رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'وقتی نا امید شدید'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. ShaMoh

    چه کسی رو ناامید کردی ؟؟؟

    حسابی اعصابم داغون بود و حسابی حالم گرفته و خسته و نا امید و مایوس بودم . اصلا نمیدونستم چه مرگمه . نمی خواستم کسی از حال بدم خبر دار بشه ... پس دو راه داشتم : یکی به کسی نگم و راه دوم اینکه به یکی بگم دردم چیه ... راه دوم رو انتخاب کردم و اینچنین شد : [TABLE=class: grid, width: 700] [TR] [TD] درد : گاهی تمامی دردها در تو شعله می کشند و میسوزی و می سوزاند . خوابت مختل می شود . با هیچ فرمول پزشکی معالجه نمی شود حتی نمی توانی گریه کنی چون تابستان است . [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 200] [TR] [TD] مگه تابستان چه چشه ؟ [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 700] [TR] [TD] (تابستان) دیگه نمیشه گریه کرد . چون دیگه گریه نمی یاد . دیگه همیشه تابستونه برام . دیگه نمی تونم گریه کنم . گریه کردن یه زمانی بود ولی دیگه نمی شه . . . بعضی ها رو نا امید کردم ... [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 350] [TR] [TD] کی ها رو نا امید کردی ؟ [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 700] [TR] [TD]نا امید کردم : یکی از دوستامو. بابا و مامان و خانواده ام خواهر و خواهر زاده ام رو برادرام رو و ... و ... خعلی بده ... :viannen_38: [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 620] [TR] [TD] اینجوری نگو، مگه چی شده ! بعد هم همه یه روزائی کم میارن ، اشتباه می کنن .. ولی همیشه فرصت هست . . . :there: [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 700] [TR] [TD]. . . آره نباید کسی رو نا امید کرد حس بدی هست . چیزی نشده باید سعی کنم همانطور که گریه رو خوشکوندم نذارم خودم خشک بشم و خودمو نا امید ببینم . معذرت . [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 300] [TR] [TD]آفرین تازه فکرت قابل تحسین هست . خوشم اومد ... [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 700] [TR] [TD] مرسی از توجهت . مزاحم نمیشم شب خوش . [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 700] [TR] [TD] راستی مثل اینکه دردهِ با دوست درمان شد . دیگه پاک شد و از بین رفت . ( حال خراب خوب شد مرهمش کمی صحبت با دوست بود ) . . . با دوستام شروع کردم و براشون نوشتم : روی جاده ای بی پایان دوستانی دارم مهربان من به دنبال آنان آنها در خیال پایان من پایان را می بینم دوستانم شاد و خوش ، مهربان می گذرانیم روزمان تنهاییم میان دیگران دوست دارم دوستانم را پایان همین جا میان دوستان . از خودم نوشتم خواهر زاده ام با یه بستنی و بغل کردن و هم بازی شدن و بردن به پارک محله برا سرسره بازی و ... حل میشه خواهرم تا حالا نرفتم خونشون باید برم . پدر و مادر و خودم می مونیم با زمان درست می شه .... [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 600] [TR] [TD]آره همه ی این ها حله ... خواستی بری خونه ی خواهر ات 1 شاخه گل مریم براش ببر . خعلی کار قشنگیه . [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 700] [TR] [TD]مرسی با اینکه از این کارا نمیکنم ولی باشه حتما ... یه جورائی تو خانواده رسم نیست (قرتی بازیه) ( مسخره هست ) این سنت رو میشکونم . واقعا مرسی . :hapydancsmil: [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 325] [TR] [TD]تو دوست قرتی منی ... مهم اینه که اون ذوق کنه – شب بخیر دوست خوبم . [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 700] [TR] [TD]تو هم همینطور . :5c6ipag2mnshmsf5ju3 چه متحول شدم ! :hapydancsmil:. . . شب بخیر . [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: grid, width: 700] [TR] [TD] کسان دیگه ای که نا امید کردم : 1- مردمی که تو خیابون هستند با گذاشتن هدفن تو گوش هام و گوش ندادن به حرف هاشون . بعضی مواقع هم بد رانندگی کردن تو خیابون ها و ... 2- دانشگاه رو با رفتن به یه دانشگاه مزخرف که یه استاد خوب هم تا حالا نداشته . ( یه برنامه هائی پیش رو دارم برا شون) 3- خودمو که خعلی زیاد ( روحی و روانی و جسمم رو ) 4- خدا رو ( فکر می کنم که ما رو بی خود آفریده ... حداقل نا امیدش نکنیم ... ) 5- کشورم رو ... ببین در چه روزی هست چه کسائی دارن ادارش می کنند از این یکی خعلی دلم پره ... 6- وقت و زمان رو ( زمین می چرخه و می چرخه همه چیز در حال حرکته و من نشستم و .. ) 7- رو حم رو ... بیمار شده فکر می کنم یه روز تموم می شم مثل یه اسباب بازی یه جائی همین نزدیکی ها ... 8- پدرم رو ... یک بار هم که شده با اون میرم مسجد محلمون ... 9- مادرم ... نمی تونم و نخواهم توانست و همیشه نا امیدش کردم . 10- مردم حله ی جدیدمون رو... هیچوقت با مردم دوست نشدم حتی اسمشون رو نپرسیدم !! [/TD] [/TR] [/TABLE] نوشته شده : خرداد 1392 حالا نوبت شما دوستان هست تا : یه کم فکر کنید ببینید چه کسایی رو نا امید کردید . کسایی رو که نا امید کردید رو بگید و راه حل اینکه از دلش در بیارید یا احساستون رو نسبت بهش تغییر بدید رو جلوش بنویسید ...
×
×
  • اضافه کردن...