آغاز كار از هركدام از آنها يك يا دو تومان (نه هزار يا 2هزار تومان) سود مي‌كردم. پنج سال اينچنين سخت كار كردم. بسيار دشوار بود. اما پشتكار و اعتقاد به هدف با توكل به خدا تحمل سختي‌ها را آسان مي‌كرد. در 18 سالگي توانستم 20 هزار تومان پس‌انداز كنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اين‌كه مجبور به ترك تحصيل شدم. غصه يتيمي چون باري سنگين به دوشم بود. (بغض مي‌كند) يتيم هيچ‌كس را ندارد. كارمند، كارگر، بانكي، كاسب و هركس ديگري شب كه به خانه‌اش مي‌رود دستي به سر و روي بچه‌اش مي‌كشد. اما يتيم اين محبت بزرگ را ندارد. شب‌ها، شب‌هاي جمعه پاهايش را در بغل مي‌گيرد و به انتظار مي‌نشيند. در انتظار آن كس كه دستي به سرش بكشد... در اين فكر بودم كه سرمايه‌ام را افزايش بدهم تا بتوانم كاري بكنم. مي‌خواستم يك كارگاه فرشبافي راه بيندازم. سراغ پسرعموي پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض كردم و 60 هزار تومان هم از بانك وام گرفتم. سرمايه‌ام شد 100 هزار تومان يعني به اندازه يك تراول صد توماني امروزي. وقتي اين پول دستم آمد تازه به فكر افتادم كه چه بكنم. چه ايده جديدي داشته باشم؟ ماه‌ها فكر كردم. آن روزها چون انقلاب پيروز شده بود تا 2 سال به هيچ ايراني پاسپورت نمي‌دادند. در اين مدت فكر كردم و فكر كردم تا به اين نتيجه رسيدم كه با صادرات كارم را شروع كنم. اما هيچ اطلاعاتي نداشتم. شنيده بودم آلمان مركز تجارت فرش است. ويزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در يك مسافرخانه يا پانسيون مستقر شدم. به سالن‌ها و انبارهاي فرش آنجا سرزدم و با سليقه‌ها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان براي خريد فرش به سوئيس مي‌روند. ويزاي 15 روزه سوئيس گرفتم و به ژنو رفتم. زبان هم نمي‌دانستم. در يك هتل با تاجري آشنا شدم و او ايده اصلي را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ايران فرش گرد بافته نمي‌شد و كيفيت توليد فرش و رنگ‌بندي‌ها هم مناسب نبود. چاي و قهوه‌ام را خوردم و همان روز به ايران برگشتم. به ده خودمان آمدم و ساختماني اجاره كردم. دستگاه خريدم، با 10 درصد نقد و بقيه اقساط. ابريشم هم قسطي خريدم. انسان بايد ريسك‌پذير باشد و من هم ريسك كردم. با دست خالي و از هيچ. شروع به بافتن فرش گرد كردم و چند نمونه كه بيرون آمد سر و كله تاجران آلماني پيدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور مي‌كنيد يا نه؟ در اولين معامله 6.5 ميليون تومان نقد پرداختند و شش ميليون تومان هم چك دادند! آن شب از شدت هيجان نخوابيدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمايه 100 هزار توماني من كه 80 هزار تومانش قرض بود در كارخانه اجاره‌اي اينچنين سودي نصيب من كرده بود، در اولين قدم... كسب و كارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ايتاليا، سوئيس، انگليس، بلژيك و ديگر كشورها آغاز كردم. بسيار سفر كردم و ايده‌هاي جديد دادم. از موزه‌هاي فرش كشورها بازديد مي‌كردم و از طرح‌ها اقتباس يا از آنها عكس مي‌گرفتم و با الهام از آنها و تلفيق طرح‌ها، ايده‌هاي نو بيرون مي‌دادم. در اين مدت سليقه مشتريان را شناختم. اصول كار خودم را پيدا كردم. من شريك ندارم. هيچ‌گاه نداشته‌ام و نخواهم داشت. اگر شريك خوب بود، خدا براي خودش شريك مي‌گذاشت. اصل ديگر من احترام به مشتري است، هر كه مي‌خواهد باشد. پيش مشتري مثل سربازي كه جلوي تيمسار خبردار مي‌ايستد، با احترام مي‌ايستم. اتكاي خودم اول به خدا و دوم به ايده و تفكر و پشتكار و ريسك‌پذيري خودم است. بسيار ريسك مي‌كنم،بسيار. كمي بعد در بازديد از هتل‌هاي معروف جهان تصميم گرفتم وارد كار ساخت بزرگ‌ترين پروژه هتل كشور شوم. تاكنون 180 ميليارد تومان در اين پروژه سرمايه‌گذاري كرده‌ام. تمام مصالح اين پروژه خارجي و بهترين است. سنگ برزيل، شيشه بلژيك، دستگيره در انگليس و تاسيسات آلماني است. كابين چهار آسانسور نيز از طلاي 18 عيار است. اين هتل 340 واحد مسكوني در 25 طبقه، هفت طبقه سالن ورزشي، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روي درياچه، 10 هزار متر شهر آبي، 70 هزار متر زمين آمفي‌تئاتر، 90 هزار متر زمين گلف و 2 باند هليكوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازي اين پروژه با فرانسوي‌ها 9 ميليون دلار (9 ميليارد تومان)‌ است. اين پروژه آبروي كشور است و من با افتخار روي آن سرمايه‌گذاري كرده‌ام. من ايران را دوست دارم. برويد بگرديد حتي يك دلار و ريال در خارج كشور ندارم و سرمايه‌گذاري يا ذخيره نكرده‌ام.... مي‌پرسيد چه احساسي نسبت به پول دارم؟ پول ديگر مرا ارضا نمي‌كند. هدف من كارآفريني است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقيم كار مي‌كنند. من 2 بار برنده تنديس الماس بزرگ‌ترين بيزينس‌من جهان شدم و بزرگ‌ترين صادركننده فرش كشور هستم. اما مي‌دانيد بزرگ‌ترين افتخار من چيست؟ يتيم‌نوازي. افتخار مي‌كنم 2 سال خير نمونه كشور شدم. افتخار مي‌كنم جزو 100 كارآفرين برتر كشور هستم. دوست دارم اشتغالزايي كنم. دوست دارم سفره مرتضي علي باز كنم، معتقدم خدا من را وسيله قرار داده است. هم‌اكنون 1070 بچه يتيم را زير پوشش دارم و با خودم پيمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه كنم. وصيت كرده‌ام وقتي مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه يتيم اضافه شود و مخارج همه يتيم‌ها را از محل ارثم بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لياقت داشتند، راه من را ادامه مي‌دهند. سفره كه مي‌اندازيم براي يتيم‌ها و مي‌آيند و غذا مي‌خورند، كيف مي‌كنم. گريه مي‌كنم و حال مي‌كنم. در يك مراسمي بچه‌ها دورم جمع شده بودند و هر كس چيزي مي‌خواست. در اين ميان دختربچه‌اي به من نزديك شد و به جاي آن كه چيزي بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بيايند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روي پايم نشست و بابايي صدايم كرد. من به هر دخترم 50 ميليون تومان جهاز دادم و مقرر كردم به اين يكي 100 ميليون تومان جهاز بدهند. اين دست خداست كه مهر اين دختر را به دل من انداخت. يتيمي سخت است. بهترين ساعات عمر من زماني است كه در خدمت يتيمان هستم. پول را براي چه مي‌خواهيم؟ خدا به ما داده و ما هم بايد به بقيه بدهيم. ما وسيله هستيم. بايد بخشيد و بي‌منت و زياد بخشيد. اين توصيه من به همكارانم است. من از زير صفر شروع كردم. توصيه من به جوانان اين است كه منطقي فكر كنند. اين گونه نبوده كه شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاك خوردم و رنج كشيدم و آثار اين رنج هنوز در من هست. اميدشان به خدا و فكر و بازوي خودشان باشد. درستكار باشند و تلاش و تلاش و تلاش كنند. اين فرمول من است...
  2. 1- اجبار يا توان وقتي مي‌خواهيد چيزي را به زور كسب كنيد، بايد از همه طرف متوسل به جبر شويد كه نيازمند تلاش و تقلاي بسيار است. اين در حاليست كه تكيه بر آنچه در توان داريد نيرويي خلق مي‌كند كه از تونايي‌ها فراتر مي‌رود. وقتي فرد تمام نيروهاي دروني، باورها و عواطفش را هم سو مي‌سازد احساس قدرت وتوانمندي مي‌كند و اين امر موجب مي‌شود با صرف انرژي كمتر به اهدافش نايل گردد. به عبارتي فرد با هر قدم كه برمي‌دارد چندين گام جلو مي‌افتد. 2- تحقق وظايف يا نيل به هدف تحقق كارها با به پايان رساندن و تمام كردن آنها همراه است و بيشتر به وظايف برمي‌گردد. وقتي انسان كاري را به پايان مي‌رساند آن چيز معنا و اهميت خود را از دست مي‌دهد. آيا تا به حال براي تحقق كاري تلاش و كوشش كرده‌ايد؟ اگر چنين بوده است آيا با تحقق آن احساس نكرده‌ايد آنقدرها هم مهم نبوده است؟ اين تجربه همواره با ياس همراه است. اما نيل به هدف هيچ‌گاه پايان‌پذير نيست. چرا كه با آگاهي معنوي از معنا و اهميت كار همراه است. اين ديدگاه همواره آرامش دهنده و الهام‌بخش است. 3- كسب اطلاعات يا به كار بستن آنها بديهي است كه كسب اطلاعات تنها در صورت به كار بستن آنها ثمربخش خواهد بود. متاسفانه بسياري از كارآفرينان و كارفرمايان ساعات زيادي را صرف مطالعه و كسب اطلاعات مي‌كنند. اما هيچ‌گاه آنها را به كار نمي‌بندند. 4- تفكيك يا تلفيق كارآفرينان موفق مي‌گويند پيش از هر چيز به زندگي‌شان به صورت بخش‌هاي تفكيك شده نگاه كرده‌اند. اين افراد حتي در تجارتشان هم چنين نگاهي به خدمات، محصولات و حتي تلاش‌هايشان دارند. اين امر بايد به صورتي باشد كه كسب موفقيت در هر زمينه به پيشبرد زمينه ديگر منتج شود. براي اين كار مولفه‌ها و طرح‌هاي گوناگون تجارتتان را بنويسيد. سپس درباره اينكه فعاليت در كدام زمينه به برجسته‌سازي زمينه ديگر مي‌‌انجامد بيانديشيد و برنامه‌ريزي كنيد. 5- فقط كار يا كار همراه با تفريح كار جدي و بدون تفريح تحميلي از «بايد»‌ها و «وظايف» است كه نتيجه‌اي جز خستگي ندارد. با كار سخت و طاقت‌فرسا انسان مي‌خواهد در مقابل چيزي ايستادگي كند. اما كار همراه با تفريح، منبع شادابي، نور،‌الهام و آرامش است. كارآفرينان موفق پيش از پي بردن به نحوه صحيح انجام كارها، فكر مي‌‌كردند بايد فقط تلاش كنند و اين امر سلامتي، انرژي و شادابي را از آنان مي‌گرفت. آنها پس از كسب نتايج ضعيف تصميم گرفتند روش خود را تغيير دهند و آن وقت بود كه خودشان هم شگفت‌زده شده بودند كه «آيا واقعا اينقدر راحت مي‌شد كارها را انجام داد»! 6- حمايت ساختار يا كل فضاي كاري ساختارها در نحوه انجام امور نقش مهمي ايفا مي‌كنند و حتي اگر ساختار تشكيل‌شده بسيار متفاوت از ساختار ديگران باشد باز هم ايرادي بر آن نيست. ساختارها روي وظايف و نتايج از پيش تعيين شده تكيه مي‌كنند اما برخورداري از حمايت كل فضاي كاري ساختار وسيعتري فراهم مي‌‌آورد كه پيشرفت و ترقي را آسانتر مي‌سازد. تفاوت اين دو در اينست كه محيط براي شما كار مي‌كند ولي براي ساختار شما بايد كار كنيد. حمايت فضاي كاري، ‌ساختارهاي كوچكتر را از آن شما مي‌سازد. كارآفرينان موفق معتقدند اين تفاوت بسيار حائز اهميت است. آنها با بسط ساختارهاي حمايتگر به كل فضاي كاري موفقيت بيشتري نصيب خود مي‌كنند. 7- تغيير رفتار يا تحول تغيير رفتار سطحي‌تر از تحول است. اين امر به ترك يا آغاز يك رفتار اشاره دارد كه ممكن است ساده يا گذرا باشد. تحول نيروي قوي‌‌تري است كه در نتيجه يك تجربه به وجود مي‌آيد و به دگرگوني عميق و دروني منجر مي‌شود كه اغلب هويت فرد را هم دستخوش تغيير قرار مي‌دهد و براي او ديدگاه متفاوتي به ارمغان مي‌‌آورد. لحظاتي را به ياد بياوريد كه به يكباره و ناگهان «چيزي دريافت كرده‌ايد». اين شروع يك دگرگوني است. البته هميشه امكان برگشت به روش و رويكرد گذشته وجود دارد. اما هميشه صدايي از درون به شما خواهد گفت كه با برگشت به رويكرد نخست نمي‌توانيد از توانايي‌هاي خود نهايت استفاده را بكنيد. براي نمونه وقتي متوجه شويد افكار شما نتايج كارتان را تحت الشعاع قرار مي‌دهند ديگر نمي‌توانيد اين امر را منكر شويد و اگر گاهي از اين حقيقت غفلت كنيد باز هم صدايي از عمق وجودتان شما را به آن فرا مي‌خواند. كارآفرينان موفق همواره به دنبال كشف تحولات لازم هستند تا بتوانند زندگي و كارشان را باز هم در جهت بهتري هدايت كنند. 8- بدبيني يا خوش‌بيني بديهي به نظر مي‌رسد كه بهتر است خوش‌بين بود تا بدبين. اما مسئله اينجاست كه مشكل مي‌توان تشخيص داد چه زمان بدبين هستيم. افرادي كه در كشاكش تجارت هستند خود را «واقع‌گرا» توصيف مي‌كنند و مي‌گويند واقعيات و حقيقت امور را مي‌بينند. اما حقيقت اين است كه آنها تنها بخشي از واقعيات را مي‌بينند و اكثر اوقات شرايط را از آنچه كه هست بدتر جلوه مي‌دهند. خوش‌بيني تنها يك طرز تفكر يا رويكرد نيست بلكه يك تعهد است كه فرد را ملزم مي‌دارد نقطه قوت و روشن شرايط را ببيند و آنها را بارور سازد. اين يك اصل معنوي و علمي است كه وقتي انسان قواي خود را بر نقاط سازنده و مثبت متمركز كند و با شور و بصيرت از آنها براي رسيدن به هدفش استفاده نمايد خلاق‌تر و با درايت‌تر مي‌شود. كارآفرينان موفق اين مهارت را در خود "به حد كمال" رسانده‌اند. 9- ارج نهادن به جايگاه خود يا توجه به كمبودها خواستار شرايط بهتر بودن و بيشتر خواستن چيز بدي نيست. اما بيشتر مردم وقتي درباره خواسته‌هايشان صحبت مي‌كنند بر خلئي كه ميان خواسته‌ها و داشته‌هايشان وجود دارد تكيه مي‌كنند. اين كار موجب مي‌شود نداشتن‌ها از داشتن‌ها پررنگ‌تر شوند و يك گره كور ايجاد شود. ارج نهادن به جايگاهي كه داريد به معناي در لحظه زيستن، عشق ورزيدن به لحظه لحظه زندگي و قدر آن را دانستن است. ارج نهادن به جايگاهي كه داريد آرزوها و روياهايتان را زير سوال نمي‌برد بلكه نيروي اعتماد و احساسات مثبت را تقويت و راه را براي نيل به خواسته‌ها باز مي‌كند. در آخر بايد گفت تفاوت كارآفرينان موفق با ديگران در ديدگاه‌ها، باورها و رفتارهاي آنان نهفته است. بنابراين علاوه بر تغيير عملكرد بايد ذهنيات دروني را هم متحول ساخت و از آن بهره برد. شما براي موفق شدن در كارتان چه تحولاتي در خود ايجاد كرده‌ايد؟
×
×
  • اضافه کردن...