رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نقد اثار مصطفی مستور'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. نویسنده به مثابه یک نشانه رهیافتی بر درون مایه عشق در آثار مصطفی مستور اگر کتاب های مصطفی مستور را با متر و معیار اصول داستان نویسی بسنجیم، گاهی به شوق می آییم و گاهی ناامید می شویم، اما اگر به مثابه یک متن به استقبال نوشته هایش برویم، او به عنوان یک نویسنده نمره بالایی خواهد گرفت. داستان نویس، اول باید نویسنده باشد، بعد داستان نویس، اما اکثر داستان نویسان هم نسل مستور ابتدا داستان نویس اند و بعد نویسنده. نویسنده کسی است که می داند از متن چه می خواهد، متن او چه ظرفیتی دارد و قرار است با چه کسانی دیالوگ برقرار کند. متنی که یک نویسنده حرفه ای خلق می کند، باید به طور نسبی، اوریژینال باشد، یعنی «آنی» در آن حس شود که از آن خود نویسنده باشد و بس. در ایران، اکثر نویسنده ها، بنابر ضرورت اقتصادی، کارشان نویسندگی نیست و از راه نوشتن روزگار نمی گذرانند. نویسندگان این نسل، اکثرا روزنامه نگار، ویراستار، برنامه ساز رادیو و تلویزیون و... هستند. می توان به راحتی فهرستی از شغل داستان نویسان این نسل فراهم کرد. در آن صورت خواهیم دید که چند نفر از این ها، از روزنامه نگاری شروع کرده اند و آرام آرام در کنار روزنامه نگاری خود را به جامعه ادبی به عنوان داستان نویس شناسانده اند. این روند در غرب، معکوس است. نویسندگان و شاعران در کنار کار اصلی شان یعنی نویسندگی یا شاعری، تصمیم می گیرند که کار ژورنالیستی بکنند. «آندره برتون» و دوستانش، مبدع سوررئالیسم بودند و صرفا برای شناساندن کار خلاقشان دست به انتشار نشریه زدند، نه برای غم نان. بسیاری از هم نسلان مستور، روزنامه نگار – نویسنده هستند، وجه غالب کارشان، روزنامه نگاری است و با نثر بی هویت رسانه ای خو گرفته اند؛ وقتی به نویسندگی روی می آورند، اکثرا یا نثر متمایز و مشخصی یا برای خلق شخصیت دوم شان یعنی نویسندگی، ناخودآگاه در رمان هایشان فاصله ای بعید و گسستی عمیق از شکل طبیعی نثر فارسی ایجاد می کنند. در ایران، ادبیات نهادینه نشده است. صنفی به نام نویسنده یا شاعر نداریم. این صنف هم با تأسیس کانون نویسندگان یا انجمن قلم یا هر نهاد دیگری که مدعی کار صنفی برای نویسندگان باشد، تحقق پیدا نمی کند. اگر فروش کتاب آن قدر بالا باشد که بخش قابل توجهی از نویسندگان، از طریق آن، ارتزاق کنند، آن وقت خودبه خود صنفی به نام نویسندگان خواهیم داشت. در غرب، این اتفاق افتاده است. این جا اگر از کسی بپرسیم: شغلت چیست؟ و او جواب دهد: من نویسنده ام یا شاعرم، می خندیم و دوباره می پرسیم: روزها چه کار می کنی؟ بدین ترتیب، این جا برای اکثریت نویسندگان، نویسندگی شغل نیست، بلکه یک فعالیت ذوقی در کنار زندگی و اشتغالشان به حساب می آید. اقلیتی هم هستند که توفیقی یافته اند و آثارشان فروش می رود، اما به خاطر پایین بودن میانگین کلی شمارگان کتاب، برای آن ها هم نویسندگی، شغل دوم است نه شغل اصلی. در رمان های غربی می بینیم که رمان نویس، برای معرفی شخصیت داستانش، او را مثلا نویسنده داستان های علمی – تخیلی در یک نشریه هفتگی معرفی می کند؛ این، علامت چیست؟ معلوم می شود که خوانندگان رمان، با این توصیف، نمایی کلی از شخصیت رمان در ذهن خود پیدا می کنند؛ دقیقا همان طور که اگر رمان نویس شخصیت خود را رییس شعبه یک بانک خصوصی صنعت و معدن در منهتن نیویورک معرفی می کرد. به نظر می رسد که در غرب، برای گرایش های مختلف نویسندگی، به طور نسبی، میانگین فروش و قشر و طبقه خواننده – خریدار معلوم است، مثلا نویسنده داستان های علمی – تخیلی، نویسنده داستان های پلیسی و نوینسده زندگینامه، هریک می دانند برای چه کسانی می نویسند و احتمالا فروش حداقلی اثرشان چقدر است. چنین می شود که آن جا ژانرهای مختلف شکل می گیرد و هر ژانری مفروضات پیشین دارد. اگر قرار باشد خلاقیتی اتفاق بیفتد، میزان تطابق اثر با مفروضات ژانر و موفقیت آن در فرا روی از این مفروضات و اضافه کردن رفتارهای جدید با ژانر، ملاک خلاقیت قرار می گیرد. سنت نقد ادبی تنها در چنین فضایی امکان دارد. در چنین حالتی، انتظار از رمان نویس بالا می رود. رمان نویس به موازات یک فیلسوف یا جامعه شناس، صرفا تولیدکننده فرم های زیبا در روایت نیست، او پیش از آن یک پژوهشگر است و نوشتن رمان برای او هم تصنیف است هم تألیف. در حاشیه گونه ادبی رمان، زندگی نامه های خود نوشت نویسندگان، گفت وگوی منتقدان با آن ها و اصولا پژوهش در افکار، علاقه ها و حواشی زندگی نویسندگان معروف، تبدیل به یک زیرشاخه جدی در نقد ادبی می شود. این به خاطر آن است که رمان نویس، صرفا یک هنرمند و خالق یک اثر خلاق نیست، بلکه فرض بر این است که او پرسشی دارد با جهت گیری فکری و جهان بینی مشخص. رمان او، کارنامه این جست وجو و پرسشگری است که در یک کالبد هنری – زبانی تحقق یافته است. در این سوی جهان، در ایران، دهه های چهل و پنجاه را به خود دیدیم که آثار دست دوم و سوم ادبی، چه شعر، چه داستان، لااقل به دو سه چاپ می رسیدند. به نظر می رسد که اکنون، خاطره کسانی مثل نادر ابراهیمی، احمد شاملو، احمدرضا احمدی و... برای همیشه غیرقابل تکرار باشد، آن ها نویسنده حرفه ای بودند. وضع و حال امروز نویسندگان ما، معلول عوامل مختلفی است که همه آن به توانایی یا ضعف آن ها بر نمی گردد.
×
×
  • اضافه کردن...