جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'لطفا نترسید!لطفا نترسید!'.
1 نتیجه پیدا شد
-
لطفا نترسید! افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی (bisorber panic) به صورت ناگهانی و غافلگیرانه دچار حمله های شدید ترس می شوند. در این حمله های ترس، فرد احساس می کند که از پا درآمده و نمی تواند خود را کنترل کند. شروع آنها ناگهانی است و معمولا ظرف ۱۰ دقیقه به اوج می رسند و با مجموعه ای از نشانه های آزار دهنده مشخص می شوند: تنگی نفس، تپش قلب، حالت تهوع، درد سینه، احساس خفگی، سرگیجه، رعشه، بیم شدید، عرق کردن، ناراحتی معده، احساس کرختی یا مور مور شدن، احساس گر گرفتگی یا سرما، احساس واقعی نبودن خود یا محیط، ترس از مردن، دیوانه شدن یا از دست دادن کنترل. در فرد مبتلا چند مورد از این نشانه ها دیده می شود نه همه آنها. حمله های وحشت زدگی ممکن است فراوان – شاید هفته ای یک بار یا غالبا بیشتر – رخ دهند، معمولا چند دقیقه دوام می یابند و به ندرت چند ساعت طول می کشند. گاهی این حمله ها با موقعیت های خاص نظیر رانندگی کردن گره می خورند. همچنین گاهی حمله های وحشت زدگی در حالت هایی نظیر آرمیدگی، خواب یا در موقعیت های پیش بینی نشده رخ می دهند. ● واقعیت هایی درباره وحشت زدگی تشخیص این اختلال زمانی مطرح می شود که حملات وحشت زدگی تکرار شوند و نگرانی از وقوع حملا ت در آینده وجود داشته باشد. اغلب موارد وحشت زدگی در افرادی که ۲۰ ساله هستند یافت می شود و کسانی که ۳۰ تا ۴۰ ساله هستند و گروه کوچکتری را تشکیل می دهند، در مقام دوم قرار دارد. با اینکه برخی از کودکان و نوجوانان دچار نشانه های وحشت زدگی می شوند اما این اختلا ل در بین این گروه سنی نسبتا نادر است. اختلال وحشت زدگی مانند سایر اختلا ل های اضطرابی به احتمال کمتری در پیری ایجاد می شود. احتمال اینکه زنان مبتلا به این اختلا ل تشخیص داده شوند، تقریبا دو برابر است. اگر این نوع حملا ت درمان نشوند، روند متغیری پیدا می کنند. حمله های وحشت زدگی در برخی افراد فقط گاهی روی می دهد، به گونه ای که گاهی چند ماه یا چند سال بین دوره ها فاصله است، بعدا ناگهان و بدون هشدار حمله اتفاق می افتد. با این حال معمولا این اختلال مشکلات مداومی را به مدت چند سال، مخصوصا در زنان ایجاد می کند. افرادی که دچار این نشانه ها هستند، هر روز تردید دارند که ممکن است دچار حمله وحشت زدگی شوند و کسی را پیدا نکنند که بتواند به آنها کمک کند. همین پیش بینی ناپذیر بودن نشانه هاست که این افراد را خیلی آزار می دهد. افرادی که می توانند براساس محرک های خاص در محیط، وقوع حمله وحشت زدگی را پیش بینی کنند، دچار پریشانی کمتری می شوند. با گذشت زمان افراد مبتلا یاد می گیرند از مکان هایی که می ترسند درآنها گیر بیفتند، مانند آسانسور، فروشگاه های شلوغ و سینما اجتناب کنند. با این حال این نوع اجتناب می تواند به ایجاد اختلا ل مربوطی به نام آگورافوبی (agoraphodia) منجر شود که عبارت است از اضطراب شدید در مورد گیر افتادن، درمانده شدن یا شرمندگی در یک موقعیت بدون کمک، در صورت وقوع حمله وحشت زدگی. افراد مبتلا به آگورافوبی از موقعیت هایی نظیر تنها بودن در خانه یا بیرون از خانه، خیابان های شلوغ، مغازه های پر ازدحام، فضاهای سربسته مثل زیر پل و آسانسور و وسایل نقلیه در بسته مثل مترو، اتوبوس و هواپیما می ترسند. به همین دلیل آگورافوبی را به گذر هراسی یا بازار هراسی ترجمه کرده اند. افراد مبتلا دلشان می خواهد یکی از دوستان یا اعضای خانواده همراهی شان کند. حتی ممکن است اصرار بورزند که هر وقت خانه را ترک می کنند، کسی با آنها همراه شود. چنین رفتاری ممکن است به اختلا ف زناشویی بینجامد و همین مشکل – اختلا ف زناشویی – به غلط مشکل اولیه فرد تشخیص داده شود. ● دلا یل اختلال وحشت زدگی ۱) در نظریه های روانکاوانه، حمله های وحشت زدگی را نتیجه دفاعی ناموفق در برابر اضطراب شدید می دانند. آنچه در گذشته، اضطراب هشدار دهنده خفیفی بود، به احساس فلج کننده تشویش بدل می شود و سپس علا یم جسمی کار را یکسره می کنند. در مورد بازارهراسی (آگورافوبی) نیز نظریه های روانکاوانه، از دست دادن یکی از والدین در کودکی و سابقه اضطراب جدایی را مورد تاکید قرار می دهند: تنها ماندن در اماکن عمومی، اضطراب کودکانه هنگام تنها گذاشتن او را احیا می کند. جدایی های آسیب زایی که در دوران کودکی روی می دهد، می تواند دستگاه عصبی در حال رشد کودک را چنان تحت تاثیر قرار دهد که او را به اضطراب های دوران بزرگسالی آسیب پذیر سازد. ۲) مطالعات متعدد، حاکی از این نتیجه گیری است که اختلالا ت مزبور مولفه وراثتی مشخصی دارند. همچنین در موارد قلیلی تجارب جسمانی ناشی از یک بیماری باعث می شود که برخی افراد دچار وحشت زدگی شوند. برای مثال گرفتگی دریچه میترال باعث تپش قلب می شود، یا بیماری گوش داخلی موجب سرگیجه می شود که عده ای آنها را وحشتناک تلقی می کنند و لذا باعث بروز اختلا ل وحشت زدگی می شود. ۳) در صورت بروز همزمان وحشت زدگی و بازار هراسی با یک محرک خنثی، مثل سوار شدن به اتوبوس گاها می تواند به اجتناب از این محرک خنثی بینجامد و به تدریج حمله های وحشت زدگی شکل بگیرند. اما وقوع نخستین حمله وحشت زدگی که هم عامل برانگیزاننده خاصی ندارد و هم غیرمنتظره است، قابل توجیه با نظریه مذکور نیست. عمده ترین نظریه روانشناختی در مورد بازارهراسی که اغلب همراه با وحشت زدگی است، فرضیه «ترس از ترس» (fear of fear) نام دارد. براساس این فرضیه، بازارهراسی در حقیقت ترس از مکان های همگانی یا عمومی نیست بلکه بیم از وقوع حمله وحشت زدگی در ملا »عام است. حمله های وحشت زدگی، همچنین پدیده های غیرمتعارفی نیستند، چرا عده ای از افراد دچار اختلا ل وحشت زدگی می شوند اما سایرین می توانند این حملا ت را نادیده بگیرند؟ امکان دارد آنهایی که این اختلا ل را ظاهر می سازند، حملا ت را غیرقابل مهار و پیش بینی ناپذیر بدانند و آن حملا ت را خیلی شدید تلقی کنند. احتمال دیگر آن است که اختلا ل وحشت زدگی در کسانی پدیدار می شود که عموما اضطراب بالا تری دارند. به دلیل یک اعوجاج فکری اولیه، این افراد حمله ها را فاجعه آمیز تفسیر می کنند به همین دلیل افکاری چون، ترس از دیوانه شدن یا مردن یا از دست دادن کنترل و جیغ و داد راه انداختن در این نوع اختلا ل شایع است. ● ترس های مرضی یا فوبی اصطلاح ترس مرضی یا فوبی (phodia) به معنای ترس افراطی از یک موضوع، شرایط یا موقعیت خاص و معین است. فوبی اختصاصی عبارت است از ترس شدید و مداوم از شی یا موقعیتی معین. فوبی از واژه یونانی فوبوس، یکی از الهه های یونانی که دشمنان خود را به وحشت می انداخته اقتباس گردیده است. بعضی از رایج ترین فوبی عبارتند از فوبی از ارتفاعات، تنهایی و تاریکی، برخی حیوانات خاص مثل گربه یا عنکبوت. در تمام موارد فرد مبتلا به فوبی خودش آگاه است که ترس وی از یک شی» خاص غیرمنطقی است یعنی ترس تناسبی با میزان خطر ندارد. یکی از انواع رایج و فلج کننده فوبی ها، فوبی اجتماعی است و عبارت است از ترس غیرمنطقی و پایداری که معمولا به خاطر دیگران به وجود می آید. فرد مبتلا به فوبی اجتماعی معمولا سعی می کند از موقعیت خاصی که در آن ممکن است از سوی دیگران مورد ارزیابی قرار بگیرد و نشانه هایی از اضطراب خود را بروز دهد یا با دستپاچگی رفتار کند، اجتناب ورزد. اصولا صحبت کردن، خوردن و نوشیدن در جمع، استفاده از توالت عمومی و هر نوع فعالیتی که باید در حضور دیگران صورت گیرد آنها را به شدت مضطرب می کند و حتی می تواند باعث یک حمله وحشت زدگی تمام عیار شود. این افراد به خاطر حساسیت اجتماعی افراطی خویش که به مراتب شدیدتر از آن چیزی است که می توان آن را خجالت یا کمرویی نامید، غالبا در مشاغل یا حرفه هایی مشغول می شوند که پایین تر از قریحه یا هوش آنهاست و این بهایی است که باید به خاطر مشکل هیجانی خویش، خیلی سنگین بپردازند. فوبی اجتماعی می تواند توانکاه باشد زیرا نرخ خودکشی در میان افراد مبتلا به این اختلا ل اساسا بالا تر از افراد مبتلا به سایر اختلالا ت اضطرابی است. همانگونه که انتظار می رود شروع فوبی اجتماعی معمولا در خلا ل نوجوانی، یعنی زمانی که آگاهی اجتماعی و تعامل با دیگران در زندگی فرد اهمیت ویژه ای پیدا می کند، رخ می دهد. ● دلایل فوبی ها ۱) در نظریه های روانکاوانه فرض بر این است که اشخاص مبتلا به فوبی در ابتدای زندگی خود برای محفوظ ماندن از خطر به افراد پیرامون خود اعتماد می کنند ولی بعدها با ترس در می یابند که این اشخاص بالغ – معمولا والدین – قابل اعتماد نیستند، آنها نمی توانند با این بی اعتمادی یا ترس فراگیر از دیگران زندگی کنند. برای اینکه مجددا به افراد اعتماد پیدا کنند، به طور ناهشیار ترس از دیگران را به ترس از اشیا و موقعیت های کلی منتقل می کنند. زمانی که فرد در بزرگسالی در معرض فشار روانی قرار گیرد، فوبی پدیدار می شود. ۲) گاهی گزارش شده است که فوبی از یک شی» یا موقعیت خاص، بعد از تجربه دردناک ویژه ای در رابطه با آن شی» ایجاد شده است. برخی افراد بعد از یک سقوط شدید از بلندی و ارتفاع می ترسند و برخی بعد از وقوع یک حمله قلبی در اتومبیل شان، دچار فوبی از رانندگی می شوند. همچنین افراد مبتلا به فوبی اجتماعی اغلب وقایع و رویدادهای اجتماعی آسیب زایی را گزارش می کنند. به همین دلیل نظریه های رفتاری معتقدند که خیلی از اوقات فوبی ها حاصل تداعی و همراه شدن یک شی» یا واقعه خنثی، با یک حادثه آسیب زا هستند. اما خیلی از اوقات بسیاری از افراد مبتلا به فوبی – مخصوصا فوبی اجتماعی – هیچ رویداد آسیب زا یا تکان دهنده ای را در رابطه باشی یا موقعیتی که از آن می ترسند به یاد نمی آورند. برای این افراد چه توجیهی داریم؟ نظریه های رفتاری همچنین معتقدند علا وه بر اینکه ممکن است گاها ترس در اثر یک رویداد ناخوشایند آموخته شود، این امکان نیز وجود دارد که با تقلید واکنش های دیگران آموخته شود، به یادگیری ترس از طریق مشاهده رفتار دیگران یادگیری جانشینی می گویند. بنابراین با دیدن صحنه ترس شدید مادرش از گربه ممکن است دچار فوبی گربه شود. همچنین یادگیری جانشینی می تواند از راه دستورالعمل های کلا می نیز صورت پذیرد یعنی علا وه بر مشاهده ترس فردی دیگر، این امکان هم وجود دارد که واکنش های فوبی با شنیدن توصیفات آن شخص از ماوقع آموخته شود. مثال ملموس این امر می تواند والدی باشد که دائما به فرزندش درباره ارتکاب عملی هشدار می دهد تا مبادا اتفاق هولناکی برایش بیفتد. ۳) چرا افراد معمولا فقط از برخی اشیا و وقایع مثل عنکبوت، مار و بلندی هراس دارند و از سایر چیزها مثلا گوسفند نمی ترسند؟ دلیل این امر این است که برخی از اشیا به گونه ای هستند که انسان در برابر آنها به لحاظ فیزیولوژیکی نوعی آمادگی دارد، گرایش ذهن برای ترسیدن از مار یا بلندی اساسا بیشتر از محرک های خنثی چون کتاب است. ۴) کاستی مهارت های اجتماعی در فوبی اجتماعی، مطابق این دیدگاه فرد مبتلا به فوبی اجتماعی یاد نگرفته چگونه با دیگران رفتار کند تا احساس راحتی نماید، یا مکررا اشتباهاتی می کند که از نظر اجتماعی نابجا و نامناسب است و در نتیجه دوستان و معاشرانش وی را مورد سرزنش و انتقاد قرار می دهند. شواهد تایید کننده این دیدگاه از یافته هایی سرچشمه می گیرد که نشان می دهند اشخاص مضطرب اجتماعی، به لحاظ برخورداری از مهارت های اجتماعی رتبه پایینی می گیرند و تناسب زمانی و مکانی پاسخ های آنان در تعاملا ت اجتماعی (مثل تشکر کردن در زمان مناسب) بهم ریخته است. احتمالا فردی که فاقد مهارت های اجتماعی است باعث «ایجاد» موقعیت هایی با دیگران می شود که آزارنده یا ناخوشایند هستند. برای نمونه ناآگاهی از نحوه پاسخ دادن به شکلی مودبانه و در عین حال قاطع در برابر دیگران می تواند باعث حمله فرد به دیگران شود و موقعیت های بین فردی ناشیانه ای به وجود آورد که حتی به وخامت تعارضات می انجامد. می توان انتظار داشت که در نتیجه دریافت تنبیه از دیگران، بیمار حتی بیش از گذشته از تعامل با سایرین خواهد ترسید. ۵) علا وه بر مساله وراثت و نقش آن در ایجاد فوبی ها، یکسری کژکاری های زیستی مغزی نیز در افراد مبتلا دیده شده است که می توان به نااستواری دستگاه عصبی خودمختار و سهولت برانگیختگی این دستگاه اشاره کرد. افراد نااستوار یا بی تاب کسانی هستند که دستگاه عصبی خودمختارشان به آسانی و در گستره وسیعی از محرک ها برانگیخته می شود. ● درمان فوبی و اختلال وحشت زدگی «حساسیت زدایی منظم» از درمان های رفتاری عمده ای است که به طور گسترده در درمان فوبی ها به کار می رود. در این روش فرد مبتلا به فوبی، در حالی که در حالت آرامش عمیق قرار دارد، مجموعه ای از صحنه هایی را که رفته رفته ترس آور می شوند، تجسم می کند. مضاف بر اینکه مواجهه یا رویارویی تدریجی و منظم با موقعیت های ترسآور زندگی واقعی نیز مفید واقع می شود. بهتر آن است که فرد پس از آرامش یا آرمیدگی عمیق ابتدا در ذهن خویش صحنه های ترسناک را تجسم کند و این کار را با صحنه هایی که کمترین اضطراب را ایجاد می کنند شروع کند! سپس این روش را از حالت تجسم به مرحله مواجهه واقعی – اما باز هم تدریجی شروع با محرک های کمتر هراس انگیز – انتقال دهد. فن دیگری که فرد مبتلا را در موقعیت ترس آور قرار می دهد «سرمشق دهی» است. در سرمشق دهی، مراجع شاهد نمایش های مصور یا زنده سایر کسانی است که بدون ترس با موضوع هراس آور به تعامل می پردازند، مثلا ور رفتن با مار یا نوازش سگ یا تماس با خون. علت ریشه دواندن عمیق ترس از یک شی»، اجتناب مکرر فرد از رویارو شدن با آن است و فنون درمان رفتاری برای فوبی ها همگی براساس قطع این اجتناب متمرکز هستند. آموزش حساسیت زدایی منظم و سرمشق دهی در یک محیط امن و عاری از اضطراب توسط روان شناس بالینی معمولا بیش از یکی دوجلسه زمان نمی برد. برای آن دسته از مبتلا یان به فوبی اجتماعی که ممکن است ندانند در موقعیت های اجتماعی چه کنند یا چه بگویند، «آموزش مهارت های اجتماعی» می تواند مفید باشد. برخی رفتار و درمانگران در اتاق مشاوره یا در گروه های کوچک درمانی افراد مبتلا به فوبی اجتماعی را تشویق به نقش گذاری یا تمرین و مرور ذهنی تماس های بین فردی می کنند. مضاف بر اینکه مطالعه راهنماهای درمانی به صورت کتابچه های اختصاصی که درمانگر در اختیار آنها می گذارد می تواند قویا مفید واقع شود. درمان های روان شناختی برای وحشت زدگی و بازارهراسی نیز تقریبا همان مواردی است که برای فوبی ها ذکر شد منتها با کمی تغییر. همچنین گستره وسیعی از داروهای ضد اضطرابی – به عنوان مثال آلپرازولا م – و داروهای ضدافسردگی – مثلا سرنزالین – نیز برای درمان حمله های وحشت زدگی کارایی خود را نشان داده اند. نکته تکراری اما مهم اینکه مصرف خودسرانه این داروها، قطع ناگهانی دارو و سو»استفاده از آنها کاملا خطرساز است، بنابراین مانند تمام اختلالات دیگر می بایست از روانپزشک کمک گرفت و از خود درمانی پرهیز کرد. [Hidden Content]