رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'لغات فنی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. spow

    اصطلاحات فنی مخابرات

    دامنه (AMPLITUDE) : حداکثر اندازه موج (ولتاژ) را گویند فرکانس (FREQUENCE) : اندازه نوسان موج در ا ثانیه طول موج(WAVE LENGH) : اندازه مسافت طی شده در یک نوسان پریود (PERIOD) : مقدار زمان لازم برای یک نوسان کامل امواج الکترو مغتاطیسELECTROMAGNETIC WAVE) ) : از دو موج الکتریکی و مغناطیسی عمود بر هم تشکیل شده است که با سرعت نور بدون احتیاج به ماده منتشر میشود. مد انتشار: Transverse electromagnetic wave) TEM) میدانهای الکتریکی و مغناطیسی بر راستای موج عمودند. TM: فقط میدانهای مغناطیسی TE : فقط میدانهای الکتریکی فرستنده(TRANSMITTER) : برای ارسال امواج به کار میرود. گیرنده (RECEIVER) : برای دریافت امواج به کار میرود. نویز (NOISE) : به هر سیگنال نا خواسته که میتئاند بر روی سیگنال پیام اثر نا مطلوب بگذارد. تقویت کننده (AMPLIFIRE) : برای تقویت موج قبل از ارسال برای کاهش اثرات نویز در فضا به کار میرود. سمتگرایی(DIRECTIVITY) : تمرکز انرژی در یک جهت خاص نسبت به تشعشع در جهات دیگر که از گلبرگ های(LUBE) اصلی و فرعی در جهت تشعشع تشکیل شده است. بهره (GAIN) : کار آیی آنتن در جهت تبدیل توان موجود در پایانه ورودی به توان تشعشعی آن آنتن: ابزاری است که امکان تشعشع یا در یافت امواج رادیویی را فراهم میکند.به عبارت دیگر یک انتن یک موج هدایت شده روی خط انتقال را به یک موج فضای ازاد در حالت ارسال و بر عکس در حالت دریافت تبدیل میکند. باند (BAND ) : فرکانسی که موج ارسال میشود انواع: VLF (VERY LOW FREQUENCY) LF (LOW FREQUENCY) MF (MIDDLE FREQUENCY) HF (HIGH FREQUENCY) VHF (VERY HIGH FREQUENCY) UHF (ULTRA HIGH FREQUENCY) SW (SHORT WAVE) MW (MIDDLE WAVE) خلا (AIR) : موج به راحتی در این محیط منتفل میشود اما نویز در این محیط بسیار زیاد است. سیم مسی معمولی(CABLE) برای انتقال با پهنای بااند کم استفاده میشود. کالهای هم محور(COAXIAL CABLE) تا 600 مگا بیت و بیشتر میتواند با نویز کم اطلاعات را منتقل کند موج بر(WAVE GUIDE) لوله های تو خالی برای انتقال امواح به شکل مستطیل یا دایره ذر فرکانس بیار بالایی کار میکند فیبر نوری(FIBER OPTIC) موجبر عایقی است که لا استفاده از پدیده انعکاس موج در داخل عایق انشار پیدا میکند.دارای پهنای باند بسیار بالای است و حتی امواج مغناطیسی بیرونی هم بر ان اثر نمیکند.. استریپ لاین(STRIP LINE) خطوط مسطح برای فرکانسهای بالا که به مدارات مچتمع به خوبی کار میکند فرکانسهای رزرو : فرکانسهایی که برای مصارف عمومی در نظر گرفته میشود مثل 2.4 GHZ بلو توث (BLUE TOOTH) : تکنولوژی جدید برای ارسال و دریافت امواج در باند 4/2 و 4/5 گیگا هرتز سوییچ (SWITCH) : برای عمل کلید زنی (SWITCHING) و یا به عنوان کلید استفاده میشود. اسیلاتورOSCILATOR)) : برای ایجاد فرکانس خاصی در دستگاه مورد نظر استفاده میشود. میکسر (MIXER) : برای افزایش یا کاهش فرکانس به کار میرود. جمع کننده (ADDER) : برای جمع کردن 2 سیگنال به کهر میرود. LNB(LOW NOISE BOOSTER) اعمال دمدولاتور و میکسر را انجام میدهد و به خاطر فرکانس بالا و افت شدید موج دریافتی که با نویز همراه است در نزدیکترین جا به دریافت اطلاعات قرار میگیرد. کریستال کوارتز (QUARTZ) : جزء اصلی هر نوسان ساز میباشد که باعث تحریک مدار میشود. DIVIDER ) تقسیم کننده ): تقسیم کننده میباشد که میتوان در تقسیمات از ان استفاده نمود CIRCULATOR : برای تغییر جهت در آنتن در جهت گیرندگی یا فرستندگی آنتن به کار میرود . (با این کار با یک انتن میتوان هم کار فرستندگی و هم گیرندگی را انجام داد . MDF: مرکز تلفن : که برای اتصال خطوط و سوییچنگ به کار میرود. رله: برای تقویت امواج مایکروویو دز فواصل معین به کار میرود.(در مدولاسیون انالوگ استفاده میشد که در حال حاظر استفاده جندانی ندارد) تکرار کننده: (REPEATER) : برای بازسازی و تقویت بیت های صفر و یک به کار میرود. SATTE LITE: ماهواره که برای رله یا تکرار استفاده میشود. CLISTRON: لامپ مایکرویو برای ارسال اطلاعات در باند مایکروویو با قدرت بالا EQULIZER: برای برطرف کردن اعوجاج خطوط استفاده میشود. MODEM(MODULATR/DEMODULATOR): ابزاری برای دریافت و ارسال اطلاعات تحت مدولاسیون خاص WIFI: مجموعه ای شامل ادوات بیسیم با فرکانس و سیستم مشخص CLOCK: موج مربعی با فرکانس خاص برای ایجد فرکانس تحریک سنکرون سازی: برای همزمانی کلاک گیرنده و فر ستنده به کار میرود. LINE TESTER : برای اندازه گیری پارامتر های مختلف خط به کار میروذ. مولتی پلکسینگ (MULTI PLEXING) : ارسال همزمان چند سیگنال پیام روی یک کانال را مولتی پلکس میگوییم کدینگ: (CODING) : در ورودی مدولاتور دیجیتال استفاده میشود که اطلاعات را به ی دنباله باینری تبدیل میکند کدینگ بهینه در صدد کم کردن پهنای باند و رساندن اطلاعات صحیح به گیرنده میباشد. مدولاسیون (MEDULATION): اساس کار مدولاتور ها(MEDULATOR) تغییر فرکانس است .(حتی انسان ها نیز دز حال صحبت نا خواسته توسط تارهای صوتی این عمل را انجام میدهند). ISDN: اساس طراحي تکنولوژي ISDN به اواسط دهه 80 ميلادي باز ميگردد که بر اساس يک شبکه کاملا ديجيتال پي ريزي شده است .در حقيقت تلاشي براي جايگزيني سيستم تلفني آنالوگ با ديجيتال بود که علاوه بر داده هاي صوتي ، داده هاي ديجيتال را به خوبي پشتيباني کند. به اين معني که انتقال صوت در اين نوع شبکه ها به صورت ديجيتال مي باشد . در اين سيستم صوت ابتدا به داده ها ي ديجيتال تبديل شده و سپس انتقال مي يابد . یکی از امکانات بالا میباشد که در ان میتوان شماره طرف مقابل را دتکت نمود. ) DSL Digital Subscriber Line): خطي است که بصورت نقطه به نقطه دو محل را به يکديگر متصل مي کند که از آن براي تبادل Data استفاده مي شود. اين خط داراي سرعت بالايي براي انتقال Data است. نکته قابل توجه اين که در دو سر خط Leased بايد مودمهاي مخصوصي قرار داد. Leased Modem : به مودم هايي گفته مي شود که در دو طرف خط Leased قرار مي گيرند. از جمله اين مودم ها مي توان به Patton , Paradyne , WAF , PairGain , Watson اشاره کرد. PSTN (Public Switched Telephone Network): منظور از آن شبکه مخابراتي عمومي مي باشد. Bandwidth: به اندازه حجم ارسال و دريافت اطلاعات در واحد زمان Bandwidth گفته مي شود. واحد اصلي آن بيت بر ثانيه مي باشد
  2. اشنایی با اصطلاحات فنی شما هم میتونید این لیست رو تکمیل کنید! ACGIH: کنفرانس امریکایی متخصصین بهداشت صنعتی دولتی-این سازمان خطوط راهنما و توصیه‌هایی را بر روی محدودیت‌های موجود در خصوص قرار گرفتن در معرض تماس با مواد شیمیایی گوناگون چاپ و منتشر می‌کند. Air Slip Forming: فرآیند شکل‌دهی از طریق لغزش هوا- یک فرآیند شکل‌دهی حرارتی است که در طی آن از فشار هوا برای تشکیل یک حباب استفاده شده‌است و سپس از خلاء برای شکل‌دهی پلاستیک‌ها در برابر قالب استفاده می‌شود. ََAlignment Pins: میله‌های راهنما یا میله‌های همراستا کننده- وسایلی که انطباق کامل یا همراستاسازی صحیح حفره را همانطور که قالب بسته می‌شود، تأمین می‌کنند. Allowances: نوسانات ابعادی مجاز- ایجاد تفاوت‌های ابعادی تعمدی و آگاهانه در ابعاد دو قطعه. Alternating Copolymer: کوپلیمر متناوب- نوعی کوپلیمر که در ساختار شیمیایی آن، دو نوع منومر به طور یک در میان در طول زنجیر پلیمری تکرار شده‌اند. Annealing: انیل کردن (حرارت دادن) - فرآیندی که در آن ماده در درجه حرارتی نزدیک به نقطۀ ذوب ولی در زیر آن برای مدتی نگهداشته می‌شود تا تنش درونی به‌‌وجود آمده در اثر عملیات فرآیندی بدون تغییر و انحراف در شکل قطعۀ نهایی رها گردد. Antistatic: ضد تجمع بارهای ساکن- افزودنی که بارهای ساکن را بر روی سطح پلاستیک کاهش می‌دهد. Apparent density: دانسیته ظاهری- جرم واحد حجم یک ماده که در محاسبۀ آن فضاهای خالی ذاتی موجود در ماده در نظر گرفته می‌شود. Backbone: چهار چوب یا اسکلت- زنجیر اصلی یک مولکول پلاستیکی. Biaxial blow molding: قالب‌گیری بادی دو محوری- یک فرآیند قالب‌گیری بادی که مادۀ اکسترد شده را در دو جهت می‌کشد. Blowing agents: عوامل بادکننده- نوعا، عوامل بادکننده مواد شیمیایی هستند که تجزیه می‌شوند تا حباب‌های کوچک نیتروژن یا کربن دی‌اکسید را در پلاستیک‌های مذاب ایجاد کنند. این فرآیند انواع گوناگون فوم‌ها را تولید می‌کند. Calendering: کلندر کردن- فرآیند شکل‌دهی یک ورقۀ پیوسته از طریق فشردن ماده در میان دو یا چند غلتک موازی برای بخشیدن پرداخت نهایی مطلوب به قطعه یا اطمینان از یکنواختی ضخامت آن. Centrifugal casting: ریخته‌گری سانتریفوژی- فرآیندی که بدان وسیله نوعا لوله‌ها و تیوپ‌های بزرگ تولید می‌شود. Chain growth polymerization: پلیمریزاسیونرشد زنجیر- نوعی از فرآیند پلیمریزاسیون که در آن زنجیر‌ها از آغاز تاپایان و رسیدن به مرحلۀ تکمیل تقریبا به طور آنی و فوری رشد می‌کنند. Condensation polymerization: پلیمریزاسیون تراکمی- نوعی فرآیند پلیمریزاسیون که از طریق انجام یک واکنش شیمیایی به وقوع می‌پیوند و طی این واکنش محصول جانبی نیز تولید می‌شود. Crazing: ترک‌دار شدن- ترک‌های کوچکی که در امتداد خطوط تنش از طریق برش حلال (Solvent cutting) به وجود می‌آیند. Crystallization: بلوری شدن- فرآیند یا حالتی فیزیکی در ساختار مولکولی برخی از پلاستیک‌ها که بریکنواختی و فشردگی زنجیرهای مولکولی تشکیل دهندۀ پلیمر دلالت می‌کند. معمولا به تشکیل کریستال‌های جامد دارای یک شکل هندسی معین اطلاق می‌گردد. Curing agents: عوامل پخت کننده- مواد شیمیایی که موجب می‌شوند تا در میان زنجیرهای پلیمری پلاستیک‌های گرماسخت یا ترموست، اتصالات عرضی تشکیل شوند و یا آنها پخت گردند، عوامل پخت گفته می‌شود. Cyanoacrylate: سیانواکریلات- نوعی چسب ترموپلاستیکی که برپایۀ اکریلیک‌ها ساخته شده‌است. Damping: میرایی یا جذب ارتعاش- تغییرات در خواص که در نتیجه شرایط بارگذاری دینامیکی (ارتعاشات) نتیجه می‌شود. میرایش مکانیزمی رابرای اتلاف انرژیبدون افزایش درجه حرارت اضافی فراهم می‌سازد و از شکست شکنندۀ زودرس جلوگیری می‌کند و در کارائی خستگی اهمیت دارد. Dry offset: مرکب پس دادن یا افست خشک- یک روش چاپ که در آن از جوهر خمیری استفاده می‌شود. Ebonite: ابونیت- شکل سخت و شکنندای از لاستیک وولکانیزه شده که درصد بالایی گوگرد دارد. Elutriation: الوتریاسیون- فرآیندی که در طی آن مواد آلوده‌کننده و ذرات نرم از جویباری از مواد پلاستیکی خرد شده به وسیلۀ خروجی‌های کنترل شده جداسازی می‌شوند. ‌Fatigue strength: استحکام یا مقاومت در برابر خستگی- بالاترین تنش چرخه‌ای را یک ماده می‌تواند تحمل کند، قبل از اینکه شکست اتفاق بیفتد. Feed: عمق فرورفتگی- فاصله‌ای را که ابزار برش در هر چرخش به درون قطعه کار فرو می‌رود. Fixture: گیره نگهدارنده یا فیکسچر- یک وسیلۀ به کار رفته برای نگهداری قطعه کار در حین فرآیند نمودن یا ساخت و تولید. Flame retardant: به تأخیر اندازهای شعله- ماده‌ای که توانایی یک پلاستیک را برای پشتیبانی از احتراق و سوختن کاهش می‌دهد. Flash: پلیسه- پلاستیک‌های اضافی متصل شده به قالب را در امتداد خط تقسیم کننده گویند. بایستی این زوائد پلاستیکی اضافی زدوده شود تا یک پرداخت از قطعه نهایی به دست آید. Galalith: گالالیت- یک پلاستیک ساخته شده از طریق سخت کردن کازئین با فرمآلدئید. Heat-transfer printing: چاپاز طریق انتقال حرارت- یک روش چاپ که شبیه به استامپ زدن یا نقش‌زنی فویل داغ می‌باشد. Homopolymer: همو‌پلیمر- پلیمر متشکل از منومرهای یکسان. Hot-leaf stamping: نقش‌زنی ورقۀ داغ- عملیات تزئین کردن برای نشانه‌گذاری پلاستیک‌ها که در آن یک ورقه یا رنگ فلزی با دایهای فلزی حرارت داده شده برروی سطح پلاستیک استامپ شده‌است. کامپاندهای جوهری را نیز می‌توان مورد استفاده قرار داد. Hydraulics: هیدرولیک- شاخه‌ای از علم که با مایعات و سیالات در حال حرکت، انتقال، کنترل، جریان انرژی از طریق مایعات سروکار دارد. Impact strength: استحکام در برابر ضربه- توانایی یک ماده برای تحمل شوک ناشی از بارگذاری. Insertion bonding: پیوند الحاقی- استفاده از امواج فراصوت یا اولتراسونیک برای قرار دادن اتصالات فلزی در درون پلاستیک‌ها. Isotope: ایزوتوپ- گروهی از اتم‌ها یا نوکلیدها که دارای عدد اتمی یکسان ولی جرم اتمی متفاوت می‌باشند. Jig: جیگ- وسیله‌ای برای هدایت صحیح و قرار دادن ابزارها برروی. Kerf: کرف- شکاف یا بریدگی ایجاد شده از طریق یک اره یا ابزار برش. Mandrel: ماندرل- شکل قالبی که دور آن الیاف پیچیده شده و ساختارهای کامپوزیتی پالترود شده شکل‌دهی می‌شوند. MSDS) Material Safety Data Sheet): برگۀ داده‌های مربوط به ایمنی مواد- منبع اطلاعات دربارۀ خطرات سلامتی که از طریق مواد شیمیایی صنعتی ایجاد شده‌است. MSW) Municipal Solid Waste): یا ضایعات یا تلفات جامد شهری؛ این اصطلاح برای توصیف زباله‌ها و مواد اتلافی که از خانه‌ها یا کارخانجات و صنایع جمع‌آوری شده‌اند مورد استفاده قرار می‌گیرد. MSW را به درون مکان‌هایی برای دفن کردن هدایت می‌کنند مگر انکه برنامه‌های بازیافت مواد مفید را از زباله‌ها و مسیر‌ها یا جویبار‌های اتلافی خارج سازند. Parison: پاریسون- لولۀ پلاستیکی توخالی که از آن یک قطعه یا محصول بصورت بادی قالبگیری شده‌است. Parting lines: خطوط تقسیم کننده یا جدا کننده- به علائم یا نشانه‌های روی قالب یا فلز ریخته‌گری شده در جایی که دو نیمۀ قالب در حین بسته شدن به یکدیگر می‌رسند، گویند. Phenolic: فنولیک- یک رزین سنتتیک که از طریق تراکم یک الکل‌آروماتیک بایک آلدئید بویژه فنل با فرمآلدئید تهیه و تولید شده‌است. Plasma treating: عملیات پلاسمایی- قرار دادن پلاستیک‌ها در معرض تخلیۀ الکتریکی در یک محفظۀ بسته تحت خلاء. Pneumatics: پنیوماتیک- دستگاه‌هایی که از طریق هوای کمپرس شده یا فشرده شده، فعال شده و کار می‌کنند. Polymerization: پلیمریزاسیون- فرآیند رشد مولکول‌های بزرگ از مولکول‌های کوچکتر. Pulforming: پالفورمینگ- شکل اصلاح شده و تغییر یافتۀ پالتروژن، در پالفورمینگ از قالب‌ها برای شکل‌دهی شکل‌هایی با "سطح مقطع‌های عرضی گوناگون" استفاده می‌شود.
×
×
  • اضافه کردن...