جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'واقعیت'.
2 نتیجه پیدا شد
-
زنی قدم به عرصه وجود گذاشت خنده ای زاده شد مردی به وجود امد لبی متبسم شد زندگی زاده شد اشکی چکید دلی شکست تحیرفریادزد ,واقعیت عریان ولخت وبی صاحب بود چرا بی خط؟ عادت به تکرار عادت به دیدن روزمرگی عادت به بی هویتی...اصلی که درتاروپود نقش وجودمان تنیده شده عادی بودن روال همیشگی"همینی که هست!" خب چرانباید بی خط؟شاید متفاوت بودن یا احساس تفاوت دردنیایی از ادمهای خوب وزندگی های رنگارنگ به تاسی از سبک وبلاگ نویسی بی خط وبی نقش ونگار مینویسم حریمی برای شکستن وجود نداردقیدی برای اسارت! هرچه هست خوب وبدش ناله هایی ازیک فکر اسیر درکالبد تن ویک روح مجبور به بودن شاید نوشتن برایش خوب باشد... اصلا این روزها هیچ چیز خوب نیست نه وبلاگ نویسی نه فکر کردن نه احساس کردن نه با معنی بودن به قول قیصر این روزها که میگذرد احساس میکنم نامم کمی کج است ونام خانوادگیم نیز این روزها که قلم های هرجایی ارباب افکارند این روزها که قلم ها دیگر مقدس نیستند نوشتن هم خوب نیست اما برای تو مینویسم برای تو! نامه ای برای تو روی کاغذ بی خط ومیسپارمش به باد شاید زمان ابستن شود از دلتنگی های من وتو شاید واقعیت برمزار حقیقت لبخندهایش را مویه کند! اما توای دوست اینجا هدفم از نوشتن گفتن حرفهایی است از خیلی دورخیلی نزدیک,اگر خوشت امد دوباره دری از نور به تاریکخانه اشباحم باز کن وگرنه این لغزش لغات برروی کاغذ بی خط را به بزرگیت ببخشای! امروز نوشتن خوب نیست ولی حرفها گاهی چون خونابه ای میچکد وجوهر قلمی میشود که روی کاغذ بی خط میرقصد امروز هیچ چیز خوب نیست اما تو خوب باش کاغذت خوش خط باشد
-
ملانصرالدین را یکی از حکمای طنزپرداز و شوخ طبع در تاریخ جهان لقب داده اند. چرا که در میان ملت ها کمتر نماد بذله گویی و شوخ طبعی با ملانصرالدین قابل مقایسه است. با آنکه این شخصیت را هر ملتی به نامی می خواند و عنوان و لقب متفاوتی به او می دهد، اما در همه آنها شخصیت فرزانه او در هیات یک روستایی ساده و خوش سیما تصویر می گردد که سخنان ساده و شیرین و در عین حال حکیمانه اش به دل ها می نشیند. ملانصرالدین کیست و در چه زمانی می زیسته است، چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته است یا ساخته و پرداخته ذهن ملت هاست. اینها سوالاتی است که ذهن بسیاری از مردم، چه عادی و چه کارشناسان و فولکلور شناسان در سرتاسر دنیا را به خود مشغول داشته است. در روایت های عامیانه ترکی، زمانی او را هم عصر تیمور لنگ دانسته اند و حتی بنا بر همین روایات ملاقاتی هم بین ملانصرالدین و آن سفاک صورت پذیرفته بوده است. یا اینکه در سده دهم میلادی او را با حسین ابن منصور حلاج، که در بغداد بر دار شد دیده اند و یا گفته شده است که در اوایل سده پانزده میلادی او با سید عمادالدین نسیمی شاعر، که در حلب پوست او کنده شد، حشر و نشر داشته است. به هرحال ملانصرالدین را یکی از حکمای طنز و شوخ طبعی در تاریخ جهان لقب داده اند. چرا که در میان ملت ها کمتر نماد بذله گویی و شوخ طبعی با ملانصرالدین قابل مقایسه است. لطیفه های او، افزون برکشورهای اسلامی، در پهنه وسیعی از جهان، از آلمان گرفته تا ژاپن زبانزد ملت هاست. با آنکه این شخصیت را هر ملتی به نامی می خواند و عنوان و لقب متفاوتی به او می دهد، اما در همه آنها شخصیت فرزانه او در هیات یک روستایی ساده و خوش سیما تصویر می گردد که سخنان ساده و شیرین و در عین حال حکیمانه اش به دل ها می نشیند و از همین رو همه این ملت ها او را بومی و از آن خود می دانند و او را به نام های متعددی می خوانند. در ازبکستان «خوجا نصرالدین» را با شال پهن و قبای راه راه و عرق چین، به شکل روحانیان آن منطقه نشان می دهند. در تصاویر مصری و عموماً عربی، ملا را با ریش و عمامه و قبای بلند تا قوزک پا، که هیچ نشانی از شوخی و شوخ طبعی در آن دیده نمی شود ترسیم می کنند. در ایران، هم در تصاویر عامیانه ای که از ملانصرالدین در دست است و هم در آثار فردریک تالبرگ، که لطیفه های او را مصور کرده است، این روحانی رند و فرزانه با رعایت معیارهای جامعه ایرانی بدون عبا و عمامه و بیشتر به شکل روستاییان سنتی ایرانی ترسیم شده است. هم اکنون درشهر «آقشهر» یا «آک شیر» از توابع قونیه ترکیه قبری وجود دارد که منتسب به این شخصیت تاریخی است و تاریخ مندرج بر آن وفات ملا را ۶۸۳ هجری نشان می دهد. ملانصرالدین را به نام های متعددی می نامند. از جوحه، جوحا، جحی، سید جوحا، جیوفا، جهان، خوجه نصرالدین، نصرالدین حوجا و ملانصرالدین گرفته تا آرتین (در ارمنستان)، اویلن سیپیکل (در آلمان) و مکینتاش (در اسکاتلند). اما در همۀ این اسامی مفهوم واژۀ ملا، به معنای شخص درس خوانده و با سواد مستتر است. در زبان ترکی "حوجا "هم به به معنای استاد و معلم دانشگاه به کار می رود و هم در محاوره "حوجام" (استاد من) عنوان احترام آمیزی است که به شخص با سواد خطاب می شود. به باور فولکلور شناسان غربی، بعد از فرو پاشی حکومت سلجوقیان بر اثر جنگ های صلیبی و متعاقب آن حملۀ مغول و بروز ناآرامی های اجتماعی در آسیای غربی، قرن سیزدهم میلادی اهمیت ویژه ای در تاریخ منطقه دارد. اهمیت این قرن در آن است که ما در این سده با سه چهرۀ برجستۀ در این بخش از جهان رو برو می شویم. نخست، جلال الدین مولوی است که با سبک و شیوۀ عارفانۀ قصه سرائی اش مرشد و مراد طبقۀ ممتاز و تحصیل کردۀ منطقۀ وسیعی از آسیای غربی، به مرکزیت ایران تا آسیای مرکزی است. دوم، یونس امره شاعر پر آوازۀ آسیای صغیر است که در قالب و محتوای آثارش نقطۀ مقابل مولوی است. او همان مضامین مولوی را به جای زبان فاخر فارسی، که تنها طبقه ای خاص آن را در می یافتند، به زبان ترکی ساده بیان می کرد که برای توده های وسیع مردم قابل فهم بود و از آن لذت می بردند. چهرۀ سوم از آن ملانصرالدین است در هیأت یک روحانی روستائی بذله گو که برای تلخ ترین مسائل زندگی هم راه حل های شیرین و شوخ طبعانه و حکمت آمیز در آستین داشت. در منابع ایرانی، به نوشتۀ محمد جعفر محجوب "...از نخستین سال های رواج فن چاپ در ایران رساله ها و نمونه های متعدد از لطایف ملانصرالدین با حجم های مختلف به طبع رسیده و تقریباً در تمام آن ها، که از روی نسخه های خطی فارسی چاپ شده، قهرمان اصلی داستان ها جحا (یا جحی) نامیده شده است...". دائرة المعارف فارسی ملانصرالدین را چنین توصیف کرده است: مرد ظریف ساده لوح بذله گوی معروف، که احوال او با افسانه ها آمیخته است، و حکایات و امثال و نوادر بسیار در افواه بدو منسوب شده است. احمد مجاهد در مقدمۀ تحقیق و تألیف جامع خود به نام "جوحی"، می نویسد "نخستین چاپ کتاب ملانصرالدین، به نام "نوادر الخوجه نصرالدین افندی الرومی المشهور به حجا" به عربی، در سال ۱۲۷۸هجری ق ۱۸۶۰م، در مصر که در آن زمان تحت متصرفات دولت عثمانی بود انجام پذیرفته است." در مقدمۀ اولین نشر لطیفه های ملانصرالدین از سوی "محمد رمضانی دارندۀ کلالۀ خاور" از قلم مؤلف و ناشر آن می خوانیم: "...این بنده در نتیجۀ چند ماه تفحص در کتب مختلف فارسی قدیم و جدید و نسخ ترکی و عربی آن قریب ششصد لطیفه و حکایت از ملا گرد آورده... و منتشر کردم." طبعاً تصویرگران و کاریکاتوریست های ترک بیش از دیگران به ملانصرالدین پرداخته و صورت و سیرت او را در آثار خود منعکس کرده اند. در آثار تصویری ترک ها ملانصرالدین معمولاً به شکل روحانیان روستائی آناتولی مرکزی، با ریش سفید و عمامه و پوستین و شلوار گشاد، در حالی که وارونه سوار خر است نشان داده می شود. اما با همۀ تطویلی که این نوشته پیدا کرده است، نمی توان از یک نمونۀ استثنائی از چهرۀ ملانصرالدین یاد نکرد و گذشت. و آن، چهره ای است که دو هفته نامۀ "ملانصرالدین" چاپ تفلیس عرضه کرده است. نماد این نشریه که روحانی روستائی متین و موقری است همواره در کاریکاتورهای صفحه اول نشری حضور دارد و حکیمانه ناظر مسائل مضحکی ست که در آن کاریکارتورها مطرح می شود و باعث خنده خوانندگان می گردد. جلیل محمد قلیزاده، طنزپرداز توانای آذربایجان و ناشر "ملانصرالدین" از قول ملا و خطاب به خوانندگانش می گوید: "ای برادران مسلمان من! اگر می خواهید بدانید که شما به که می خندید، آئینه به دست بگیرید و جمال مبارک خود را در آن تماشاکنید." ( پایگاه خبری تحلیلی تازه )
-
- 2
-
- ملانصرالدین
- ملت
- (و 28 مورد دیگر)