رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مقاله معماری'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. sam arch

    مقاله:جايگاه آتشكده در معماري

    عنوان تحقيق : جايگاه آتشكده در معماري استاد راهنما : دكتر حسن ستاري ساربانقلی درس مبانی نظری معماری ارائه دهنده : فواد كامران قوامی ورودي مهر 81 زندگي جمعي و جايگزيني آتشكده‌ها ايرانيان دوران باستان خاك و سرزمين را يا به دليل به وجود آمدن و زاده شدن هر چيزي از خاك و بازگشت به آن و يا به دليل باور همزاد بودن زمين با همة وجو مادي جهان پرستش مي‌كردند. آنان به دليل اينكه خاك را يكي از عناصر چهارگانه و سازندة جهان هستي مي‌دانستند هرگز آنرا نمي‌آلودند و از آن حراست مي‌كردند. در دوران نه‌چندان دور ـ تدوين ونديداد ـ يعني زماني كه بيشتر اساطيري است تا متكي به داده‌هاي همرديف با فرآورده‌هاي مدني به خاك اشاره‌اي شده است؛ اول:« اي آفريدگار پاك جهان مادي در كجا زمين نخست بيش از همه جا شاد است؟ آنگاه گفت اهورامزدا براستي اي سپنتمان زرتشت در آنجائي كه مرد پاكديني هيزم و برسم و شير و هاون در دست گيرد و سرود ديني بلب راند، مهر و رام را بستايد»؛ و دوم:«در آنجائي كه مرد پاكديني خانه بر پا كند و آن خانه از آتش و شير و زن و فرزند و گله برخوردار باشد و گاو و راستي و علوفه و سگ و آنچه از براي زندگاني خوش بايد در آنجا فراوان باشد»؛ سوم: «در آنجايي كه بيشتر از همه جا گندم و گياه و درختهاي ميوه بكارند، در آنجائي كه زمين خشك است آب رساند و در آنجائي كه آبگير است خشك كنند» ... الخ.[1] مي‌توان براي خاك دو معنا و مفهوم تعريف كرد: يكي اساطيري و افسانه‌يي و در نهايت انتزاعي و ديگري كاربردي و تاريخي و مرتبط با پديده‌ها و رويدادهاي يكسره روزمره و معطوف به عمر اين جهاني آدميان، ساكنان ايران زمين به گونه‌اي دگر به آن مي‌انديشيدند. خاك جز اينكه يكي از عناصر چهارگانه اصلي به شمار مي‌رفت. داراي توان‌هايي مرموز بود و به انديشه‌هايي مربوط كه سر در آسمان داشتند و نگاه در آتش و ريشه در آب. به اين گونه مفهوم خاك و زمين مي‌نگريم تا مگر با فضايي آشنا شويم كه نياكان ما در عرصه‌اش به بر پا داشتن عمارتي دست مي‌يازيدند كه پاكترينش مي‌خواستند و گرما بخش‌ترين و سرمدي‌ترين.[2] هنگامي كه ساسانيان مديريت سرزمين‌هاي ايران را عهده‌دار شدند، دين زرتشتي را به عنوان دين رسمي كشور برگزيدند و رابطه‌هاي توليدي جاري ميان انسان و زمين را معطوف به آن ساختند. زرتشت، پبامبر ايرانيان باستان، بر مبناي شواهد و اخباري كه در دست دارند از خانواده‌اي بود كه به پرورش دام اشتغال داشت و از اين روي به تقديس حيوانات بسيار بيش از زمين توجه مي‌داد. گاو به عنوان نهادي اصلي و اساسي قلمداد و شناخته شد و پيشاب گاو هم مطهر دانسته مي‌شد و هم تطهير دهنده بود. همانگونه كه هم در متون ديني زرتشتي و هم در رواياتي كه به آداب و سنن و تطهير خطاكاران آمده است. از ديدگاهي صرفاً ديني زمين در ارتباط با دست كم سه رده عامل فعال و برخوردار از توان توليد پيوسته و وابسته به يكديگر مي‌توانست مورد نظر گيرد: انسان ـ حيوانات اهلي ـ گياهان. در دوراني كه شاهد به وجود آمدن و گسترش يافتن شهر و سازمان‌يافتگي دولت و استيلاي پي‌آوردهاي اين دو بر سرزمين‌هاي ايرانيم. پرستش خاك به ناچار شكل اصيل و اوليه خود را از دست مي‌رهد. در واقع خواسته‌ها و گزينش‌هاي مادي به تدريج بيشتر بر خواسته‌ها و تمايلات معنوي غلبه كردند اين امر كه در سطح مديريت كشور به دست نهان تحقق مي‌پذيرفت سبب دگرگوني‌هايي چشمگير شد.[3] رهبران زرتشتي زادگاه زرتشت را از شمال شرق به شمال غرب تغيير دادند. در ارتباط با شمار آتشكده‌ها و مكان استقرار آنها در پهنة كشور ايران باستان، سه وضعيت را مي‌توانيم از يكديگر تمييز دهيم كه عبارت‌اند از: 1- هنگامي كه سه آتشكده اصلي در سه نقطه از سرزمين ايران بنا شده و ممتاز قلمداد مي‌شدند. 2- هنگامي كه تعداد آتشكده‌هاي اصلي ايران هفت ذكر شده.[4] 3- هنگامي كه تعداد آتشكده‌هاي اصلي وقطبي كشور فزوني يافته و حدي بر آن نبوده است بناي آتشكده‌اي كه كهن‌ترين شناخته مي‌شود (آذرگشسب در آذربايجان). همزمان با بناي دو آتشكدة بزرگ ديگر نيز شناخته شده است. آتشكدة آذرگشسب ـ كه در هر حال مهمترين قلمداد مي‌شود ـ خاص شهرياران و آتشكدة آذربرزين مهر،خاص رزمياران بوده و آذر فرنبغ به موبدان اختصاص داشته است. كه يكي از اين سه در خراسان، ديگري در آذربايجان و سومي در فارس بوده است. از هفت آتشكده‌اي كه مهمترين‌اند. سه تا همان آتشكده‌هايي‌اند كه نام برده شد و عبارتند از: 1- آتشكدة «آذر مهر» ـ كه همان آتشكدة آذربرزين است. 2- آتشكدة ‌» آذرنوش» ـ كه بر اساس گفتة فردوسي به بلخ است. 3- آتشكدة «آذر بهرام» كه در ارتباط با مفهومش (وهرام ـ پيروزمند) در هر شهر بزرگي مي‌توانست باشد. 4- آتشكدة «آذر آئين» ـ كه نشانة‌هايي بيش از نام آن و چند تفسير دسترس نيست. 5- آتشكدة «آذر خرداد» ـ كه همان آتشكدة فرنبع است. 6- آتشكدة «آذر برزين» ـ كه همان آتشكدة برزين مهر است. 7- آتشكدة «آذردهشت» ـ كه بيشتر نمادي بود و يادآور پيامبران باستان.[5] و اما در مورد فزوني آتشكدة‌ها مي‌توان گفت كه: برخي معطوف و مرسوم به مكان‌اند (مانند: لَوس، بخارا، شيراز، كازرون يناسر، باكو، شباور...) برخي نام شخص دارند (مانند: نرسي‌ هزاربنده، بوم پير، و بوم جوان، استفينييا...) و برخي معطوف به اسامي ذات‌اند (مانند: خرداد، مهر، سروش‌آذران، كوشيد...). هر انساني كه بخواهد در طول و عرض سرزمين مكان زندگي‌اش آغاز حركت كند با اين نياز اوليه روبرو مي‌شود: شناخت‌ راستاها و اندازه‌هاي مكان. سرزمينهاي زندگي ايرانيان باستان را خورشيد به نور خود مي‌آراست و رنگ و شگل و ويژگي مي‌بخشد. فهم موجوديت مكان براي انسان‌هاي اوليه‌اي كه در سرزمينهاي ايران مي‌زيستند، دشواري و ويژه‌اي در بر نداشت به اين شرط كه نخواهد به رازي كه فضاي قابل ديد و زيست و شكل زندگي انسان است و آسمان الگوي زمين بود و زمين، كه پس از شادي و آب پديدار گشت.[6] آتشي كه در مركز آتشكده قرار داشت و هرگز نمي‌بايست خاموش مي‌شد، هميشه گرمي بخش و هميشه روشني بخش و بيانگر تقديس زندگي آدميان روي خاك بود. پيروان هر كيش و آئيني جايگاه و يژه‌اي را برگزيده‌اند كه راهي به در دوست باشد، چنانچه زرتشتيان: درِ مهر يا آدريان و آتشكده و هرمزگان بر پا كرده‌اند، يهوديان كنسيه را، و عيسويان كليسا را، و مسلمانان مسجد و مهراب و خانة خدا را ديگر اقوام و طريقت‌ها نيز هر كدام گونه‌اي دير و معبد و زيارتگاه و حتي بتكده دارند و معبود خود را نيايش مي‌نمايند. زرتشتيان هم براي اين كار جايي را بنام‌هاي «درِ مهر» با «آتشكده» و «اتش بهرام» يا «آتش ورهرام» يا «آدريان» و كردهاي قديمي «هرمزگان» رادارند. شايد نام «خانة خدا» نيز همان «هرمزگان» كردي باشد كه در يك چكامة كردي از گذشته به جا مانده است.[7] زمينه و انديشه‌هاي معمارانه آتشكده‌ها آتشكده چهار گوشه داشت تا دورترين نقاط سطح زمين را، كه دست نايافتني بودند ولي در قالب جهان ملموس در بينهايت محسوس، بنماياند؛ چهار جهت جغرافياي ارض را، در تقاطع دو محور ارضي‌اش در مركز بنا مي‌نماياند: از زمين به آسمان را از راه شكل ظاهري يا خارجي‌اش، كه از اندازه‌اش از زمين به بالا كاسته مي‌شد، نشان مي‌داد و از سطح زمين به زير راه در عالم معنا از راه نماد ستون ‌گونه آتشگاه كه كانون موجوديت بنا بود. همانگونه كه به مناسبت تقديس مكاني‌اش كانون عالم به شمار مي‌رفت، مي‌نماياند. آتشكده بنايي بود همتا و همزاد حركت و پيوند پايدار آدميان؛ و نماد روشنايي و روشنگري بود، خواستار از ميان برداشتن تاريكي و تيركي. فضاي مكاني آتشكده، در روزهاي آغازين زندگي جمعي ايرانيان باستان ـ آنگاه كه هنوز نه حكومتي بود و نه شهري غالب بر رابطه‌ها و برانديشه‌ها و برنياز‌ها ـ شكلي گشوده داشت و اگر پنداري مبتني بر وجود تشابه بين گنبد آن با تاق آسمان در ميان نبود و همچنين نياز به حفاظت آتش، شايد روي آن به آسمان نيز بازگذاشته‌ مي‌شد. در طول محورهاي ارضي فضاي آتشكده، هيچ‌چيز به حال سكون ديده نمي‌شد جز آتشدان و برفراز آن آتش؛ چيزي كه نماد آفرينش و زندگي و مرگ و بازآفريني مدام بود. گذر زمان نيز در فضاي آتشكده محسوس و ملموس بود، هيچ سايه‌اي پا بر جانبود هر گونه تمركزي از روشنايي و درخشش سطح‌ها و رنگ‌ها و شكل‌ها، مدام دگرگون مي‌شد. هم روز فضاي آتشكده را مي‌پيمود و هم ماه و سال؛ هم گذر زندگي تجربي در زمان روزمره ملموس بود و هم‌گذر زماني كه بي‌كران مي‌نمود و ازلي.[8] آتشكده‌هايي كه در دل كوه كاويده شده‌اند و آتشكده‌هايي دگر كه در فضاهاي نيمه زيرزميني موجوداند و با چنان مصالح ساختماني اوليه و كارنشده. كه بيش از چند سده نپاييده‌اند و يا برخي در طول چند هزار سال در برابر آفتاب گرم ايران زمين و در برابر برفهاي سنگين و افت‌هاي شديد دماي شب‌هاي سرد، مقاومت داشته‌اند و هنوز هم پيكره‌شان را مي‌توان بازشناخت.[9]
  2. مهمان

    هارونیه طوس

    هارونیه طوس / سید محسن حسینی - جغرافیای ممالک اسلامی منابع : فصلنامه مشکوة، شماره 49 در 25 کیلومتری شمال غربی مشهد در حاشیه غربی جاده مشهد - طوس، بنایی ناشناخته و پررمز و راز قرار دارد. بقعه «هارونیه » بنایی است مکعب شکل و آجری که در قلب دشت طوس واقع گردیده است. این بنا از نظر عظمت، قطر پایه ها، قدرت ایستایی در کف و گنبد دارای معماری خاص است و توجه به این نکته که هارونیه یگانه اثر برجای مانده از شهر باستانی طوس است، اهمیت آن را مشخص تر می سازد. [h=3]تاریخچه شهر طوس[/h]طوس نام ولایتی بسیار کهن است. فردوسی در شاهنامه بنیانگذار این شهر را طوس پسر نوذر معرفی می کند حال آن که حمدالله مستوفی بنیاد طوس را به جمشید پیشدادی نسبت می دهد و نظر می دهد که پس از ویران شدن آن شهر، طوس دوباره آن را آباد گردانید. این ولایت همیشه مورد توجه جهانگردان بیگانه قرار داشته است و محققان داخلی و خارجی بویژه در خلال صد سال گذشته راجع به بنیاد، ترقی و زوال آن سخن رانده اند. (1) از نوشته های مهمترین مورخان و جغرافیدانهای اسلامی چنین برمی آید که در نخستین سده های اسلامی ناحیه طوس چهار شهر مهم داشته است، رادکان، طابران، بزدغور (طرقبه) و نوغان. بلای هجوم مغول ولایت طوس را مانند دیگر نواحی خراسان ویران ساخت. ابتدا طابران و نوغان به دست تولی پسر چنگیز با خاک یکسان گردید، اما چون اکتای بر سریر پدر تکیه زد و موجهای قهر و غضب مغولان فرو نشست مهاجمان پیروز به ترمیم ویرانیهای طوس پرداختند و آن ناحیه قرارگاه حکمرانان مغول شد. در دوره تاخت وتاز تیمور، طوس یکی از ولایاتی بود که مردمش دست از جان شسته، در برابر لشگریان تیمور پایداری ورزیدند. طبق نوشته های پاره ای از مورخان در قتل عامی که به دنبال گشودن دژهای طابران و نوغان به سال 791 ه . ق . روی داد در حدود ده هزار نفر کشته شدند به طوری که در کنار دروازه هر یک از شهرهای طوس مناره ای از سرهای بریده برپا گردید. با آن که در زمان سلطنت شاهرخ و بازماندگان تیمور کوششهایی برای آباد کردن پاره ای از شهرهای ولایت طوس صورت گرفت، اما مسلما هیچ کدام از شهرهای چهارگانه آن ولایت از ویرانیهای ترمیم ناپذیر سال 791 ه . ق کمر راست نکرد، (2) به طوری که حافظ ابرو که در اواخر قرن نهم ولایت طوس را دیده است، شهرهای آن را با عنوان قصبه وصف کرده است. (3)مردمی که در برابر سپاهیان درنده خوی میرانشاه جان سالم بدر برده بودند، به قریه سناباد پناهنده شدند، و ظاهرا از آغاز قرن نهم هجری طوس ویران شد و مشهد امام هشتم شیعیان به جایش رونق گرفت. با گردانیدن نهرهایی که به طابران و نوغان می رفت فنای آن ناحیه حتمی شد. به طوری که امروز از آن ولایت آباد و باشکوه جز ویرانه های ارگ طوس، در شمال غربی شهر مشهد، چیزی برجای نمانده است. (4) [h=3]تاریخچه بنا[/h]بنای هارونیه چنان که گفته شد تنها بنای بازمانده از شهر کهن طوس است. عوام آن را به نام «زندان هارون » می شناسند و احتمالا به این دلیل «هارونیه » خوانده می شود، حال آن که نه تنها بنا از لحاظ شکل و نقشه هیچ گونه شباهتی به زندان ندارد، بلکه طبق مستندات تاریخی نمی توان هیچ گونه ارتباطی بین این اثر و هارون الرشید خلیفه عباسی یافت; زیرا هارون در سال 193 ه . ق. وفات یافته است در حالی که اصل بنا را با توجه به شکل معماری، از دوره ایلخانی (قرن هشتم هجری) می دانند که بخشهایی در دوره تیموری به آن الحاق شده است. (5) از طرف دیگر به دلیل تشابه سبک معماری بنا به معماری رازی، (6) این بنا را مربوط به قرن ششم هجری می دانند. در حفاریهایی که به سال 1354 در این بنا صورت گرفت، ضمن پیدا شدن سفالهای مربوط به دوران سلجوقی، تیموری و صفوی، جرز بسیار قطوری از سنگ و ملات ساروج که کاملا یادآور پی بنای آتشکده های ساسانی است مشاهده شد و نتایج آثار بدست آمده حاکی است که پی این بنا سابقه ای خیلی پیش از قرن ششم داشته است. (7) پس از بررسی بنا و مطالعه نظریات مختلف محققان سؤالی برای نگارنده پیش آمد که این بنا از چه زمان و توسط چه کسی هارونیه نامیده شد. بررسی سفرنامه ها و نوشته های جهانگردان و پژوهشگران داخلی و خارجی که از حدود صد سال قبل تاکنون در نوشته های خود به این بنا اشاره کرده اند نشان داد که تنها عوام و مردم بومی بودند که بنا را نخست نقاره خانه و سپس زندان هارون نامیدند و بر اثر آن نام «گنبد هارون » هم بعدها به کار برده شد. به نظر نگارنده با توجه به این که معمولا ساکنان اطراف بناهای تاریخی و محوطه های باستانی در مورد آثار مجاور مساکن خویش داستانها و افسانه هایی می سازند که اغلب با واقعیت مطابقت ندارد، نامیده شدن این بنا نیز با عنوان هارونیه از طرف ساکنان نمی تواند ارزش تحقیقی یا مبنای تاریخی صحیحی داشته باشد. (8) به همین ترتیب است برج واقع در لاجیم مازندران که به یادبود بانویی از سلسله آل باوند بنا گردیده اکنون به نام امامزاده عبدالله شهرت یافته است، (9) یا مقبره ارسلان جاذب سپهسالار دوره غزنویان در سنگ بست که عوام آن را «قبر ایاز» می دانند. (10) کاربری بنا در هدف از احداث بنا و کاربری آن نیز اختلاف نظر وجود دارد، برخی این مکان را مدرسه یا خانقاه و همچنین مدفن امام محمد غزالی می دانند (11) (قرن ششم) و برخی دیگر آن را مسجدی می دانند که بعد از هجوم مسلمانان به ایران بر روی آتشکده ساسانی ساخته شده است. (12) از آنجا که در قسمت شمالی بنا، یک ردیف اتاق دیده می شود، این سؤال در بیننده ایجاد می شود که این مکان باید محل تدریس و مکان علمی باشد، با این فرضیه می توانیم ارتباط اثر را با امام محمد غزالی دریابیم. چرا که امام محمد غزالی پس از آن که تدریس در نظامیه بغداد را نپذیرفت در طوس ماند و همان جا خانقاهی برای صوفیان و مدرسه ای برای طلاب دایر کرد و شبانه روز خویش را به عبادت خدا و خدمت به خلق می گذراند. هنگامی که سرگرم این کار بود ناگهان اجلش فرا رسید و در طابران طوس که موطن وی بود بدرود زندگی گفت و در همان جا مدفون گشت. پس از اتمام مرمت ساختمان سازمان حفاظت آثار باستانی سنگ مقبره ای به عنوان یادبود امام محمد در جلو آن نصب کرده است. (13) عبدالحمید مولوی با استناد به برخی منابع تاریخی، هارونیه را خانقاه خواجه عثمان بن هارون استاد معین الدین چشتی قطب صوفیه چشتی در هند می داند، که به یادبود پدرش در قرن ششم خانقاهی در طابران طوس ساخته است. وی این نظریه را که بنا خانقاه و مقبره امام محمد غزالی بوده رد می کند چرا که مورخان و جهانگردانی که از قرن ششم و هفتم به بعد به طوس سفر کرده اند، مدفن غزالی را خارج از باروی شهر (قبرستان عمومی شهر) ذکر کرده اند حال آن که برطبق برخی منابع مکتوب، هارونیه داخل حصار طوس قرار داشته است. (14)تحقیق در موقعیت دقیق شهر طوس عهد غزنوی و سلجوقی یا طابران و اختلاف محل آن با طوس مغولی که به دست پسر تیمور ویران شد و تطبیق حاصل تحقیق بر اراضی فعلی طوس ویران ممکن است محل مدرسه و خانقاه غزالی را به مقبره فعلی فردوسی نزدیکتر از محلی نشان بدهد که امروز در آن جا نشان قبر غزالی را باید جست. (15) که لازمه روشن شدن آن حفریات گسترده باستان شناسی در ویرانه های طوس است. نیز باید یادآور شد که ارتباط دادن نامی که در یکصد سال اخیر از طرف عامه مردم مشهد بدون سابقه روایتی مکتوب حتی تا قرن دوازده و سیزدهم هجری بر این بنای بی نام و نشان قدیمی اطلاق شده و به پس راندنش در تاریخ تا آغاز قرن هفتم و پایان قرن ششم و پیوستنش به اسم پدر مرشدی که معلوم نیست در کجا می زیسته و در زندگانی چکاره بوده، آن هم به اعتبار شهرت مرید پسرش که خود در مقام مرشد سرشناسی در بلاد هند می زیسته است، و از آن خانقاه هارونیه ای درست کردن که غزالی در پایان قرن پنجم ه . ق در آن خانقاه به سر برد، درس بدهد، عبادت کند و ریاضت بکشد امری است که قبول آن خالی از دشواری نیست. از مجموعه مطالب تاریخی و خصوصیات معماری بنا و شباهت سبک آن به سبک رازی و مقایسه با نمونه های مشابه همچون آرامگاه علاءالدوله در سمنان، مقبره سلطان سنجر در مرو و قبر بابا لقمان در سرخس، (16) به نظر نگارنده در مقبره بودن بنا هیچ شکی وجود ندارد. غیر از خصوصیات معماری طاق کوچکی که در ضلع شمالی بنا وجود دارد و جمله «الدنیا ساعة » که بر روی گچبری آن منقوش است، خود دلیل دیگری است بر مقبره بودن بنا، چون جمله مذکور را فقط در مقابر به کار می برند. (17) هر چند حفاری که در موقع مرمت در اطراف بنا انجام شده و مشخص شدن پی بناهایی که در مجاورت آن وجود داشته این گمان را که این مکان بخشی از یک مجموعه معماری بوده تقویت می کند. (18) [h=3]معماری بنا[/h]بنای هارونیه کلا آجری است و هیچ گونه تزئین کاشی در آن به کار نرفته است، این بنا به صورت چهار ضلعی است که ابعاد آن در اضلاع مختلف به علت وجود قناسی نابرابر است. ابعاد آن به ترتیب ضلع شمالی 5/19 متر، ضلع جنوبی 20 متر، ضلع شرقی 28 متر، ضلع غربی 29 متر است. ارتفاع گنبد از کف بنا26 متر، ارتفاع ایوان 21 متر، ارتفاع گنبد کوچک قسمت شمالی 11 متر، طول و عرض گنبدخانه 12×12 متر و ارتفاع کمر پوش بنا از کف 9 متر است. دارای یک ورودی در سمت جنوب با سردر فوق العاده رفیع بدون تزئینات کاشی و تماما آجر است و گنبدخانه ای که در سطح وسیعی پوشیده است. چهار پلکان مارپیچ در گوشه ها و سه اطاق فرعی در ضلع شمالی می باشد. درون گنبد ساده است مقرنس کاریهایی مربوط به دوره تیموری در رواق وسطی پشت ضلع شمالی گنبدخانه دیده می شود. (19)
  3. تصویر: نمایی از یک خانه روستایی در کوزره از بخش قهاوند شهرستان همدان (منبع : وبلاگ کوزره) مسکن از جمله نیازهای اساسی زندگی اجتماعی است که انسان برای آسایش و آرامش پس از کار و برای بدست آوردن نیروی جسمی و فکری دوباره به آن نیاز دارد.«مسکن با مسایل مربوط به محیط طبیعی، نوع معیشت، شکل خانه و سیر زندگی اجتماعی پیوند خورده و از سویی ذوق هنری،معیارهای اجتماعی، بنیادهای خانوادگی و خویشاوندی ،سنتها و عقاید و پندارها و باورهای درونی انسان، در هر گوشه کره خاکی بر آن طرح خاصی بخشیده است. ساخت خانه در روستاها در امتداد پاسخ گویی به همین نیازها و باآگاهی به آنها توسط خود روستاییان طراحی و اجرا می شود.ساخت خانه در روستاها از سنتی عامیانه سرچشمه می گیرد و این سنت عامیانه همان سنت بلاواسطه و ناخودآگاهی است که در بطن یک فرهنگ مردمی جریان دارد و به گونه ای معنوی و مادی و متاثر از نیاز های و ارزشهای مربوط به آنها و بر مبنای خواستها و آرمانهای آنها شکل می گیرد». دانلود مقاله
  4. شـاهین

    آینه‌ها (Mirorrs)

    آینه‌ها (Mirorrs) مقدمه بدون شک همه ما هر روز با آینه سر و کار داریم و از آن استفاده می‌کنیم. اما آیا تا کنون از خود پرسیده‌ایم که آینه چگونه بوجود آمده است؟! چگونه به تکامل رسیده است؟! و چه نقشی را در زندگی و دنیای پیشرفته امروزی بازی می‌کند؟! احتمال اینکه اولین آینه ، آبگیرها بوده باشند بسیار قوی است و در واقع واژه "آبگینه" یا "آب گونه" شاید از چنین خاستگاهی بوجود آمده باشد. تاریخچه کاوشهای باستان شناسان مبین این نکته جالب است که آینه‌های شخصی و ساده بیش از 50 قرن قدمت دارند و در دورانهای گذشته از ارزشی اغراق آمیز برخوردار بوده‌اند. زمانی در آسیای صغیر آینه را از جنس برنز و مس مفرغ می‌ساختند و آن را صیقل داده و با دسته‌های پر نقش و نگار عرضه می‌کردند و به تدریج آینه‌های فولادی به علت قابلیت صیقل یافتن بیشتر و شفافیت بیشتر ، نسبت به برنز و مس و مفرغ ، جایگزین آینه‌های قدیمی‌تر شدند، تا اینکه تحول اساسی در صنعت تولید آینه بوجود آمد. در قرن 12 میلادی کاربرد شیشه در تولید آینه کشف شد و اولین آینه‌های شیشه‌ای که با ورقه‌هایی پوشیده از سرب به بازار عرضه می‌شدند بوجود آمدند. مدتی بعد ماهیت سمی بودن سرب آشکار گردید و به همین دلیل استفاده از مخلوط جیوه و قلع بجای سرب آغاز شد. این تغییر و تحولات باعث شدند که ونیز که در آن زمان محل تولید اینگونه آینه‌ها بود به یک قطب اقتصادی تبدیل شود. با وجود این ، اختراع و تولید آینه را نباید جزو نیازهای اولیه و تنها در حد یک ابزار شخصی تصور کنیم، امروزه کاربردهای علمی آینه‌ها بسیار بیشتر از کاربردهای اولیه و ظاهری آنها هستند. داشنمندان از مدتها قبل خواص آینه‌های تخت و کوژ و کاو (محدب و مقعر) را می‌شناختند و حتی با استفاده از آنها برای متمرکز کردن نور آفتاب وسایلی را برای به آتش کشیدن اجسام اختراع کرده بودند. حتی در این مورد افسانه‌ای وجود دارد که می‌گویند ارشمیدس دانشمند معروف قرن سوم قبل از میلاد بوسیله شبکه‌ای از اینگونه آینه‌ها ، کشتیهای بادبانی مهاجمان رومی را به آتش می‌کشیده است، تا اینکه فرمانروای روم سرانجام در شب موفق به تسخیر شهر "سیراکوز" می‌گردد. تصویر در آینه‌ها آینه‌ها سطوح بازتابنده هستند که تصویر جسم نورانی قرار گرفته در جلوی خودشان را نشان می‌دهند، بسته به فاصله جسم از آینه مشخصات تصویر (مکان - وارونگی - برگردان جانبی - بزرگی) ممکن است متفاوت باشد. این وسیله نوری از دیر باز در زندگی بشر نقش عمده‌ای داشته و استفاده‌های فراوانی از آن به عمل آمده است. در طبیعت شکل گیری تصویر در آب یا در شیشه‌های پنجره و یا سطوح بازتابان فلزی و پدیده‌هایی از این قبیل به وفور وجود دارند. بر حسب نوع کاربرد و چگونگی شکل گیری تصویر و مشخصات آن به دو دسته عمده تقسیم شده‌اند: آینه‌های تخت آینه‌هایی هستند که در منازل وجود دارد و از جسم نورانی تصویری مستقیم و مجازی و برگردان تشکیل می‌دهند، طوری که سمت راست جسم برای تصویر سمت چپ به حساب می‌آید و برعکس که در اکثر سیستمهای نوری ساده کاربرد فراوان دارند. در کارهای عادی و مصارف عمومی از این آینه استفاده می‌شود. به لحاظ هزینه پایین و تولید راحت و انبوه سازی و سادگی مکانیزم توسعه فراوانی دارد. در منازل ، باشگاهها و مغازه‌ها و دکوراسیون در آینه کاری و معماری و در بتینه کاری و تزئینات ساختمان کاربرد فراوان دارند. از قدیم الایام به صورتهای طبیعی یافت می‌شدند، که با پیشرفت علم و صنعت با کیفیتهای بالاتر نیز به بازار عرضه شد که حتی در برخی سیستمهای اپتیکی نیز بکار گرفته‌اند. موارد استفاده آینه‌های تخت امروزه بهره وری این آینه‌ها را بالا برده‌اند و آینه‌هایی با ضریب بازتابش بسیار بالایی هم ساخته‌اند. در سیستمهای نوری و برخی دستگاههای حساس نوری از جمله لیزرها از این آینه‌ها استفاده می‌شود، آینه‌های شیشه‌ای نیم بازتابان نیز از این نوعند. انواع آینه‌های تخت آینه‌های شیشه‌ای: که بر حسب نوع کیفیت و صیقل بودن شیشه و مواد اندود کننده دارای کیفیت متفاوتی می‌باشند. آینه‌های فلزی: آینه‌های فلزی را بیشتر از نوع تخت می‌سازند و در دندانپزشکی و قطعات ریز اپتیکی کاربرد دارند. آینه‌های لایه گذاری شده: آینه‌ای با چند لایه اندود جهت بالا بردن ضریب بازتابش و اصلاح آینه‌ها شیشه‌ای و جلوگیری کامل از شبح نوری ساخته شده‌اند. آینه‌های کروی این آینه‌ها به دو دسته عمده آینه‌های محدب و آینه‌های مقعر تقسیم می‌شوند. این آینه‌ها از لحاظ همگرایی و واگرایی پرتوهای نوری و شکل گیری تصویر و بزرگنمایی و وارونگی و سایر مشخصات تصویر کاربردهای ویژه‌ای در سیستمهای نوری دارند. آینه شلجمی در چراغهای اتومبیلها و برخی سیستمهای موازی ساز نورها بکار می‌روند، که شکلی شبیه آینه‌های کروی اما متفاوت از آنها دارند. آینه‌های توان بالا نوعی آینه‌های چند لایه‌ای هستند که در سیستمهای بازتاب کامل نور و نیز در سیستمهای لیزری و برخی طیف سنجها و محاسبات دقیق و حساس نوری کاربرد دارند. تقسیمات آینه‌ها آینه‌ها را بر حسب جنس مواد سازنده و نحوه کارشان به چند دسته عمده بصورت زیر نیز تقسیم بندی می‌کنند که اسامی آنها گویای چگونگی ساخت آنها نیز می‌باشد. آینه‌های شیشه‌ای این آینه‌ها از جنس شیشه بوده که پشت آن به توسط مواد باز تابنده اندود شده است و به لحاظ هزینه پایین و مکانیزم ساده کاربرد وسیعی دارند، معمولا سطوح این آینه‌ها به توسط جیوه (Hg) و نقره (Ag) و آلومینیوم (Al) اندود می‌شود. البته یک لایه رنگ هم روی فلز زده می‌شود که از آن محافظت نماید. آینه‌های فلزی یک نوع آینه‌های فلزی همان آینه‌ای شیشه‌ای اندود فلزی شده هستند، نوع دوم که بیشتر مد نظر ماست جهت جلوگیری از شبح نوری که از تداخل دو بازتاب لایه خارجی و داخلی آینه ایجاد می‌شود و وضوح تصویر را پایین می‌آورد. آینه‌های تک لایه‌ای فلزی هستند، که فلزات با سطوح صیقل یافته ساخته می‌شود که مشهورترینشان آینه آلومینیومی یا آینه استیل و ... که توان بازتابی خوبی دارند و در دستگاههای اپتیکی هم جواب خوبی می‌دهند. آینه‌های مایع یک آینه دیگر با سمت گیری بسیار ویژه ، آینه‌ای است که از سطح یک مایع تشکیل می‌یابد. برای مثال ، از یک تشت پر از جیوه و یک باریکه لیزر برای تعیین امتداد قائم یک محل استفاده می‌شود و به منزله یک شاقول اپتیکی دقیق مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای همین مقصود ، می‌توان حتی از مایعاتی که قدرت بازتابی کمتری دارند ولی سمی نیستند، استفاده کرد. کاربردها برای اولین بار "اسحق نیوتن" داشنمند معروف انگلیسی و کاشف قانون جاذبه ، از آینه‌ها در ساخت تلسکوپ جدید که خود اختراع کرده بود بهره جست و به این ترتیب نسل جدید از این گونه تلسکوپها را بوجود آورد. از آن زمان ، یعنی از سال 1671م تا کنون آینه‌های بسیار شفافتر و بزرگتر و در نتیجه تلسکوپهای بسیار عظیمتر و دقیقتری توسط دانشمندان گوناگون بوجود آمده‌اند. تلسکوپهایی که برای ساخت آنها هزینه‌های بسیار گزافی صرف شده است. برای نمونه ، آینه تلسکوپ عظیم رصدخانه کوه پالومار در کالیفرنیا 5 متر و 8 میلیمتر قطر و حدود 20 تن وزن دارد! چنین آینه‌هایی با دقت و شفافیت بسیار بالایی که دارند می‌توانند نگاه انسانهای کنجکاو و جستجو گران فضا را تا اعماق فضا گسترش دهند. البته باید اقرار کرد در واقع بدون وجود اینگونه آینه‌ها نگاه انسان کنونی از سطح زمین فراتر نمی‌رفت. بنابراین یکی از نتایج اختراع و تکامل آینه‌ها ، گسترش نگاه انسان از کیهان و برملا شدن بسیاری از رازهای پیدایش هستی را در بر داشته است. علاوه بر این ، در بسیاری از تکنیکهای پیچیده هواپیمایی و سیستمهای رادار ، انواع میکروسکوپها و ابزار آلات پزشکی و بسیاری از ابزارهای پیشرفته کنونی ، انواع گوناگون آینه‌ها ، نقشی بسیار اساسی را به عهده دارند. بنابراین انسان بدون آینه ، هرگز صاحب علوم امروزی و تکنولوژی امروزی نمی‌شد و بسیاری از رازهای دنیای علم و طبیعت و کهکشانها برای انسان ناشناخته باقی می‌ماند. اما ، این مسأله‌ای نبود که بتوان به کمک تلسکوپهای زمینی به آن دست افت و در حقیقت از اینجا بود که پروژه‌های پر خرجی آغاز شد.
×
×
  • اضافه کردن...