جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'هوین بخشی'.
1 نتیجه پیدا شد
-
اری دِلوکا نویسنده ایتالیایی در کتاب طبقه همکف درباره اشخاص متعددی که در وجود انسان مأوا گزیدهاند، چنین میگوید: «هر یک از ما جمعیتی در خود نهان دارد، هر چند که با گذشت زمان تمایل مییابیم این کثرت را به فردیتی بیمایه تبدیل کنیم. ما مجبوریم فرد بمانیم و تنها یک اسم داشته و نسبت به آن پاسخگو باشیم، از این رو اشخاص متنوعی را که در وجود ما گرد آمدهاند به خاموش ماندن عادت دادهایم، نوشتن کمک میکند آنها را باز یابیم.» این فکر که هر یک از ما جمعیتی در خود نهان دارد، یعنی اشخاص یا تصاویر متعددی را درون خود گرد آورده، استعارهای گویاست، زیرا بیانگر موقعیت انسان امروز است که قادر نیست وجود خود را در محدودههای یک هویت معین حفظ کند. ما هر چه بیشتر بر هویت خویش تأکید کنیم، هر چه تعلق خود را به فلان گروه یا ملت با صدای بلند جار بزنیم، آسیب پذیری هویت خویش را بیشتر نشان دادهایم. انسان امروز از آن رو دچار بحران هویت است که هویت دیگر مجموعهای یکدست از ارزشهای ثابت و مطمئن نیست. امروزه مثلاً هویت فرانسوی از مرزهای فرانسه فراتر رفته و دامنه آن تا کل اروپا گسترش یافته است و کس چه میداند شاید تا کل کره زمین گسترده شود. هویت همگون و یکدست مثلاً هویتی که منشا آن ملت یا دین انحصارطلب است صرفاً از طریق نفی دیگران به اثبات خویش میرسد. البته این گفته بدان معنا نیست که شخصیت ما در نوعی گدازه بیشکل و نشان حل شده است، بلکه بدان معناست که تقلیل شخصیت ما به سطح «فردیتی بیمایه» دیگر پاسخگوی واقعیت فردی مدرن ما نیست، که مستقل از اظهارات سادهانگارانه مدعیان، پیچیده و مرکب شده است. زیرا همانطور که همزمانی گفتارها و پایان استیلای ایدئولوژیهای حاکم، به صدای مدفون گذشته جانی دوباره بخشیده و آنها را اعماق تاریخ برون آورده، همه سطوح آگاهی نیز که بالقوه در وجود ما لانه کرده بودند، فعلیت مییابند، در کنار یکدیگر ابراز وجود میکنند و از هویتهایی خبر میدهند که حتی از وجودشان هم آگاه نبودیم. البته ما فقط «جمعیت» درون خود را کشف نمیکنیم، تنها پی نمیبریم که وجودمان مجموعهای از اشخاص گوناگون است، بلکه متوجه میشویم که این اشخاص در ضمن، آگاهیهایی هستند که بعضی از آنها به دور دستها، به زمان پیدایش تمدنهای کهن تعلق دارند و مراحل تکامل ما را در زمان، متذکر میشوند. ما همگام با این صداهای احیا شده، خود را همراه شمنهای باستانی استپهای آسیا، راهبان بودایی، جوکیان روشندل و شهسواران در جستجوی جام مقدس احساس میکنیم. ما در وجود خود همه «افسانههای قرون» را گرد آوردهایم، این افسانهها با مراسم، تصاویر و رؤیاهای جمعی خود در درون ما حاضرند. و اما منظور از چهلتکه چیست؟ مراد از چهلتکه آن است که فضاهای مختلف و نا همگونی که از لحاظ تاریخی و معرفت شناختی وجود ما را ساخته اند، در سطح واحدی قرار دارند. هر اقلیمی معرف یک سطح آگاهی است. گویی ما در نتیجه فرآیندی که درک آن آسان نیست، همه اعصار تاریخ بشریت را به صورت در هم آمیخته در خود گرد آوردهایم. البته این سطوح، حیاتی بالقوه دارند و تنها به هنگام ارتباط فعلیت مییابند. اما از آنجا که ما در دنیایی با سطوح مختلف بازنمایی میزییم و قالبهای شناختی که این سطوح را در خود گرفته اند بسیار گونهگونند، تجلی آنها تنها به صورت اختلاط امکانپذیر است. ما علاوه بر آن که از وجود ردپاهای رنگ پریده لایههای کهن هستی در درون خود بیخبریم، در تسخیر جادوی مقاومتناپذیر آنها نیز هستیم. ما از حالتی به حالت دیگر میرسیم بیآن که خود از این چرخش آگاه باشیم و پس از آن که این گذر متحقق شد، خود را دچار احساسات غریبی میبینیم که از مهار و هدایت آنها عاجزیم. زیرا تسلط بر آنها مستلزم کلیدهای تازهای برای تفسیر است. از این رو آرام آرام اسیر آفرینشهای خیالی میشویم. البته اگر این رسوبات قدیم لوح ضمیرمان که مشحون از تأثیرات نهان است، خلق آثار ادبی درخشانی را ممکن میکند، در قلمرو خرد تعلقی، سبب اختلال در تفکر میشود و آن را به سطح التقاطهای سست پیوند تنزل میدهد که نمونه آن را در کار ایدئولوژِیپردازان متعهد مشاهده میکنیم. همزمانی همه گفتارهای حاکم مبتنی بر اصل امتناع ارتفاع ضدین یا نقضین بود. من اینم، تو آنی، یا من اینجا هستم، تو آنجا هستی و غیر ممکن است من هم باشم و هم نباشم. اما اکنون به قول میشل سر «لازم است اصل امتناع ارتفاع را از میان برداشت: نقض این اصل ما را به سیر و سیاحتی شگفت وا میدارد. سیاحتی تقریباً به حس درنیامدنی در سرزمینهایی نامانوستر از آنجا که اولیس، دانته و گالیور سفر میکردند؛ و با این حال آنچنان شدنی و ملموس که در تکنولوژی امروزه نیز به کار میرود. به بیان دیگر، شاید به جای کس دیگرم.» بنابراین باید به جای اصل امتناع ارتفاع نقیضین، اصل اجتماع نقیضین را نشاند. زیرا بدین ترتیب انسان با بسیاری دیگر پیوند مییابد. «آری من جمعی کثیرم: مجموعهای بیشمار از دیگران.» افسونزدگی جدید هویت چهل تکه و تفکر سیار نویسنده: داریوش شایگان مترجم: فاطمه ولیانی صفحه 133 تا 135 به نقل از هزارتو