رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مامان، بادکنکی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. peyman sadeghian

    مامان بادکنکی

    مامان بادکنکی هنوز که نرفته مدرسه ولی پسرک همسایه یادش داده بخواند: « پسرا شیرن مثل شمشیرن، دخترا بادکنکن، دست بزنی می‌ترکن!» البته پسر همسایه ورژن موش و خرگوش را هم یاد پسرم داده. می‌گویم: « منم دخترم. بیا دست بزن ببین می‌ترکم؟» می‌خندد. بعد با کنجکاوی یکی از انگشتهای باریکش را فرو می‌برد توی شکمم. انگار راست راستی منتظر است که بترکم. نمی‌ترکم. اما یک خطابه فیمینیستی را در مورد اینکه دخترها و پسرها هر دو آدمند و کسی شیر و موش و بادکنک نیست شروع می‌کنم. پسرم اما حواسش به حرفهای من نیست. هنوز سخنرانیم تمام نشده که داد می‌زند: « من گشنمه.» بدون اینکه بترکم می‌روم طرف اجاق گاز. ظرف غذایش را پر می‌کنم. برمی گردم و می‌نشینم سر میز. فکر می‌کنم چه معجزه‌ای که با این همه فکر ، با این همه دغدغه ، با این همه نگرانی نمی‌ترکم. به پسر کوچولویم نگاه می‌کنم. فکر می‌کنم که او مرد است و من زنم. که او هیچ وقت دنیای مرا نخواهد فهمید. این اولین بار است که اینطور فکر می‌کنم. منبع : [Hidden Content]
×
×
  • اضافه کردن...