جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مديريت'.
4 نتیجه پیدا شد
-
آموزش چگونه شاخص هاي سازمان را بهبود ببخشيم !!
fanous پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در دانستنی های مدیریت
مطلبي كاملا كابردي براي تمام مديران اگر مدیر یک سازمان بزرگ هستید و یک عده ای مراقب شاخص های عملکرد شما هستند، این یک راهنمای کامل برای شماست! 1-اگر توانستید، طوری عمل کنید که شاخص های مهم عملکردتان، وضعیت خوبی را نشان دهند. اگر نشد به گام 2 بروید. بدانید که اجرای گام های بعدی، عوارض جانبی دارند که دامن شما را نه، ولی دامن سازمان بیچاره را خواهند گرفت. منظور از شاخص های مهم، شاخص هایی نظیر سود سالیانه، درآمد سرانه، سهم بازار، صادرات، قیمت تمام شده، درصد رشد فروش، آمادگی سرمایه انسانی، رضایت مشتریان، تأخیر در تحویل سفارش مشتریان، لیدتایم تولید، و ... هستند. 2-روش و فرمول محاسبه شاخص ها را به گونه ای دستکاری کنید که وضعیت خوبی را نشان دهند. مثلاً برای بالا بردن آمار تولید و فروش، مزایده برگزار کنید و مواد اولیه موجود در انبار شرکت را به ثمن بخس بفروشید. اما قبل از تحویل مواد اولیه به برندگان مزایده، ابتدا مواد اولیه را وارد انبار محصول کنید، تا آمار تولید بالا رود سپس آنها را با فاکتور فروش محصول، تحویل دهید تا آمار فروش نیز بالا رود ! به همین سادگی! (چی؟! شاخص سود خراب می شود؟ بگویید برای شرکتی مثل شرکت ما، شاخص سود مهم نیست بلکه تولید و فروش مهم اند) مثال دیگر، این است که برای بالا بردن شاخص درآمد سرانه، با یک توجیه الکی، تعدادی از پرسنل را به حساب نیاورید. مثلاً فقط کارگران شاغل در کارگاهها را منظور کنید یا اینکه پرسنل بخش های خدماتی را در نظر نگیرید. اگر دیگران در مورد روش و فرمول محاسبه شاخص ها سؤال کردند، بگویید مرجع رسمی اندازه گیری، ما هستیم. اگر شیرفهم نشدند، به هرچه که می توانید، متهمشان کنید تا بروند پی کارشان! (مثلاً بگویید شما می خواهید سازمان را در مقابل رقیب، تضعیف کنید ! یا اینکه شما اطلاعات سرّی شرکت را به رقیب داده اید ! یا اینکه بگویید اینها در دوره مدیران قبلی، از مزایای آنچنانی برخوردار بوده اند و من این مزایا را قطع کرده ام و لذا ناراحتند! ) اگر این مرحله هم جواب نداد، مرحله بعدی را اجرا کنید. 3-اندازه گیری های شاخص های مهم توسط دیگران را تکذیب کنید. اجرای این مرحله نیاز به اعتماد به نفس بالایی دارد. باید چنان محکم دروغ بگویید که افراد متخصص در زبان بدن (body language) نیز نتوانند متوجه شوند که شما در حال دروغگویی هستید. اگر وضع آنقدر خراب بود که نتوانستید واقعیت را انکار کنید، گام های 4 و 5 را همزمان اجرا کنید 4-اهمیت وزنی شاخص ها را به سمت شاخص هایی که عملکرد بهتری دارید، اریب کنید. اگر این هم نشد، اصلاً شاخص های مهم را فراموش کنید. چند شاخص غیرمهم و الکی که در آنها وضعیت خوبی را دارید، ایجاد نموده و بر آنها تآکید نمایید. باید شاخص هایی را پیدا کنید که وضعیت خوبی را نشان دهند. مثلاً اگر تا دیروقت در محل کارتان حضور دارید، شاخصی به نام "ساعات حضور مدیر ارشد در سازمان" ایجاد و مقدار آنرا اندازه گیری و با ساعات حضور مدیران قبلی، مقایسه و اعلام کنید. یا اینکه شیشه های دفتر مرکزی شرکت رقیب را بشکنید و بگویید: "ما تنها شرکتی در دنیا هستیم که می تواند شیشه های شرکت رقیب را بشکند. به زودی شاخ آنها را نیز خواهیم شکست" (این جملات را با لحن حماسی بگویید تا تأثیر بیشتری داشته باشد). اگر در نوآوری و بهبود محصولات و تکنولوژی تولید، مشکل دارید، به نوآوری در امور دیگر بپردازید. مثلاً برای رساندن مایع ظرفشویی به آبدارخانه های سراسر شرکت، لوله کشی انجام دهید تا با پمپ، مایع ظرفشویی از یک مخزن مرکزی به مخازن کوچکی که در آبدارخانه ها قرار می گیرند، پمپاژ گردد. سپس اعلام کنید که ما اولین شرکت در این صنعت و حتی در کل صنعتها هستیم که مایع ظرفشویی را با این سیستم توزیع می کند. برای فضاسازی، یک آبدارچی را مأمور کنید تا بگوید که با این نوآوری، چقدر کارش راحت تر شده است و یک مأمور خرید نیز بیاورید تا بگوید که با این کار، دویست دلار در سال صرفه جویی خواهد شد. اگر کسی از ارتباط بین سیستم توزیع ریکا و شاخص های کلیدی عملکرد، مطلبی گفت یا سؤالی پرسید، نکات ارائه شده در انتهای بند 2 و نیز بند 7 را اجرا کنید. برای ماندگار شدن شخص خودتان در پست مدیریت، همه اقدامات لازم را انجام دهید. سپس وانمود کنید که این اقدامات برای ارتقاء عملکرد و ماندگاری سازمان است و بعد شاخص هایی برای اندازه گیری این اقدامات (بدون تأکید بر تأثیر آنها بر شاخص های مهم) نیز تعیین و اعلام کنید و روی آنها مانور دهید. -
مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک
fanous پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اصول شبیه سازی/ تجزیه و تحلیل سیستم ها
برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که اکثر شرکتهای موفق و صاحب نام دنیا از آن برای هدایت و پیشبرد برنامه ها و فعالیتهای خود با افق دید بلندمدت و درجهت دستیابی به اهداف و تحقق ماموریت سازمانی بهره می گیرند. این نوع برنامه ریزی که تاکنون اغلب مورداستفاده سازمانهای بزرگ واقع شده است، اگر به درستی تدوین شود، به انتخاب استراتژی هایی منجر می شود که درصورت اجرای صحیح و به موقع، تعالی و پیشتازی سازمان را به ارمغان می آورد. باتوجه به افزایش کمیت و اهمیت شرکتهای کوچک در فعالیتهای اقتصادی دنیا و نیاز آنها به بهره مندی از برنامه ریزی استراتژیک جهت موفقیت در دنیای رقابتی، در این مقاله بعد از اشاره به مفهوم برنامه ریزی استراتژیک، تعریف سازمانهای بزرگ و کوچک، معرفی برخی از مدل های مهم برنامه ریزی استراتژیک سازمانهای بزرگ و کوچک، این مدلها به صورت تطبیقی با هم موردمقایسه قرار خواهند گرفتا تا از نتیجه این مقایسه مدلی مفهومی از برنامه ریزی استراتژیک برای سازمانهای کوچک ارایه شود تا آنها نیز در راستای دستیابی به اهداف وکامیابی روزافزون از این نوع برنامه ریزی بهره مند شوند. برنامه ریزی استراتژیک با بررسی محیط خارجی و داخل سازمان، فرصتها و تهدیدهای محیطی و قوتها و ضعفهای داخلی را شناسایی می کند و با درنظر داشتن ماموریت سازمان، اهداف بلندمدت برای سازمان تنظیم می کند و برای دستیابی به این اهداف، از بین گزینه های استراتژیک اقدام به انتخاب استراتژی هایی می کند که با تکیه بر قوتها و با بهره گیری از فرصتها، ضعفها را ازبین برده و از تهدیدها پرهیز کند تا درصورت اجرای صحیح باعث موفقیت سازمان در میدان رقابت شود. در عصر اطلاعات و ارتباطات الکترونیکی، هر سازمانی با هر اندازه ای، با تغییرات و تحولات سریعی روبروست و باید فعالیتهای خود را طوری برنامه ریزی و مدیریت کند که در محیط متلاطم و بازار به شدت رقابتی موفقیت کسب کرده و تداوم حیات داشته باشد. باتوجه به مفهوم برنامه ریزی استراتژیک، این امر مستلزم بهره گیری از این نوع برنامه ریزی است. چرا که از یک طرف آینده نگر بوده و ازطریق پیش بینی تحولات آتی اقدامات مناسب را تنظیم می کند. ازطرف دیگر گرایش به محیط داشته و ارتباط تنگاتنگ با آن دارد و از این لحاظ می تواند به سرعت از تغییرات محیط با خبر شده و واکنش مناسب و سریع نشان دهد. مفاهیم، نظریات و مدل هایی که تاکنون درباره برنامه ریزی استراتژیک ارایه شده اند بیشتر در رابطه با سازمانهای بزرگ و متناسب با ویژگیهای آنها بوده و سازمانهای کوچک کمتر مورداقبال واقع شده اند همین امر به علاوه برخی عوامل دیگر باعث می شوند تا سازمانهای بزرگ به راحتی از برنامه ریزی استراتژیک بهره مند شوند ولی سازمانهای کوچک تجربه چندان زیاد و موفقیت آمیزی در استفاده از این نوع برنامه ریزی ندارند. باتوجه به نقش و اهمیتی که سازمانهای کوچک در فعالیتهای اقتصادی و بازارهای جهانی پیدا کرده اند و باتوجه به اینکه مانند هر سازمان دیگری با رقابت شدیدی مواجهند و همواره به پیروزی می اندیشند و نیازمند بهره گیری از برنامه ریزی استراتژیک هستند.