رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'منشور کـوروش کبیر به زبان شعر'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. منشور کوروش بزرگ" یک استوانهٔ سفالین پخته شده ‌است که در تاریخ ۱۸۷۸ میلادی، در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل، کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود را با اهالی بابِل، پس از پیروزی شرح داده ‌است. این سند به عنوان "نخستین منشور حقوق بشر "شناخته شده و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به بسیاری از زبان‌های رسمی سازمان منتشر کرد. نمونهٔ بدلی این استوانه، در مقر اصلی سازمان ملل، در شهر نیویورک نگهداری می‌شود. این منشور ارزشمند در شهریور ماه سال ۱۳۸۹ طی مراسمی رسمی از طرف موزه بریتانیا به ایران قرض داده شد، که آن را برای بازدید عموم در موزهٔ ایران باستان در معرض نمایش قرار دادند و در تاریخ ۲۷ فروردین سال ۱۳۹۰ به لندن بازگردانده شد. صادق علی حق پرست شاعر خوش ذوق متن منشور رو به صورت شعر نوشته.... جهان در سیاهی فرو رفته بود به بهبود گیتی امیدی نبود نه شایسته بودی شهنشاه مرد رسوم نیاکان فراموش کرد بناکرد معبد به شلاق و زور نه چون ما برای خداوند نور پی کار ناخوب دیوان گرفت خلاف نیاکان به قربان گرفت نکرده اراده به خوبی مهر در آویخت با خالق این سپهر در آواز مردم به جایی رسید که کس را نبودی به فردا، امید به درگاه مردوک یزدان پاک نهادند بابل همه سر به خاک شده روزمان بدتر از روز پیش ستمهای شاهست هر روز بیش خداوند گیتی و هفت آسمان ز رحمت نظرکرد بر حالشان برآن شد که مردی بس دادگر به شاهی گمارد در این بوم وبر چنین خواست مردوک تا در جهان به شاهی رسد کوروش مهربان سراسر زمینهای گوتی وماد به کوروش شه راست کردار داد منم کوروش و پادشاه جهان به شاهی من شادمان مردمان منم شاه گیتی شه دادگر نیاکان من شاه بود و پدر روان شد سپاهم چو سیلاب و رود به بابل که در رنج و آزار بود براین بود مردوک پروردگار که پیروز گردم در این کارزار سرانجام بی جنگ و خون ریختن به بابل درآمد، سپاهی ز من رها کردم این سرزمین را زمرگ هم امید دادم همی ساز وبرگ به بابل چو وارد شدم بی نبرد سپاه من آزار مردم نکرد اراده است اینگونه مردوک را که دلهای بابل بخواهد مرا مرا غم فزون آمد از رنجشان ز شادی ندیدم در آنها نشان نبونید را مردمان برده بود به مردم چو بیدادها کرده بود من این برده داری برانداختم به کار ستمدیده پرداختم کسی را نباشد به کس برتری برابر بود مسگر ولشکری پرستش به فرمانم آزاد شد معابد دگر باره آباد شد به دستور من صلح شد برقرار که بیزار بودم من از کارزار به گیتی هر آن کس نشیند به تخت از او دارد این را نه از کار بخت میان دو دریا در این سرزمین خراجم دهد شاه و چادر نشین ز نو ساختم شهر ویرانه را سپس خانه دادم به آواره ها نبونید بس پیکر ایزدان به این شهر آورده از هر مکان به جای خودش برده ام هر کدام که دارند هر یک به جایی مقام ز درگاه مردوک عمری دراز بخواهند این ایزدانم به راز مرا در جهان هدیه آرامش است به گیتی شکوفایی دانش است غم مردمم رنج و شادی نکوست مرا شادی مردمان آرزوست چو روزی مرا عمر پایان رسید زمانی که جانم ز تن پر کشید نه تابوت باید مرا بر بدن نه با مومیایی کنیدم کفن که هر بند این پیکرم بعد از این شود جزئی از خاک ایران زمین این هم متن اصلی:
×
×
  • اضافه کردن...