جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'وابستگي گياهان به جامعههاي مختلف'.
1 نتیجه پیدا شد
-
مقدمه هر موجود زندهاي براي برخي از فرآوردهها و فرايندهاي زيستي اساسي بطور انکارناپذيري به محيط زيست خود و بويژه به موجودات زنده ديگر وابسته است. لازمه بقا ، همبستگي گروهي است و بررسي چگونگي اين همبستگيها مورد توجه دانش اکولوژي است. دانش اکولوژي مجموعه شناختهايي است که انسان درباره اثرات محيط بر روي موجودات زنده ، اثرات موجود زنده بر روي محيط و ارتباطات متقابل بين موجودات زنده دارد. وقتي موجود زندهاي از لحاظ بوم شناسي مورد مطالعه قرار ميگيرد، هدف اين است که معلوم شود، چرا موجود مورد نظر در محيطهاي خاص و تحت شرايط معيني زندگي ميکند؟ شرايط محيطي چه اثراتي بر موجود زنده دارند؟ و موجود زنده به نوبه خود چه تحولاتي در محيط پديد ميآورد؟ طبيعي است که خود انسان به عنوان يک موجود زنده ، متاثر از عوامل محيط و موثر بر روي عوامل طبيعت در چارچوپ مطالعات اکولوژي از توجه و اهميت ويژهاي برخوردار است. تعريف جامعه گياهي کوچکترين واحد اجتماعات گياهي را جامعه گياهي مينامند. يک جامعه گياهي مانند ساير جامعهها از افراد متعددي تشکيل يافته است که در بعضي صفات با يکديگر شباهت دارند و همين اشتراک منافع و وجود صفات مشترک سبب شده است که در شرايط واحد برويند و به طريق همزيستي معنوي با يکديگر زندگاني کنند. بنابراين دو اجتماع گياهي که از لحاظ سيماي ظاهري و ترکيب و صفات بوم شناختي (فراواني ، بارز بودن يا غلبه ، تراکم ، اهليت ، توانايي زيستي ، طبقه بندي ، وابستگي و ...) با يکديگر مشابه باشند، جامعه گياهي واحدي را تشکيل ميدهند. تعريف جامعه شناسي گياهي دانشي که اجتماعات گياهي را مورد بررسي قرار ميدهد و درباره صفات مختلف آنها ، تغييرات حاصل از نفوذ شرايط محيط در اجتماعات مذکور و همچنين تکامل اين اجتماعات بحث و گفتگو ميکند، جامعه شناسي گياهي ناميده ميشود. دانش جامعه شناسي اعم از اينکه جامعه مورد نظر انساني يا جانوري يا گياهي باشد، هيچ گاه با يک فرد از آن اجتماع سروکار ندارد، بلکه با گروه و توده افراد در ارتباط است. صفات بوم شناسي صفات بوم شناسي عبارتند از: فراواني ، بارز بودن ، تراکم ، اهليت ، توانايي زيستي ، طبقه بندي ، وابستگي و غيره. صفات مختلف بوم شناختي ، جامعههاي گياهي را از يکديگر مشخص ميکند و سبب تمايز آنها از يکديگر ميشود. مثلا فراواني ، تعداد افراد يک گياه در واحد سطح است و غلبه معرف پوشش و سطحي است که گياه اشغال کرده است. بنابراين فراواني و غلبه يک گونه گياهي ، در جامعههاي مختلف متفاوت است و يک گياه ممکن است فراوان باشد، ولي پوشش زياد نداشته باشد. بالعکس گياه ديگر هر چند به فراواني نوع اول نباشد، ولي ممکن است پوشش زيادي داشته باشد و از لحاظ غلبه بر او پيشي بگيرد. بطور کلي در يک جامعه گياهي يک يا دو گياه غالب وجود دارد. گياهان غالب ممکن است يک ساله ، چند ساله ، درختچه و يا درخت باشند که به نسبت بيشتري از محيط خود بهرهمند ميشوند. نامي که به يک جامعه گياهي داده ميشود، از گياهان غالب آن جامعه گرفته شده است. مانند جامعه راشستان و بيدستان. وابستگي گياهان به جامعههاي مختلف يکسان نيست. مثلا بعضي از گياهان در جامعههاي مختلف ديده ميشوند و گياه هر منطقهاي محسوب ميگردند. در حالي که بعضي ديگر در جامعههاي محدودتري ظاهر ميشوند، لذا نميتوانند خود را با محيطهاي مختلف و عوامل گوناگون سازش دهند و ناچار در همه جوامع ديده نميشوند. بعضي ديگر فقط به جامعه خاصي بستگي دارند و در شرايط محدودي که در آن جامعه برايشان فراهم است، ظاهر ميگردند. در چنين حالتي اين گياهان معرف آن جامعه محسوب ميشوند. عوامل پراکنش گياهان شرايط مختلف محيط در همه نقاط سطح زمين به يک ميزان فراهم نيست و از اين رو در نقاط مختلف ، گياهان متفاوتي ديده ميشوند. بطور کلي عوامل اکولوژي عبارتند از : عوامل آب و هوايي يا اقليمي ، عوامل خاکي ، عوامل زيستي. اين است که ترکيب و سيماي رستنيهاي مختلف در هر گوشه جهان مشخص است و با نقاط ديگر تفاوت فاحش دارد. به عنوان مثال اختلاف تابش نور خورشيد در عرضهاي جغرافيايي مختلف در ترکيب و سيماي مدارات مختلف تغييراتي ايجاد ميکند. بطوري که سيماي جنگلهاي استوايي کاملا با سيماي جنگلهاي معتدل فرق ميکند. با اين حال اگر شرايط محيط در دو نقطه مساوي و يکنواخت باشد، نيز ممکن است در ترکيب رستنيهاي آن دو نقطه اختلاف شديد مشهود گردد، زيرا موانع طبيعي بسياري ميتوانند از پراکنش گياهان در نقاط مناسب جلوگيري کنند. عوامل طبيعي مانند اقيانوسها ، کوهها و بيابانها مانع کلي پراکندگي گياهان در دو محيط مشابهاند و اگر اين سدهاي طبيعي ، قارهها و خشکيها را از يکديگر جدا نميساخت، شايد پراکنش بسياري از گياهان مختلف جهان سريعتر صورت ميگرفت. عوامل آب و هوايي گياهان تحت تاثير آب و هوا قرار گرفته و شکل زيستي خاصي مييابند، يعني شکل و سيماي ظاهري آنها تا حدي تابع آب و هواي محيطشان ميشود و در اين صورت ميتوانند کم و بيش از تقسيمات کلي آب و هوايي موثر واقع شوند. بديهي است درختان و جنگلها همواره بر اثر تعريق ، مقدار متنابهي بخار آب دفع ميکنند و بر مقدار بخار آب جو به ميزان قابل ملاحظهاي ميافزايند. در اين صورت مناطق جنگلي همواره در اثر باران مشروب ميشوند و داراي آب و هواي مرطوباند. هر قدر تعداد درخت در محيطي کمتر باشد و به جاي آن بوتههاي گياه و چمنزار سطح خاک را بپوشاند، به همان نسبت از بارندگي محيط و رطوبت زمين کاسته ميشود. دما و بارندگي از عوامل اقليمي مهمي هستند که ظهور گونههاي مختلف گياهي و رويش آنها را تعيين ميکنند. دما بر فعاليتهاي تعرق ، تنفس ، رويش ، رشد و توليد مثل تاثير ميگذارد. بارندگي ساليانه عامل اصلي در تعيين انتشار گياهان است. بطور کلي جنگلها ، نواحي پرباران را اشغال ميکنند. صحراها در نواحي کم باران ديده ميشوند و علفزارها در نواحي داراي بارندگي متوسط وجود دارند. نور سومين عامل اقليمي مهمي است که در رشد گياه ، گل دادن و فتوسنتز آن تاثير بسزايي دارد. بسياري از گونهها نيازهاي نوري نسبتا معيني دارند. برخي از آنها مانند رستنيهاي کف جنگل ، براي رشد به نور کم و بعضي ديگر مانند درختان به نور زياد دارند. عوامل خاکي عواملي که در پراکنش ، رشد و بقاي گياه تاثير ميگذارند، عبارتند از: دماي خاک ، مقدار آب ، اکسيژن ، مواد آلي ، مواد کاني و درجه اسيدي خاک. دماي خاک در رشد گياه بويژه از لحاظ تاثير در جذب آب و مواد کاني ، عامل موثري به شمار ميآيد. در دماهاي پايين ، دراز شدن ريشه متوقف گشته، سبب کندي نفوذ آن به طبقات واجد آب و مواد کاني ميشود، لذا ميزان جذب آب و مواد کاني کاهش مييابد. باکتريها نيز در خاک سرد غير فعالاند. بنابراين مواد کاني به اندازه کافي در دسترس ريشه قرار نميگيرد. در اين صورت کشتکاران ناگزيرند از کودهاي نيتروژندار استفاده کنند. دماي پايين خاک و هوا ، همراه با بادهاي شديد ، سبب کوتاه ماندن گياهان نواحي کوهستاني ميشوند. عوامل زيستي گياهان در طبيعت همراه با ساير موجودات زنده ، اعم از جانور و گياه ، زندگي ميکنند و از اين رو هر يک از آنها کم و بيش در زندگي موجودات ديگر تاثير دارد. بطور کلي طبيعت ميدان تنازع بقاست و ضعيف همواره مغلوب قويتر از خود ميشود. جانوران و پستانداران گوشتخوار ، پستانداران علفخوار را طعمه خود ميسازند و علفخواران از رستنيها و گياهان وحشي تغذيه ميکنند و کمک آنها به جامعه گياهي فقط ريختن فضولات و تقويت جزئي خاک است. خرگوش و موش و مورچه خسارات زيادي به جامعههاي گياهي وارد ميسازند، ولي در اثر احداث راهروهاي زير زميني خاک را تهويه ميکنند و يا آنکه در پراکندگي دانهها و ساير فعاليتها بوم شناسي موثرند. بنابراين جانوراني که در جامعه گياهي زيست ميکنند، هر در وضع محيط زيستي خود موثرند و اثرات سودمند يا زيانبخش بر روي آن جامعه باقي ميگذارند و حالت تعادل را برقرار ميسازند، بطوري که از بين رفتن يکي از آنها موازنه طبيعي آن جامعه را بر هم ميزند و دگرگون ميسازد. تنازع بقا يکي از مسائل مهم زيستي جهان گياهي و از خواص عمومي جوامع گياهي به شمار ميرود و در بين افراد يک گونه و يا گونههاي مختلفي که در مجاورت يکديگر ميرويند و داراي نيازهاي مشترکاند و به وجود ديگري نياز ندارند، حکمفرماست. بنابراين تنازع بقا از مشخصات جامعههاي گياهي است.هنگامي که گياه در شرايط مناسب ميرويد و در معرفي کمبود مواد غذايي و عواملي مانند نور و هوا واقع نشده است، يعني ريشه آن به راحتي از آب و مواد غذايي استفاده ميکند و ساقه و برگ آن نيز از نور و هوا بهرهمند ميگردد و بطور کلي مزاحمتي براي گياه مجاورش فراهم نميسازد، مسئله تنازع بقا مفهومي ندارد. ولي پس از آنکه تعداد افراد رو به افزايش گذاشت و گياهان مختلف با يکديگر تماس نزديک حاصل کردند و به عبارت ديگر ، اصطکاک منافع بين آنها ايجاد شد، گياه قويتر ، گياه ضعيفتر را حتي اگر از افراد همان گونه باشد، در مضيقه ميگذارد و از شرايط زندگي و حق حيات محروم ميسازد تا حدي که باعث از بين رفتن آن ميشود. بنابراين تنازع بقا معرف کمبود مواد و عوامل مورد نياز براي زندگي گياه است و نشانگر آن است که آب و نور و مواد غذايي به حد کافي در اختيار کليه گياهان ديگر قرار ندارد. توالي گياهي بطور کلي مراحل تغيير تدريجي يک اکوسيستم را که در مدتي طولاني و در طول قرنها رخ ميدهد، توالي گويند. در توالي بوم شناختي ، اجتماعات مختلف بطور متوالي و منظم در محل معيني پديد ميآيند. ترتيب اجتماعات که از روي سنگ برهنه آغاز ميشود و مثلا تا تشکيل يک جنگل بلوط و گردو ادامه مييابد، توالي اوليه نام دارد، يعني قبلا اجتماعي در اين محل وجود نداشته است. در موارد ديگر اجتماعاتي که در گذشته بوده و از بين رفتهاند، همچنان بر ويژگيهاي محيط فيزيکي اثر خواهند داشت. به عنوان مثال اين اثر وقتي رخ ميدهد که جنگلي با آتش سوزي ويران شود. توالي در اين محل يعني روي خاکي آغاز ميشود که با فعاليتهاي اجتماعات پيشين تعديل شده است. بنابراين ترتيب اجتماعات در مناطقي که قبلا در آنها اجتماع زيستي وجود داشته، نمونههاي توالي ثانويه هستند.
- 1 پاسخ
-
- 2
-
- وابستگي گياهان به جامعههاي مختلف
- اکولوژی
- (و 4 مورد دیگر)