رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'میچرلیخ'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. باورتون نمیشه ولی وقتی دو سه سال پیش برای اولین بار این متن رو خوندم کلی حال کردم. من واقعا شرمنده مهندسای عمرانم ولی یه منتقد خیلی خفنی در موردشون اینطوری گفته، اما یاتوجه به شرایط بعد از مدرنیسم در شهرسازی، باید به میچرلیخ حق داد. ضمن اینکه کم کم بعد از این انتقاد ها بود که طراحی شهری شروع به آغازیدن گرفت. بخوانید و لذت ببرید: میچرلیخ به اين واقعيت اشاره داشت كه يك مهندس عمران نمي‌تواند احساس شهروندي را كه در اين شهر زندگي مي‌كند، درك نمايد؛ «اين مهندس به‌خوبي مي‌داند كه چند مترمكعب خاك مي‌بايد جابه‌جا شود؛ او مي‌تواند ميزان آمدوشد 5 تا10 سال آينده را كم‌و‌بيش تخمين بزند. اما عادت او در تبديل انسان به يگان‌هاي آماري، اين توان را از وي گرفته است كه به انسان، به‌عنوان موجود عجيبي بنگرد كه گاه به‌صورت يك مادر همراه بچه‌اش درمي‌آيد، گاه يك سالمند يا ناتوان جسمي مي‌شود و يا به‌صورت فردي خواب‌آلود يا دلخور درمي‌آيد. يك مهندس عمران نمي‌تواند رفتار ترافيكي انسان‌ها را پيش‌بيني و در كار خود دخيل نمايد. كارهاي اين آقايان، مرا به ياد توليدكننده‌ي اسباب‌بازي حلبي مي‌اندازد كه هزاران قطعه از يك اسباب‌بازي را توليد مي‌كند، بدون آن‌كه از كودكي پرسيده باشد كه آيا بيش از پنج دقيقه با آن اسباب‌بازي، بازي خواهد كرد يا نه؟ «كوته‌بيني ديكتاتور مآبانه» در هر دو گروه ديده مي‌شود. اين باعث تأسف است ولي قابل درك نيز هست زيرا قدمت زورگويي در جامعه‌ي شهري، بيش از عمر انديشه‌ي انتقادي است». منبع: سیر اندیشه ها در شهرسازی 2، جهانشاه پاکزاد بیوگرافی میچرلیخ: ميچرليخ، الكساندر (مونيخ، 1905-1982)، پزشك، روانكاو و شهرشناس آلماني. در مونيخ، پراگ، برلين، فرايبورگ، زوريخ و هايدلبرگ به تحصيل پزشكي پرداخت و در 1939 مدرك خود را كسب كرد. او در 1941 دكتري تخصصي خود را دريافت نمود و از 1946 به عضويت هيأت علمي دانشگاه هايدلبرگ در رشته‌ي عصب‌شناسي درآمد. بعدها به دانشگاه فرانكفورت رفته، استاد صاحب كرسي، مدير بنياد زيگموند فرويد و مديرعامل جامعه‌ي روانكاوي و روان‌درماني آلمان شد و در 1969 جايزه‌ي صلح ناشران كتاب آلمان را به‌خود اختصاص داد. ميچرليخ تأليفات بسياري دارد. او كه يكي از انديشمندان نامي آلمان در سده‌ي بيستم به‌شمار مي‌رود، با تلاشي خستگي‌ناپذير، نارسايي‌هاي موجود اجتماعي زمان خود را آشكار ساخت و پيشنهادات اصلاحي خويش را عرضه ‌نمود. مهم‌ترين كتاب‌هاي او، ريشه‌هاي اعتياد، جبر و اختيار در بيماري، پزشكي بدون انسانيت، جامعه‌ي بي‌پدر و سرانجام، كتاب ناپذيرا بودن شهرهاي ما است كه تأثيري انقلابي بر شهرسازي آلمان داشت و راه را براي شكوفايي طراحي شهري در حوزه‌ي فرهنگي آلمان هموار نمود.
×
×
  • اضافه کردن...