رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نیازهای زناشویی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. چگونه ازدواجی موفق داشته باشیم: به شما نشان می‌دهیم چطور برای خلاص شدن از دام مشکلات زندگی، راه درست را انتخاب کنید. در راستای تشخیص و برآوردن نیازهایتان، اگر می‌خواهید پیش مشاور خانواده بروید یا یکبار و برای همیشه مشکلات زندگی زناشوییتان را برطرف کنید، کار مهم دیگری هم هست که باید انجام دهید. باید همه راه‌های خروج را ببندید. منظورم این است که خیلی‌ها که در زندگیشان دچار مشکل و ناراحتی شده‌اند، خیلی قبل از اینکه بفهمند چقدر این مشکلات بد و آزار دهنده است، تصمیم می‌گیرند. آنها انتخاب می‌کنند که نیازهایشان را خارج از آن زندگی زناشویی برآورده کنند. کاری که باید بکنید این است که مسئولیت نیازهایتان را بپذیرید. بله، یاد بگیرید که چطور به‌طرز موثر و سالمی نیازهایتان را برآورده کنید. اما برای این منظور از همسرتان روی برنگردانده و به کس دیگری روی نیاورید. معنی آن این است: خیلی از کسانی که در ازدواجشان دچار مشکل هستند، تصمیم گرفتند که برای رسیدن به حس آرامش و راحتی به خارج از زندگی زناشوییشان پناه ببرند. به رابطه‌جنسی ناسالم روی آوردند، با یک همکار دلسوز دردودل کردند، شکایت‌هایشان را پیش خانواده‌شان بردند و ... هر راهی که با وعده برآوردن نیازشان همراه بود را امتحان کردند. حتی شاید خیلی از متخصصین ازدواج و خانواده هم همین راه را پیش روی شما قرار دهند. اما باید مسئولیت برآورده شدن نیازهایتان را بپذیرید و آن را با گرایش به سمت همسرتان انجام دهید. نگویید، "تورو نمی‌خوام" یا "به تو نیازی ندارم". برای مراقبت کردن از خودتان، از همسرتان روی برنگردانید. درعوض، برای مراقبت از خود به او روی آورید. نیازهایتان را بشناسید، برای برآوردن آنها مسئولیت قبول کنید و بعد به همسرتان رجوع کنید، وی یک شخصیت تازه از شما خواهد دید و او هم به سمتتان خواهد آمد. البته نمی‌گویم که اینکار یک شبه میسر می‌شود. اما هرچه جلوتر بروید، هر قدمی که به سمت جلو بردارید، به از بین رفتن مشکلات زندگی زناشوییتان نزدیک‌تر خواهید شد. این قدم را به سمت زندگی برمی‌دارید که هر دوی شما آرزویش را داشتید: زندگی سراسر عشق، آرامش، و خوشبختی. بیشتر مردم نمی‌توانند راه‌حل‌های پایدار برای مشکلات زندگی زناشویی خود پیدا کنند چون هیچوقت راه‌های خروج را نمی‌بندند. آنها تلاش می‌کنند از منابع بیرونی برای ارضای نیازهایشان استفاده کنند و بعد وقتی همسرشان از دست آنها خسته شد یا دعوایی پیش آمد، شکایت می‌کنند. همه انسان‌ها یک نیاز ذاتی برای امنیت و ایمنی دارند. وقتی هر‌یک از افراد در یک ازدواج به دنبال راه‌های بیرونی برای ارضای نیازهای خود باشد، پیامی به ناخودآگاه فرستاده می‌شود که هشدار می‌دهد امنیت شما به خطر افتاده است. دعواها بیشتر می‌شود، استرس دو طرف بالا می‌رود، احساس ناراحتی بیشتری خواهیم کرد، و همسرمان را بیشتر مقصر می‌کنیم. داد می‌زنیم، تهدید می‌کنیم، شکایت می‌کنیم و خیلی وقت‌ها هم دست به عمل می‌زنیم. دلیل آن این است که از درون احساس ترس می‌کنیم. اجازه بدهید سوالی از شما بپرسم، آیا در بچگی پدر و مادرتان با هم دعوا می‌کردند؟ آیا داد‌ و‌ بیداد راه می‌انداختند و هم را تهدید می‌کردند؟ آیا از هم طلاق گرفتند یا همدیگر را تهدید به طلاق کرده‌اند؟ اگر پاسخ شما به هرکدام از این سوالات مثبت باشد، می‌خواهم چند سوال ساده از شما بپرسم. 1)‌وقتی این اتفاقات می‌افتاد چند سالتان بود؟ 2)‌وقتی این اتفاق‌ها می‌افتاد چه احساسی پیدا می‌کردید؟ 3)‌آیا پدر و مادرتان با همفکری و به طریقی که به نفع هر دوی آنها بوده مشکلشان را حل می‌کردند و همه چیز آرام می‌شد؟ 4)‌آیا هیچکدام از والدینتان شما را آرام نمی‌کرد یا این خودتان بودید که باید از خودتان مراقبت می‌کردید؟ به‌این‌خاطر این سوال‌ها را می‌پرسم چون می‌خواهم کمکتان کنم گذشته‌تان را بعنوان تحربیات کودکی به زمان حال و آنچه مغزتان در حال تجربه است، وصل کنید. این همان احساس تهدید و ناامنی است. می‌بینید، ذهن ناخودآگاهتان نمی‌تواند بین گذشته و حالتان تمایز قائل شود. ذهن ناخودآگاهتان تشخیص نمی‌دهد که دیگر بچه نیستید. تنها راه کاهش استرس و ترس از دست دادن امنیت و آرامش این است که درهای خروج را ببندید. در غیر اینصورت نخواهید توانست روی مشکلات ازدواجتان برای پیدا کردن راه‌حل کار کنید. اگر در یک ازدواج احساس امنیت نباشد، هیچ اعتمادی هم نخواهد بود. و اگر اعتماد نباشد، هیچوقت عشق، پذیرش، آرامش و خوشبختی را تجربه نخواهید کرد. اعتماد لازمه زندگی است و بر‌پایه یک حس امنیت غیرقابل‌ تزلزل ساخته می‌شود. پی‌نوشت: اگر این مقاله برایتان مفید بود، برای شروع دوباره زندگی تشویقتان کرد یا به طریقی کمک حالتان بود، چیز جدیدی به شما یاد داد یا چیزی را که لازم بود به یادتان آورد،
×
×
  • اضافه کردن...