در اغلب «برنامه هاي بازسازي پس از سانحه»، سياست جابجايي كل يا بخشي از سكونتگاه، به عنوان راه حلي مناسب از لحاظ فني، جهت كاهش خطر و ايمني از پديده هايي چون زلزله، سيل، رانش زمين و غيره مورد ملاحظه قرار مي گيرد. با اين حال بررسي تجارب مختلف حاكي از آن است كه پيامدهاي جابجايي به گونه اي بوده كه عموماً بازماندگاني كه جابجا شده اند به دلايل مختلفي از جمله عدم تطبيق معماري روستاي بازسازي شده با معماري روستاي قديم در فرآيند بازتواني، «از جابجايي رضايت نداشته و جابجايي اغلب به از دست دادن خوداتكايي روستاييان و حس تعلق به مكان در روستاي جديد منجر شده است.» اين مقاله روستا را به مثابه متني مي پندارد كه از لايه هاي مختلفي تشكيل شده و با بررسي رويكردهاي نشانه شناسي، به تحليل چگونگي استحاله نشانه هايي چون «خط افق»، «نظام همسايگي»، «الگوي شبكه معابر» و غيره در روستاي باباپشمان استان لرستان مي پردازد. براي اين منظور از «رويكرد نشانه شناسي معماري امبرتواكو» و تفكيك نشانه ها به «رمزگان تكنيكي»، «رمزگان تحليلي» و «رمزگان معنايي» استفاده گرديده و براي سنجش ميزان رضايت مندي روستاييان، از «روش پيمايشي» استفاده شده است. يافته هاي اين پژوهش حاكي از «استحاله نشانه هاي مسكن روستاي قديم» و حفظ نشانه هاي بافت در روستاي جديد است. بكارگيري نشانه هايي از روستاي قديم كه مورد پذيرش روستاييان است موجب رضايت مندي روستاييان از بازسازي و سكونت در روستاي جديد گرديده است، طراحي با تكيه بر تحليل نشانه شناسي مي تواند راهبردي براي طراحي روستاهايي باشد كه مي بايست از نو ساخته و يا جابجا شوند.
کلمات کلیدی: سكونتگاه روستايي، جابجايي، بازسازي، نشانه شناسي، روستاي باباپشمان
نویسندگان: فرح حبيب، سيد امير حسين گركاني، سيد مصطفي مختاباد امرئي، فاطمه رحيم بخش
دانلود مقاله