رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نقد داستان'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. سلام اقا بی زحمت دوتا از این پای سیباتون (غرب زده ملعون) با دوتا از اون مثلثی های خامه ای از اونایی که توت فرنگی داره روشون بدید ماشین رو بدجایی پارک کردم الان افسر میاد مینویسه! - - عزیز دلم اشتباه اومدی اینجا کافه قنادی نیست کافه نقادیه از اون لحاظ خب چه بهتر میشینیم ودر ذهنمان به هوای خوردن وشیرین کامی، درمحفل دوستان وادب دوستان وادیبان نقد میشنویم و کتاب میخوریم(همان کتاب خواندن قدیم!) دوستان خوش ذوق و قریحه بسیاری درانجمن حضور دارند که هم اهل مطالعه هستند وهم اهل قلم که استفاده نکردن از سواد ونوشته های انها مطمئنا هم کم لطفی انها نسبت به بقیه وهم کم سعادتی ما دراین زمینه خواهد بود. کتاب ، داستان ، رمان ، شعر ونوشته هایی را میخوانیم ومیگذریم ولی نسبت به هرکدام حسی داریم گاهی خوشمان می اید وباب طبع و ذائقه ماست وگاهی شدیدا روی نرو واعصاب ما به رژه مشغول است مطمئنا دید دو دوست هم سلیقه هم دراین زمینه متفاوت است چه برسد افرادی با این همه تکثر ارا وافکار القصه! به جای اطاله کلام وروده درازی میخوایم درتالار ادبیات نواندیشان حرکت مستمری رو شاهد باشیم از طرف تمامی دوستانی که میخوانند ودوست دارند همگان بدانند! دراین کافه همونطوری که همه بساط های قنادی و بلا به دور عیش وطرب جوانان روبراه هست نقد میکنیم اجباری به تند نویسی نداریم ولی دوستانی که حضور دارند حداقل هفته ای یک نقد بنویسند اصلا اهمیتی ندارد که نقد ما لقمه دندان گیری هست یا نه.ایا نقد ما باب طبع همگان خواهد بود یانه؟ایا یک منتقد خوب از مطلب ما درهمون نگاه اول خوشش خواهد امد یانه؟ اینها اولویت دوم هست. دروهله اول میخواهیم که همه دوستان بنویسند ودراین امر مداومت داشته باشند که بدون تمرین وتکرار هر حرکتی از وجود و معنا ساقط است. حتی اگر دوستی نقدی نوشتند وشماهم همان کتاب را خوانده اید نقدی دیگر بنویسید. اموزه هایی عمومی برای نقد کردن وجود دارد که به مرور وبه کمک شما عزیزان درهمین تاپیک جمع اوری میکنیم وسواد نقدمان را به مرور بالاتر وبالتر میبریم ولی نکته ای از هرچیزی مهمتر وپررنگتر درزمینه نقد وجود دارد. برای نقد کردن باید ذهن را از هرگونه پیش داوری وحب و بغض خالی کرد این اصل واساس نقد است ومطمئنا نقدی قویتر وتاثیرگذارتر است که بدور از هروابستگی وضدیت ونگاه پیش داورانه ای باشد. منتظر حضور وهمکاری همه عزیزان کتابدوست وکتابخوان هستیم. موفق باشیم
  2. سلامون علیکم...بر شما ادیبان و شما که ادیب نیستید ولی ادیبان رو دوست دارید امروز یقه ی صادق هدایت رو گرفتیم و اون اثر پدر در آورش یعنی سه قطره خون!!! دانلود داستان 6 صفحه ای(100 کلیلو بایت ناقابل) از این تارنما(کلیک کنید) دانلود کتاب گویا از این تارنما (کلیک کنید) مو به تن سیخ می کنه این نامرد با این آثارش(موخره :من کلا نمی تونم وقتی در مورد هدایت صحبت می کنم جلوی خودم رو بگیرم یک نامردی...موذی...چیزی بهش نگم...فقط بدونین از شدت علاقه هست و توهین نیستپیشاپیش عذرخواهی می کنم) فتح بابی کردیم با این نویسنده،اگه استقبال شد در مورد نویسنده های دیگه هم اینجا بحث کنیم. حس می کنم بچه هایی که کتاب خونن کم نداریم اینجا....حداقل از آنچه می بینم در این تاپیک ها.... نـام آخرین کتابی که خواندی یا این.. سطرهايي از يك كتاب اول خودم یک نظر شخصی بدم در مورد این داستان. برآیند شخصی من این هست که این بشر (هدایت رو می گم) کلا روانشناسی بود بس بزرگ!!!حالا چرا خودکشی کرد بماند!!من تو آثارش اینو حس کردم. مخصوصا این اثرش که برای بحث انتخاب کردم خود جنسه!!! خود روانشناختی هست نگاه کن: «…در تمام این مدت هر چه التماس می‌کردم کاغذ و قلم می‌خواستم به من نمی‌دادند. همیشه پیش خودم گمان می‌کردم، هر ساعتی که قلم و کاغذ به دستم بیفتد چقدر چیزها که خواهم نوشت… ولی دیروز بدون اینکه خواسته باشم، کاغذ و قلم برایم آوردند. چیزی که آن‌قدر آرزو می‌کردم، چیزی که آن‌قدر انتظارش را داشتم… اما چه فایده از دیروز تا حالا هر چه فکر می‌کنم چیزی ندارم که بنویسم، مثل اینکه کسی دست مرا می‌گیرد و بازویم بی‌حس می‌شود.» و وقتی که تمام وجودش را به روی کاغذ می‌آورد، «بین خط‌های دَرهم و بَرهم» تنها چیزی که خوانده می‌شود این است: «سه قطره خون». مسئله‌ی اصلی این داستان، در همین چند جمله است. مابقی، تفسیر روانشناختی این کشمکش و این آرزوست. یعنی شالاپ می افتی تو ماجرا می گی الان کجام یعنی؟؟ بیمارستانه؟؟ تیمارستانه؟؟.... زندانه؟؟؟؟؟؟.... بعد که شروع می کنه از شخصیت های اطرافش می گه از اون پیرزن....تا اون مُرده ی قصاب....کم کم محیط داره برات آشنا می شه که یک دفعه صادق شما رو فیتیله پیچ می کنه....داستان سیاوش رو می کشه وسط...با اون گربه اش.... و شما رو می زاره تو این قضاوت که این داستان از دهان یک روان پریش هست یا در واقع یک نظاره گر که داره قصه ی سیاوش روان پریش رو می گه..... و در نهایت تو می مونی و حوضت و همینش خوبه که صادق هدایت با اعصابت بازی می کنه،ناخودآگاه نتیجه رو مثه رنگ می پاشونه تو ذهنت ولی....خودت نمی فهمی... بفرمیووو دوست عزیز.....بفرمیو شام!!! شام تحلیل سه قطره خون هدایت.....اگه نخوندی لینک گذاشتم....اگه خوندی یک نظری بده.... بذار این قوه ی کتاب خونی یک جا بیاد به کار...همش محفوظات نشه....بیاد در قالب یک نظر...یک عقیده که دیگران فک نکن روخونی می کنیم.... مشغول الذمه ای اگه کسی رو بشناسی که به این بحث علاقه داشته باشه و دعوت نکنی به این تاپیک
×
×
  • اضافه کردن...