جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'هابرماس و گذار از عقلانیت مدرنیستی'.
1 نتیجه پیدا شد
-
هابرماس و گذار از عقلانیت مدرنیستی صورت بندی عقل در دنیای علوم انسانی با اتکا به روش های مورد استعمال علوم تجربی از جمله مباحثی به شمار می رود که مورد انتقاد جدی و شدید هابرماس بوده است.از یک سو عبور از صور عقلانیت ابزاری، پوزیتیویستی و هدفمند به سوی عقلانیت ارتباطی و مفاهمه ای که مبتنی بر کنشهای سالم و رهایی سازانسانی است ، و از سوی دیگر برون رفت از تبهگنی(قفس آهنین)عقلانیت سرمایه داری، رهیافت نظری این متفکر سیاسی قلمداد میشود.در این نوشتار تلاش می شود تا فرایند این گذار و خصلتهای آن تشریح گردد. لازم به ذکر است که این متفکر که دارای زبانی فاخر و البته غامض است در نوشته های اخیر خود به نوعی ایده ی رهایی بخشی (بشری) را تعدیل بخشیده است و در آرا و اندیشه های پیشین خود دست به بازنگری متأملانه زده است. به یک عبارت پذیرش وجود عقلانیَت در جهان بینی های متفاوت نقطه قوت بحث هابرماس است: وی براین اعتقاد است که عناصر تعقل گرایی را می توان در جهان بینی های متفاوت مشاهده کرد، به گونه ای که مزیت و ترتیبی بین آن ها نمی توان قائل شد. مگر بر اساس حضور و دامنه ی عملکرد معیارهای عقلانیَت موجود در آنها. از طرفی دیگر پذیرش این امر مستلزم آن است که این جهان بینی بایستی میان موفقیت و دستاورد فنی (طبیعت) و مشروعیت اخلاقی(فرهنگ)تمایز و تفکیک قائل گردند. مفهوم عقل از جمله مفاهیم جدی مورد بحث فلاسفه کلاسیک و مدرن بوده است و از زمان کانت و هیوم تا هگل و پوپر و هابرماس همواره خط سیر تکاملی و تأثیر گذار خود را طی کرده است. عقلانیَت صفت ممیزه ای است که افراد، اجتماعات و گروه ها در تفکر، اندیشه، رفتار و نمادهای جمعی خود بکار می گیرند. انگاره عقلانیَت بیانگر اندیشه و عمل آگاهانه ای است منطبق با قواعد منطق و معرفت، که در آن اهداف عینی در ارتباط منطقی با یکدیگر بوده و از نوعی استحکام و قوام متقابل برخوردارند و با مناسب ترین ابرازها به دست می آیند. عقل اصطلاحاً به استعداد یا موهبتی اطلاق می شود که نوع بشر را قادر به تمییز دادن، شناختن، قاعده مند ساختن، و نقد حقایق می سازد، انسان ها از آن لحاظ موجودی عقلانی بشمار می روند که می توانند برای اعتقادات، اعمال، احساسات و خواسته های خود دلیلی عقلی و منطقی اقامه نمایند. واضح است که این اعتقادات و مطالبات ممکن است با خواسته های عقلی منطبق باشد و یا نباشند. بدین سان به اعتقاد نوذری، واژه عقلانی در گفتمان سیاسی دو تعبیر و مفهوم مرتبط با هم دارد؛ نخست آنکه مبین موجود عقلانی در تقابل با موجود غیر عقلانی است، و دوم آنکه موجودی است زبانمند که بر اساس عقل و استدلال اندیشیده و عمل می کنند(نوذری،۱۳۸۱: ۱۷۳). به لحاظ تبارشناسی، نگاه تاریخی به مقولات عقل و عقل گرایی (راسیونالیسم) می تواند در تبیین و توضیح آن سودمند باشد. دانشواژه ی های عقل تعقل و دیگر مشتقات آن از ریشه مشترک ِ" Ratio " به معنی خرد یا عقل برخاسته اند. مطابق سنت فلسفی تعقّل گرایی، عقل تنها منبع و مرجع شناخت واقعی تلقی می گردد. با این وصف در معنای امروزی غالب اندیشمندان میان عقلایی بودن و عقلانیَت تمییز قایل شده اند. به این معنا که عقل مداری عصر مدرن به سمت ایستار ابزار انگارانه در وضعیّت سرمایه داری متأخر فرو کاسته شده است. به همین جهت عقلایی بودن بیش از عقلانیَت به مثابه ی یک فضیلت اجتماعی جایگاه ممتازتری پیدا کرده است. سهم هابرماس در بازنگری اصالت عقل مدرن بر اساس پیراستن بن مایه های اثبات گرایی، مؤید کار ارزشمند اوست.