رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'چشم در برابر چشم / غلامحسین ساعدی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی
  • مکانیک در صنعت مکانیک در صنعت Topics
  • شهرسازان انجمن نواندیشان شهرسازان انجمن نواندیشان Topics
  • هنرمندان انجمن هنرمندان انجمن Topics
  • گالری عکس مشترک گالری عکس مشترک Topics
  • گروه بزرگ مهندسي عمرآن گروه بزرگ مهندسي عمرآن Topics
  • گروه معماری گروه معماری Topics
  • عاشقان مولای متقیان علی (ع) عاشقان مولای متقیان علی (ع) Topics
  • طراحان فضای سبز طراحان فضای سبز Topics
  • بروبچ با صفای مشهدی بروبچ با صفای مشهدی Topics
  • سفيران زندگي سفيران زندگي Topics
  • گروه طرفدارن ا.ث.میلان وبارسلونا گروه طرفدارن ا.ث.میلان وبارسلونا Topics
  • طرفداران شياطين سرخ طرفداران شياطين سرخ Topics
  • مهندسی صنایع( برترین رشته ی مهندسی) مهندسی صنایع( برترین رشته ی مهندسی) Topics
  • گروه طراحی unigraphics گروه طراحی unigraphics Topics
  • دوستداران معلم شهید دکتر شریعتی دوستداران معلم شهید دکتر شریعتی Topics
  • قرمزته قرمزته Topics
  • مبارزه با اسپم مبارزه با اسپم Topics
  • حسین پناهی حسین پناهی Topics
  • سهراب سپهری سهراب سپهری Topics
  • 3D MAX 3D MAX Topics
  • سیب سرخ حیات سیب سرخ حیات Topics
  • marine trainers marine trainers Topics
  • دوستداران بنان دوستداران بنان Topics
  • ارادتمندان جليل شهناز و حسين عليزاده ارادتمندان جليل شهناز و حسين عليزاده Topics
  • مکانیک ایرانی مکانیک ایرانی Topics
  • خودرو خودرو Topics
  • MAHAK MAHAK Topics
  • اصفهان نصف جهان اصفهان نصف جهان Topics
  • ارومیه ارومیه Topics
  • گیلان شهر گیلان شهر Topics
  • گروه بچه های قمی با دلهای بیکران گروه بچه های قمی با دلهای بیکران Topics
  • اهل دلان اهل دلان Topics
  • persian gulf persian gulf Topics
  • گروه بچه های کرد زبان انجمن نواندیشان گروه بچه های کرد زبان انجمن نواندیشان Topics
  • شیرازی های نواندیش شیرازی های نواندیش Topics
  • Green Health Green Health Topics
  • تغییر رشته تغییر رشته Topics
  • *مشهد* *مشهد* Topics
  • دوستداران داريوش اقبالي دوستداران داريوش اقبالي Topics
  • بچه هاي با حال بچه هاي با حال Topics
  • گروه طرفداران پرسپولیس گروه طرفداران پرسپولیس Topics
  • دوستداران هامون سینمای ایران دوستداران هامون سینمای ایران Topics
  • طرفداران "آقایان خاص" طرفداران "آقایان خاص" Topics
  • طرفداران"مخربین خاص" طرفداران"مخربین خاص" Topics
  • آبی های با کلاس آبی های با کلاس Topics
  • الشتریا الشتریا Topics
  • نانوالکترونیک نانوالکترونیک Topics
  • برنامه نویسان ایرانی برنامه نویسان ایرانی Topics
  • SETAREH SETAREH Topics
  • نامت بلند ایـــران نامت بلند ایـــران Topics
  • جغرافیا جغرافیا Topics
  • دوباره می سازمت ...! دوباره می سازمت ...! Topics
  • مغزهای متفکر مغزهای متفکر Topics
  • دانشجو بیا دانشجو بیا Topics
  • مهندسین مواد و متالورژی مهندسین مواد و متالورژی Topics
  • معماران جوان معماران جوان Topics
  • دالتون ها دالتون ها Topics
  • دکتران جوان دکتران جوان Topics
  • ASSASSIN'S CREED HQ ASSASSIN'S CREED HQ Topics
  • همیار تاسیسات حرارتی برودتی همیار تاسیسات حرارتی برودتی Topics
  • مهندسهای کامپیوتر نو اندیش مهندسهای کامپیوتر نو اندیش Topics
  • شیرازیا شیرازیا Topics
  • روانشناسی روانشناسی Topics
  • مهندسی مکانیک خودرو مهندسی مکانیک خودرو Topics
  • حقوق حقوق Topics
  • diva diva Topics
  • diva(مهندسین برق) diva(مهندسین برق) Topics
  • تاسیسات مکانیکی تاسیسات مکانیکی Topics
  • سیمرغ دل سیمرغ دل Topics
  • قالبسازان قالبسازان Topics
  • GIS GIS Topics
  • گروه مهندسین شیمی گروه مهندسین شیمی Topics
  • فقط خودم فقط خودم Topics
  • همکار همکار Topics
  • بچهای باهوش بچهای باهوش Topics
  • گروه ادبی انجمن گروه ادبی انجمن Topics
  • گروه مهندسین کشاورزی گروه مهندسین کشاورزی Topics
  • آبروی ایران آبروی ایران Topics
  • مکانیک مکانیک Topics
  • پریهای انجمن پریهای انجمن Topics
  • پرسپولیسی ها پرسپولیسی ها Topics
  • هواداران رئال مادرید هواداران رئال مادرید Topics
  • مازندرانی ها مازندرانی ها Topics
  • اتاق جنگ نواندیشان اتاق جنگ نواندیشان Topics
  • معماری معماری Topics
  • ژنتیکی هااااا ژنتیکی هااااا Topics
  • دوستداران بندر لیورپول ( آنفیلد ) دوستداران بندر لیورپول ( آنفیلد ) Topics
  • group-power group-power Topics
  • خدمات کامپپوتری های نو اندیشان خدمات کامپپوتری های نو اندیشان Topics
  • دفاع دفاع Topics
  • عمران نیاز دنیا عمران نیاز دنیا Topics
  • هواداران استقلال هواداران استقلال Topics
  • مهندسین عمران - آب مهندسین عمران - آب Topics
  • حرف دل حرف دل Topics
  • نو انديش نو انديش Topics
  • بچه های فیزیک ایران بچه های فیزیک ایران Topics
  • تبریزیها وقزوینی ها تبریزیها وقزوینی ها Topics
  • تبریزیها تبریزیها Topics
  • اکو سیستم و طبیعت اکو سیستم و طبیعت Topics
  • >>سبزوار<< >>سبزوار<< Topics
  • دکوراسیون با وسایل قدیمی دکوراسیون با وسایل قدیمی Topics
  • یکم خنده یکم خنده Topics
  • راستی راستی Topics
  • مهندسین کامپیوتر مهندسین کامپیوتر Topics
  • کسب و کار های نو پا کسب و کار های نو پا Topics
  • جمله های قشنگ جمله های قشنگ Topics
  • مدیریت IT مدیریت IT Topics
  • گروه مهندسان صنایع گروه مهندسان صنایع Topics
  • سخنان پندآموز سخنان پندآموز Topics
  • مغان سبز مغان سبز Topics
  • گروه آموزش مهارت های فنی و ذهنی گروه آموزش مهارت های فنی و ذهنی Topics
  • گیاهان دارویی گیاهان دارویی صنایع غذایی شیمی پزشکی داروسازی
  • دانستنی های بیمه ای موضوع ها
  • Oxymoronic فلسفه و هنر

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. اشخاص : حاكم جلاد مرد جوان پیرزن سقط فروش آهنگر میرشكار نوازنده 1 یك نیمكت بزرگ با پشتی مجلل، و آن طرف پشتی تختی است ناپیدا، برای استراحت. پرده كه باز می‌شود، صحنه خالی است. چند لحظه بعد، دو پای بزرگ بالای پشتی ظاهر می‌شود، و بعد صدای یك دهن دره بلند، و به دنبال، هیكل خپله و چاق حاكم كه آرام بلند شده، همه چیز بخود بند كرده، سپر، حمایل، شمشیر، كمان، و یك طپانچه قدیمی. دوباره یك دهن دره، چشمان پف كرده‌اش را می‌مالد و چند مشت به سینه می‌زند، با تنبلی می‌خزد و خود را روی نیمكت می‌اندازد، لوازم و اشیایی را كه به خود بند كرده، امتحان می‌كند، خاطر جمع‌ می‌شود، یك مرتبه انگار به خود آمده با سوءظن اطرافش را نگاه می‌كند، به فكر می‌رود، چند لحظه این چنین می‌‌گذرد، حاكم خم شده طرف راست را نگاه می‌كند و سوت می‌زند، خبری نیست، خم شده، طرف چپ را نگاه می‌كند و سوت می‌زند، خبری نیست. با صدای بلند فریاد می‌زند: «هی!» خبری نیست، بلند می‌شود و با صدای بلندتر: « هی، هی!». چیزی در زیر نیمكت می‌جنبد، حاكم زانو می‌زند و پرده را بالا می‌برد و با فریاد. (حاكم:) او هوی خرس گنده، مرتیكه الاغ، كثافت بوگندو! صدای دهن دره از زیر نیمكت. آهای گامبوی گردن گلفت بی‌خاصیت، دِ بیا بیرون! تخماقی به زیر تخت حواله می‌كند. چند لحظه بعد جلاد چهار دست و پا را از زیر تخت بیرون می‌آید. با قیافه پر خورده و پر خوابیده. همان لباس‌های رنگ وارنگ حاكم را به تن دارد، منتهی شلخته‌تر و با ساز و برگ فراوان‌تر. یك مشت ساطور و چاقو و قمه و تخماق و خرت و پرت دیگر به خود بسته. تا از زیر نیمكت بیرون می‌آید، چند مشت به سینه می‌زند و دهن دره بلندی می‌كند. خان فریاد می‌زند. دهی! مرتیكه بی همه چیز! بیدار شود! جلاد به خود می‌آید و سر و وضعش را مرتب می‌كند و لبخند می‌زند. (جلاد:) صبح حضرت حاكم به خیر قربان. (حاكم:) عصر حضرت حاكم به خیر مرتیكه، نه صبحش! جلاد با تعجب. (جلاد:) عصر؟ (حاكم:) آره گوساله خرفت، احمق بی شعور! (جلاد:) یعنی ما حالا داشتم خواب بعد از ظهرمونو می‌كردیم؟ (حاكم:) آره حیوون! آره! (جلاد:) ولی حضرت حاكم كه تا شب نمی‌شد، از خواب عصر بیدار نمی‌شدن؟ (حاكم:) درسته مرتیكه، منم همینو می‌خواستم ازت بپرسم. (جلاد:) چی رو بپرسین قربان؟ (حاكم:) می‌خواستم بدونم تو منو بیدار كردی؟ (جلاد:) من؟ (حاكم:) آره تو، حیوون! (جلاد:) نه خیر قربون، شما منو بیدار كردین. (حاكم:) پس منو كی بیدار كرد؟ (جلاد:) بی‌خبرم قربان، بنده خواب بودم. (حاكم:) حالا چندین و چند روزه كه عصرها همین جور بی‌خودی خواب از سرم می‌پره. چرا باید این جوری باشه؟ چرا باید خواب بعد از ظهر ما بهم بخوره؟ (جلاد:) معلومه قربان، بی‌خوابی می‌زنه به سرتون. (حاكم:) بی‌خوابی برای چی می‌زنه به سر ما؟ (جلاد:) شاید پر می خورین قربان. (حاكم:) من پر می‌خورم مرتیكه گاب یا تو؟ تهدیدآمیز به طرف جلاد می رود. (جلاد:) خب معلومه قربان، البته كه بنده. (حاكم:) پس چطور میشه كه من بدخواب میشم؟ (جلاد:) خیلی علت‌ها ممكنه داشته باشه قربان. (حاكم:) مثلاً؟ (جلاد:) مثلاً... مثلاً ممكنه وجدانتون ناراحت باشه. (حاكم:) چی؟ وجدان من ناراحت باشه؟ چطور ممكنه حیوون؟ (جلاد:) ممكن كه نیس قربان، فقط احتمال داره. (حاكم:) احتمال چی داره گوساله؟ (جلاد:) ناراحتی وجدان! (حاكم:) به چه علت مرتیكه؟ (جلاد:) علل زیادی ممكنه داشته باشه قربان. ولی اون كه به نظر این چاكر بی‌‌مقدار، و غلام درگاه می‌رسه چنین است كه مدتی است كار و بارمون كساده، و سه چهار روزه كه یه دونه هم عدالت اجرا نشده. (حاكم:) تو از كجا خبر داری كثافت الدنگ؟ (جلاد:) از كجا خبر دارم؟ مگه بنده عامل و مجری عدالت نیستم؟ بالاخره حساب دستمه قربان. (حاكم:) اشتباه نمی‌كنی؟ (جلاد:) ابداً، ابداً قربان. بذارین براتون بگم، آخرین چشمی كه درآوردیم چند روز پیش بوده؟ ها، سه روز پیش بوده. (حاكم:) پس به این علته كه خوابم نبرده؟ (جلاد:) صد در صد به همین علته قربان. و اما ناراحتی وجدان، گاه صبح‌ها شروع میشه، ولی اكثر اوقات بعد از ظهرها. گاه با یه سردرد، گاه با چند آروغ بلند و ممتد. گاه با پریدن از خواب و گاه با پریدن توی آب. گاه با عطسه، گاه با سكسكه. گاه پیش از خستگی، گاه بعد از خستگی، و اونوقت كه شروع شد، دیگه شروع شده. و پشت سرش، درد كمر و قولنج شكم، رودل و صفرای زیاد و بزاق فراوون، دودوی چشم‌ها و راست شدن پشم‌ها و آخر سر اختلال كامل حواس. و اما علاج همه این‌ها، در آوردن یه چشمه قربان. یه دونه چشم! (حاكم:) یه دونه چشم! (جلاد:) بله قربونت گردم. (حاكم:) چشم برای چی؟ (جلاد:) برای این كه عدالت اجرا بشه. (حاكم:) حالا ما چشم از كجا بیاریم؟ (جلاد:) چقدر فراوونه چشم قربان. (حاكم:) بله، فراوونه، ولی چقدر باید منتظر بشیم تا یكی بیاد دادخواهی، تا ما ترتیب كارمونو بدیم. همین جوری كه نمیشه رفت و خر یكی رو گرفت و كشید این جا. (جلاد:) چرا نمیشه قربان؟ بین این همه گاو و الاغ كه ریخته بیرون یه نفر پیدا نمیشه كه مستحق این كار باشه؟ (حاكم:) حتماً پیدا میشه، ولی چه جوری میشه شناختش؟ (جلاد:) پیدا كردن و شناختن و آوردنش با چاكر. تا حضرت حاكم چشم بهم بزنن، من ترتیب همه كارو داده‌ام. (حاكم:) پس منتظر چی هستی حیوون؟ عوض وراجی راه بیفت و دست به كار شو دیگه. (جلاد:) سمعاً و طاعتاً. با عجله می‌خواهد از صحنه بیرون برود كه به مرد جوانی برمی‌خورد. مرد جوان ناله‌های بلند می‌كند و با دو دست صورتش را پوشانده است. جلاد با فریاد. (جلاد:) قربان، با پای خودش اومد. به قهقهه می‌خندد و یقه مرد جوان را می‌چسبد. (حاكم:) بسیار خب، عالی شد! محكم بچسب و ولش نكن. جلاد مرد جوان را كشان كشان به وسط صحنه می‌آورد. مرد جوان ناله‌های بلند می‌كند و دست از صورت بر می‌دارد. یكی از چشم‌ها از چشم خانه در آمده، لخته‌های درشت خون صورتش را پوشانیده است. مرد جوان خود را از دست جلاد رها كرده، به پای حاكم می‌اندازد. (مرد جوان:) حضرت حاكم دستم به دامنت، دستم به دامنت! بیچاره شدم! بدبخت شدم! نجاتم بده! نجاتم بده! (حاكم:) پاشو ببینم، چی می‌خوای؟ (مرد جوان:) قصاص، قصاص، به تظلم آمده‌ام، قصاص، قصاص! (حاكم:) چی شده آخه؟ حرف بزن ببینم. مرد جوان دامن حاكم را می‌گیرد و نیم خیز می‌شود و چشم‌خانه خالی را نشان می‌دهد. (مرد جوان:) چشم، چشمم، چشمم! ناله‌های بلند می‌كند. (حاكم:) چشمت؟ چشمت چی شده؟ (مرد جوان:) دراومده قربان! در اومده. قصاص منو بگیرین، قصاص منو بگیرین. (حاكم:) دراومده؟ مایوس رو به جلاد. مال اینهم كه دراومده؟ (جلاد:) اشكالی نداره حضرت حاكم. تا معلوم بشه كه كی این كارو كرده، ترتیب قصاصو میدیم و اوضاع و احوال و جور می‌كنیم. چشمك می‌زند. (حاكم:) خب، این یه چیزی شد. خم شده به مرد جوان. هی جوون! بگو ببینم كی این كارو كرده؟ كی چشمتو درآورده؟ مرد جوان در حال ناله، میله آهنی باریكی را درآورده نشان می‌‌دهد. (مرد جوان:) این كرده قربان، این كرده! جلاد و حاكم نزدیك شده میله را تماشا می‌كنند. جلاد میله را از مرد جوان می‌گیرد. (جلاد:) این كرده؟ (مرد جوان:) بله قربان، بله، بله، این كرده، این لامسب بیچاره‌م كرده، من جوون را به خاك سیاه نشونده، علیل و بدبختم كرده. حاكم میله را می‌گیرد. جلاد و حاكم هر دو با تعجب به میله نگاه می‌كنند. (حاكم:) حالا ما با این چه كار می‌تونیم بكنیم؟ (مرد جوان:) قصاص منو بگیرین! قصاص منو بگیرین! من دیگه بیچاره شدم، عاجز و درمانده شدم، زندگیم از دست رفت. (حاكم:) من چه جوری می‌تونم قصاص تورو از این بگیرم؟ ها؟ رو به جلاد می‌كند. چه جوری میشه از این میله قصاص گرفت؟ (جلاد:) از این میله سخت و بی‌جون كه نمیشه قربان. اما... (حاكم:) اما چی؟ (جلاد:) اما از صاحبش میشه. (حاكم:) از صاحبش؟ (جلاد:) بله قربان، حق هم همینه كه صاحب این آلت قتاله به سزای اعمال كثیف خود برسه. حاكم خوشحال و خنده رو. (حاكم:) ها بارك الله، بارك الله! معلومه كه هنوز كله پوكت از كار نیفتاده‌ها! (جلاد:) اختیار دارین قربان. اختیار دارین، كله حقیر كه در مقابل كله مبارك حضرت حاكم قابلی نداره. حاكم به فكر می‌رود و خیلی جدی رو به جلاد. (حاكم:) ببینم مرتیكه، اگر صاحب میله خود طرف باشه چی؟ مرد جوان را نشان می دهد. (جلاد:) خود طرف باشه؟ فكر می كند. (حاكم:) آره، اونوقت چه كار میشه كرد؟ جلاد با خوشحالی. (جلاد:) چه بهتر! چه بهتر! اگر چنین باشه كارمون بی‌اندازه راحته. (حاكم:) چه جوری راحته؟ (جلاد:) اون یكی چشمش كه دست نخورده س قربان. ملاحظه می‌فرمایین؟ جلو دویده چشم سالم مرد جوان را نشان می‌دهد. (حاكم:) حالا كه این طوره واسه چی معطلی حیوون! زودباش و ترتیب كارشو بده. جلاد خنجر از كمر می‌كشد و موهای مرد جوان را می‌گیرد. مرد جوان جلو خزیده، پاهای حاكم را بغل می‌كند. (مرد جوان:) قربان! قربان! صاحب اون من نیستم. من، من نیستم. (حاكم:) تو نیستی؟ پس كیه؟ جواب بده دیگه. (مرد جوان:) یه پیرزن قربان! یه عفریته عجوزه. (حاكم:) خب. خب! حالا این عفریته عجوزه كجاس؟ ها؟ (مرد جوان:) تو خراب شده شه قربان. (حاكم:) و چه جوری چشم تورو درآورد؟ (مرد جوان:) نصفه‌های دیشب به سرم زد كه یه بارم سری به كلبه این پیرزن هف هفو بزنم شاید چیزی گیرمون اومد. با این كه ناشی نیستم قربان، ولی به كاهدان زده بودم. همین جوری تو تاریكی می‌گشتم و در و دیوار و دست می‌مالیدم كه نه تنها چیزی گیرم نیومد یه چشمم از دست دادم. (حاكم:) خاك بر اون سرت كنن. پس این هیكل گنده و بی‌خاصیت فقط برای لای جرز خوبه. چطور نتونستی با این گردن كلف از پس یه پیرزن بر بیای؟ (مرد جوان:) پیرزنه تو خواب بود قربان! و اونو، اون میله سگ مسیو كوبیده بود به دیوار كه یه مرتبه رفت تو چشمم. اونوقت فریاد كشان و ناله‌كنان دویدم بیرون. دیگه از هیچ طبیب و كحّالی كاری ساخته نبود. نفس نفس می‌زند و با احساسات. ولی غصه من بابت یه چیز دیگه س قربان. من آرزو داشتم این چشم ناقابل را در راه حضرت حاكم ا زدست بدم. اما یك عفریته گدا مرا از چنین افتخاری محروم كرد. زاری می‌كند. حالا من به دادخواهی اومده‌ام. حضرت حاكم باید قصاص منو بگیرن. حق منو بگیرن. تلافی چشمی رو كه قرار بود در قدوم مباركش فدا بشه در بیارن. عدالتو اجرا كنن. عدالت! عدالت! عدالت! حاكم دست‌ها را به هم می‌كوبد و با فریاد. (حاكم:) پیرزن! پیرزن!
×
×
  • اضافه کردن...