جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نمایشنامه نویسی'.
2 نتیجه پیدا شد
-
بررسی سیر «نمایش» و شکل گیری «ادبیات نمایشی» در دوره قاجار
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ادبیات نمایشی
سالهای آخر قرن هجدهم میلادی، در زمانی که آقامحمدخان با سرکوب دیگر مدعیان حکومت، سلسله قاجار را پایه گذاری می کرد، اگر چه جامعه ایران با نمایش ها و بازی های نمایشی سنتی مثل تعزیه و شبیه خوانی آشنایی داشت اما هیچ اطلاعی از نمایش غربی (یا همان درام و تئاتر) در ایران نبود. این بی اطلاعی به علاوه اینکه نمایش های سنتی هیچگاه مورد توجه و اعتنای حاکمان و ادیبان قرار نگرفته بود و مخصوص عوام ارزیابی می شد، باعث شده بود که در ایران تا آن زمان، نه ادبیات نمایشی شکل گرفته باشد، نه نمایش دارای مرکز و محلی مخصوص (مثل سالن های نمایش در اروپا) باشد، نه گروه هایی باشند که براساس ضابطه ای خاص و به صورت حرفه ای به کار نمایش بپردازند. همه این موضوعات اما در طول حکومت سلسله قاجار شکل گرفت، به طوری که در پایان دوره قاجار، هنر نمایش در ایران جایگاه رفیعی داشت و بسیار مورد توجه بود، بسیاری از روشنفکران و نویسندگان به نمایشنامه نویسی یا ترجمه نمایشنامه های خارجی دست زده بودند، سالن های نمایش بسیاری ساخته و گروه های نمایشی بسیاری در کشور شکل گرفته بود و یکی از اصلی ترین موضوعات مورد توجه مردم و مطبوعات نمایش و ادبیات نمایشی بود. آشنایی با نمایش مدرن آشنایی ایرانیان با نمایش مدرن و به تبع آن، شکل گیری «ادبیات نمایشی» خصوصا «نمایشنامه نویسی» در دوره قاجار و به سبب آشنایی ایرانیان با فرهنگ غرب آغاز شد و با تغییرات اجتماعی و بنیادین در ایران، گسترش یافت. اولین آشنایی ایرانیان با نمایش مدرن نه از طریق متون نمایشی، که از طریق «تماشا و تماشاخانه» یعنی از طریق مشاهده نمایشها بر صحنه بود . به طور مشخص در طول دوران سلطنت فتحعلی شاه، محمدشاه و ناصرالدین قاجار، گزارش ها و مشاهدات و برداشت های ایرانیان از نمایش فرنگستان که از طریق سفرنامه ها، شرح حال ها و روزنامه ها در بین اهل سواد منتشر می شد، همگی از یک ویژگی یگانه یعنی آشنایی با نمایش از طریق تماشا برخوردارند و کمتر اشاره ای به متون نمایشی در آنها یافت می شود. با این وصف، سفرهای خارجی ایرانیان را باید سرآغاز توجه ایرانیان به نمایش و نمایشنامه نویسی در ایران دانست و براساس مستندات تاریخی، می توان موارد زیر را مهمترین نمونه های قابل ذکر و تاثیر گذار در این خصوص دانست: الف سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ سفرهای ناصرالدین شاه به ممالک غربی به ترتیب در سالهای ۱۲۹۰، ۱۲۹۵ و ۱۳۰۶ هجری قمری صورت گرفته و بدون شک از جمله حوادث بسیار مهم تاریخ نمایش در ایران محسوب می شود .سفر شاه و همراهان به ممالک فرنگ و آشنایی با علوم و فنون جدید و در حاشیه آن رفتن به تماشاخانه ها و تماشای انواع نمایش های اروپایی، از اسباب و انگیزه هایی شد که در دربار قاجار در طول نیمه اول قرن چهاردهم قمری، توجه خاصی به هنر تئاتر کند و از حامیان و مشوقان آن شود. هنگامی که ناصرالدین شاه برای نخستین بار به فرنگ رفت و تئاترهای اروپا را دید، پس از مراجعت به ایران بلافاصله «تکیه دولت» را برای این منظور و با توجه به سبک معماری آلبرت هال (Albert Hall) بنا نهاد اما چون روحانیون با تئاتر مخالفت کردند، تماشاخانه تبدیل به تکیه و محل تعزیه خوانی شد. ب سفر عذرخواهی مقامات دولتی به روسیه الکساندر سرگیه ویچ گریبایدوف (Aleksander Sergeyevich Griboyedov) (۱۷۹۵ ۱۸۲۹) یکی از کمدی نویسان برجسته و مشهور روس بود که به عنوان وزیر مختار آن کشور در دوران سلطنت فتحعلی شاه قاجار به ایران آمد اما در ۳۰ ژانویه ۱۸۲۹م.(۱۲۴۴ قمری) در حمله مردم به سفارت روسیه کشته می شود. به نظر می رسد که در ایران آن زمان، کسی از هنر گریبایدوف چندان اطلاعی نداشته است اما قتل وی، سبب آشنایی جمعی از مقامات دولتی با هنر نمایش می شود! پس از قتل گریبایدوف، هیاتی از طرف دربار ایران برای عذرخواهی، به دربار روس اعزام می شود که این عده در طول سفر خویش به تماشاخانه های پطرزبورگ هم می روند که شرح مشاهدات آنها در سفرنامه ای که توسط میرزا مصطفی افشار نوشته شده آمده است. جز او در این سفر میرزا صالح شیرازی وفردی به نام میرزا آقا نیز حضور داشتند که میرزا صالح بعدها به وزارت می رسد . بدین ترتیب آشنایی وی با تماشاخانه های فرنگستان و نیز انتقال این اطلاعات به سایر رجال قاجاری، بی شک در تاسیس تماشاخانه دارالفنون و ترغیب بعضی از رجال زبان دان به ترجمه آثار نمایشی بدون اثر نبوده است. میرزا آقا هم ممکن است میرزا آقا تبریزی باشد که اولین نمایشنامه نویس ایرانی است به زبان فارسی نمایشنامه نوشته و در فصل چهارم به طور مبسوط راجع به وی و نمایشنامه هایش بحث شده است. پ سفرهای نویسندگان، متفکران اجتماعی و محصلان ایرانی: از جمله اتفاقات مهم دوره پادشاهی فتحعلی شاه، اعزام پنج تن از محصلین ایرانی به انگلیس در سال ۱۲۳۰ قمری است که در بین آنها میرزا صالح شیرازی هم بود . وی در سفرنامه خویش گزارشهایی درباره تماشاخانه های لندن داده است که نشان از توجه این گروه به نمایش در دیار فرنگ دارد. در دوره سلطنت محمدشاه نیز حسین خان آجودانباشی نظام الدوله با هیاتی برای انجام یک رشته ماموریت به سفارت دربارهای اتریش، فرانسه و انگلیس تعیین شده و روانه اروپا می شود که در سفرنامه نگارش یافته توسط منشی وی به حضور این هیات در تماشاخانه های اروپا اشاره می شود ؛ هر چند به نظر می رسد این هیات رغبت چندانی برای تماشا و نظر مثبتی نسبت به نمایش نداشته اند. میرزا حبیب اصفهانی(۱۲۵۰ ۱۳۱۱ق) نیز که اولین مترجم متون نمایشی است، پیش از آنکه دست به ترجمه نمایشنامه های خارجی بزند، مقاله ای درباره «تماشا و تماشاخانه» در روزنامه اختر (شماره ۴۴ سال ۱۳۰۳ قمری چاپ استانبول) نوشته بود. آخوند زاده، اولین ایرانی ای که نمایشنامه مدرن نوشت نیز پیش از سفر به تفلیس و تماشای نمایشهایی در تماشاخانه بزرگ آن شهر، از تئاتر بی خبر بود و شعر می سرود.توجه دربار به نمایش های سنتی پیش از این اشاره شد که سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ باعث آشنایی و علاقه او به تئاتر شد اما باید دانست که این شاه قاجاری پیش از آن نیز به نمایش های سنتی ایران علاقه داشت و اجرای نمایش هایی چون بقال بازی و تعزیه در دربار او رواج بسیار داشت .توجه به تعزیه از اولین سال های سلطنت نیم قرنی ناصرالدین شاه وجود داشته است و اگر تا پیش از آن تعزیه در روستاها بیش از شهرها رواج داشت در دوره سلطنت وی تعزیه در دربار رواج بسیاری یافت:» ناصرالدین شاه که از همه چیز وسیله تفریح می تراشید...شبیه خوانی را وسیله اظهار تجمل و نمایش شکوه و جلال سلطنتش کرد و آن را به مقام صنعت رساند.در استبداد، رفتار پادشاه برای رجال سرمشق است .شاهزاده ها و رجال هم به شاه تاسی می کردند و آنها هم تعزیه خوانی راه می انداختند.» در سالهای ابتدایی سلطنت ناصرالدین شاه، «نصرالله اصفهانی» متخلص به «شهاب» به تشویق میرزا تقی خان امیرکبیر حدود شصت مجلس از تعزیه را به نظم درآورد که این اشعار دارای ارزش ادبی هم هستند و این اقدام جزو اولین کوششها برای توجه ادیبان و خواص به هنر تعزیه است. اما مهمترین موضوع درباره تعزیه در این دوره، تحول مضامین این درام مذهبی بود، به نحوی که هم نمایشهای تعزیه به موضوعات غیر مذهبی کشیده شد و هم موقعیتها و موضوعات کمدی هم در آن راه یافت تا در ایام و مراسم دیگری جز محرم و عزاداری هم به کار آید و پایگاه جدید اجتماعی پیدا کند: «همین که اعیانیت در تعزیه وارد شد،نسخه های تعزیه هم اصلاح شده و پاره ای چیزها که هیچ مربوط به عزاداری نبود مانند تعزیه دره الصدف و تعزیه امیرتیمور و تعزیه حضرت یوسف و عروسی دختر قریش نیز در آن وارد گردید.» کم کم نگارش متنهای تفننی که ربط زیادی به مایه های شناخته شده عزاداری نداشته باشد و اجرای آنها پیش از تعزیه اصلی رواج یافت .کمی بعد هجو و تحقیر کردن دشمنان دین بهانه ای شد برای آنکه رنگ تندی از هزل و مسخره و مضحکه به این متنها افزوده شود و سپس تعزیه نامه های مضحک با عنوان «گوشه» صورت مستقل پیدا کرد. نقل شده که ناصرالدین شاه به یکی از شبیه های مضحک به نام«عروسی بلقیس» خیلی علاقه داشت و لااقل سالی دوبار این تعزیه در تکیه دولت به نمایش در می آمد و شاه و بانوان حرمسرا از پشت پرده چنان می خندیدند که صدای آن در بازار شنیده می شد. روحیه تفریح جوی ناصرالدین شاه باعث شد تقلید هم در این دوره در دربار رونق پیدا کند و مقلدانی چون کریم شیره ای و اسماعیل بزاز به دربار راه یافتند و به شدت مورد توجه شاه بودند، به طوری که کریم شیره ای که فردی بیسواد و لوده بود، در دربار و خلوت شاه حضور داشت و همچنین نایب نقاره خانه سلطنتی بود. این وضعیت در طول سلطنت ناصرالدین شاه چنان نهادینه شد که در دوره مظفرالدین شاه رئیس بازیگران و مطربهای دربار لقب «باشی» داشت. نهضت ترجمه و اجرای نمایشنامه های غربی پس از آشنایی ایرانیان با تماشاخانه های فرنگ، اگر چه اولین اقدام ناصرالدین شاه برای ساختن تماشاخانه ( که تکیه دولت شد) به ثمر ننشست اما گشایش مدرسه «دارالفنون» که با راهنمایی میرزا تقی خان امیرکبیر انجام پذیرفت، گام بلندی در شکل گیری نمایش و ادبیات نمایشی در ایران بود . دارالفنون مهمترین نهاد فرهنگی پایه گذاری شده در دوره قاجار بود که باعث شکل گیری و پیشرفت بسیاری از علوم و هنرها در ایران شد، ضمن اینکه افتتاح تماشاخانه کوچکی در کنار مدرسه و نیاز به متون نمایشی جهت تغذیه این تماشاخانه، عده ای از معلمان و مترجمان مدرسه را به ترجمه آثار نمایشی وا می داردو بدین شکل نهضت ترجمه نمایشنامه هادر ایران آغاز می شود. با این حال باید به این نکته اشاره کرد که پیش از دارالفنون نیز کسانی در این زمینه فعالیت کرده بودند که مهمترین آنها میرزا حبیب اصفهانی است که اگر چه بیشتر به عنوان مترجم «حاجی بابا » اثر جیمز موریه و اولین نویسنده کتاب دستور زبان فارسی شناخته می شود، اما بنا به شواهد و مدارکی که تاکنون یافت شده، ترجمه اولین نمایشنامه از یک زبان بیگانه به فارسی نیز توسط او صورت گرفته است. کمدی «میزانتروپ» یا «گزارش مردم گریز» اثر مولیر، نمایشنامه ای است که میرزا حبیب در سال ۱۲۸۶ قمری، اقتباس یا ترجمه ای آزاد از آن را منتشر ساخت که همین ترجمه، راهگشای نهضت ترجمه و اقتباس در ادبیات نمایشی ایران شد. در زمینه اجرای نخستین آثار در صحنه تماشاخانه دارالفنون و نیز ترجمه نمایشنامه ها اتفاق نظر وجود ندارد . سید علی نصر، «عروسی اجباری» را نخستین نمایشی می داند که بر صحنه دارالفنون اجرا شده است اما حسن مقدم، «گزارش مردم گریز » و رشید یاسمی، «خرس سفید و خرس سیاه» و حسن شیروانی،«طبیب اجباری » را نخستین نمایشهایی می دانند که در دارالفنون اجرا شدند. ادوارد براون نیز عقیده دارد که «طبیب اجباری »،«تنفر از مردم» و «خر» مولیر که به وسیله معلمین قدیمی و جدید مدرسه دارالفنون ترجمه شدند از جمله نمایشهایی بوده اند که نخست در تماشاخانه دارالفنون اجرا شدند. از زمانی که میرزا حبیب دست به ترجمه اولین نمایشنامه زد تا حوالی سال ۱۳۲۰ ق. یعنی اولین سالهای شکل گیری حرکتهای مشروطه خواهانه و آخرین سالهای حکومت نیم قرنی ناصرالدین شاه، تنها آثار مولیر بود که به فارسی برگردانده شده و انتشار می یافت که از جمله آنها می توان از ترجمه «طبیب اجباری»و «ژرژ داندن» نام برد که به ترتیب توسط محمدحسن خان اعتمادالسلطنه و میرزا جعفر قرچه داغی انجام پذیرفت، اما پس از آن، با آشنایی بیشتر روشنفکران با فرهنگ غرب و ازدیاد کتابهای چاپی، ترجمه و اقتباس نمایشنامه از انحصار آثار مولیر خارج شد، چنانکه در طی دوران مشروطه،آثار چند نمایشنامه نویس بزرگ دیگرمثل الکساندر دوما(Alexandre Dumas)(۱۸۰۲ ۱۸۷۰)، شناسایی و به فارسی ترجمه شد.در دوران انقلاب مشروطه، تعدادی از اپراها و کمدی های موزیکال قفقازی در ایران به معرض نمایش گذاشته شد و بعضی از آنها به فارسی هم ترجمه شد . نمایشنامه هایی نیز از ترکی به فارسی ترجمه شد که از آن جمله می توان به «نامه نادری» نوشته نریمانف(Narimanov) (۱۸۷۰ ۱۹۲۵)، «ضحاک» نوشته سامی بیگ (۱۸۵۰ ۱۹۰۲م )اشاره کرد. در اواخر دوران قاجار، نهضت ترجمه و اقتباس، ابعاد گسترده تری می یابد. حسن ناصر تعداد زیادی از آثار اوژن لابیش(Eugene Labiche)(۱۸۱۵ ۱۸۸۸) و مولیر را ترجمه می کند، محمدعلی فروغی(۱۲۵۴ ۱۳۲۱ش) نیز دو نمایشنامه از مولیر ترجمه و اقتباس می کند که به نمایش در می آید و ابوالقاسم ناصر الملک(۱۲۴۵ ۱۳۰۶ ش) نایب السلطنه احمد شاه نیز دو نمایشنامه «اتللو» و «بازرگان وندیک» را از آثار ویلیام شکسپیر(William Shakespeare) (۱۵۶۴ ۱۶۱۶م) انتخاب و ترجمه می کند. نکته مهمی که باید به آن اشاره شود این است که ترکیب دو موضوع «توجه دربار به نمایشهای سنتی» و «نهضت ترجمه نمایشنامه های غربی » باعث تحول در تقلید به عنوان مهمترین نمایش سنتی ایرانی شد. در زمان ناصرالدین شاه، بعد از مدتی که در دارالفنون نمایشنامه های غربی به اجرا درآمد، چون به قول اعتمادالدوله آن کارها «بی مزه و فاقد جذابیت » بود، تصمیم گرفته می شود از مقلدهای درباری در اجرای نمایش ها استفاده کنند و چون آنها «بی سواد بودند، متنهای ترجمه شده را برای آنها می خواندند و آنها عناصری از تقلید عامیانه خودشان را وارد می کردند و پیس مولیر را به شیوه جدیدی به اجرا در می آوردند». شکل گیری نمایشنامه نویسی علاوه بر رواج ترجمه و اقتباس از نمایشنامه های خارجی، نمایشنامه نویسی به سبک غرب نیز توسط ایرانیان از اواخر دوره سلطنت ناصرالدین شاه آغاز می شود .اولین ایرانی که به نمایشنامه نویسی روی آورد میرزا فتحعلی آخوندزاده است که شش نمایشنامه بین سالهای ۱۲۶۶ تا ۱۲۷۲، به زبان ترکی در قفقاز نوشت پس از او میرزاآقا تبریزی، اولین فردی است که نمایشنامه به زبان فارسی نوشته است . آشنایی میرزاآقا با نمایشنامه نویسی به واسطه مطالعه آثار آخوندزاده بوده و نمایشنامه هایش در حوالی سال ۱۲۸۸ نوشته شده است. اگرچه نمایشنامه نویسان پیش از مشروطه به همین دو نفر ختم می شود ولی با آغاز دوران مشروطه این محدودیت در هم شکسته و عموم روشنفکران طبع خود را در این زمینه می آزمایند، چنان که گویی نمایشنامه نویسی در این دوره از وظایف انقلابی آنان شمرده می شد.در واقع مشروطه خواهان به نیکی دریافته بودند که اشاعه هنر در کشور یکی از ابزارهای گسترش تفکرات نو در میان مردم است و با چنین دیدگاهی، نمایشنامه نویسی و اجرای نمایش، صرف نظر از ابعاد هنری و فرهنگی آن، وسیله تبلیغاتی مناسبی برای پیشرفت افکار مشروطه خواهان محسوب می شد. علیخان ظهیر الدوله(۱۲۴۳ -۱۳۰۳ش)، محقق الدوله، فروغی، عبدالله مستوفی(۱۲۵۷- ۱۳۲۹ ش)، منشی باشی بهرامی، عبدالرحیم خلخالی(۱۲۵۱- ۱۳۲۱ش)، میرزا احمد خان کمال الوزاره(۱۲۵۳- ۱۳۰۹ش) و مرتضی قلی خان مویدالممالک(۱۲۴۸-۱۲۹۲؟ش) مشهورترین این افراد بوده اند. متاسفانه علی رغم گستردگی موج نمایشنامه نویسی، بسیاری از آثاری که در این دوره نوشته شده، به کلی مفقود شده و کمترین اطلاعی از آنها در دسترس نیست. گسترش مقاله نویسی و نقد در زمینه نمایش علاوه بر نمایشنامه نویسی، در این دوران شاهد شکل گیری شاخه های دیگر ادبیات نمایشی از جمله مقاله نویسی در زمینه نمایش و نقد نمایشی نیز هستیم . اولین مورد در این زمینه، نوشته هایی از آخوند زاده است که بخشی از آن، نامه هایی بوده که او برای افراد مختلف نوشته بوده و در کتاب «الفبای جدید و مکتوبات » درج شده است. با شروع انقلاب مشروطه و انتشار دهها روزنامه و مجله و تاسیس نخستین گروههای نمایشی، لزوم نگارش مقالاتی راجع به هنرهای نمایشی نیز احساس شده و به همین سبب در این دوره نگارش مقالات نمایشی گسترش قابل توجهی یافت. آغاز انتشار روزنامه «تئاتر» در سال ۱۳۲۶ قمری (۱۹۰۸ میلادی دوران سلطنت محمد علی شاه) اتفاق مهم دیگری در این زمینه بود که توسط میرزا رضا خان طباطبایی نائینی (وفات:۱۳۱۰ ش)نماینده دور دوم مجلس به چاپ می رسید و یازده شماره از آن منتشر شد. در همین دوران، محمد امین زاده در روزنامه «ایران نو» برای اولین بار در ایران به معرفی و نقد نمایش های در حال اجرا پرداخت. ایران نو از شعبان ۱۳۲۷ ق. شروع به کار می کند اما بعد از دو سال، رسول زاده در نتیجه فشارهای سفارت روس از تهران تبعید شده، به استانبول می رود و فعالیتهای روزنامه نگاری وی متوقف می شود. پس از رسول زاده، افراد دیگری هم در دوران مشروطه به طور پراکنده نقدهایی در نشریات مختلف نوشته اند که بخش عمده ای از آن در روزنامه های «برق» و «رعد» منتشر شده است. شکل گیری گروه های نمایشی همانطور که پیش از این اشاره شد در دوره ناصرالدین شاه، تلاشهایی برای تاسیس تالار نمایش و اجرای نمایش های غربی انجام گرفت اما آنچه در این دوره بیشتر مرسوم بود و مورد استقبال حکومت قرار گرفت نمایشهای سنتی تقلید و تعزیه بود .فقط برای مدت کوتاهی چند نمایش از مولیر در تالار نمایش دارالفنون به همت میرزا علی اکبرخان نقاشباشی و با حمایت ناصرالدین شاه اجرا شد که آن هم به زودی به سبب مخالفت رجال درباری و قشریون به تعطیلی دائمی کشیده شد. اما پس از مشروطه و بخصوص بعد از استبداد صغیر و فرار محمدعلی شاه، ابتدا تئاتر به عنوان هنری مکتوب (نمایشنامه نویسی ) مورد توجه واقع شد و در مرحله بعد گروه های نمایشی شکل گرفت. «انجمن» گرایی و آشنایی با گروه های نمایشی قفقازی و نمایشهایی که در آن زمان توسط هنرمندان ارمنی قفقازی در ایران اجرا شد،باعث گردید روشنفکران و مشروطه طلبانی که نمایش را وسیله ای برای تنویر افکار عمومی و آشنایی مردم با اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی تشخیص داده بودند، نخستین گروه های نمایشی را در پایتخت تشکیل دهند. گروه نمایشی «انجمن اخوت» (به سرپرستی ظهیرالدوله)،»شرکت علمیه فرهنگ»(که اعضای هیات مدیره آن افرادی چون محمدعلی فروغی، سلیمان میرزا اسکندری (۱۲۵۵- ۱۳۲۲ش) و عبدالله مستوفی بودند) و «تئاتر ملی» گروه هایی بودند که در سالهای ابتدایی سلطنت احمدشاه در تهران فعالیت می کردند. انجمن اخوت در اصل محفلی درویشی بود که تاریخ رسمی تاسیس آن براساس آگهی های مندرج در روزنامه های آن دوره، سال ۱۳۱۷ ق. است اما در سال ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ دست به فعالیت هایی نظیر برگزاری کنسرت و اجرای نمایش زده است که از نمایشنامه ها یا محتوای نمایشها اطلاعی در دست نیست. شرکت علمیه فرهنگ نیز در سال های ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ ق. نمایشهایی را تهیه و در عمارت مسعودیه اجرا می کرد که از چند و چون این نمایش ها نیز اطلاعات دقیقی وجود ندارد. گروه «تئاتر ملی» بعد از انحلال شرکت فرهنگ در سال ۱۳۲۹ تاسیس شد و اولین «گروه نمایشی مستقل در ایران» به حساب می آید که تا سال ۱۳۳۵ ق. برپا بود و در این سال با فوت محقق الدوله، بنیانگذار آن از هم پاشیده شد. این گروه در آغاز مکان مخصوصی برای نمایش نداشت اما بعدا با ایجاد سالن کوچکی در بالای چاپخانه فاروس واقع در لاله زار، برنامه های خود را در آنجا به نمایش گذارد و به این ترتیب لاله زار را به مرکز تئاتر تهران بدل کرد. علاوه بر این گروه ها، گروه های نمایشی ارامنه قفقاز و تهران، گروه های نمایشی ترکی عثمانی، گروه «نمایش آزاد» به سرپرستی افراسیاب خان آزاد، «شرکت نمایشی عالی ارشاد» به سرپرستی مرتضی قلی خان فکری ارشاد مویدالممالک، مدیر روزنامه ارشاد و «شرکت نمایش ایرانیان» مربوط به زرتشتیان تهران نیز از گروه هایی بودند که در دوره سلطنت احمد شاه در پایتخت به اجرای نمایش پرداختند. علاوه بر تهران، در بعضی شهرها از جمله تبریز، رشت، مشهد و اصفهان نیز حرکتی مشابه آغاز شد و گسترش یافت که در این میان، تبریز و رشت به دلیل اینکه سالها به عنوان دروازه های ایران به روی تمدن غرب محسوب می شدند و از کانون های آزادیخواهی و تجدد به شمار می رفتند وضع بهتری داشتند و در دوره حکومت احمدشاه گروه های مختلف نمایشی در این شهرها شکل گرفت و به اجرای نمایش پرداخت. به این ترتیب در سال های پایانی دوره قاجار، هنر نمایش نهالی بالنده شده بود که هر روز بر شاخ و برگش افزوده می شد. نویسنده : محمدحسین روانبخش منبع:روزنامه مردم سالاری منبع برداشت مطلب-
- نمایشنامه نویسی
- ادبیات نمایشی
- (و 4 مورد دیگر)
-
معرفی ﻧﺜﺮ ﻭ ﻃﻨﺰﭘﺮﺩﺍﺯﻱ ﺣﺴﻦ ﻣﻘﺪﻡ ﺩﺭ ﺟﻌﻔﺮﺧﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﺮﻧﮓ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲﺑﺎﺯﻱ
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ادبیات نمایشی
ﺑﻬﺘﺮﻳـﻦ ﻭ ﻛﺎﻣﻞﺗﺮﻳـﻦ ﻣﻄﻠـﺐ ﺭﺍ ﻣﺮﺣـﻮﻡ ﺍﻳـﺮﺝ ﺍﻓﺸـﺎﺭ ﺩﺭ ﺷـﺮﺡ ﺣـﺎﻝ و معرفی ﺁﺛـﺎﺭ ﺣﺴـﻦ ّ ﻣﻘـﺪﻡ ﻧﻮﺷـﺘﻪ ﺍﺳـﺖ، ﻛـﻪ ﺑﻪ ﺳـﺒﺐ ﺷـﻤﻮﻝ، ﺍﻳﺠـﺎﺯ ﻭ ﺟﺎﻟﺐﺑـﻮﺩﻥ ﻧﺜـﺮ ﻭ ﺍﻣﻼﻳـﺶ، ﺑـﻪ ﻫﻤـﺎﻥ ﺻـﻮﺭﺕ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠـﺎ ﻧﻘـﻞ ﻣﻲﺷـﻮﺩ: «ﻧـﺎﻡ ﺍﺻﻠـﻲ "ﻋﻠـﻲ ﻧـﻮﺭﻭﺯ"، ﺣﺴـﻦ ّ ﻣﻘـﺪﻡ ﺍﺳـﺖ. ﭘـﺪﺭﺵ ﺑـﻪ ﻟﻘـﺐ اﺣﺘﺴـﺎﺏﺍﻟﻤﻠﻚ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﺳـﺎﻝ 1276 ﺷﻤﺴـﻲ، ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺫﺭ ﻣـﺎﻩ 1304، ﺩﺭ ﻟـﻮﺯﺍﻥ، ﺍﺯ ﺷـﻬﺮﻫﺎﻱ ﺳـﻮﻳﺲ، ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﻓﺖ. ﺗﺤﺼﻴﻼﺗﺶ ﺩﺭ ﻟـﻮﺯﺍﻥ، ﺩﺭ ﺭﺷـﺘﮥ ﺍﺩﺑﻴـﺎﺕ ﻭ ﻋﻠـﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋـﻲ، ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳـﻴﺪ. ﭘـﺲ ﺍﺯ ﺧﺘﻢ ﺗﺤﺼﻴـﻼﺕ، ﺑـﻪ ﺧﺪﻣـﺖ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺩﺭﺁﻣـﺪ. ّﻣﺪﺗﻲ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺩﺭ ﺳـﻔﺎﺭﺕ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﺳـﺘﺎﻧﺒﻮﻝ ﺧﺪﻣـﺖ ﻛﺮﺩ ﺗـﺎ ﺑﻪ ﺗﻬـﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪ. ﺳـﭙﺲ ﺑـﻪ ﺧﺪﻣﺘﮕـﺰﺍﺭﻱ ﺩﺭ ﺳـﻔﺎﺭﺕ ﺍﻳـﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻗﺎﻫـﺮﻩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺷـﺪ. ﭘﺲ ﺑﻪ ﻣﺼـﺮ ﺭﻓـﺖ. ﺩﺭ ﻗﺎﻫﺮﻩ ﺑﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺟﺎﻧﻜﺎﻩ ﺳـﻞ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺷـﺎﺩﺍﺑﻲ ﺑﻴﻔﺘﺎﺩ. ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺑﻪ ﺳـﻮﻱ ﺳـﻮﻳﺲ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻳﺸـﮕﺎﻩ ﺟﺎﻧﻲ ﺑﮕﻴﺮﺩ... اما مرگ ﻣﺠـﺎﻝ ﻧـﺪﺍﺩ ﻭ ﻧﻬـﺎﻝ ﭘﺮﻣﺎﻳﻪﺍﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌـﮥ ﺍﺩﺑﻲ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﺯﻣـﺎﻥ ﻛﻢﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﺴـﻴﺎﺭ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﺨﻮﺷﻴﺪ... ﺣﺴـﻦ ّ ﻣﻘـﺪﻡ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳـﺦ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺍﻳـﺮﺍﻥ ﺟﺎﻳﻲ ﺑﻠﻨـﺪ ﺩﺍﺭﺩ. ﻧﺎﻣﺶ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﻧﺨﺴـﺘﻴﻦ ﻛﺴـﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶﻧﺎﻣﻪ ﻭ ﺩﺍﺳـﺘﺎﻥ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻧﻮﺷـﺘﻪﺍﻧﺪ ﺑﺮﺩﻩ ﻣﻲﺷـﻮﺩ.ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻘـﺎﺩ ﺍﺩﺑـﻲ ﺑـﻪ ﺷـﻴﻮۀ ﺍﺭﻭﭘﺎﻳﻲ ﺁﺷـﻨﺎ ﺑـﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﭽـﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺷـﺘﻪ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﻧﺨﺴـﺘﻴﻦ ﻧﻤﻮﻧـﻪ ﺍﺳـﺖ. ﺩﺭ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻧﺎﻣﻪﻧﻮﻳﺴـﻲ، ﺩﻭ ﺍﺛـﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑـﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳـﺖ: ﻳﻜـﻲ ﺟﻌﻔﺮﺧـﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﺮﻧﮓ ﺁﻣـﺪﻩ، ﻛﻪ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺑـﺎﺭ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎﺯﻱ ﺷـﺪﻩ ﻭ ﺩﻭ ﺑـﺎﺭ ﻫـﻢ ﺑـﻪ ﭼﺎپ ﺭﺳـﻴﺪﻩ ﺍﺳـﺖ. ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺑـﺎﺭ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺧـﻮﺩ ّ ﻣﻘﺪﻡ ﺩﺭ ﺳـﺎﻝ 1341 ﻕ. ﺩﺭ ﺳـﺎﻟﻦ ﮔﺮﺍﻧـﺪ ﻫﺘـﻞ ﻭ ﺍﺯ ﻃـﺮﻑ "ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺟـﻮﺍﻥ" ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺻﺤﻨـﻪ ﺁﻣـﺪ. ﻧﺎﻡ ﺍﻳـﻦ ﻧﻤﺎﻳﺶﻧﺎﻣـﻪ، ﻣﻴﺎﻥ ﻃﺒﻘـﮥ ﺑﺎﺳـﻮﺍﺩ، ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺜﻞ ﺳـﺎﺋﺮ ﮔﺮﻓﺘـﻪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﻛﻨﺎﻳـﺖ ﻭ ﻃﻌﻨـﻪ ﺑـﻪ ﺍﺯﻓﺮﻧﮓ ﺑﺮﮔﺸـﺘﻪﻫﺎﻱ ﺑﻲﻣـﺰﻩ ﻭ ﻟﻮﺱ ﺧﻄـﺎﺏ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺍﺛـﺮ ﺩﻳﮕـﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﻳـﻦ ﺯﻣﻴﻨـﻪ، ﺑـﻪ ﻧـﺎﻡ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲﺑـﺎﺯﻱ، ﻧﻤﺎﻳﺶﻧﺎﻣـﮥ ﻛﻮﺗﺎﻫـﻲ ﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋـﻲ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﻱ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺩﻳﺪۀ ﺍﺯﻓﺮﻧﮓ ﺑﺮﮔﺸـﺘﻪﺍﻱ اﻧﺘﻘـﺎﺩ ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳـﻦ ﻧﻤﺎﻳﺶﻧﺎﻣـﻪ، ﮔﻔﺘﮕـﻮ ﺑﺮ ﺳـﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﺳـﺖ ﻛـﻪ ﭼﮕﻮﻧـﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻗـﺎﻱ ﺍﻃﻮﻛﺸـﻴﺪﻩ، ﻛﻪ ﻫﻴـﭻﮔﺎﻩ "ﺩﺳـﺘﻜﺶ ﻗﻨﺎﺭﻱﺭﻧﮓ" ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳـﺖ ﻧﻤﻲﮔـﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻠـﻮﻡ (!) ُﻛﺸـﺘﻲ ﻭ ﺑﻮﻛـﺲ ﻭ ﺭﻗﺺﻫـﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭ ﺻﻴـﺪ ﻣﺎﻫـﻲ ﻭ ﺁﺗﺶﺑـﺎﺯﻱ، ﺻﺎﺣـﺐ ّ ﺗﺨﺼـﺺ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺩﻳﭙﻠﻢﻫـﺎﻱ ﻋﺎﻟـﻲ ﺳـﺖ ﻭ ﻫـﺰﺍﺭ ﺍﺩﺍ ﻭ ﺍﻃـﻮﺍﺭ ﺧﻨـﻚ ﺍﺯ ﺧـﻮﺩ ﻧﺸـﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫـﺪ، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻴـﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺳـﺘﺨﺪﺍﻡ ﻳﻜـﻲ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﺭﺍﺕ ﺩﻭﻟﺘـﻲ ﺩﺭﺁﻳـﺪ، ﺑﺎ ﻛﺎﺳـﺐ ﻭ ﻟﻮﻃﻲ ﻭ ّﻣـﻼ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺟﺎ ﻣﻲﻧﺸـﻴﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭼـﺮﻙ ﻭ ﻛﺜﺎﻓـﺖ ﻭ ﺑﻲﺍﺩﺑـﻲ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻤﻲﺭﻣـﺪ ﻭ ﻫﻤﺮﻧﮓ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﻲﺷـﻮﺩ... ﺩﺍﺳـﺘﺎﻥ ﻛﻮﺗـﺎﻩ، ﺯﻣﻴﻨـﮥ ﺩﻳﮕـﺮ ﻛﺎﺭ ﺍﻭﺳـﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳـﻦ ﺭﺷـﺘﮥ ﺍﺩﺑـﻲ، ّ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﻭ ﺑﻴﺸـﺘﺮ ﺑﻪ ﻃﺒﻘﮥ ﻋﻮﺍﻡ ﺍﺳـﺖ... ﭼﻴﺮﻩﺩﺳـﺘﻲ ّ ﻣﻘﺪﻡ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻓﺮﺍﻧﺴـﻮﻱ ﻛﻢﻧﻈﻴـﺮ ﺑـﻮﺩ ﻭ ﺑﻌﻀـﻲ ﺍﺯ ﺩﺍﺳـﺘﺎﻥﻫﺎﻱ ﺧـﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﻮﺷـﺘﻪ ﺍﺳـﺖ. ﺑﻪ ﺟﺰ ﺍﻳﻦ، ﺷـﻮﻗﻲ ﺑﻪ ﺗﺮﺟﻤﮥ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﺩﺑﻲ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴـﻮﻱ ﺩﺍﺷـﺖ ﻭ ﺍﺷـﻌﺎﺭﻱ ﺯ ﻻﻫﻮﺗﻲ ﻭ ﻛﻤﺎﻝ ﻭ ﺷـﻮﺭﻳﺪﻩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺴـﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﻓﺎﺭﺳـﻲ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛـﺮﺩ ﻭ ﺁﺛـﺎﺭ ﺯﻳـﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪﻫـﺎﻱ ﺍﺩﺑـﻲ ﻟﻮﺯﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﺎپ ﺭﺳـﻴﺪ. ﻣﻘﺪﻡ ﺩﺭ ﺩﻭﺭۀ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﺍﺳـﻼﻣﺒﻮﻝ ﺑﺎ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳـﻢ ﻻﻫﻮﺗﻲ، ﺷـﺎﻋﺮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺁﺷـﻨﺎ ﺷـﺪ ﻭ ﺑـﺎ ﻫـﻢ مجله ادبی ﭘﺎﺭﻳـﺲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑـﻪ ﺩﻭ ﺯﺑـﺎﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴـﻮﻱ ﻭ ﻓﺎﺭﺳـﻲ، ﻣﺎﻫـﻲ ﺩﻭ ﺑـﺎﺭ، ﭼﺎپ ﻣﻲﺷـﺪ،، ﺍﻧﺘﺸـﺎﺭ ﺩﺍﺩﻧـﺪ اما ﻓﻘﻂ ﭘﻨﺞ ﺷـﻤﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺳـﺎﻝ 1921 ﺑـﻪ ﭼﺎپ ﺭﺳـﻴﺪ. ﺍﺩﺍﺭۀ ﻗﺴـﻤﺖ ﻓﺮﺍﻧﺴـﻮﻱ ﺍﻳـﻦ مجله بر ﻋﻬـﺪۀ ﺣﺴـﻦ ّ ﻣﻘـﺪﻡ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺴـﺘﻌﺎﺭ "ﻋﻠﻲ ﻧـﻮﺭﻭﺯ" ﺧـﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ مجله ﺷﻨﺎﺳـﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳـﺖ. ّ ﻣﻘﺪﻡ ﺑـﺎ ﻟﻄﻒ ﺫﻭﻕ ﻭ ﺷـﻮﺭ ﭘﺮﺩﺍﻣﻨﮥ ﺧﻮﺩ ﺑـﻪ ﻧﻘﺪ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﺩﺑـﻲ ﻗﺪﻳﻢ ﻓﺎﺭﺳـﻲ ﻭ ﺗﺮﺟﻤﮥ ﺍﺷـﻌﺎﺭ ﻣﻌﺎﺻـﺮﺍﻥ ﻭ ﮔﺬﺷـﺘﮕﺎﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﭼﻮﻥﻳـﻦ ﻣﺒﺎﺣـﺚ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴـﻮﻱ ﻣﻲﻧﻮﺷـﺖ، ﻣﻮﺟﺐ ﺷـﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻧـﺪﺭﻩ ژﻳﺪ ﻭ ﺭﻭﻝ ﺭﻭﻣـﻦ ﺁﺷـﻨﺎﻳﻲ ﻳﺎﻓﺖ. ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲﻛـﻪ ﺩﺭ ﻗﺎﻫـﺮﻩ ﻣﻲﺯﻳﺴـﺖ، ﺑـﺎ ﻧﺎﺷـﺮﺍﻥ مجله ی messages D’Orien ﺁﺷـﻨﺎ ﺷـﺪ. ﻫـﺮ ﺷـﻤﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ مجله ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺑﻪ ﻫﻨـﺮ ﻭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻳﻜـﻲ ﺍﺯ ﻣﻤﺎﻟـﻚ ﺷـﺮﻗﻲ ﺩﺍﺷـﺖ ﻭ ﻳﻚ ﺷـﻤﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻳـﺮﺍﻥ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺩﻩ ﺷـﺪﻩ ﺑـﻮﺩ ﻛـﻪ ﺑـﺎ ﻫﻤـﻜﺎﺭﻱ ﻭ ﻧﻈﺮ "ﻋﻠﻲ ﻧـﻮﺭﻭﺯ" ﺍﻧﺘﺸـﺎﺭ ﻣﻲﻳﺎﻓـﺖ.اما ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺳـﺒﺐ ﺷـﺪ ﻛﻪ ّ ﻣﻘﺪﻡ ﺍﺯ ﻗﺎﻫﺮﻩ ﺑﻪ ﺳـﻮﻳﺲ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ 13 ﻧﻮﺍﻣﺒﺮ 1925 ﺩﺭﮔﺬﺷـﺖ ﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴـﺖ ﻛـﻪ مجله ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺸـﺎﺭ ﺑﺒﻴﻨـﺪ. ژ. ﺭ. ﻓﻴﺨﺘﺮ،ﻣﺪﻳـﺮ مجله ﻣﻘﺎﻟﻪﺍﻱ ﺩﺭ ﺷـﺶ ﺻﻔﺤـﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭۀ ّ ﻣﻘـﺪﻡ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﺩﺑﻲ ﺍﻭ ﻧﻮﺷـﺘﻪ ﻛـﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﻳـﺎﻥ مجله ﺑـﻪ ﭼﺎپ ﺭﺳـﻴﺪﻩ ﺍﺳـﺖ» (570-569 :1334). جعفر خان از فرنگ آمده- 2 پاسخ
-
- 1
-
- ﺍﻳﺮﺍﻧﻲﺑﺎﺯﻱ
- ﺟﻌﻔﺮﺧﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﺮﻧﮓ ﺁﻣﺪﻩ
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :