رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نمایشنامه ی اتاق'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. هارولد پینتر، نمایشنامه‌نویس، شاعر، فعال اجتماعی، مخالف جنگ عراق، برنده‌ی نوبل ادبیات، سال دو هزار و پنج The room by Harold Pinter شخصیت‌ها: رز - برت - آقای کید - آقا و خانوم سندز - ریلی صحنه: اتاقی در یک خانه بزرگ. دری در پایین اتاق سمت راست، یک بخاری پایین سمت چپ، یک اجاق گاز و سینک ظرف‌شویی بالا سمت چپ. پنجره‌ای در قسمت بالای صحنه. یک میز و تعدادی صندلی در مرکز اتاق. صندلی پدربزرگ در مرکز سمت چپ. در بالا سمت راست، از شاه‌نشین قسمت ِ جلو، یک تخت دو نفره نمایان است. برت پشت میز نشسته است، کلاه لبه‌داری بر سر دارد، یک مجله رو به روی خود نگه داشته، رز مقابل اجاق گاز است. رز: بفرما، این می تونه سرما رو ازت برونه. تخم مرغ‌ها و بیکن را در یک بشقاب قرار می‌دهد ، گاز را خاموش می‌کند و بشقاب را به سمت میز می‌برد. بهت می‌گم بیرون خیلی سرده، این جنایته. سر اجاق گاز بر می‌گردد و از کتری داخل قوری آب می‌ریزد، گاز را خاموش می کند و قوری را سر میز می‌آورد، نمک و سس را درون یک بشقاب می‌ریزد و از نان دو برش جدا می‌کند، برت شروع به خوردن می‌کند. این کار درستیه، تو بخور، تو بهش احتیاج داری، می‌تونه درونت رو گرم کنه، با این‌همه، اتاق گرم‌تره، هرچند بهتر از اینه که تو زیرزمین باشی. رز به نان‌ها کره می‌مالد. نمی‌دونم اونا اون پایین چه جوری زندگی می‌کنن. همه‌اش دنبال درد سر بودنه. بخور. همه‌اش رو بخور. برات خوبه. به سمت ظرف‌شویی می‌رود، یک فنجان و نعلبکی را خشک می‌کند و آن‌ها را سر میز می‌آورد. اگر می‌خواهی بری بیرون باید درونت هم یه چیزی باشه، وقتی بری بیرون این رو حس می‌کنی که باید یه چیزی درونت باشه. درون فنجان شیر می‌ریزد. همین الآن از پنجره بیرون رو نگا کردم، برای من که بس بود. هیچ موجودی بیرون پرسه نمی‌زنه. می‌تونی صدای باد رو بشنوی؟ روی صندلی پدربزرگ می‌نشیند. هیچ‌وقت نفهمیدم کیه، کیه؟ کسی که اون پایین زندگی می‌کنه؟ باید برم بپرسم، منظورم اینه، برت شاید تو بدونی، برت، شاید تو هم دلت بخواد بدونی، اما، هر کی که هست، نباید جای راحتی داشته باشه. مکث. فکر کنم آدم‌های اون‌جا از آخرین دفعه‌ای که پایین بودیم عوض شدن. نمی‌دونم کی به اونجا رفته. منظورم از اولین دفعه‌ای که اونجا پر شده. مکث. هر چند فکر کنم الآن دیگه از اون‌جا رفته باشن. مکث. اما فکر کنم الآن کس دیگه‌ای اون‌جا باشه. من دوست ندارم تو اون زیرزمین زندگی کنم. هیچ‌وقت دیوارهاش رو دیدی؟ دورت رو می‌گیرن. نه، من چیزی نمی‌خوام، برت بخور، یه ذره دیگه نون بخور. رز سر میز می‌رود و یک برش دیگر از نان می‌برد.
×
×
  • اضافه کردن...