جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نثر فارسی در قرن سیزدهم'.
1 نتیجه پیدا شد
-
محمد حقوقی بیش از هزار و صد سال پیش، در زمان سامانیان بود كه پا به پای شعر، نثر فارسی نیز رواج گرفت؛ و در عرض صد سال كتب متعدد در موضوعات مختلف تألیف و ترجمه شد. بسیاری از این كتابها در قرون بعد از میان رفت و از آن میان، تنها كتبی معدود باقی ماند كه مقدمه شاهنامه ابومنصوری قدیمترین و تاریخ بلعمی، مهمترین آنهاست.1-2 نثر این دوره، نثر ساده یا مرسل، موجز و روان و از هرگونه تكلف و تصنع خالی بوده و خاصّه لغات فارسی آن بر لغات تازی سخت فزونی داشته است. این گونه نثر در دوره غزنویان با اندك تفاوت (لغات تازی بیشتر و جملات طویلتر) به دست ابوالفضل بیهقی اوج شیوایی خود را نشان داد. تا آنجا كه میتوان با شكوهترین جلوههای زبان فارسی را درخلال صفحات آن باز دید. 3 درقرن پنجم نخستین بار خواجه عبدالله انصاری سجع را وارد نثر كرد و مناجات نامه خود را با رعایت سادگی معمول به نثر مسجع مزین ساخت4 و از این زمان به بعد، رفته رفته صنایع بدیعی اعم از سجع و جناس و موازنه و مراعات النظیر و مطابقه و... در آثار نویسندگان مختلف راه یافت و به ویژه در مرزیان نامه وراوینی و مقامات حمیدی بهترین اسلوب خود را نشان داد. 5ـ6 قرن ششم را باید قرن نثر فنی نامید. نمونه اعلای آن كلیله و دمنه نصرالله منشی است. 7 و هم این نثر است كه دنباله آن به قرن هفتم (دوره سبك عراقی) كشید و صرفنظر از گلستان سعدی كه در همین زمان نوشته شد و نمونه ممتاز نثر مسجع و از ارجمندترین متون منثور فارسی به شمار میرود،8 به تدریج به نثر مصنوع و متكلف انجامید و تا قرن سیزدهم ادامه یافت. صنایع بدیعی و لغات ثقیل و اصطلاحات مختلف در اكثر كتابها رو به فزونی گذاشت و نویسندگان در استعمال مترادفات الفاظ عربی تا آن حد افراط كردند كه كار آنها به لفاظی كشید و معانی و مفاهیم فدای درازگوییها و تفاضلهای بیجای آنان شد و فهم غالب نمونهها را مشكل و دشوار ساخت. این گونه نثر خاصه در تاریخ وصَاف به اوج تكلف و تصنع رسید.9 بیهوده نیست كه ادوارد براون10 نویسنده تاریخ وصاف را «نخستین مفسد بزرگ زبان» میداند. كسی كه تاریخ در دست او صرفاً دستاویزی برای سخنسازی و سجعپردازی بود. و نه عجب اگر خود اذعان كند: «نظر بر آن است كه این كتاب مجموعه صنایع علوم و فهرست بدایع فضائل و دستور اسالیب بلاغت و قوالیب براعت باشد و اخبار و احوال كه موضوع علم تاریخ است مضامین آن بالعرض معلوم گردد. 11 و عجیب اینكه در دورههای بعد همین گونه نثر مورد تقلید قرار میگیرد. شرفالدین علی یزدی در ظفرنامه و بخصوص میرزا مهدیخان منشی در دره نادره، آنچنان در استعمال الفاظ مهجور عربی افراط میكند كه زبان فارسی تحتالشعاع قرار میگیرد. تا آنجا كه درسراسر كتاب جز به روابط و افعال، به هیچ واژه فارسی دیگری نمیتوان برخورد. اشارهای به تحول نثر فارسی در قرن سیزدهم از اواخر قرن دوازدهم از نثرهای متصنع و متكلف دیگر خبری نیست به طوری كه آثار نویسندگان این قرن را میتوان به عنوان نخستین سرمشقهای نثر ساده پارسی دورههای بعد به حساب آورد و از آن به عنوان دوره نثر تقلیدی سخن گفت: «در این زمان تقلید از نثر زیبای گلستان با مخلوطی از سبك سعدی و جوینی و وصاف، رواج میگیرد. نثرنویسان این زمان مانند فاضل خان گروسی، عبدالرزاق بیك دنبلی، میرزا محمدصادق وقایع نگار، میرزا عیسی قائم مقام، میرزا حبیب قاآنی، میرزا عبدالوهاب نشاط و میرزا رضی تبریزی بدون اینكه درصدد ترویج شیوه كهن باشند، همچنان به نثرهای كهن دلبستگی نشان میدهند. 12 و در منشآت خود كمابیش از سبك و شیوه دیرین پیروی میكنند و این وضع با وجود اصلاحات كسانی چون میرزا ابوالقاسم قائم مقام تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه ادامه مییابد. در این زمان، اقتفا ازنثر قائم مقام معمول میشود و نویسندگان اگرچه به شیوههای قدیم تفنن و تتبع میكنند، از گرایش به سادهنویسی نیز روی نمیگردانند. از نویسندگان این دوره میتوان از امیرنظام گروسی، بدایع نگار، مجدالملك و عبداللطیف طسوجی نام برد كه از نثرنویسان مقلد كه پیش از این نامشان گذشت، به مراتب سادهتر مینویسند. 13 با این همه نباید نانوشته گذاشت كه «این قائم مقام بود كه نخستین بار به مقدار زیادی از عبارات متكلف و متصنع و مضامین پیچیده و تشبیهات نابهجا كاست و تا اندازهای انشای خود را ـ مخصوصاً درمراسلات خصوصی به سادگی و گفتار طبیعی نزدیك ساخت. نثر وی برخلاف آثار اسلاف او كه پر از جملهها و عبارتهای طویل و قرینهسازیهای مكرر و سجعهای خستهكننده بود، از جملههای كوتاه تركیب شد و قرینهها به ندرت تكرار گردید. او صرفاً از سجعهای زیبایی كه خاص گلستان سعدی است استفاده كرد. از ذكر القاب و عناوین تملقآمیز اجتناب ورزید و به اشعار فارسی و عربی و آیات قرآنی و اخبار و احادیث كه شیوه نویسندگان سابق بود، خیلی كمتر از اسلاف خود تمسك جست و بسیار به جا و به موقع به آنها استشهاد كرد. روی هم رفته سبك قائم مقام تابع گلستان سعدی و مانند آن زیبا و روان و آهنگدار است.» 14ـ15 اشارهای به علل پیدایی نثر معاصر در قرن سیزدهم رفته رفته آوازه تمدن و فرهنگ غرب به گوش ایرانیان نیزرسید. عباس میرزا پسر فتحعلیشاه از نخستین كسانی بود كه از پیشرفت فرهنگ و تمدن مغرب زمین آگاهی یافت و با آوردن نخستین چاپخانه در تبریز وسیله طبع كتاب و روزنامه را فراهم آورد. 16 و نیز با فرستادن چند تن از ایرانیان از جمله میرزا صالح شیرازی به فرنگ موجب شد كه اولین تحصیلكردگان باختر با آگاهیها و اندیشههای جدید به كشور باز گردند. جز اینان ورود گروههای نظامی و سیاسی كشورهای اروپا به ایران نیز هر چه بیشتر آشنایی ایرانیان را با ترّقی و پیشرفت غربیان سبب شد. و سال به سال رفت و آمد و ارتباط ایرانیان و فرنگان قوّت گرفت. ابوالقاسم قائم مقام صدراعظم مقتول پسر میرزا عیسی قائم مقام از جمله مردان بزرگ سیاسی و ادبی ایران بود كه قلم و قدم او سخت در هشدار ایرانیان مؤثر افتاد. ظهور مردی یگانه همچون میرزا تقی خان امیركبیر و اندیشههای بلند او در زمینه اصلاحات مختلف و خاصه تأسیس نخستین مدرسه در ایران به نام دارالفنون، كه یكی از بزرگترین اقدامات او بود، در تحوّل و دگرگونی فضای فكری مردم ایران تأثیر به سزا داشت. 17 معلمین اروپایی به كمك شاگردان ایرانی خود كتب علمی و فنی و نظامی را به فارسی برگرداندند. كتب تاریخی و داستانی به وسیله مترجمین عهد ناصری به تدریج ترجمه وچاپ شد. این كتابها از آنجا كه مترجمان آنها از نثر ساده متون اصلی تبعیت میكردند، در تجدید سبك نثر و سادهنویسی بسیار مؤثر واقع گردید. به ویژه ترجمه كتب فرانسه از قبیل تاریخ ناپلئون، تلماك، كنت مونت كریستو، سه تفنگدار و سفرنامة استانلی با توجه به نثر ساده هر كدام، در سادهنویسی نویسندگان فراوان تأثیر گذاشت. روزنامهنویسی نیز از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، ابتدا در محیط دربار و بعد برای مردم پدید آمد.18 «شورش بابیّه، وخامت اوضاع ایران پس ازقتل امیركبیر، نبودن مردان لایق، تسلط متعصبان، شدت رقابت دول خارجی و دخالت آنان در حكومت كه جز خرابی و تباهی باور نیاورد.» 19 از جمله عواملی بودند كه در كنجكاوی و توجه مردم به اوضاع تأثیر بسیار داشتند. میرزا حسین سپهسالار، امینالدوله، مشیرالدوله و اعتضادالسلطنه نیز از جمله رضال ترقیخواه بودند كه هر كدام در اصلاح امور اداری و ترویج فرهنگ جدید، بار وظیفهای سنگین را بر دوش گرفتند. سفرهای سید جمالالدین اسدآبادی به ایران و تبلیغات او بر ضد استبداد و كوشش پیروان و مریدان وی هر كدام در بیداری ایرانیان اثری انكارناپذیر داشت. همچنین تلاش وقفهناپذیر روشنفكران خارج از ایران را كه با اطلاع از وخامت اوضاع كشور از طریق روزنامه و كتاب یك دم از پای نمینشستند، نمیتوان دست كم گرفت. جز تلاش میرزا ملكم خان كه به اشاره گذشت، ترجمه مقالات و نمایشنامههای میرزا فتحعلی آخوندزاده و رسالات و اشعار میرزا آقاخان كرمانی و نوشتههای آزادیخواهانه شیخ احمد روحی و كتابهای میرزا عبدالرحیم طالباف و «سیاحتنامه» زینالعابدین مراغهای از جمله كوششهایی بود كه سخت در روشنی اذهان خوانندگان آن روز و پیدایی اندیشههای آزادیخواهی مؤثر افتاد: مجموع موجبات و «عواملی كه هر كدام در زمان خود در تار و پود سازمان فاسد اجتماعی ایران رخنه كرد و طبقه حاكمه را به وحشت انداخت و مردم را برای قبول تحوّل اساسی در شكل اداره و انتخاب راه و روش نوین زندگی آماده ساخت و بدینسان میل به دگرگون كردن وضع كهنه و فرسوده زندگی اجتماعی ومدنی، كه بذر آن از همان نیمههای اول قرن سیزدهم هجری پاشیده شده بود، به تدریج و تأنی نشو و نما كرد و انقلاب مشروطیت را بوجود آورد.» 20 چنین بود كه احتیاج روزافزون به چاپ كردن و خواندن كه به اتكای صنعت چاپ و وجود روزنامه و كتاب و ایجاد مدارس جدید و زیاد شدن باسوادان و رواج زبانهای اروپایی و هجوم دانشهای نوین، روز به روز بیشتر احساس میشد، اندك اندك باعث آمد كه شیوههای قدیم در برابر سیل تجدّد عقب بنشیند و سرانجام كوششهایی كه برای پیراستن زبان از الفاظ مهجور وتركیبات ناهموار، از مدتها پیش آغاز شده بود، به ثمر برسد و سادهنویسی و روانی جای مغلقنویسی و صنعتگری را بگیرد و به این ترتیب انقلابی راستین در نظم و نثر پدید آید. نخستین جلوههای نثر امروز جلوههای انقلاب در نثر را، به مفهومی كه بتوان پایه و مایه ادبیات منثور امروز شمرد، باید خاصه در آثار زینالعابدین مراغهای21 و میرزا عبدالرحیم طالباف22 و میرزا علی اكبر خان دهخدا23 و سید محمدعلی جمال زاده24 چهار تن از نویسندگان دوران مشروطیت و پس از مشروطیت به وضوح باز دید. زین العابدین مراغهای از حیث تازگی موضوع و سادگی زبانی كه در كتاب «سیاحتنامه ابراهیم بیك» ارائه داد؛ طالب اف از لحاظ دستیابی به زبان ساده و موضوعهای تربیتی كه نخستین بار در ایران مطرح كرد؛ دهخدا به اعتبار قلم شیرین و طنز گزندهاش كه در مقالات «چرند و پرند» با زبانی سرشار از تحرك و درخور فهم و اندیشه مردم به كار گرفت؛ و سید محمد علی جمالزاده با انتخاب نوع «داستان كوتاه» و زبان عامیانه برگزیده او كه پر از ضربالمثلها و اصطلاحات مردمی است، از هر لحاظ در ادبیات معاصر تازگی داشت. چهار نویسنده با آثاری مختلف كه موجب شدند اندك اندك انواع نثر قدیم از تداول بیفتد و غیرمستقیم كتاب و كتابخوانی كه در قرون قبل صرفاً به خواص اختصاص داشت برای مردم و در میان مردم رواج یابد و با توجه به شیوع انواع ادبی غرب همچون رمان، داستان كوتاه، نمایشنامه، قصههای كودكان كه تا آن روز در مملكت ما سابقه نداشت و نخستین شرط پرداختن به هر یك از آنها آشنایی به زبان مردم بود، راه را برای استقبال صاحبان ذوق و قریحه از انواع ادبیات جدید باز كند. مشخصات نثر امروز و انواع آن نثر امروز كه در نوشتهها و كتابهای مختلف اعمّ از كتب علمی، هنری، ادبی، رمان، داستان كوتاه، نمایشنامه، روزنامه، نقدنویسی و كتابهای كودكان دیده میشود، نثری است كه صرفاً مایهای از سادگی دارد. در این هفتاد سال اخیر نثرنویسان و داستاننویسان ما به ناگزیر و به اقتضای زمان، به زبان معمول و متداول روز توجه كردند. دیگر هیچكس با به كار بردن لغات ثقیل و مهجور قصد اظهار فضل نداشت. به عبارت بهتر نویسندگان فهمیده بودند كه از این به بعد افراط در استعمال لغات سنگین مبیّن میزان فضل آنها نخواهد بود، بلكه ارزش هر نویسنده، به اعتبار بلندی اندیشه و توانایی بیان آن به زبان ساده و روان و تسلط در رشته تخصصی و قدرت تحلیل و تشریح اوست. چون هدف وی ارتباط هر چه بیشتر با خوانندگان است و تنها به واژهها و ساختمان زبانی باید توجه كند كه در افواه مردم جریان دارد. و پیداست كه در افواه مردم، هیچگاه مترادفات و عبارات وصفی و صفات مفعولی جایی نداشته است. بنابراین زبان نگارش نیز همچون زبان مردم از این گونه مترادفات و عبارات خالی شد و مثلها و اصطلاحات مختلف مردم جای آنها را گرفت. مگر نه اینكه وقتی موضوع نوشتهها با زندگی وابستگی مستقیم داشت، زبانی نیز كه به طرح این موضوعات میپردازد، باید ویژگیهای زبان مردم را بپذیرد؟ چنین بود كه لفاظی و تفنن جای خود را به موضوعات جدّی، طنز و انتقاد داد و صراحت لهجه و شجاعت ادبی و ایجاز و اختصار جای اطناب و درازگویی و صنعتپردازی را گرفت و كنایات و استعاراتی كه موضوع و هدف اصلی را تحتالشعاع قرار میدادند، از میان رفت و نثر صرفاً وسیله بیان اندیشهها و افكار شد، نه هدف، آنچنان كه منظور نظر بسیاری از نویسندگان قدیم بود. خاصّه اینكه ورود لغات علمی و سیاسی و اجتماعی جدید نیز در فضای نوشتهها هوایی تازه دمید و خوانندگان لاجرم با موضوعهایی روبهرو شدند كه قبل از آن سابقه نداشت. بنابراین اگر ما در عین حال كه اصل سادگی و توجه به زبان مردم را در همه نوشتهها و كتابهای امروز میبینیم، باز هم با جلوههای گوناگونی از نثر (اعمّ از تألیف و ترجمه) روبهرو میشویم، این را باید به اعتبار موضوعات گوناگون، انواع ادبی جدید، رشتههای تخصصی و میزان معلومات و روحیات خاص نویسندگان مختلف و خاصّه تعمّد برخی از داستاننویسان در پیدا كردن نثر مخصوص به خود بدانیم و به اعتبار چند اصل، با اشاره به جلوههای مختلف نثر، با چهرههای نویسندگان، اعمّ از داستاننویس و غیر داستاننویس و در نتیجه با ادبیات منثور معاصر آشنا شویم. 1ـ نثر كتابهای تحقیقی با پیدایی و گسترش دانشگاهها و با فراگیری شیوههای علمی تحقیق و پژوهش از ایرانشناسان خارجی، اكثر دانشوران معاصر و استادان دانشگاه، به كارهای پژوهشی و دانشهای نظری جلب شدند و در زمینههای مختلف، اعمّ از تاریخ و فرهنگ و زبانهای ایران باستان، تاریخ و تاریخ ادبیات بعد از اسلام، تصحیح متون، تحقیق در سرگذشت احوال نویسندگان و شاعران كهن و بحث در شیوهها و سبكهای نثر و نظم پارسی و گردآوری منابع و قضاوت صحیح درباره آثار مختلف منظوم و منثور، كارهای ارزشمندی انجام دادند و از این طریق در غنای فرهنگ ایران سخت كوشیدند. این عده از دانشوران را میتوان در سه گروه: نسل اول (یا پیرتر)، نسل دوم (یا میانه) و نسل سوم (یا جوانتر) باز شناخت. گروه اول یا نسل پیرتر كسانی هستند كه اغلب با تبعیت از راه ایرانشناسان خارجی و توجه به شیوههای علمی نقد و بررسی غربیان، قدم در راه تحقیق نهادند و با تصحیح و تألیف كتب مختلف، تدریجاً از جمله دانشمندان و محققان بنام معاصر شناخته شدند. از این گروه میتوان از نامهایی همچون حسن پیرنیا، محمد علی فروغی، علامه قزوینی، سید حسن تقیزاده، علامه دهخدا، عبدالعظیم قریب، ملكالشعراء بهار، احمد كسروی، ابراهیم پورداوود، ذبیح بهروز، احمد بهمنیار، اقبال آشتیانی، رشید یاسمی، سعید نفیسی، جلالالدین همایی، بدیع الزمان فروزانفر، محمد پروین گنابادی، مدرس رضوی، قاسم غنی، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد، نصرالله فلسفی و… یاد كرد. گروه دوم و سوم كه از نسل میانه و نسل جوانتر شمرده میشوند، اكثر از جمله شاگردان گروه نخست بودهاند و هر كدام از زمره استادان و محققان نامدار كشور به حساب میآیند. در این گروه میتوان از امثال دكتر محمد معین، دكتر ذبیحالله صفا، دكتر پرویز خانلری، دكتر محمد مقدم، دكتر حسین خطیبی، دكتر حسن یزدگردی، دكتر احمدعلی رجایی، دكتر صادق كیا، دكتر سید جعفر شهیدی، دكتر مهدی محقق، دكتر محمد دبیرسیاقی، دكتر محمد جواد مشكور، دكتر عبدالحسین زرینكوب، دكتر محمد جعفر محجوب، دكتر زریاب خویی، دكتر باستانی پاریزی، دكتر ضیاءالدین سجادی، دكتر غلامحسین یوسفی، دكتر عبدالحسین نوایی، دكتر منوچهر مرتضوی، دكتر اسلامی ندوشن، دكتر محمد امین ریاحی، دكتر بهرام فرهوشی، دكتر مظاهر مصفا، دكتر جلیل دوستخواه، دكتر شفیعی كدكنی، دكتر محمد استعلامی و… نام برد. هر سه گروه چون به زبان و ادب فارسی تسلط كافی داشتهاند، طبیعی است كه در نثر آنان نیز به نسبت، نشانههای این تسلط و تبحر را میتوان دید، نثر صحیح و درست، كه مطابق اسلوب زبان فارسی است و در آن از هر یك از اركان جمله در جای خود استفاده شده و معمولاً كمتر از قواعد دستوری تجاوز گردیده است. تنها فرقی كه میان نثر این دو گروه میتوان دید، این است كه نثر اكثر افراد گروه اول با توجه به نسل آنها و به اقتضای محدوده فكر و كار آنها با لغات و واژههای ادبی بیشتر همراه است تا نثر گروه دوم و سوم، خاصه نثر برخی از اینان، كه به نهایت سادگی و سلامت زبان رسیده است. 25 2ـ نثركتابهای ادبی از آغاز آشنایی ایرانیان با سبكها و مكتبهای ادبی مغرب زمین، مكتب رومانتیسم بیش از سایر مكاتب مورد توجه قرار گرفت. مكتبی كه فضای خیالبافانه و رویایی و فریبنده آن با روحیات ایرانیان بیش یا كم سازگار بود و خاصه در سالهای آغاز نفوذ آن در ایران ـ زمانی كه هنوز مكتبهای دیگر چندان نفوذ نداشتند ـ طراوت و تازگی بسیار داشت. از نخستین ایرانیانی كه به این مكتب روی آوردند، یوسف اعتصام الملك بود كه از سال 1328 هجری قمری با طبع مجله «بهار» قدم در راه نهاد و با ترجمه آثار امثال شیللر و هوگو و نیز چاپ منتخباتی از قطعات نظم و نثر اروپایی، تعلق خود را به این گونه آثارنشان داد و حتی در نوشتههای او تأثیر بسیار كرد. 26 از این به بعد بود كه توجه به آثار رمانتیك اعم از تألیف و ترجمه در ایران باب شد و غیر از ترجمه و نوشتن رمان و داستان، برگرداندن و نوشتن قطعات ادبی نیز تداول یافت. خاصه ظهور نویسندگانی همچون علی دشتی و محمد حجازی و جواد فاضل و حسینقلی مستعان از یك طرف و نیز ترجمه آثار نویسندگان یونان قدیم و نیز نویسندگان رمانتیك مغرب زمین، امثال هانری هاینه، لرد بایرون، آلفرد دوموسه، ویكتور هوگو، لامارتین از طرف دیگر، در اشاعه و ترویج این گونه آثار سخت مؤثر افتاد و دیگر كمتر مجلهای بود كه به این نوع نوشتهها توجه نكند. آثاری كه بیشتر در دو نوع «داستان» و «قطعه ادبی» نوشته میشد و معمولاً عشق و احساسات فردی، زیباییهای طبیعت، نصایح انساندوستانه، خوشبینی و بدبینی خوشبختی و بدبختی، محتوای اصلی آنها را تشكیل میداد. وصلها و جداییها، حسرتها و آرزوها، غمها و شادیها، وفاداریها و جفاكاریها، پاكدامنیها و تردامنیها، اشكها و آهها، خاطرات تلخ و شیرین، چشمههای زلال، سایبان درختان، گلهای رنگارنگ، از جمله مفاهیم و نشانههایی بود كه در این گونه آثار فراوان به چشم میخورد. فضایی خاص با واژههایی معین كه معمولاً به نثرهایی از این دست، نما و ظاهری مشخص میبخشید. 27 3ـ نثر روزنامهای همچنان كه در صفحات پیش به اشاره گذشت روزنامه و روزنامهنویسی به همت میرزا صالح شیرازی در ایران آغاز شد و پا گرفت و پس از آن سال به سال بر تعداد روزنامهها افزوده شد و تدریجاً روزنامهنگارانی ظهور كردند كه هر یك در زمان خود، از نظر طرز فكر و شیوه منتخب نثر، كه كلاً از زبان مردم مایه میگرفت، از چهرههای شاخص این فن شمرده شدند. سید جمالالدین اسدآبادی، میرزا آقاخان كرمانی، میرزا ملكم خان و علیاكبر دهخدا از نخستین كسانی بودند كه به روزنامهنگاری دست زدند. خاصه دهخدا در مقالات خود با نام «چرند و پرند» نهایت تبحر و مهارت خود را در آن فن نشان داد. تا آنجا كه شیوه انتقادی و طنز خاص او در كار روزنامهنگارانی كه به طنز و انتقاد توجه بیشتر داشتند تأثیر بسیار گذارد. با این همه پس از این زمان در كمتر روزنامهنگاری میتوان تسلط دهخدا را خاصه در راه ویژه او سراغ گرفت و حتی تسلط دیگر روزنامهنگاران دوره مشروطیت را نیز. زیرا آنها كه توانایی رقابت وبرابری با اینان داشتند، احتمالاً از تعداد انگشتان یك دست هم تجاوز نكردند و این شاید به سه دلیل بود: نخست اینكه روزنامهنویسان دوره مشروطیت از مایهای بهره داشتند كه اكثر روزنامهنگاران سالهای بعد ازآن بیبهره بودند. دوم اینكه، چون موقعیت اجتماعی و سیاسی دوره مشروطیت و تحرك و هیجان ناشی از آن در فضای روزنامهنگاری دورههای بعد به وجود نیامد، طبعاً روزنامهنویسان این زمان آمادگی و استعداد و موقعیت روزنامهنگاران آن دوره را نمیتوانستند داشت. سوم اینكه، ارج وقدری كه روزنامهنویسی در دوره مشروطیت داشت موجب شد كه اغلب نویسندگان برگزیده به ساحت آن قدم نهند. در صورتی كه در دهههای بعداصطلاح «ژورنالیسم» رفته رفته با مفهومی همراه شد كه در نظر ادبا و نویسندگان چندان قدری نداشت چنان كه وقتی به ضعف وسستی نثر نویسندهای اشاره میكردند، چه بسا آن را « روزنامهای» یا « ژورنالیستی» میخواندند. اما این همه دلیل آن نمیشود كه به طور كلی قدرتها وشگردهای جالب روزنامهنویسان دهههای اخیر را انكار كرد. خاصه اینكه در همین مدت زمان، در كشور ما روزنامهنویسانی ظهور كردند كه هم از نظر نوع كار اعم از «فكاهه»، «طنز»، «مقاله» و «گزارش» و هم از لحاظ شیوه طرح مطالب و هم به جهت چگونگی نثر، چهرههای مشخص یافتند. 28 و به خصوص در مقایسه با نثر روزنامهای مشروطیت بر اثر مرور زمان به زبان راحتتر و هموارتری راه بردند. و بالاخص برخی از آنان از نظر تسلط به امثال واصطلاحات و كنایات خاص مردم و استفاده به جا و مناسب از آنها به طور غیرمستقیم نشان دادند كه نه تنها روزنامهنویسی در برابر هنر نویسندگی كاری فروتر و بیارجتر نیست، بلكه چون فنی است كاملاً تخصصی و مستلزم داشتن استعداد و مایه خاص، چه بسا مستعدترین نویسندگان نیز در این راه توفیق نتوانند یافت. 29 4ـ نثر ترجمه افتتاح مدرسه دارالفنون و لزوم كتابهای درسی در زمینههای علمی، فنی و نظامی موجب شد كه بر اثر همكاری معلمان خارجی و محصلان ایرانی كار ترجمه نیز در ایران آغاز شود. از اولین ترجمههایی كه از فرانسه به فارسی صورت گرفت و ذكر برخی از آنها در صفحات پیش گذشت، از چند كتاب تاریخی وداستانی دیگر نیزمیتوان نام برد امثال «تاریخ ایران» تألیف سرجان ملكم، «لویی چهاردهم و پانزدهم» از الكساندر دوما (پدر)، «روبنسون كروزوئه» از دانیل دفو، «سفرهای گالیور» از جاناتان سویفت و «سرگذشت علی بابا اصفهانی» اثر جمیز موریه، كه با توجه به ناگزیری مترجمان در تبعیت ازنثر ساده آنها درسادهنویسی آن زمان تأثیر بسزا داشت. 30 پس از این زمان چون سال به سال تعداد مترجمان فزونی میگرفت و نیزآمادگی و اشتیاق مردم برای آشنایی هر چه بیشتر با فرهنگ غرب، بیش ازپیش احساس میشد، ترجمه كتابهای تاریخ، رمان، نمایشنامه و آثار شاعران و نویسندگان رمانتیك مغرب زمین تدریجاً تداول یافت. شاهزاده محمد طاهر میرزا اسكندری با ترجمه «كنت مونت كریستو» و «سه تفنگدار» و «لویی چهارم» از الكساندر دوما و ابراهیم نشاط با ترجمه «پل وویرژینی» از برنارد دوسن پیر، از نخستین كسانی بودند كه به كار ترجمه دست زدند. خاصه یوسف اعتصام الملك با ترجمههای روان و سلیس «خدعه عشق» اثر «شیللر» كه از روی ترجمه فرانسه الكساندر دوما برگردانده شده بود و نیز جلد اول و دوم «میزرابل» (= Lesmiserables ) از ویكتور هوگو با نام «تیرهبختان» (= بینوایان) و «سفینه غواصّه» از ژول ورن و بسیار ترجمههای دیگرش، قابلیت و زبردستی خود را در این راه نشان داد. به این ترتیب سال به سال بر تعداد كتب ترجمه افزوده شد و اندك اندك از دایره محدود آثار رمانتیك به در آمد و همه آثار كلاسیكها و رئالیستها و رماننویسان نو، اعم ازنویسندگان اروپا و آمریكا و آمریكای لاتین را دربرگرفت. 31 و با گذشت زمان و كسب تجربه بیشتر نشانههای درستكاری و امانت و دستیابی به نثر مطلوب و نزدیك به اصل، بیش از پیش به چشم خورد. و تدریجاً دخالت مترجمان در متون اصلی ـ كه گاه تا حد تعویض اسامی و شخصیتها صورت میگرفت ـ از میان رفت.32 و ترجمههای آزاد، كه نتیجه آزادی كامل مترجمان بود، رو به كاهش گذارد و مترجمان سال به سال به مسئولیت خطیر خود كه رعایت امانت تا سرحد امكان بود، بیشتر پی بردند. خاصه در رمان و داستان كوتاه و نمایشنامه ـ كه غیر ازتفهیم مفاهیم و مطالب نویسنده، كه در ترجمه كتب علمی و اجتماعی وفلسفی، مهمترین وظیفه مترجم است ـ به ضرورت حفظ سبك نویسندگان مختلف نیز توجه كردند. ضرورتی كه رعایت آن بسیار مشكل است و به ویژه در این گونه كتابها سخت اهمیت دارد. زیرا مترجم غیر ازآشنایی به دو زبان مبدأ و مقصد، باید آنچنان درآثار نویسنده اصلی غور كرده باشد كه كاملاً از چگونگی شگرد و اندیشه و شكل و محتوای هر یك ازكتابهای او مطلع باشد وبرای هر كتاب به اقتضای شیوه عرضه مطالب و كیفیت نثر ما به دریافت مطلوبترین و نزدیكترین زبان توفیق یابد.33 و این توفیق وقتی به كمال حاصل میشود كه مترجمان غیر از احراز شرایطی كه به اشاره گذشت ازسلیقه و ذوقی درخور نیز بهرهور باشند. زیرا چه بسا مترجمانی كه همه آن شرایط را درخود جمع داشتهاند ولی چون ازسلیقه و ذوق كافی بیبهره بودهاند، آنچنان كه باید كار آنان با توفیق همراه نشده است. این از اهم شرایطی است كه وقتی در یك مترجم جمع شد، او را در ترجمه صحیح و برابر اصل با مناسبترین زبان یاری خواهد داد.34 و از آنجا كه ترجمهها در موضوعات جداگانه علمی، فلسفی، اجتماعی و ادبی است و هركدام از زیردست مترجمان مختلف با ذوقها و سلیقههای گوناگون ـ با توجه به ناگزیری آنان در تبعیت از نثر متون اصلی، بیرون میآید، موجب خواهد شد كه انواع گونهگون نثر پدید آید. و بخصوص اصل و خاصیت تركیبی زبان فارسی، مترجمان را وا دارد كه در كار یافتن معادلات دقیق، گاه نیز به ساختن تركیبات جدید دست زنند و زبان فارسی را غنا بخشند و بیش از پیش برای پذیرش مفاهیم مختلف آماده كنند.35 بنابراین اگر زبان فارسی هنوز برای برگرداندن مفاهیم و اصطلاحات علمی ـ چنانكه باید توجه و امكانات خود را نشان نداده است، ولی با توجه به لزوم تركیبسازی از یك سو و ازسوی دیگر تنوع نثر در ترجمه كتب ادبی، كه ناشی از تجربهها وسلیقههای مختلف مترجمان طرازاول و تبعیت از شگردهای نویسندگان غربی است و درنشان دادن امكانات زبان ما بسیار مؤثر بوده است، میتوان به توسّع و آمادگی تدریجی زبان فارسی بیش از پیش امیدوار بود.
- 1 پاسخ
-
- مشخصات نثر امروز و انواع آن
- نثر فارسی
- (و 7 مورد دیگر)