جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مکتب اصالت فایده و نسبت آن با لیبرال دموکراسی'.
1 نتیجه پیدا شد
-
مکتب اصالت فایده و نسبت آن با لیبرال دموکراسی سیر تحول مفهومی و فلسفی مکتب اصالت فایده (سودمندی)، از جرمی بنتهام به جان استورات میل ، به خوبی مبین آن است که دموکراسی حداکثری برآن بنا شده است. ازاین رو یکی از مبانی و مبادی فلسفی دموکراسی مدرن همین نظریه اصالت سودمندیی به شمار می رود.اصل سودمندی این آموزه را تعلیم می دهد که فضیلت تنها به علت لذاتی که از کاربرد آن ناشی می شود مطلوب است و رذیلت نیز تنها بدان علت نامطلوب است که موجب درد می شود. به نظر می رسد آموزه ها و انگاره های این مکتب ریشه در اندیشه های اپیکوریان دارد.اپیکور بنیانگذار این نحله تصریح داشت که غایت زندگی کسب لذت(فلسفی) است؛ لیکن معنای سلبی ِ لذت، یعنی غیاب درد را مد نظر داشت.به باور وی اوج لذت زمانی است که هیچ دردی وجود نداشته باشد(Klosko,۱۹۹۵:۳۱۵ ۳۱۹) غایت لذت هم حصول آرامش(آتاراکسیا) است. کسب لذت و احتراز از رنج آموزه ی مکتب اصالت نفع بود. این مسأله توسط هلوِسیوس بیان شده است.از نظر او آنچه بر بشر حکمفرمایی می کند فقط و فقط "نفع" است. مطابق آموزه ی نهضت اصالت سود بطور خلاصه گفته شده است:« بیشترین خوشی برای بیشترین تعداد »؛ انسانهادراین مکتب، مخصوصاً به عنوان موجوداتی پیچیده وطبیعی تصویر شده اند، موجوداتی منفعل که زندگی فکری آنان تحت سلطه قانون تداعی معانی است وکردار آنها معطوف به کسب خوشی و لذت است(ردهد،۱۳۷۵: ۲۵۱). به موجب این اصل، چیزی موجه و درست است که به پیشبرد خوشبختی عمومی کمک کند. به باور آدام اسمیت انسان زمانی به اهداف خود نایل می آید که از آرزوها و خودپسندیهایش سودجوید ، زیرا منافع هر کس در خواسته هایش نهفته است. حسب نظر رادیکالهای فلسفی(مالتوس،ریکاردو،بنتهام،جیمز میل و استوارت میل) سعادت یگانه خیر غایی تلقی گردیده است.آنها شخص را منشأ اصلی اعمال انسانها می دانستند و فرد را وسیله ی تشخیص سود شخصی به شمار می آوردند.آنان همچنین حکومت را عبارت از فنّ هماهنگ ساختن منافع فردی مردم می پنداشتند(راسل،۱۳۸۶: ۴۰۲). یکی از بنیانگذاران به نام این مکتب جرمی بنتهام است.اصل سودمندی بنتهام، به طور خلاصه بدین قراراست؛ از میان اتفاقات و گزاره های مختلفی که درهر مورد در برابر ما وجوددارد، باید آن امکان را برگزینیم که بزرگترین سعادت (یعنی بزرگترین لذت ) را برای حداکثر افراد ایجاد کند. بر طبق نظریه ی او« طبیعت ،بشر را فرمان بردار دوحاکم گردانده است ،یکی لذت ودیگری درد . همه تصمیمات ما درزندگی به این دو [اصل] برمی گردد... جستجوی لذت وگریز از درد، تنهاغایت آدمی است ... اصل سودمندی،هرچیزی را تابع این دوانگیزه می کند»(جونز،۱۳۷۶الف:۴۸۵(. علاوه برآن، بنتهام یکی از پیروان سرسخت اقتصاد آزاداست؛ اوچنین می اندیشید که مقررات حکومت ومداخله آن باید به حداقل میزان ممکن باشد. ودرصورت لزوم باید فقط جنبه منفی [بازدارنده] بخود بگیرد. وی تحت تاثیر جیمز میل به حمایت از حکومت مردم گرایش یافت. مطابق استدلال او غایت وهدف یک قانونگذار،باید سعادت مردم باشد؛ درامور قانونگذاری،گزاره ی«سودمندی همگانی » باید اصل راهنما باشد.به نظر جیمز میل ،راه مقابله با انحصار قدرت این بود که نمایندگی مجلس برای کل جامعه گسترده شود(لنکستر،۱۳۷۶: ۱۲۷). استدلال جرمی بنتهام این است که " اگر همه ی انسان ها خواست و نیازهای یکسانی دارند" و شادی ها و رنج هایشان همانند است"، پس ارضای نیاز و تأمین شادی هیچ کس منطقاً نمی تواند بر شادی های دیگران برتری داشته باشد؛ آنچه که اهمیت دارد، تنها، کمیّت و میزان است. بنابه این دیدگاه، رسالت دولت این است که بیشترین میزان شادی برای بیشترین شمار مردم کسب کند و این همان دموکراسی است. بنابراین، غایت دولت تأمین رفاه و سعادت و فایده ی عمومی است و چون این فواید همانند است، در واقع غایت دولت را می توان با غایت زندگی انسان ها یکسان شمرد. جرمی بنتهام و پیروش جیمز میل دفاع از دموکراسی را از همبستگی به حقوق طبیعی و تمایل جمهوری خواهانه به تدوین قانون اساسی جدا کرده، و آن را بر مبنای فایده محوری و اصولی عام استوار ساختند. در چشم انداز آن ها حکومت وسیله ای برای تحقق خدمت به منافع عمومی و به حداکثر رساندن رفاه عامه به شمار می رفت(مکنزی و دیگران،۱۹۷:۱۳۷۵). آن دو قصد داشتند لیبرالیسم را در همان کلیت وشکلش دمکراتیزه کنند. آنها قدرت یافتن بر دیگران را به حفظ حداکثر کردن لذت و منافع خود، طبیعی، وآن را قانون اصل حاکم بر طبیعت بشر قلمداد می کردند. تلاش جیمز و بنتهام به دموکراسی ختم می شود چرا که ماکزیمم خوشبختی برای بیشترین تعداد مردم براساس انتخاب اکثریت دانسته می شود.مطابق آرای بنتهام «جوهر دموکراسی امکان ایجاد برابری خواسته ها و ارضای توده است»(صلاحی،۱۳۸۳ :۴۸ ). قاعده ی اکثریت جایگاه اصلی در این نگاه دارد. از این مسئله هم با عنوان محدودیت و نقصی بر دموکراسی یاد شده و هم به عنوان یکی از مزایای آن به شمار آمده است. هرچند انتقادات جدی به حکومت و یا انتخاب اکثریت وارد است با این وصف، یکی از بنیان های فلسفی دموکراسی همین اصل بشمار می رود(فولادوند،۱۳۸۷: ۳۸۶).