رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ژان پل سارتر'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. دانلود کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر ژان پل سارتر سارتر : «اگزیستانسیالیسمی که من نماینده ی آن هستم، دستگاه منسجمی است. این فلسفه می گوید که اگر واجب الوجود نباشد، لااقل یک موجود هست که در آن، وجود، مقدم بر ماهیت است؛ موجودی که پیش از آن که تعریف آن به وسیله ی مفهومی ممکن باشد، وجود دارد و این موجود بشر است، یا به تعبیر «هایدگر» واقعیت بشری. این عبارت بدان معناست که بشر ابتدا به وجود می آید، متوجه وجود خود می شود، در جهان سر بر می کشد و سپس خود را می شناساند. یعنی تعریفی از خود به دست می دهد. سارتر با اثبات تقدم وجود بر ماهیت، انسان رو مسئول کارهای خودش معرفی می کنه و معتقده:« اگر به راستی وجود بر ماهیت مقدم است، پس بشر مسئول وجود خویش است، چون بشر (به طور کلی) خود را می سازد، بنابراین همه ی مسئولیت ها به عهده ی خود اوست». بدین گونه، نخستین کوشش اگزیستانسیالیسم اینه که فرد بشری رو مالک و صاحب اختیار آن چه هست قرار بده و مسئولیت کامل وجودش رو بر خود مستقر کنه. از دید اگزیستانسیالیسم، این اصل که آدمی مسئول فردیت خاص خود هست، به این معناست که هر فردی مسئول تمام افراد بشره. : «این سنگ اول بنای اگزیستانسیالیسم است. در واقع اگر واجب الوجود نباشد هر کاری مجاز است. پس انسان وانهاده است. زیرا بشر نه در خود و نه بیرون از خود امکان اتّکا نمی یابد. باید گفت که بشر، از همان گام اول، برای کارهای خود عذری نمی یابد، ما تنهاییم، بدون دستاویزی که عذرخواه ما باشد. این معنی، همان است که من با جمله ی «بشر محکوم به آزادی است» بیان می کنم. بشر محکوم است، زیرا خود را نیافریده و در عین حال آزاد است، زیرا همین که پا به جهان گذاشت مسئول همه ی کارهایی است که انجام می دهد. ---------- این کتاب خلاصه ای است از دیدگاه و سیستم فلسفی ژان پل سارتر. در ابتدا سارتر به کسانی که فلسفه اگزیستانسیالیسم را فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی می دانند و دلیل می آورندکه به طور مثال قهرمانهای رمانهای نویسندگان اگزیستانسیالیست دچار ویژگی های فوقند چنین پاسخ میدهد: شعار فلسفه اگزیستانسیالیست نشان دادن بدیها به منظور دگرگون کردن آنهاست. در پاسخ آنهایی که این فلسفه را به سبب انکار واجب الوجود خالی از ارزشها دانسته و آن را عبث و پوچ می پندارند چنین پاسخ میدهد: ارزش چیزی نیست جز معنایی که شما برای آن بر میگزینید.انسان هیچ است به جز آنچه خود می سازد. در مورد بحث ها و جدل های که بین خدا باوران و خدا ناباوران بر سر اثبات واجب الوجود در می گیرد سخن پر مغز زیر را بیان می دارد: مسئله اساسی بودن واجب الوجود نیست،مهم آن است که بشر باید خود شخصا را باز یابد و یقین کند که هیچ چیز نمی تواند او را از خود رهایی دهد حتی اگر دلیلی بیابد که بودن واجب الوجود بر او ثابت گردد. در قسمتی دیگر از کتاب یکی از بحث های اصلی فلسفه یعنی وجود و ماهیت را پیش می کشد و چنین بیان می دارد: بشر حداقل تنها موجودی است که در آن وجود بر ماهیت مقدم است،موجودی که پیش از آنکه تعریفی از آن ممکن باشد وجود دارد. این عبارت بدان معنا است که بشر ابتدا وجود می یابد،سپس متوجه وجود خود می شود،در جهان سر بر می کشد و سپس خود را می شناسد،یعنی تعریفی از خو می دهد.به طور خلاصه بشر هیچ است به جز آنکه از خو د می سازد. نتیجه اصلی این تقدم وجود بر ماهیت مسئول بودن بشر در قبال طرحی است که از خود می سازد. سارتر بشر را وانهاده می داند بدین معنا که به سبب انکار واجب الوجود مسئولیت کامل طرحی و تعریفی که از زندگی خود به دست می دهد با خویشتن است و جایی برای دست تقدیر باقی نمی ماند.به همین علت این جمله دکارت را نقل می کند: به جای تسلط بر جهان، باید بر خود مسلط شد. ------------ کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر ژان پل سارتر را از فایل پیوست دریافت نمایید: existansialism_va_esalate_bashar.pdf
  2. Astraea

    البر کامو

    - ما نمی‌توانیم بی‌گناهی هیچ کس را تأیید کنیم، در صورتی که می‌توانیم به طور قطع مجرمیت همه کس را مسلم بدانیم. هر انسانی گواهی است بر جنایت همة انسانهای دیگر. - شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم. من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام. - می‌خواهم راز بزرگی را برایتان فاش کنم : در انتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه روزه روی می‌دهد.
  3. Astraea

    پل سارتر

    چند جمله از نمایشنامه مگس ها: ژوپیتر:پس تو خیال میکنی من چه کسی باشم؟من نیز نقش خود را دارم.آیا تصور میکنی که این نقش مرا سرگشته نمیسازد؟صدهزار سال است که در محضر انسان جلوه گری میکنم.آرام و اسفناک.بایسته است که بر من بنگرند:هرچقدر به خیرگی در من نظر کنند؛نگاه کردن به خودشان را از یاد میبرند.اگر یک آن از حال خود غفلت میکردم،اگر اجازه میدادم سمت و سوی نگاهشان تغییر کند.............
  4. spow

    ژان پل سارتر

    ژان-پل سارْتْرْ (به فرانسوی: Jean-Paul Charles Aymard Sartre )‏(۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ - ۱۵ آوریل ۱۹۸۰) فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و منتقد فرانسوی بود. سارتر روز ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ به دنیا آمد. پدرش ژان باپتیست سارتر (۱۸۴۷-۱۹۰۶) افسر نیروی دریایی فرانسه بود و مادرش آنه ماری (۱۸۸۲-۱۹۶۹) دخترعموی دکتر آلبرت شوایتزر معروف، برندهٔ جایزه صلح نوبل است. پانزده ماهه بود که پدرش به علت تب زرد از دنیا رفت. پس از آن مادرش به نزد والدینش بازگشت. پدربزرگش چارلز شوایتزر یکی از عموهای آلبرت شوایتزر در مدرسه به آموزش زبان آلمانی اشتغال داشت. ژان در خانه زیر نظر او و چند معلم خصوصی دیگر تربیت شد و در خردسالی خواندن و نوشتن (فرانسه و آلمانی) را فراگرفت. در کودکی چشم راستش دچار آب مروارید شد، به تدریج انحراف به خارج پیدا کرد و قدرت بیناییش را از دست داد. تا ده سالگی بیشتر خانه نشین بود ارتباط بسیار کمی با مردم داشت. همانگونه که خود در کتاب "کلمات" دوران کودکیش را بیان می‌کند، کودکی تيزهوش اما گوشه گير بود و سالهای کودکی را بيش از هرجا ميان انبوه کتابها به خواندن آثار مهم ادبی و تاريخی گذرانده است. پس از آن به مدرسه لیس هنری هشتم رفت. دوازده سال بود که مادرش دوباره ازدواج کرد و با همسر جدیدش که یکی از دوستان قدیمی پدر ژان بود به شهر «لا روشل» نقل مکان نمود. این اقدام موجب نفرت سارتر از مادرش شد. تا ۱۵ سالگی برای تحصیل به مدرسه یی در لا روشل رفت اما تحمل شرایط مدرسه و رفتارهای خشونت آمیز دانش آموزان دیگر برای او بسیار دشوار بود. ژان در سال ۱۹۲۰ به یک مدرسه شبانه روزی در پاریس فرستاده شد. در آنجا با یکی از همکلاسی‌هایش به نام «ٔپل نیزان» آشنا شد که این آشنایی به یک رفاقت درازمدت انجامید. نیزان در معرفی ادبیات معاصر به سارتر نقش بسزایی داشت. در سال ۱۹۲۲ موفق به گرفتن دیپلم شد، پس از آن تصمیم گرفت به همراه «نیزان» در «دانشسرای عالی پاریس» در رشتهٔ آموزگاری ادامه تحصیل دهد. ۱۹۲۴ در امتحان ورودی از ۳۵ نفر قبول شده نهایی، رتبه هفتم را به دست می‌آورد. به همراه نیزان دست به انتشار مجله‌ای در دانشسرا می‌زند. چهار سال بعد در امتحانات نهایی رشته فلسفه مردود می‌شود. دلیل رد شدن نیز عقیده سارتر در مورد فلسفه بود. او عقیده داشت «فلسفه فهمیدنی است، نه حفظ کردنی». سال بعد (۱۹۲۹) در امتحانات نهایی جایگاه نخست نصیب سارتر می‌شود و «سیمون دوبووار» و «ژان هیپولیت» و «پل نیزان» مقام‌های بعدی را کسب می‌کنند. سیمون دوبووار، فیلسوف، نویسنده و فمینیست فرانسوی همراه و همدم مادام‌العمر او بود. آشنایی این دو به سال ۱۹۲۹ و زمان آمادگی دوبووار برای امتحانات فلسفه در سوربن بازمی گردد. سیمون دوبووار دختر ناز پرورده‌ای که تحت سلطه قرار دادهای مذهب کاتولیک بود بعد از آشنایی با سارتر شدیداً و عمیقاً به او دلبسته می‌شود و تا آخر عمر با او همراه می‌ماند هر چند که این رابطه در سالهای پایانی عمر سارتر تا حدودی ضعیف می شود. پس از اتمام تحصیلات در دبیرستان‌های "لوهاور" و "لیون" به تدریس فلسفه پرداخت. پس از مدتی‌ تصمیم گرفت که برای کامل شدن تحقیقاتش در زمینه فلسفه راهی‌ آلمان شود. با استفاده از یک بورس تحصیلی‌ به آلمان رفت و در برلین به ادامهٔ تحصیل پرداخت. در اینجا بود که آشنایی عمیقتری با آثار فیلسوفان بزرگی‌ همچون مارتین هایدگر ( فلسفه اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم) و ادموند هسرل (فلسفه پدیدار شناسی‌) پیدا کرد. اما پس از چندی تاب تحمل حکومت نازی را نیاورد، به پاریس برگشت و کار تدریس فلسفه را دنبال نمود. سارتر از کودکي در پي کسب شهرت بود. به همین دلیل به نویسندگی روی آورد. با این همه مدت‌های مدیدی نوشته‌هایش یکی‌ پس از دیگری از سوی ناشران بازگشت داده میشدند و او بدینخاطر نتوانست به آرزوی دیرینه‌اش جامه عمل بپوشاند. اما در ۱۹۳۸ و با نگارش نخستين رمان فلسفي‌اش با نام «تهوع» به شهرتی فراگير دست يافت. در اين رمان تکان دهنده دلهره وجود و بيهودگی ذاتی هستی، با جسارتی بی سابقه ترسيم شده است. پس از آن، نگارش مجموعه اي از داستانها با نام «ديوار» (۱۹۳۹) را آغاز كرد که به دليل شروع جنگ دوم جهاني ناتمام ماند.
  5. [h=1]نامه فیلسوف فرانسوی به «محمدرضا شاه» برای اعدام نکردن یک مبارز[/h] ماجرای نامه «ژان پل سارتر» به محمد رضا پهلوی، برای اعدام نشدن یک مبارز انقلابی مسلمان، اولین بار در چنین روزی (15 آوریل) در سال مرگ سارتر توسط مرحوم احسان نراقی مطرح شد. بنا بر این گزارش به نقل از مرحوم احسان نراقی که یک جامعه شناس سیاسی و از نزدیکان فرح پهلوی بود، ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی نامه ای به شاه نوشته که در آن از محمدرضا درخواست می کند "سید کاظم بجنوردی" را اعدام نکند. نراقی می گوید:" سارتر انقلاب ایران را دنبال می کرد و زمانی که "سید کاظم بجنوردی"، جوان 24 ساله ای بیش نبود و محکوم به اعدام شده بود سارتر او را مورد حمایت قرار داد، نامه او باعث شد که شاه دستور دهد کیفر او به حبس ابد تخفیف یابد." نام سید کاظم موسوی بجنوردی امروز با دائره المعارف بزرگ اسلامی گره خورده است. کاظم بجنوردی که از مبارزان مسلمان پیش از انقلاب است، در سال 1340 حزب ملل اسلامی را با خط مشی مسلحانه پایه‌گذاری کرد و در دادگاه نظامی به اعدام محکوم شد. بجنوردی از سال 1342 تا وقوع انقلاب در زندان به سر برد. او در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران به نمایندگی برگزیده شد، اما با پایان دوره اول مجلس تصمیم ‌گرفت که از سیاست‌ کناره‌گیری کند و به حکم دل، عمرش را وقف فرهنگ و بالا بردن دانش عمومی مردم کند، زیرا بجنوردی جوان که در سال‌های پیش از انقلاب یکی از مبارزان سرسخت رژیم شاه بود و حتی به خاطر این مبارزه به 22 سال زندان و یک بار اعدام محکوم شده بود، پس از انقلاب دل به فلسفه و فرهنگ سپرد. احسان نراقی سند جالبی را مطرح کرد که نشان می‌داد ژان پل سارتر در آن زمان به خاطر محکومیت کاظم بجنوردی به اعدام، به محمدرضا شاه نامه می‌نویسد و از او می‌خواهد که بجنوردی را آزاد کند که البته شاه دستور می‌دهد تا حکم اعدام بجنوردی به حبس ابد تقلیل یابد. این نامه تاریخی سارتر که در مجله شوکران به چاپ رسیده است، حاصل تلاش کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور بود. البته سیاستمداران مخالف شاه و روحانیت مثل مرحوم آیت‌الله حکیم و دیگر علما نیز از شاه آزادی بجنوردی را خواستار شده بودند. ‌ یادآور می شویم که امروز 15 آوریل، سالروز مرگ ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده فرانسوی است.
  6. spow

    اگزيستانسياليسم

    اگزيستانسياليسم؛ هستي گرايي يا اصالت وجود مكتب اگزيستانسياليسم (Existentialisme)، نهضتي براي اعتراض به همه نظامها و قانونهاي آرمانگرايانه اي است كه مي خواهند برانسان مسلط شوند. اين مكتب بر خلاف اكثر مكتبهاي ادبي، به جاي طبيعت ادبي و شاعرانه، ماهيت فلسفي دارد. در ابتدا سورن كي يركه گور (Soren kierkegaard)، فيلسوف اگزيستانسياليست دانماركي، اين نظريه فلسفي را ارايه داد و فلاسفه آلمان مانند كارل ياسپرس (Karl Jaspers) و مارتين هايدگر (Martin Heidegger) آن را گسترش دادند. سپس ژان پل سارتر، استاد مجرب فلسفه، اين مكتب را به جامعه ادبي فرانسه معرفي كرد. ديدگاه فلسفي اين مكتب با آثار سارتر، آلبرت كامو و سيمون دوبووار عملاً وارد ادبيات شد و دوره اي از ادبيات فلسفي را در تاريخ رقم زد. هرچند اين مكتب ادبي بعد از دوره كوتاهي از ميان رفت ولي تأثير خود را برتئاتر Absurde و نويسندگاني مانند ساموئل بكت (S. Beckett) و ژان ژنه (J.Genet) برجاي گذاشت. • اگزيستانس واگزيستانسياليسم چيست؟ اگزيستانسياليسم در جست وجوي انسان گرايي تازه اي است كه به انسان و مفهوم وجودي او مي پردازد. و «ماهيت» انسان را از «وجود» او مجزا مي داند. از نظر اگزيستانسياليستها فقط خدا است كه ماهيت و وجودش جدايي ناپذير است. براي روشن شدن مفاهيم «ماهيت» و «وجود» به عنوان توضيح مي توان گفت كه؛ وقتي مي گوييم : «ما انسان هستيم» يعني ما وجود داريم و اين دليل بر اثبات «وجود» ما است و «انسان» بودن ما نيز دليل بر «ماهيت وذات» ما است. بنا بر اين ماهيت انسان را بايد در وجود او جست وجو كرد.بطور معمول ما براساس پيش زمينه ذهني و دانشي كه درمورد پديده اي داريم به واقعيت آن مي رسيم، درحالي كه اگزيستانسياليست ها عكس اين روش را به كار مي گيرند، يعني سعي مي كنند بدون دخالت ذهن ومنطق به واقعيات پديده اي برسند و مفاهيم انتزاعي را به صورت بسيارملموس و قابل احساس درك كنند، برخلاف ذهن وانديشه كه واقعيتهاي عيني را به صورت انتزاعي درك مي كند. تفكر اگزيستانسياليستي به نظريات روانشناسان «رفتارگرا» بسيار نزديك است. رفتارگرايان ذهن انسان را در بدو تولد به «لوحي سفيد» تشبيه مي كنند. يعني انسان بدون هيچ پيش زمينه ذهني به دنيا مي آيد و به تدريج با عمل خود در جريان زندگي، خود و تفكر خود را مي سازد. اگزيستانسياليستها اغلب به دين و مذهب توجه اي نمي كنند. اما كارل ياسپرس و گابريل مارسل از طرفداران اگزيستانسياليسم مسيحي هستند كه برخلاف اگزيستانسياليسم غير ديني، بر تعالي ارزشهاي ديني تكيه مي كنند. • عقايد اگزيستانسياليستها: 1. توجه به آنچه كه «وجود دارد»: فلسفه سنتي به سوي انديشه هاي انتزاعي روكرده بود. آنان به موقعيتهاي محسوس و عيني مانند شرايط انسان در زندگي روزمره اش و به عواطف او مانند احساس تنهايي، نوميدي، هراس و دلهره انسان غرق در اين دنياي مادي، علاقه مند هستند. فلسفه اگزيستانسياليستي به نوعي فلسفه دكارتي، ذهني و پويا منتهي مي شود كه بهتر با واقعيت منطبق است 2. تقدم «وجود» بر «ماهيت» : تا قبل از اگزيستانسياليسم، فلاسفه معتقد بودند كه «ماهيت» انسان بر «وجود» اوتقدم دارد ولي اگزيستانسياليستها عكس اين مطلب را ثابت كردند. آنان واقعيت «بودن» و «وجودداشتن» را بر ذات و ماهيت انسان مقدم مي دانند و در وهله اول به وجود و سپس به ماهيت توجه مي كنند و به عقيده آنان وجود است كه ماهيت انسان را در شرايط مختلف (به صورت ترسو يا شجاع ، كارگر يا تن پرور، خوب يا بد و...) مي سازد. 3. انسان آزاد و مسؤول: اگزيستانسياليستها سرنوشت از پيش تعيين شده و جبريت را قبول ندارند. از نظر آنان انسان، صنعتگر ويژگيها و خصوصيات «وجود» خود است. او مسؤول سرنوشت، جامعه و زمان خود است. و اين دليل بر آزادي انسان است كه خود و هر آنچه را كه احاطه اش مي كند به ميل و خواست خود هدايت كند و بر اساس اراده خود به دنيا جهت ببخشد. و همين مسأله انتخاب و تصميم گيري براي سرنوشت و آينده باعث احساس دلشوره، هراس و نوميدي در انسان مي شود. 4. پوچ گرايي: به عقيده اگزيستانسياليستها، اين دنيا پوچ و بي هدف است. وانسان در اين دنياي فاني و بي قانون بدون هيچ راهنمايي رها شده است. 5. نفي فطرت: از نظر اگزيستانسياليستها انسان بدون هيچ خصيصه فطري متولد مي شود. يعني هيچ چيز اوليه اي بطور فطري و ذاتي در او وجود ندارد كه او را هدايت كند. و انسان تحت تأثير هيچ نيروي دروني يا بيروني قرار نگرفته است. به اين ترتيب انسان در اين دنيا و «عالم وجود » با رفتار، تجربه وتقليد ازمحيط براي خود «ماهيت» كسب مي كند. • قالبهاي ادبي اگزيستانسياليستها خيلي ماهرانه توانايي اين را دارند كه زبان و همه انواع ادبي را براي خلق آثار و بيان افكار خود به كار گيرند. و در اين مكتب، فلسفه پايه هاي ادبيات را تشكيل مي دهد و نويسندگان در خلق آثار خود از فلسفه ونظريه هاي استادان فلسفه الهام مي گيرند.اگزيستانسياليستها اغلب در قالبهاي رمان و نمايشنامه به طرح مسائل فلسفي و روانشناختي انسان مي پردازند. • موضوع و مضمون ادبيات اگزيستانسياليستي: در كارهاي اين سبك ادبي معمولاً مضامين نوميدي و تشويش و دلهره، حزن و اندوه، پوچي و بدبيني نسبت به دنيا و جامعه ديده مي شود. نگاه اگزيستانسياليستها «نگاه حسرت آلود به گذشته» است. بطوركلي آنان به اثرهاي تراژيك و غمناك اهميت زيادي مي دهند كه شايد اين غم و اندوه ناشي ازهراس آنان از افتادن در دام مرگ و نيستي باشد.
  7. soheiiil

    شیطان و خدا

    نوع كتاب : رمان نویسنده: ژان پل سارتر ترجمه : ابوالحسن نجفی ناشر: انتشارات نیل دانلود
×
×
  • اضافه کردن...