رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'معرفی روش pwc یا «فلسفه با کودکان»'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. masi eng

    معرفی روش pwc یا «فلسفه با کودکان»

    [h=2]معرفی روش PWC یا «فلسفه با کودکان»[/h] یکی از روشهای آموزش تفکر به کودکان با رویکرد فلسفی، فلسفه با کودکان( pwc ) است که درکشورهای اروپایی رشد چشمگیری داشته است. گرت بی متیوز یکی از فعالان فلسفه با کودکان در انگلستان است . علاقه وی به «فلسفه با کودکان » بگفته خودش با فرزندانش آغاز شده و سؤالاتی که فرزندان او در ایام طفولیت از وی می‌پرسیدند جرقه‌هایی در ذهنش ایجاد کرد که کودکان تفکر فلسفی دارند و می‌توان با آنها محاورات فلسفی داشت از این رو کودکان نیز قادرند استدلالهای فلسفی داشته باشند. متیوز در سال 69 به نکته ای پی می‌برد و آن اینکه ادبیات داستانی کودکان حاوی مطالب فلسفی بوده ودر آن نوعی پیوستگی در افکار وجود دارد، این ویژگی در کتابهای کودکان به چشم می‌خورد که جالب توجه است. در طی انجام تحقیقات در زمینه «فلسفه در ادبیات کودکان» وی به این نکته پی می‌برد که برای شناخت افکار فلسفی کودک ، باید پاره‌ای تحقیقات روانشناسی نیز داشت و از نقطه نظر فلسفی به آن نگاه کرد. بعقیده متیوز، راههای مختلفی برای بکار بردن مکالمات فلسفی در مدرسه وجود دارد و یک روش خوب ، می تواند همه موضوعات فلسفی را بوجود آورد ؛ البته در صورتیکه مربی ، ذهنی باز و فلسفی داشته باشد . در این صورت حتی شاید نیازی به برنامه درسی مدون هم نبوده و کافیست از مطالبی که موجود است، بخوبی استفاده شود . وی با تأسیس کارگاههایی (روزانه یا هفتگی) برای معلمین در پی تغییر نگرش آنهاست. در این کارگاهها ، به معلمین آموزش داده می‌شود که به کودکان و آنچه آنها برای گفتن دارند، باندازه کافی احترام بگذارند ، به آنها گوش دهند و آنرا دنبال کنند و همیشه بدانند که کودک ممکن است راجع به چیزی فکر کند که دیگران بعنوان فرد بالغ یا فیلسوف حرفه‌ای که همه وقتشان را برای فکر کردن درباره این چیزها صرف می‌کنند، کاملاً متوجه آن نیستند.همچنین به آنها آموزش داده می‌شود که باید به کودکان گوش داد زیرا آنها نیز گاهی چیزهای واقعاً جالبی برای گفتن دارند و شما را به چیزهایی راهنمایی می‌کنند که خودتان تا بحال به آن فکر نکرده اید. در این کارگا هها، برای اینکه ذهن معلمین نسبت به آنچه کودک می‌خواهد بگوید بسته نباشد مطالب خاصی به معلمین دیکته نمی‌شود، بلکه کلاسها با روش خاصی اداره می‌شود؛ به این صورت که داستانی راجع به یک کودک که سؤالاتی فلسفی برایش پدید می‌آید به معلمین داده می‌شود ، سپس از معلمین خواسته می‌شود که نوشته کوتاهی راجع به اینکه چگونه مکالمات با موضوعات کودکانه می‌تواند ادامه یابد را بنویسند . این روش ، نوعی تغییر حالت ذهنی معلمین است، بطوریکه آنها ابتدا چیزی را می‌نویسند و سپس درباره آن گفتگو می‌کنند. آنها با این روش، می‌توانند برنامه ثبت شده خود را ببینند. بعقیده متیوز، مرز بین تفکر کودک و بزرگسال «تخیل» است. بزرگترها همیشه کمبود تخیل دارند در حالی که اگر بتوانیم تخیل خود را کمی قویتر کنیم، می‌توانیم در رویارویی با واقعیتهای تلخ زندگی، آنها را شیرینتر کنیم و باید اینکار را از کودکان بیاموزیم. برای رسیدن به این منظور ، کودکان فرصت بیشتری دارند تا زندگی تخیلیشان را توسعه دهند درحالیکه ما با جدا کردن دنیای خود از کودکان، اجازه نمی‌دهیم آنها وارد دنیای ما شوند و طبیعتا ما هم به دنیای آنها وارد نمی‌شویم ( این همان دیدگاه پیاژه است). ما در دنیاهای متفاوتی زندگی می‌کنیم و کودکان را مجبور می‌کنیم در دنیای خودشان بمانند.وی از سقراط بعنوان فیلسوفی نام می‌برد که توجه خاصی به تفکرات کودکان داشته است و درباره روش لیپمن نیز عقیده دارد که روش ذهنی معینی است و سعی دارد طرحی کاربردی برای سنین مختلف را ارائه دهد . بنظر متیوز روش او با همه محسناتش معایبی دارد از جمله: 1- استفاده از داستان ممکن است محدود باشد در حالیکه کتابهای دیگر می‌تواند بارها و بارها در زمانهای مختلف بوسیله افراد گوناگون مورد استفاده قرار گیرد. (مانند کتابهای متیوز) 2- برنامه‌های لیپمن تا حدی باعث سردرگمی کودکان و معلمین می‌شود و شاید سالها طول بکشد تا تمایل به استفاده از این کتابها در معلمین و کودکان ایجاد شود. 3- نوشته‌های لیپمن فلسفی بنظر نمی‌رسد و نباید کار فلسفه با کودک ، محصور به تعدادی داستان شود بلکه باید راههای مختلفی را امتحان کرد و از مطالب دیگر نیز استفاده نمود. 4- لیپمن معتقد است که ما درباره چیزهایی صحبت می‌کنیم که جوابی برایشان نداریم در حالی که بنظر متیوز جوابهای زیادی وجود دارد و نمی‌شود گفت هیچ جوابی در دست نیست. گفتن این حرف بمعنی القای این است که «کارهای ما مهم نیستند» ولی این موضوع، بسیار پر اهمیت است. ممکن است امروز نتوانیم جواب خوبی بدهیم اما شاید فردا جوابی بهتر داشته باشیم. بنظر وی دنبال جواب گشتن و سعی برای پیدا کردن بهترین جواب، آنقدر اهمیت دارد که لازم است در مباحثه با کودکان، بحث را ادامه داد. حال ممکن است بحث را موقتا خاتمه دهیم ولی در وقت دیگری حتما اینکار را ادامه می دهیم . 5- لیپمن عقیده دارد در فلسفه با کودک باید از منطق کمک گرفت در حالیکه متیوز به توسعه برنامه فلسفی از طریق ادبیات و روانشناسی کودکان معتقد است. او روش لیپمن را محافظه‌کارانه می‌داندو می‌گوید:" لیپمن نگران است که پدر و مادرها ناراحت شوند و تصور کنند ما عقاید کودکانشان را تعمیر می‌کنیم! " بطور کلی آموزش فلسفه با کودک از دیدگاه متیوز، تلاش برای کمک به بچه‌ها است تا بهتر فکر کنند، فکرشان را با تخیل بیشتری رشد دهند و پیشرفت خود را ملاحظه کنند، در عین حال ما مسئول آن نیستیم که به آنها طرز نگرش به دنیا را بدهیم ،بلکه بهتر است آنها خودشان به این هدف دست پیدا کنند. از دیگر مراکزی که در کشور انگلستان در زمینه فلسفه و کودک فعالیت دارند ،" انجمن بین‌المللی کندوکاو فلسفی با کودکان" است و " راجر ساتکلیف " از پژوهشگران فعال این مؤسسه می باشد . این انجمن از واژه «فلسفه با کودکان» استفاده می‌کند تا فعالیتهای خود را متمایز نماید و نشان دهد که در این زمینه از مطالب و اطلاعات مکتوب لیپمن و همکارانش (برنامه فلسفه برای کودکان ) استفاده نمی‌کند و علاوه بر آن به همه بفهماند که فلسفه در این مورد بیشتر به یک فرایند خاص شباهت دارد و کندوکاو بدین معنی است که ما با کودکان مشارکت می کنیم نه آنکه یک دانش خاص ( فلسفه )را برای آنها عرضه کنیم . از نظر ساتکلیف همه دیدگاهها در زمینه فلسفه و کودک قابل احترامند، اما این امور برای نیاز فرهنگهای متفاوت و حتی کودکان که با یکدیگر متفاوتند، کافی نیست و هر فرهنگ منابع و مطالب مکتوب مطابق با نیازهای خود را می‌طلبد و بهترین رویکرد در جهان همان است که بواسطه حلقه کندو کاو هدایت شود.وی علاوه بر سه نوع تفکر طرح شده ،(تفکر نقاد، تفکر خلاق و تفکر عاطفی) نوع چهارمی از تفکر را بنام تفکر جمعی یا ( Collaborative thin king ) مطرح می‌کند و آن را به بعد جمعی حلقه کندوکاو اضافه می‌کند.بنظر ساتکلیف کودکان علاوه بر تفکر نقاد و خلاق، از یکدیگر در ساخت درک مشترک حمایت می‌کنند و این همان معنی تفکر جمعی است که از مزیتهای روش خود ، دلسوزی و کل نگری را مطرح می‌کند. وی در پی آنست که با فلسفه و کودک علاوه بر گسترش چهار نوع تفکر فوق «وضعیتهای خوب فکر کردن» را هم گسترش دهد که خود باعث پیشرفت می‌شود.به نظر او این وضعیتها از این قرارند: جدیت ( Seriousness ) ، رک بودن ( Openness ) ، همکاری ( Collaboration ) ، معقول بودن ( Reasonableness ) ، مهربان بودن ( Amiability ) ، سرسختی ( Tenacity ) ، همدل بودن ( Empathy ) ، و داشتن حس شوخ طبعی ( Sense of Hum our ) . بعقیده او مواد درسی لیپمن باندازه کافی سیال نمی‌باشد و برای همه فرهنگها قابل استفاده نیست. او به مشی و کارهای لیپمن احترام می‌گذارد اما ضعفهای این راه را نیز نادیده نمی‌گیرد. از دیگر کسانی که درانگلستان در زمینه فلسفه با کودکان فعالیت دارند ، رابرت فیشر می‌باشد. نام پروژه او «فلسفه در مدارس ابتدایی» است که در مدارس غرب لندن انجام گرفته است.
×
×
  • اضافه کردن...