چند وقتی است به این فکر میکنم که وقتی که به داداشم میگم این کار رو کن و اون کار رو نکن، به فلانی در مورد فلان اخلاق مناسب میگم ، خیلی هاشو خودم رعایت نمیکنم و شاید الان رعایت کنم ولی قبلا وقتی توی همین شرایط بودم، رعایت نمیکردم.
نمیدونم، وقتی توی یه شرایطی گیر میکنم که میدونم یک الگوی رفتاری مورد استفاده یک فرد اشتباه هست، اما خودم رعایت نمیکنم چرا باز میرم بالای منبر!؟! اصلا درسته یا درست اینه که هم به خودت یادآوری کنی هم به طرف مقابلت؟!
چند وقتیه جرات نظر دادن توی هیچ تاپیکی رو هم ندارم! میترسم چیزی بنویسم که به ظاهر خوب باشه، اما توی دادگاه وجدانی خودم با خودم بگم، "جیمی جون! تو اگه بیل زن بودی، باغچه خودتو بیل میزدی"
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت